تشویق
مقدمه
“تشویق” به معنای برانگیختن، به شوق آوردن، راغب ساختن و شایق کردن است[۱]؛ و “تنبیه” به معنای بیدار کردن، آگاه کردن، هشیار ساختن و ادب کردن است[۲]؛ و روش تشویق و تنبیه به کار گرفتن آدابی است برای تحقق این معنا در آدمی؛ یعنی آدابی برای برانگیختگی و بازدارندگی به منظور شکوفا شدن استعدادها در جهت اهداف تربیت، چنانکه امیر مؤمنان علی (ع) درباره نقش پاداش و کیفر الهی در تربیت آدمی فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَضَعَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ وَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ ذِيَادَةً لِعِبَادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ وَ حِيَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ»[۳].[۴]
نقش تشویق در تربیت
تشویق عاملی است در برانگیختن فرد به سوی اهداف تربیت، و نیز وسیلهای برای تقویت انسان در خیرها و ترغیب به تلاش بیشتر و فراهم کردن نشاط لازم در تربیت. امیر مؤمنان علی (ع) در اینباره به مالک اشتر چنین فرموده است: «وَ وَاصِلْ فِي حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ وَ تَعْدِيدِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلَاءِ مِنْهُمْ فَإِنَّ كَثْرَةَ الذِّكْرِ لِحُسْنِ فِعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ النَّاكِلَ»[۵].
این امر در کودکان و نوجوانان و جوانان از جایگاه و اهمیت بیشتری برخوردار است. تشویق میل به کمال بیشتر را در انسان برمیانگیزد و او را به انجام دادن عمل نیک ترغیب میکند، و به او نیرو و قدرت میبخشد تا بیشتر تلاش کند. تشویق موجب رضایت شخص از عملکرد خود و پیدایش شور و نشاط، و رفع ملالت و کسالت او میگردد؛ و همچنین سبب ایجاد حس توانمندی میشود. در تربیت فرزندان باید توجه داشت که اصل بر تشویق و ترغیب است، زیرا انسان به فطرتش که عشق به کمال مطلق و انزجار از نقص است، مایل به کمالات و نیکویی، و دوستدار تشویق و قدردانی است، و بر این اساس بهترین روش در برانگیختن آنها به سوی کمال و دور کردن از نقص، تشویق و قدردانی است، نه تنبیه و مجازات؛ و تنبیه و مجازات فقط آن هنگام به کار گرفته میشود که روشهای دیگر نتیجه ندهد و چارهای جز آن برای بیداری و هشیاری آدمی، و درمان و سامان انسان نباشد. با توجه به اینکه در تربیت باید اصل بر تشویق و قدردانی باشد، امیرمؤمنان علی (ع) فرموده است:
- «ضَادُّوا الشَّرَّ بِالْخَيْرِ»[۶].
- «ضَادُّوا الْقَسْوَةَ بِالرِّقَّةِ»[۷].
- «ضَادُّوا الْإِسَاءَةَ بِالْإِحْسَانِ»[۸].[۹]
آداب تشویق
تشویق مانند هر امر دیگر زمانی نتیجهبخش و مثبت و رشددهنده است که براساس آدابی درست اعمال شود که به مواردی از این آداب اشاره میشود.
- تشویق باید به فعل و عمل، و صفت و ویژگی نیک شخص تعلق گیرد تا برانگیزنده و تقویتکننده باشد، و موجب خودبینی و خروج از اعتدال نشود، بلکه فرد را به سوی اهداف تربیت ترغیب نماید. در حدیث حضرت رضا (ع) آمده است: «إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ، ضَمِنَ عَلَى الْعَمَلِ الثَّوَابَ»[۱۰].
- تشویق باید بهجا و به مورد و متناسب با میزان و نوع عمل باشد و روحیه شخص در انتخاب شکل آن ملاحظه گردد. گاهی لازم است تشویق معنوی باشد، گاهی مادی، برخی مواقع رفتاری و برخی مواقع گفتاری و... امیر مؤمنان علی (ع) زمانی به عیادت صَعْصَعَة بن صوحان[۱۱] رفت، و او را چنین تشویق نمود: «إنک ما علمت حسن المعونة، خفیف المؤنة»[۱۲].
