بهشت حضرت آدم
مقدمه
محل خلقت حضرت آدم همان بهشتی بود که در آن ساکن شد به دلیل خطاب ﴿اسْكُنْ﴾[۱] و اگر غیر از این بود باید از واژه "اُدخل" استفاده میکرد[۲]. بعد از آنکه خدا آدم و حوا را خلق کرد فرمود: ﴿وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۳].
درباره بهشت آدم اقوال گوناگون است؛ علی (ع) آن را چنین توصیف میکند: خانهای آرام، جای گاهی در امان با زندگی فراخ و پر نعیم[۴]. از امام صادق (ع) نقل شده که بهشت آدم باغی از باغهای دنیا بود و همین ماه و خورشید که به ما میتابد بر آن میتابید و اگر از باغهای آخرت بود هرگز از آن اخراج نمیشد[۵] و گفته شده این بهشت نه بهشت جاودان آخرت بود که اشکال جاودان نبودن آدم در آن پیش آید و نه بهشت دنیایی و مادی که نیاز به قانون و امر و نهی و تکلیف داشته باشد[۶] بلکه بهشتی برزخی و آسمانی بود که برای آدم خلق شده بود[۷] و منافاتی ندارد که بهشت مزبور در عین دنیوی بودن، برزخی باشد[۸].
امام خمینی میفرماید آدم در حال جذبه در بهشت لقا بود[۹] و بهشت دنیا را تعبیری از آن حالت فنا و بیخبری از کثرات میداند[۱۰]، برخی گفتهاند آن بهشت روضة القدس و سماء عالم روح بوده است[۱۱].
کتاب مقدس آن را باغ عدن میداند[۱۲]. آنان که بهشت آدم را بهشت آخرت نمیدانند به دلایلی استناد میکنند؛ از جمله اینکه در بهشت آخرت هیچ چیز نهی نشده است و تکلیف نیست، آنجا جای اندوه و بلا نیست، کسی از آن اخراج نمیشود، شیطان نمیتواند در آن داخل شود[۱۳] و اگر بهشت خلد بود آدم در آن فریب نمیخورد[۱۴]. برخی بهشت آدم را جنة الفردوس در وسط و بالاترین مراتب بهشت میدانند[۱۵] نظر فخر رازی و اکثر اشاعره این است که بهشت آدم جنة الخلد بوده، به دلیل "الف" و "لام" در الجنة که "الف" و "لام" عهد است[۱۶]. البته گروهی نیز گفتهاند چون دلایل همه ضعف دارد همه اقوال ممکن و محتمل است و هیچ نظر قاطعی نمیتوان داد[۱۷].
در مکان بهشت آدم نیز اختلاف است؛ گروهی آن را در زمین میدانند و گروهی در آسمان[۱۸] از جمله جبائی آن را در آسمان هفتم میداند[۱۹]. ممکن است آن را باغ دنیایی بدانیم، ولی در غیر زمین به دلیل آیه هبوط ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾[۲۰]؛[۲۱] از امام صادق (ع) نیز نقل شده که آدم در آسمان بود[۲۲].
به استناد آیه: ﴿قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۲۳] معلوم میشود نخستین تشریعی که در دنیای آدم و فرزندان او واقع شد، بعد از امر به هبوط دوم بود و در بهشت آدم نه دینی تشریع شده بود و نه تکلیف مولوی در کار بود[۲۴].[۲۵]
علت ورود آدم و حوا به بهشت
اهل کتاب سکونت آدم و حوا در بهشت را به جهت نگهبانی از باغ عدن(قاموس کتاب مقدس، ص ۲۶) یا فلاحت و نگهداری آن باغ میدانند[۲۶]. ، اما از نظر ما به دلیل آیه: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾[۲۷] آدم و حوا از ابتدا برای زندگی در زمین خلق شده بودند و اینکه خدا او و حوا را در بهشت ساکن کرد فقط برای آزمایش و آشکار شدن عورات آنها و در نتیجه به زمین فرستاده شدن آنها بود[۲۸].[۲۹]
داستان قرآنی
پس از ماجرای آزمایش فرشتگان، به آدم دستور داده شد او و همسرش در بهشت سکنی گزیند، «به آدم گفتیم تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و هر چه میخواهید از نعمتهای آن گوارا بخورید! ولی به این درخت مخصوص نزدیک نشوید که از ظالمان خواهید شد»[۳۰].
از آیات قرآن استفاده میشود که آدم برای زندگی در روی زمین، همین زمین معمولی آفریده شده بود، ولی در آغاز خداوند او را ساکن بهشت که یکی از باغهای سرسبز پرنعمت این جهان بود ساخت، محیطی که در آن برای آدم هیچ گونه ناراحتی وجود نداشت.
