استضعاف در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

معناشناسی

استضعاف از ریشه ضَعْف و ضُعف به معنای "ضعیف شمردن" و "به ضعف کشاندن" است[۱] و مستضعف یعنی ضعیف شده، به ضعف کشانده شده، در ناتوانی نگه داشته شده و کسی که به دیدۀ حقارت به او بنگرند. در فرهنگ اسلامی، مستضعف کسی است که در شناخت حق یا عمل به آن ناتوان شده باشد[۲]. بنابراین، مقصود از مستضعف دو گروه هستند:

  1. مستضعف فکری و عقیدتی‏: افرادی که از نظر فکری، بدنی یا اقتصادی آنچنان ضعیف باشند که قادر به شناسایی عقیدۀ صحیح و حق از باطل نشوند یا نسبت به دین و وظایف دینی خود جاهلند و در محیط‌های محروم و بدون دسترسی به عالمان دینی به سر می‌برند و قادر بر انجام وظایف دینی نباشد، مستضعف هستند. مانند آیۀ ﴿إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ[۳].
  2. مستضعف عملی و سیاسی: کسانی‏‌ که حق را تشخیص و از آن پیروی می‌‌کنند؛ اما خفقان محیط، اجازۀ عمل و اقدام را از آنان سلب کرده است. آنها از ناحیۀ ظالمان و حکومت‌های خودکامه، در فشار قرار دارند و قدرتمندان و زمامداران، به دیدۀ حقارت به آنها می‌نگرند و از آنان کار می‌کشند، با این حال ساکت و تسلیم نیستند و پیوسته تلاش می‌‏کنند دست جباران و ستمگران را کوتاه سازند و آیین حق و عدالت را برپا کنند. خداوند به چنین گروهی، وعدۀ یاری و حکومت در زمین داده است: ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ[۴][۵]

واژۀ استضعاف در برابر "استکبار" در بسیاری از آیات آمده است. این کاربرد قرآنی سبب شده از این دو اصطلاح برای تقسیم جوامع انسانی به دو طبقه "مستضعَف" و "مستکبِر" استفاده ‌شود[۶].

استضعاف در قرآن

واژه استضعاف در قرآن نیامده است؛ اما مشتقات آن مجموعاً ۱۳ بار به کار رفته که ۸ مورد آن به صورت فعلی و در قالب واژه‌های ذیل آمده است:

  1. "﴿اسْتُضْعِفُوا": ﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ[۷]؛ ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ[۸] و....
  2. "﴿اسْتَضْعَفُونِي": ﴿قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي[۹]؛
  3. "﴿يُسْتَضْعَفُونَ": ﴿وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا[۱۰]؛
  4. "﴿يَسْتَضْعِفُ": ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ[۱۱]؛

چند مورد هم به گونۀ اسم مفعول به کار رفته است:

  1. "﴿الْمُسْتَضْعَفِينَ": ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ[۱۲]؛ ﴿قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا[۱۳] و....
  2. "﴿مُسْتَضْعَفُونَ": ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ[۱۴][۱۵]

شرایط تحقق استضعاف

شرایط تحقق استضعاف در دو ساحت شناخت حق و عمل به آن مطرح است و کسی که در یکی از این دو محدوده دچار ناتوانی و محرومیت شده باشد مستضعَف خوانده می‌شود. بر این اساس، استضعاف در شناخت دین یا از زمینه‌های درونی چون ناتوانی در ادراک ایجاد می‌‌شود و یا آنکه به سبب عوامل بیرونی مانند دسترسی نداشتن به عالمان یا متون دینی زمینۀ شناخت دین فراهم نشده است.

امّا استضعاف در عمل به وظایف دینی پس از شناخت دین، به سبب ناتوانی انسان در عمل به فرایض دینی واقع می‌شود و بر اثر عوامل بیرونی مانند جلوگیری کافران از عمل به واجبات دینی و ناتوانی مؤمن از مهاجرت به سرزمینی دیگر حاصل می‌‌شود: ﴿أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا[۱۶]، بنابراین، مستضعف هیچ نقشی در استضعاف خود ندارد، بلکه این عوامل ناخواستۀ درونی و بیرونی است که او را از راهیابی به مرتبۀ زیستی کاملاً مؤمنانه ناتوان ساخته است[۱۷].

عوامل اجتماعی استضعاف

برخی از عوامل اجتماعی نیز در ایجاد استضعاف نقش دارند که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. خالی شدن مناسبات اجتماعی از عدالت: ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ[۱۸]؛
  2. برتری‌‌طلبی در رابطه حاکمان یا مردم: ﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ...[۱۹]؛
  3. به ضعف کشاندن حاکمان برحقّ و نافرمانی از آنان: ﴿إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي[۲۰]؛
  4. فساد‌گرایی و محرومیت افراد زیر سلطه از حقوق انسانی: ﴿يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ[۲۱]. بر اساس این آیه، انباشت ثروت و اشرافیت در بخشی از جامعه به همراه کمی نفرات و تفرقه در طبقات دیگر اجتماع، زمینۀ زبونی و استضعاف فرودستان را به وسیله مستکبران فراهم می‌آورد[۲۲].