- تشویق باید به موقع انجام گیرد تا تأثیر مشخص و کارا و مثبتی داشته باشد، چنانکه رسول خدا (ص) اینگونه عمل میکرد. به عنوان نمونه میتوان از رفتار پیامبر در تشویق “حسان بن ثابت” در غدیر خم درس گرفت. پس از آنکه رسول خدا (ص) در غدیر خم علی (ع) را به عنوان پیشوای خلق پس از خود معرفی کرد و فرمود: “هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست، و بر شماست که به راستی پیرو او باشید. خداوندا، دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن دار”[۱۳]، حسان بن ثابت از پیامبر (ص) اجازه خواست تا اشعاری درباره علی (ع) و غدیر خم و نصب آن حضرت به امامت و خلافت بسراید، پیامبر (ص) نیز فرمود: “ای حسان، به میمنت و برکت الهی بسرای”. و حسان شعری زیبا سرود و خواند[۱۴]. چون حسان شعر خود را خواند، رسول خدا (ص) در قدردانی از او فرمود: «لَا تَزَالُ يَا حَسَّانُ مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِكَ»[۱۵].
- تشویق باید به اندازه باشد و از حد تجاوز ننماید، زیرا در این صورت زمینه انتظارهای نابجا و غرور را فراهم میکند؛ و نیز نباید کمتر از اندازه باشد، زیرا نتیجه مطلوب خود را از دست میدهد. امیر مؤمنان علی (ع) فرموده است: «الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِيرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِيٌّ أَوْ حَسَدٌ»[۱۶].
- تشویق وسیله برانگیختن است و نباید خود به صورت هدف درآید و تمام ذهن و فکر فرد را به خود مشغول سازد که در این صورت نقش بازدارنده پیدا میکند، زیرا موجب فراموش شدن هدف اصلی میشود. پیامبر اکرم (ص) در دعایی میآموزد که مشغولیت اساسی انسان باید متوجه اصیلترین امور باشد: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مَشْغُولِينَ بِأَمْرِكَ»[۱۷].
- هنگام تشویق کردن باید علت آن بر شخصی که تشویق میشود روشن باشد و این کار به گونهای صورت گیرد که شخص خود را مستحق آن ببیند و از تأیید درونی وی برخوردار باشد. در این صورت است که تشویق نقشی سازنده و بالنده خواهد داشت. زمانی که فرزند اشعث بن قیس مرد، امیرمؤمنان علی (ع) در ضمن تسلیتی به او به لطایفی تربیتی، از جمله این امر اشارت کرد و فرمود: «يَا أَشْعَثُ إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِكَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْكَ ذَلِكَ الرَّحِمُ وَ إِنْ تَصْبِرْ فَفِي اللَّهِ مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ خَلَفٌ يَا أَشْعَثُ إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَيْكَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَيْكَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ يَا أَشْعَثُ ابْنُكَ سَرَّكَ وَ هُوَ بَلَاءٌ وَ فِتْنَةٌ وَ حَزَنَكَ وَ هُوَ ثَوَابٌ وَ رَحْمَةٌ»[۱۸].[۱۹]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ لغتنامه دهخدا، ذیل واژه “تشویق”؛ فرهنگ معین، ج۱، ص۱۰۸۸.
- ↑ لغتنامه دهخدا، ذیل واژه “تنبیه”؛ فرهنگ معین، ج۱، ص۱۱۴۸.
- ↑ «همانا خدای سبحان پاداش را بر طاعت و کیفر را بر معصیت خود قرار داده است تا بندگانش را از عذاب خویش بازدارد و به سوی بهشت روانه سازد.» نهج البلاغه، حکمت ۳۶۸.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۴ ص ۱۶۴.
