قریش
قریش یکی از قبایل معروف مکه است که بنی هاشم، پدران رسول خدا (ص)، یکی از شاخههای آن است. بیشتر نسبشناسان قریش را فرزندان نضر بن کنانة میدانند. کار اصلی آنان تجارت بود. مردم مکه، همواره بر آیین اسماعیل (ع) بودند تا اینکه عمرو بن لحی خزاعی، بتپرستی را در آنجا رواج داد. میان قریش پیمانهای معروفی وجود داشت که برخی از آنها عبارتاند از: پیمان مطیبین و حلف الفضول.
مقدمه
قریش از قبایل معروف مکه، به فرزندان نضر بن کنانه گفته میشود که بنی هاشم، پدران رسول خدا (ص)، یکی از شاخههای آن است و در سال هشتم هجری که مکه به دست مسلمانان فتح شد، همۀ قریش اسلام آوردند[۱].
نسب قریش
درباره نسب قریش اختلاف نظر وجود دارد و عدهای قریش را فرزندان فهر بن مالک دانستهاند، اما بیشتر نسبشناسان قریش را فرزندان نضر بن کنانة میدانند[۲]. با این حال، برخی معتقدند پیش از قصی بن کلاب به کسی قریش گفته نشده است[۳].
وجه تسمیه قریش
برخی قریش را برگرفته از کلمه "القرش" به معنای کسب و جمع دانسته[۴] و بعضی قائلند از کلمه "تقرّش" به معنای بازرگان گرفته شده؛ چون نضر بن کنانه بازرگان بوده[۵] و عدهای هم گفتهاند قریش را به علت اجتماعشان، قریش نامیدند[۶].[۷]
آغاز ریاست قریش بر مکه
قریش در دوران ریاست "خزاعه" بر امور کعبه، به صورت پراکنده در اطراف مکه زندگی میکردند و در سرپرستی مکه و بیتالله الحرام هیچگونه دخالتی نداشتند تا اینکه قصی بن کلاب به مکه آمد و با دختر رئیس قبیله خزاعه، ازدواج کرد و با کمک قریش بر دامنه نفوذ خود افزود تا اینکه ریاست کامل کعبه را به دست گرفت[۸]. قصی، مکه را به صورت کوچه و محله در آورد و قبایلی از قریش را در آنجا ساکن نمود که "قریش بطاح" نامیده شدند و به قریشیهایی که در پشت شهر ساکن شدند، "قریش ظواهر" گفتند[۹].
تجارت قریش
کار اصلی قریش تجارت بود و تجارت قریش محدود در مکه بود تا اینکه هاشم بن عبدمناف، تجارت قریش به شام و یمن را بنیان نهاد و برادرانش تجارت به حبشه و عراق را راه انداختند[۱۰]. قریشیها نیز بازارگاههایی در مکه برپا کردند که قبایل برای تجارت در آن جمع میشدند[۱۱].
ادیان قریش
مردم مکه، همواره بر آیین اسماعیل (ع) بودند تا اینکه عمرو بن لحی خزاعی، بتپرستی را در آنجا رواج داد. عزی، هبل، أساف، نائله و مناة، از بتهای معروف قریش بودند و "عزی"، بزرگترین بتشان بود؛ از این رو، قریش را عزی هم میگفتند. آنان عزی را زیارت و برایش قربانی میکردند[۱۲]. به خاطر سختگیری قریش در امر دین، به آنان "حمس" یعنی سخت گیر اطلاق میشد[۱۳]. اما قریش به تدریج شروع به بدعتگذاری کردند و وقوف در عرفه را که از مشاعر دین ابراهیم (ع) بود ترک کردند. این بدعتگذاریها، بعد از تار و مار شدن لشکر ابرهه، شدت بیشتری گرفت و آنان ساکنان خارج از حرم را وادار کردند فقط از غذای اهل حرم استفاده کنند و موقع طواف از لباسهای ملی و قومی مردم مکه بپوشند و...[۱۴]. با این حال، عدهای از قریش از پرستش بتها دست برداشته و نصرانی یا پیرو دین حنیف ابراهیم (ع) شدند[۱۵].
پیمانهای قریش
در بین قریش پیمانهای معروفی وجود داشت که برخی از آنها عبارتاند از:
- پیمان مطیبین: پس از مرگ عبدمناف و عبدالدار، بین فرزندانشان در به دست گرفتن امور مکه اختلاف افتاد. دستهای قائل به ریاست عبدمناف عبدالشمس بن عبدمناف و دسته دیگر قائل به ریاست عبدالدار عامر بن هاشم بن عبد مناف شدند. طرفداران عبدمناف، دست خود را در قدحی از طیب فرو بردند و به کعبه مالیدند و بر استواریشان تأکید کردند و حامیان عبدالدار نیز دستان خود را در قدحی از خون فرو برده بر دیوار کعبه مالیدند و قسم خوردند که تسلیم نشوند[۱۶]. البته سرانجام دو طرف به صلح رضایت دادند و مناصب مکه را بین خود تقسیم کردند[۱۷].