وظیفه مستضعفین

قرآن به مستضعفین توصیه می‌‌کند کسانی که با عبرت‌آموزی از سرنوشت مستضعفانِ اقوام گذشته، صابرانه در راه حق بایستند: ﴿وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ[۲۳] و تسلیم تبلیغات مستکبران نگردند: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَنْ نَكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَنْدَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۲۴] و پیروی از آنان را انتخاب نکنند: ﴿وَبَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَيْنَاكُمْ سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِيصٍ[۲۵] و اگر مستکبران امکان زندگی مؤمنانه را از آنان گرفتند در صورت توانایی، مهاجرت کنند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا[۲۶]. همۀ مسلمانان نیز وظیفه دارند در راه نجات مستضعفان تلاش کنند: ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ[۲۷][۲۸]

منابع

پانویس

  1. مفردات، ص۵۰۷؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۱۹؛ التحقیق، ج۷، ص۳۱، «ضعف».
  2. ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۰۹؛ غفاری ساروی، حسین و قدمی، غلام رضا، استضعاف، دائرةالمعارف قرآن کریم؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۳۹۳ ـ ۳۹۵؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۹۷؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۸۱.
  3. «بجز آن مردان و زنان و کودکان ناتوان شمرده شده‌ای» سوره نساء، آیه ۹۸.
  4. «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
  5. ر. ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۳۹۳ ـ ۳۹۵؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۴۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۰۹.
  6. ر. ک: غفاری ساروی، حسین و قدمی، غلام رضا، استضعاف، دائرةالمعارف قرآن کریم.
  7. «سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟» سوره اعراف، آیه ۷۵.
  8. «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
  9. «گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردند» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.
  10. «و قومی را که (از سوی فرعونیان) ناتوان شمرده می‌شدند وارث شرق و غرب آن سرزمین کردیم» سوره اعراف، آیه ۱۳۷.
  11. «بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد» سوره قصص، آیه ۴.
  12. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  13. «از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما ناتوان شمرده‌شدگان روی زمین بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانی است. بجز آن مردان و زنان و کودکان ناتوان شمرده شده‌ای که نه چاره‌ای می‌توانند اندیشید و نه راه به جایی دارند» سوره نساء، آیه ۹۷.
  14. «و به یاد آورید هنگامی را که شما در این (سر) زمین گروه اندکی بودید ناتوان به شمار آمده بودید». سوره انفال، آیه ۲۶.
  15. ر. ک: غفاری ساروی، حسین و قدمی، غلام رضا، استضعاف، دائرةالمعارف قرآن کریم.
  16. «آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟» سوره نساء، آیه ۹۷.
  17. ر. ک: غفاری ساروی، حسین و قدمی، غلام رضا، استضعاف، دائرةالمعارف قرآن کریم.
  18. «بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید» سوره قصص، آیه ۴.
  19. «سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند.».. سوره اعراف، آیه ۷۵.
  20. «این قوم مرا ناتوان شمردند» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.
  21. «بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد» سوره قصص، آیه ۴.
  22. ر. ک: غفاری ساروی، حسین و قدمی، غلام رضا، استضعاف، دائرةالمعارف قرآن کریم.
  23. «و قومی را که (از سوی فرعونیان) ناتوان شمرده می‌شدند وارث شرق و غرب آن سرزمین کردیم که در آن برکت نهاده بودیم و سخن نیکوی پروردگارت درباره بنی اسرائیل به خاطر شکیبی که ورزیدند راست آمد و آنچه را فرعون و قومش می‌ساختند و آنچه را بر می‌افراختند زیر و زبر کردیم» سوره اعراف، آیه ۱۳۷.
  24. «ناتوان شمرده‌شدگان به گردنکشان می‌گویند: بلکه نیرنگ شب و روز شما بود که به ما فرمان می‌دادید به خدا کفر بورزیم و برای او شریک قرار دهیم؛ و چون عذاب را بنگرند پشیمانی را آشکار می‌دارند؛ و ما غل‌ها را بر گردن کافران می‌نهیم، آيا نه چنين است كه در برابر اعمالشان مجازات مى‏ شوند؟» سوره سبأ، آیه ۳۳.
  25. «و همگى در برابر خدا ظاهر مى‏ شوند. پس ناتوانان به گردنكشان مى‏ گويند: «ما پيروان شما بوديم. آيا چيزى از عذاب خدا را از ما دور مى‏ كنيد؟» مى‏گويند: «اگر خدا ما را هدايت كرده بود، قطعاً شما را هدايت مى‏ كرديم. چه بى‏تابى كنيم، چه صبر نماييم براى ما يكسان است. ما را راه گريزى نيست». سوره ابراهیم، آیه ۲۱.
  26. «از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما ناتوان شمرده‌شدگان روی زمین بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانی است» سوره نساء، آیه ۹۷.
  27. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  28. ر. ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۳۹۳ ـ ۳۹۵؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۴۱؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۰۹.