نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۴ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۴۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۴ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۴۹ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
در اینکه آیا انسان از شناخت فطری بهرهمند است یا نه، اختلاف نظر وجود دارد. قرآن کریم، از سویی ضمیر آدمی را در آغاز تولد، تهی از هر چیز میداند[۹] و از سویی دیگر رسالتدین را "تذکر میشمارد[۱۰] و وحی الهی را "ذکر" میخواند[۱۱]. مراد از تذکر فطری در قرآن، "تذکر افلاطونی" نیست. مراد این است که برخی شناختها نیازمندآموزش و استدلال نیستند. این شناخت، به گونه فطری و بدیهی است. تنها از گذر آن است که جهانبینیانسان پا میگیرد.
در اینجا لازم است میان فطری احساسی و فطری ادراکی فرق نهاد. منطق شناسان، فطری مورد نظر ما را- که به ادراکآدمی ربط ندارد- "وجدانیات" میخوانند. این وجدانیات، از گذر حسباطندرک میشوند[۱۲]. امور فطری همگانیاند و پیرو شرایط تاریخی و جغرافیایی نیستند و از نهانآدمی شنیده میشوند و نیازمند آموزگار بیرونی نیستند و چون با نهاد انسان عجیناند، از میان نمیروند[۱۳][۱۴].
توجه به ماورای طبیعت و ایمان به مبدأ، از گرایشهای فطری آدمی است و از درون او مایه و پایه میگیرد. روان شناسان، چهار گرایش عالی را در وجود آدمی بازشناختهاند:
شواهد باستانشناسی: از انسانهای روزگاران بسیار کهن، آثاری بر جای مانده است که حکایت از اعتقاد آنان به خدا و اصل معاد دارد. دفن لوازم شخصی و زندگی و سفر همراه مردگان، مومیایی کردن مردگان و ساختن مقبرهها و بناهایی همچون اهرام مصر بر سر گورها، نشانههایی از اعتقادانسان روزگار گذشته به معاد است[۲۴].
مطالعات و کشفیات روانشناختی: چنان که پیش این اشارت رفت، پرستش از گرایشهای بنیادی و ذاتی انسان است و دانشروانشناسی آن را تأیید میکند[۲۵].
شواهد شخصی:انسانها، هنگام مواجهه با سختیها و خطرها و ترس و هراس، آن گاه که از اسباب ظاهری امید میکننَد، نیرویی در وجودشان جان میگیرد و به کسی توجه میکنند که مبدأ همه چیز است و در هر هنگام و مکانی میتواند بیچارگان را پناه دهد و دستشان را بگیرد. همه انسانها- هر چند به ظاهر، وجود خدا را نپذیرند- وقتی به سختی میافتند و در تنگناها گرفتار میآیند، به درون خویش باز میگردند و احساس میکنند که هنوز امیدی هست. وجود امید، بدون باور به وجود امیددهنده امکانپذیر نیست و این نشان میدهد که انسان به گونه فطری خداجو و خداشناس است[۲۸][۲۹].
گواهیدانشمندان: بسیاری از دانشمندانجهان معترفاند که خداشناسی از درون آدمی جوشیدن میگیرد و از نهان بر میخیزد: "سرچشمه زندگی مذهبی، دل است و قبول هم داریم که فرمولها و دستورالعملهای فلسفی، مانند مطلب ترجمه شدهای است که متن اصلی آن، به زبان دیگری است"[۳۰][۳۱].