اخلاق اداری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اخلاق اداری در نهج البلاغه

از مهمترین تمهیدات و مقوّمات اخلاق اداری، شایسته‌سالاری و اهلیت‌گرایی است. قرار گرفتن اشخاص در مراتبی که شایستگی و اهلیت لازم برای آن را ندارند، بزرگ‌ترین خیانت به اخلاق اداری است. وقتی کسی مناسب کاری نیست و اهلیت لازم برای مسئولیتی را ندارد و در جایگاهی قرار می‌‌گیرد که جایگاه او نیست، انواع تباهی‌ها ظهور می‌کند. چنین شخصی به طور معمول تحت فشارهای درونی و بیرونی قرار می‌‌گیرد و چون میان شخصیت او با شخصیت مسئولیت او سنخیتی نیست، تزاحم میان این دو به صورت عوارض روانی و رفتاری بروز می‌کند. قرار گرفتن فرد در جایگاهی که شایستگی آن را ندارد، فرد را از اخلاق انسانی دور می‌‌نماید؛ زیرا آنکه می‌‌پذیرد در جایی قرار گیرد که جای او نیست، ابتدا حریم‌های اخلاق انسانی خود را می‌شکند و آن‌که با حریم‌های اخلاقی ویران‌شده کاری انجام می‌دهد، به‌راحتی به حریم‌های فردی و اجتماعی، مادی و معنوی تجاوز می‌کند و دست تعدی می‌گشاید و در مقابل، آنکه براساس شایسته‌سالاری و اهلیت‌گرایی در جایگاه مناسب قرار می‌گیرد، مورد تأییدهای درونی و بیرونی واقع می‌شود، و این خود، بهترین زمینه اخلاق اداری و پایدار کننده آن است.

امام علی(ع) درباره خطر بر سر کار آمدن ناشایستگان و نااهلان و پیامدهای تباه‌گر آن چنین هشدار داده است: «شما خوب می‌دانید که نه جایز است که بخیل بر ناموس و جان و غنیمت‌ها و احکام مسلمانان ولایت یابد و امامت آنان را عهده‌دار شود تا در مال‌های آنان حریص گردد؛ و نه نادان تا به نادانی خویش مسلمانان را به گمراهی برد؛ و نه ستمکار تا به ستم، عطای آنان را ببرد؛ و نه حیف و میل‌کننده اموال، تا به مردمی ببخشد و مردمی را محروم سازد؛ و نه آنکه به خاطر حکم کردن رشوه ستاند تا حقوق را پایمال کند، و آن را چنانکه باید نرساند؛ و نه آن‌که سنت را ضایع سازد، و امت را به هلاکت دراندازد»[۱].

با توجه به اهمیت شایسته‌سالاری و اهلیت‌گرایی و نقش آن در اخلاق اداری، باید هرکس براساس صلاحیت‌ها و توانمندی‌هایش در جای مناسب خودش قرار گیرد، به نحوی که بتواند به بهترین صورت، کار و مسئولیت خود را اداره کند و در این شکل است که زمینه مناسب اخلاق اداری فراهم می‌شود. امیرمؤمنان علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر این‌گونه تذکر می‌دهد: «بر سر هر یک از کارهایت مسئولی از آنان بگمار که نه بزرگیِ کار او را ناتوان سازد و نه بسیاریِ آن وی را پریشان نماید»[۲].

با این جهت‌گیری برای فراهم کردن زمینه اخلاق اداری و پایدار کردن آن، ابتدا باید اشخاص به درستی گزینش شوند و در جای مناسب خود براساس صلاحیت‌ها و اهلیت‌شان قرار گیرند. امام علی(ع) در این باره به مالک اشتر می‌نویسد: «در به‌کارگیری کارگزارانت دقت کن، و پس از آزمودنشناختی که بدیشان پیدا کرده‌ای) به کارشان گمار، و به میل خود و بی‌مشورت دیگران و از سر خودکامگی مسئولیتی به آنان مسپار؛ چراکه به میل خود عمل کردن و به رأی دیگران ننگریستن، ستمگری و خیانت است»[۳].

به‌کارگیری اشخاص، صرفاً به دلیل خویشاوند بودن، هم‌زبان بودن، هم‌شهری بودن، هم‌گروه بودن، سابقه رفاقت داشتن و مانند اینها، و نه براساس شایسته‌سالاری و اهلیت‌گرایی، تباه‌کننده اخلاق اداری است. امام(ع) تأکید می‌کند که باید کارگزاران و کارکنان نظام اداری براساس شناختی درست از توانایی‌ها و صلاحیت‌هایشان انتخاب و به کار گمارده شوند و در این امر نباید به هیچ وجه امیال و خواسته‌ها و روابط بر قواعد و معیارها و ضوابط چیره گردد. در نظام اداری‌ای که گزینش و به‌کارگیری اشخاص براساس پیوندها و خویشی‌ها و رابطه‌ها و یا براساس میزان‌ها و معیارهای ظاهرگرایانه و بی‌خردانه باشد، اخلاق اداری پا نمی‌گیرد. به‌کارگیری اشخاص، صرفاً به دلیل خویشاوند بودن، هم‌زبان بودن، هم‌شهری بودن، هم‌گروه بودن، سابقه رفاقت داشتن، و مانند اینها، و نه براساس شایسته‌سالاری و اهلیت‌گرایی، تباه‌کننده اخلاق اداری است.