شاید علت این جریان آن بوده که آدم با زندگی کردن روی زمین هیچگونه آشنایی نداشت، و تحمل زحمتهای آن بدون مقدمه برای او مشکل بود، و از چگونگی کردار و رفتار در زمین باید اطلاعات بیشتری پیدا کند، بنابراین میبایست مدتی کوتاه تعلیمات لازم را در محیط بهشت ببیند و بداند زندگی روی زمین توأم با برنامهها و تکالیف و مسئولیتها است که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقای نعمت است، و سرباز زدن از آن سبب رنج و ناراحتی.
و نیز بداند هر چند او آزاد آفریده شده، اما این آزادی بهطور مطلق و نامحدود نیست که هر چه خواست انجام دهد او میبایست از پارهای از اشیاء روی زمین چشم بپوشد. و نیز لازم بود بداند چنان نیست که اگر خطا و لغزشی دامنگیرش شود درهای سعادت برای همیشه به روی او بسته میشود، نه میتواند بازگشت کند و پیمان ببندد که بر خلاف دستور خدا عملی انجام نخواهد داد تا دوباره به نعمتهای الهی باز گردد.
او در این محیط میبایست تا حدی پخته شود، دوست و دشمن خویش را بشناسد، چگونگی زندگی در زمین را یاد گیرد، آری این خود یک سلسله تعلیمات لازم بود که میبایست فراگیرد، و با داشتن این آمادگی به روی زمین قدم بگذارد.
اینها مطالبی بود که هم آدم و هم فرزندان او در زندگی آینده خود به آن احتیاج داشتند، بنابراین شاید علت اینکه آدم در عین اینکه برای خلافت زمین آفریده شده بود مدتی در بهشت درنگ میکند و دستورهائی به او داده میشود جنبه تمرین و آموزش داشته باشد[۳۱].
کدام بهشت؟
در پاسخ این پرسش باید به این نکته توجه داشت که گرچه بعضی آن را بهشت موعود نیکان و پاکان میدانند، ولی ظاهر این است که آن بهشت نبود. بلکه یکی از باغهای پرنعمت و روح افزای یکی از مناطق سرسبز زمین بوده است. زیرا اولاً بهشت موعود قیامت، نعمت جاودانی است که در آیات بسیاری از قرآن به این جاودانگی بودنش اشاره شده، و بیرون رفتن از آن ممکن نیست و ثانیاً ابلیس آلوده و بیایمان را در آن بهشت راهی نخواهد بود، در آن بهشت نه جائی برای وسوسههای شیطانی است و نه نافرمانی خدا. ثالثاً در روایاتی که از طرق اهلبیت(ع) به ما رسیده این موضوع صریحاً آمده است. یکی از راویان حدیث میگوید از امام صادق(ع) راجع به بهشت آدم پرسیدم امام(ع) در جواب فرمود: باغی از باغهای دنیا بود که خورشید و ماه بر آن میتابید، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمیشد. و از اینجا روشن میشود که منظور از هبوط و نزول آدم به زمین نزول مقامی است نه مکانی یعنی از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سرسبز پائین آمد. این احتمال نیز داده شده که این بهشت در یکی از کرات آسمانی بوده است هر چند بهشت جاویدان نبوده، در بعضی از روایات اسلامی نیز اشاره به بودن این بهشت در آسمان شده است ولی ممکن است کلمۀ (آسمان) در این گونه روایات اشاره به «مقام بالا» باشد، نه «مکان بالا». ولی بهرحال شواهد فراوانی نشان میدهد که این بهشت غیر از بهشت سرای دیگر است چراکه آن پایان سیر انسان است و این آغاز سیر او بود، این مقدمه اعمال و برنامههای او است و آن نتیجه اعمال و برنامههایش[۳۲].[۳۳]
اخراج از بهشت
قرآن در ادامه داستان میگوید: «سرانجام شیطان آن دو را به لغزش واداشت و از آنچه در آن بودند (بهشت) بیرون کرد»[۳۴]. آری از بهشتی که کانون آرامش و آسایش و دور از درد و رنج بود بر اثر فریب شیطان اخراج شدند. «ما به آنها دستور دادیم که همگی به زمین فرود آئید در حالی که دشمن یکدیگر خواهید بود»[۳۵] آدم و حوا از یکسو و شیطان از سوی دیگر. اینجا بود که آدم متوجه شد راستی به خویشتن ستم کرده و از محیط آرام و پرنعمت بهشت بخاطر تسلیم شدن در برابر وسوسههای شیطان بیرون رانده شده و در محیط پرزحمت و مملو از مشقتی قرار خواهد گرفت، درست است که آدم پیامبر بود و معصوم از گناه ولی چنانکه خواهیم گفت هرگاه ترک اولی از پیامبر سرزند خداوند نسبت به او سخت میگیرد، همانند گناهی که از افراد عادی سر بزند و این جریمۀ سنگینی بود که آدم در برابر آن نافرمانی پرداخت.[۳۶]
منابع
پانویس
- ↑ سوره بقره، آیه ۳۵.
