بیعت در کلام اسلامی
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بیعت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- بیعت به معنای پیمان وفاداری با پیامبر(ص)، امام(ع) یا حاکم اسلامی است. این واژه از ریشه "بیع" است. واژه "بیع" در اصل به این معنا است که خریدار و فروشنده کالا برای نشان دادن ایجاب عقد بیع دست راست یکدیگر را بفشارند[۱][۲].
- بیعت در لغت از ماده "بیع"، به معنای داد و ستد است و از آنجا که در پیمان مردم با حاکمان، نوعی داد و ستد انجام میگیرد به آن "بیعت" گفته میشود[۳]. چرا که بیعتکننده، زندگی و اندوخته خود را در اختیار حاکم قرار میدهد تا در اصلاح حال و شئون او کوشش کند، گویی هر کدام چیزی را داده و چیزی را میگیرد[۴][۵].
- انجام بیعت در طول تاریخ معمولاً به صورت دست دادن بوده است؛ اما راههای دیگری برای بیعت هم گزارش شده است؛ به عنوان مثال در مورد کیفیت بیعت پیامبر(ص) با زنان چنین نقل شده که پیامبر دستور داد ظرفی پر از آب آورده و مقداری عطر در آن ریخت، سپس دست خود را در میان آن گذاشت و آیه مربوط به بیعت[۶] را خواند آنگاه از جای خود برخاست و به زنان فرمود کسانی که حاضرند با من بیعت کنند، دست در میان ظرف کرده و رسماً وفاداری خود به مواد یاد شده را اعلام کنند[۷]. در برخی از منابع اهل تسنن صورت دیگری نقل شده که پیامبر دست خود را با پارچه یا عبایی میپوشانید و با زنان برای بیعت دست میداد[۸].
- در میان پادشاهان ایران، بیعت با راههای دیگری چون بوسیدن زمین، دست و پا نیز صورت میگرفت. ابتدا از این جهت که این کارها مصداق بارز اطاعت و انقیاد از فردی بوده است، به آنها مجازاً بیعت اطلاق میشده، اما به تدریج به صورت حقیقت عرفی درآمده است[۹][۱۰].
- در جاهلیت رسم بود که پس از خرید و فروش، دو طرف معامله برای نشان دادن قطعیت معامله و تأکید بر لزوم آن، کف دست راست خود را بر کف دست دیگری میزدند و این کار را "بیعت" یا "صفقه" میخواندند. همچنین، چون میخواستند به حاکمان و رؤسای قبیله خویش اعلام وفاداری و فرمانبرداری کنند، با دست راست خویش،دست راست آنان را میفشردند. به دلیل شباهت این کار، با آنچه در معاملات میکردند، نام این را نیز بیعت نهادند[۱۱]. اندک اندک معنای بیعت تحول یافت و از آن، پیمان و تعهد وفاداری و فرمانبرداری را اراده کردند، نه نشانه ظاهریاش را[۱۲].
- معنای شایع بیعت در قرآن، روایات، تاریخ، کلام و فقه اسلامی، پیمانی است که با امام، حاکم یا کسی دیگر میبندند تا به گونه خاص یا عام از او فرمان برند[۱۳][۱۴].
تاریخچه بیعت در اسلام
بیعت با امامان شیعه(ع)
ماهیت بیعت
جایگاه بیعت
نظریه شیعه
- در نظرگاه شیعه حتی اگر بیعت را نوعی عقد بدانیم، تنها هنگامی الزامآور و مؤثر است که موضوع آن مجاز و شرعی باشد. خلافت و امامت از گذر بیعت گروهی از مردم یا همه مردم تحقق نمیپذیرد؛ بلکه امام را خداوند بر منصب امامت مینشاند[۱۵][۱۶].
- فقهای شیعه نیز معتقدند هر چند برای اثبات لزوم وفا به بیعت میتوان از ادله لزوم وفا به عقد و شرط، مانند آیه ﴿أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ ﴾[۱۷] بهره جست، این ادله موضوع عقد را مشروع نمیسازند؛ بلکه تنها گواهی میدهند که وفا به شرط و عقدِ مشروع، لازم است[۱۸][۱۹].
- از این رو، بیعت با پیامبر، انشائی نیست و تنها جنبه تأکیدی دارد؛ اما اصل مشروعیت مقام ولایت و لزوم پیروی از پیامبر(ص) هیچ تکیهای بر بیعت ندارد[۲۰]. این جنبه تأکیدی را میتوان در بیعتهای خلفای نخستین- در مواردی که خلافت به توصیه و تعیین خلیفه پیشین به دیگری رسیده است- بازیافت. به هر سان، اینکه امامت به هیچ روی بر بیعت تکیه ندارد، از ضروریات کلامی شیعه است و امامان معصوم(ع) نیز بر آن تصریح کردهاند[۲۱][۲۲].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ کتاب العین، ۲/ ۲۶۵؛ المصباح المنیر، ۱/ ۸۷ و ۸۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۶۴.
- ↑ النهایة، ج۱، ص۱۷۴؛ لسان العرب، ج۸، ص۲۶؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص۱۷۴.
- ↑ سبحانی، جعفر، بیعت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ «ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و مرتکب دزدی نشوند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و با دروغ فرزند حرامزادهای را که پیش دست و پای آنان است بر (شوهر) خویش نبندند و در هیچ کار شایستهای سر از فرمان تو نپیچند، با آنان بیعت کن و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۵ ص۲۷۶؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۳۶۴.
- ↑ طبقات، ج۸، ص۵.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۶۲.
- ↑ سبحانی، جعفر، بیعت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۲.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ۲۰۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۶۴.
- ↑ لسان العرب؛ النهایة، ذیل واژه "بیع"؛ الالهیات، ۴/ ۶۳، تفسیر نمونه، ۱/ ۵۱۷؛ نظام الحکم فی الشریعة، ۱/ ۲۷۳؛ اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ۲۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۶۵.
- ↑ دلائل الصدق، ۲/ ۲۵/ ۳۲؛ الالهیات، ۴/ ۲۶.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 167.
- ↑ سوره مائده/ ۱.
- ↑ اساس الحکومة الاسلامیة، ۱۶۴؛ حاکمیت در اسلام، ۵۸۰؛ الالهیات، ۲۶۲؛ تفسیر نمونه، ۱/ ۷۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 167.
- ↑ الالهیات، ۴/ ۶۳؛ تفسیر نمونه، ۱/ ۵۸۱؛ الشافی فی الامة، ۲/ ۱۵۰؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ۱/ ۵۲۶؛ ولایة الامر فی عصر الغیبة، ۲۰۰.
- ↑ نهج البلاغه، فیض الاسلام، ۳۱۷، ۴۳۷، ۸۹۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 167.