امام(ع) در انتخاب و به‌کارگیری اشخاص بشدت بر معیارها و میزان‌هایی تأکید می‌کند که به وسیله آنها بتوان شایستگی‌ها و صلاحیت‌ها و توانمندی‌های واقعی افراد را معین کرد و آنان را در جای مناسبشان به کار گرفت. از این‌رو به مالک اشتر می‌نویسد: «در انتخاب آنان تنها به فراست و اطمینان، و خوش‌گمانی خود اعتماد مکن، که مردم برای جلب نظر والیان به آراستن ظاهر می‌پردازند، و خوش‌خدمتی پیشه می‌سازند. اما در پس آن، نه خیرخواهی است و نه امانتداری»[۴].

امام(ع) به مالک یادآوری می‌کند که در گزینش و به کار گرفتن اشخاص به گونه‌ای عمل نکند که میدان را برای ریاکاری و ظاهر‌سازی و خوش‌خدمتی باز نماید، بلکه با روش‌هایی معقول و خردمندانه به صلاحیت و اهلیت افراد برای کارها و مسئولیت‌ها دست یابد، چنانکه آن حضرت معیارهایی را برای مالک بیان کرده است تا بداند که به چه چیزها توجه داشته باشد: «از ایشان کسانی را برگزین که دارای تجربه و با حیا باشد، و از خاندان‌های پارسا و صلاحیت‌دار باشند که در اسلام مقدم بوده‌اند»[۵]، «آنان را بیازمای به خدمتی که برای والیان نیکوکار پیش از تو عهده‌دار بوده‌اند؛ و بر آن کس اعتماد کن که میان همگان اثری نیکو نهاده، و به امانت از همه شناخته‌تر است (و امتحان خود را داده است)»[۶].

امیرمؤمنان علی(ع) در گزینش و به کار گرفتن کارگزاران و کارکنان بر معیارهایی چون فرهیختگی (دانایی و تربیت یافتگی)، پرواپیشگی، تجربه کاری، باحیایی؛ پاکی و صلاحیت خانوادگی، سابقه مسلمانی و دلبستگی دینی، امانت‌داری، کارآیی و تأثیرگذاری تأکید می‌کند و برای دریافت این امور در اشخاص نیز اصرار می‌نماید که نباید گرفتار ظاهربینی و قشری‌گرایی، و خودخواهی و تنگ‌نظری، و بدفهمی و کج‌سلیقگی شد.

بنابراین اگر با معیارهایی درست بر مبنای شایسته‌سالاری و اهلیت‌گرایی، کارگزاران و کارکنان دستگاه اداری گزینش و به کار گرفته شوند، بستری مناسب برای شکل‌گیری اخلاق اداری و پایداری آن فراهم می‌شود[۷].

منابع

پانویس

  1. «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّهُ لَا يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ الْوَالِي عَلَى الْفُرُوجِ وَ الدِّمَاءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ الْأَحْكَامِ وَ إِمَامَةِ الْمُسْلِمِينَ الْبَخِيلُ فَتَكُونَ فِي أَمْوَالِهِمْ نَهْمَتُهُ وَ لَا الْجَاهِلُ فَيُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ وَ لَا الْجَافِي فَيَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ وَ لَا الْحَائِفُ لِلدُّوَلِ فَيَتَّخِذَ قَوْماً دُونَ قَوْمٍ وَ لَا الْمُرْتَشِي فِي الْحُكْمِ فَيَذْهَبَ بِالْحُقُوقِ وَ يَقِفَ بِهَا دُونَ الْمَقَاطِعِ وَ لَا الْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّةِ فَيُهْلِكَ الْأُمَّةَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱.
  2. «وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ كُلِّ أَمْرٍ مِنْ أُمُورِكَ رَأْساً مِنْهُمْ لَا يَقْهَرُهُ كَبِيرُهَا وَ لَا يَتَشَتَّتُ عَلَيْهِ كَثِيرُهَا»نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  3. «ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  4. «لَا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْكَ فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَ الْأَمَانَةِ شَيْ‌ءٌ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  5. «وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ...»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  6. «اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِينَ قَبْلَكَ فَاعْمِدْ لِأَحْسَنِهِمْ كَانَ فِي الْعَامَّةِ أَثَراً وَ أَعْرَفِهِمْ بِالْأَمَانَةِ وَجْهاً»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  7. دلشاد تهرانی، مصطفی، مقاله «اخلاق اداری در نهج البلاغه».