- ↑ منشور جاوید، ج۱۱، ص ۷۸.
- ↑ «و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمتهای) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید» سوره بقره، آیه ۳۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱، ص۵.
- ↑ مصنفات شیخ مفید، ج۵، ص ۷۹.
- ↑ المیزان، ج۸، ص ۳۸.
- ↑ المیزان، ج۸، ص ۳۸؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۷۶.
- ↑ المیزان، ج۱، ص ۱۴۰.
- ↑ سر الصلاة، ص ۴۶.
- ↑ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۴۲.
- ↑ تفسیر قرآن محی الدین عربی، ج۱، ص ۶۸.
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص ۲۶.
- ↑ کشف الاسرار ج۱، ص ۱۶۸؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۶۶.
- ↑ تفسیر کبیر، ج۳، ص ۳؛ المنار، ج۱، ص ۲۷۷.
- ↑ کشف الاسرار، ج۱، ص ۱۶۷.
- ↑ تفسیر کبیر، ج۳، ص ۴.
- ↑ تفسیر کبیر، ج۳، ص۴.
- ↑ اعلام النبوه، ص ۵۰.
- ↑ تفسیر کبیر، ج۳، ص ۶.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
- ↑ منشور جاوید، ج۱۱، ص ۷۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۱، ص ۲۱۱.
- ↑ «گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۳۸.
- ↑ المیزان، ج۱، ص ۱۳۸؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص ۷۴ و ۱۹۸.
- ↑ مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۱، ص ۷۱.
- ↑ \1میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ المیزان، ج۱، ص ۱۲۸.
- ↑ مقدمی، محمود، مقاله «آدم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹-۵۰.
- ↑ ﴿وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ «و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمتهای) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید» سوره بقره، آیه ۳۵.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۲۳.
- ↑ گناه آدم چه بود؟
روشن است آدم با آن مقامی که خدا برای او بیان کرد مقام والائی از نظر معرفت و تقوا داشت، او نماینده خدا در زمین بود او معلم فرشتگان بود، او مسجود ملائکه بزرگ خدا گردید، این آدم با این امتیازات مسلماً گناه نمیکند، بعلاوه میدانیم او پیامبر بود و هر پیامبری معصوم است.
لذا این سؤال مطرح میشود آنچه از آدم سر زد چه بود.
در اینجا سه تفسیر وجود دارد که مکمل یکدیگرند:
- آنچه آدم مرتکب شد «ترک اولی» و یا به عبارت دیگر «گناه نسبی» بود نه «گناه مطلق». گناه مطلق گناهانی است که از هر کس سر زند گناه است و در خور مجازات (مانند شرک و کفر و ظلم و تجاوز) و گناه نسبی آن است که گاه بعضی اعمال مباح و یا حتی مستحب در خور مقام افراد بزرگ نیست، آنها باید از این اعمال چشم بپوشند، و به کار مهمتر پردازند، در غیر این صورت ترک اولی کردهاند، فی المثل نمازی را که ما میخوانیم قسمتی از آن با حضور قلب و قسمتی بیحضور قلب میگذرد در خور شأن ما است، این نماز هرگز در خور مقام شخصی همچون پیامبر و علی(ع) نیست او باید سراسر نمازش غرق در حضور در پیشگاه خدا باشد، و اگر غیر این کند حرامی مرتکب نشده اما ترک اولی کرده است.
- نهی خداوند در اینجا نهی ارشادی است، یعنی همانند دستور طبیب که میگوید: فلان غذا را نخور که بیمار میشوی، خداوند نیز به آدم فرمود اگر از درخت ممنوع بخوری از بهشت بیرون خواهی رفت، و به درد و رنج خواهی افتاد، بنابراین آدم مخالفت فرمان خدا نکرد، بلکه مخالفت نهی ارشادی کرد.
- اساساً بهشت جای تکلیف نبود بلکه دورانی بود برای آزمایش و آمادگی آدم برای آمدن در روی زمین پر این نهی تنها جنبه آزمایشی داشت.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۲۹.
- ↑ ﴿فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ﴾ «شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند» سوره بقره، آیه ۳۶.
- ↑ ﴿وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ﴾ «و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت» سوره بقره، آیه ۳۶.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۲۸.