- حلف الفضول: مردی از یمن به مکه آمده بود و کالایی را به عاص بن وائل فروخته بود؛ اما عاص در پرداخت پول آن تعلل میورزید. مرد ناچار به کوه ابوقبیس رفت و شکایت خود را ضمن اشعاری اعلام کرد. عدهای از قریشیان از این واقعه شرمنده شده، به فکر چاره افتادند. زبیر بن عبدالمطلب، طوایف قریش را جمع کرد و پیمان بستند که اجازه ندهند در مکه به احدی ستم شود. قریش، این پیمان را "حلف الفضول" نامید[۱۸].[۱۹]
مشهورترین ایام قریش
مشهورترین ایام قریش، چهار جنگ عمده است. این جنگها بین قریش و قیس بن عیلان رخ داد و به سبب وقوع در ماههای حرام به فجار معروف شدهاند. این جنگها عبارتاند از: فجار القرد، فجار الرجل، فجار المرأة و فجار براض. فجار براض، خود دربردارنده پنج فجره است: یومالنخله، یومالشمطه، یومالعبلاء، یومالشرب و یومالحریره[۲۰].[۲۱].
طوایف قریش
قریش هنگام ظهور اسلام، ۲۵ طایفه بودند که عبارتاند از: بنیهاشم بن عبدمناف، بنیمطلب بن عبدمناف، بنیحارث بن عبدالمطلب، بنیامیة بن عبدشمس، بنینوفل بن عبد مناف، بنیحارث بن فهر، بنیاسد بن عبدالعزی، بنیعبدالدار بن قصی، بنیزهرة بن کلاب، بنیتیم بن مرّه، بنیمخزوم بن یقظه، بنییقظه بن مره، بنیمرة بن کعب، بنیعدی بن کعب، بنیسهم بن عمرو، بنیجمح بن عمرو، بنیمالک بن حنبل، بنیمعیط بن عامر، بنینزار بن عامر، بنیسامة بن لؤی، بنیأدرم تیم بن غالب بن فهر، بنیمحارب بن فهر، بنیحارث بن عبدالله بن کنانه، بنینباته و بنیعائذه[۲۲].
از بنیهاشم تا بنیجمح، بطون قریش بطاح، و از بنیمالک تا آخر، جزء بطون قریش ظواهرند[۲۳].
قریش در زمان ظهور اسلام
رسول خدا (ص) بیشترین آزارها را در دوران پیامبری خود، از قریش متحمل شد و قریشیها پیوسته به مخالفت و جنگ با ایشان پرداختند تا زمانی که لشکر اسلام مکه را فتح کرد و آنان مجبور به اطاعت از پیامبر (ص) شدند. قریش پس از رسول اکرم (ص) مخالفتش را با خانواده پیامبر (ص) شروع کرد. حضرت زهرا (س) اولین قربانی این کینۀ قدیمی بود و تمام ائمه (ع) بر اثر این مخالفتها به شهادت رسیدند. بنی امیه و بنی العباس که از خویشاوندان قریشی رسول خدا (ص) بودند جنایاتی را درباره بنی هاشم مرتکب شدند که گوش از شنیدن آن همه شقاوت عاجز است. شهادت امام حسین (ع) اوج این جنایات بود که در همیشه تاریخ جاودانه ماند[۲۴].
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۲۲-۲۲۴؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص ۴۹۷.
- ↑ خیر الدین زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۲۶۶؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۳۳۵؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۶۷؛ ابن حزم اندسی، جمهره انساب العرب، ص۱۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۳۲؛ سمعانی، الانساب، ج۱۰، ص۳۹۹ به بعد؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۵.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۲۵.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۳۳۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱۱، ص۸۰؛ خلیل بن احمد فراهیدی کتاب العین، ج۵، ص۳۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۲، ص۴۲؛ این هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۵.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳۲.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۱۰، ص۳۹۹؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۶ ص۳۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۷.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۲۵-۲۲۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۵۸؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۲۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۵.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۲۶.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج؟؟ ؟، ص۲۴۲؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار القریش، ص۴۵-۴۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱۱، ص۵۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۵۲-۲۵۱.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۲۷-۲۲۸.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۱۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج؟؟ ، ص۲۵۶.
- ↑ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار القریش، ص۱۲۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۲۷-۲۲۸.
- ↑ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار القریش، ص۱۸۹-۱۹۰؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۲۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۵۵-۵۶.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۳۰.
- ↑ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار القریش، ص۵۲-۵۳؛ علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، اصفهانی ص۲۷۱؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۳؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۲۸۸-۲۹۰.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۳۰.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۸۸-۵۸۹؛ معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۵؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار القریش، ص۱۶۰.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۳۱-۲۳۲.
- ↑ علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۶۹.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۳۲.
- ↑ ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص ۴۹۷.