- ↑ «آنان را به نیکویی یاد کن و پیوسته تشویقشان نما و کارهای مهمی را که انجام دادهاند برشمار، زیرا یاد کردن کارهای نیک آنان، دلیرشان را [به کوشش و حرکت بیشتر] برانگیزاند و از کارمانده را [به کار و تلاش] ترغیب نماید». نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ «به وسیله خوبی با بدی بستیزید». شرح غررالحکم، ج۴، ص۲۳۱؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۳۰۹.
- ↑ «از راه نرمی و مدارا با سختدلی بستیزید». شرح غررالحکم، ج۴، ص۲۳۲؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۳۰۹.
- ↑ «به وسیله نیکی با بدی بستیزید». شرح غررالحکم، ج۴، ص۲۳۲؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۳۱۰.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۴ ص ۱۶۵.
- ↑ «همانا خداوند وسعتدهنده و کریم است، و در مورد عمل ضامن ثواب است». الکافی، ج۱، ص۵۴۷؛ المقنعة، ص۲۸۴؛ تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۳۹؛ أبو جعفر محمد بن الحسن الطوسی، الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، حققه و علق علیه السید حسن الموسوی الخرسان، الطبعة الاولی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۹۰ ق. ج۲، ص۵۹؛ وسائل الشیعة، ج۶، ص۳۷۵.
- ↑ صعصعة بن صوحان بن حجر عبدی از شخصیتهای برجسته اسلام است. وی در دوران پیامبر اکرم (ص) مسلمان بود ولی این توفیق را نیافت که آن حضرت را ملاقات کند. صعصعة از بزرگان قوم خود یعنی عبد القیس بود و شخصیتی سخنآور و دیندار، و زبانآور و پرهیزگار بود. او و برادرش زید بن صوحان از اصحاب خاص امیر مؤمنان علی (ع) شمرده میشوند. از امام صادق (ع) روایت شده است که در میان اصحاب امیرمؤمنان (ع) کسی نبود که حق آن حضرت را چنانکه سزاوار است بداند، مگر صعصعة و اصحاب او. ابن داوود گفته است که همین بیان بس است در علو قدر و شرف او. وی راوی عهدنامه مالک اشتر است. ر. ک: أبوعبیدالقاسم بن سلام الهروی، کتاب النسب، تحقیق و دراسة مریم محمد خیر الدرع، قدم له سهیل زکار، الطبعة الاولی، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۰ ق. ص۳۵۹؛ الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۲۱؛ أبو جعفر احمد بن أبی عبد الله البرقی، کتاب الرجال، تصحیح السید کاظم الموسوی المیاموی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۴۲ ش. ص۵؛ رجال النجاشی، ص۲۰۳؛ رجال الکشی، ص۶۷-۶۸؛ الاستیعاب، ج۲، ص۱۸۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲۴، ص۷۹-۱۰۰؛ اسدالغابة، ج۲، ص۴۰۲؛ رجال ابن داوود، ص۱۸۷-۱۸۸.
- ↑ «همانا تو تا آنجا که دانستهام یاوری نیکو و کمهزینهای». تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰۴. و با مختصر اختلاف در لفظ: البیان و التبیین، ج۳، ص۳۰۶؛ الغارات، ص۳۵۹؛ مقاتل الطالبیین، ص۵۰؛ رجال الکشی، ص۶۸؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۶، ص۱۱۹.
- ↑ عبدالحسین الامینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، الطبعة الخامسة، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۱، ص۹-۱۵۱.
- ↑ محمد بن سلیمان الکوفی، مناقب الامام أمیرالمؤمنین (ع)، تحقیق محمد باقر المحمودی، الطبعة الاولی، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، قم، ۱۴۱۲ ق. ج۱، ص۱۱۹؛ امالی الصدوق، ص۴۶۰-۴۶۱؛ أبو عبد الله محمد بن النعمان البغدادی الملقب بالمفید، الفصول المختارة فی العیون و المحاسن، الطبعة الرابعة، دار الاضواء، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ص۲۳۵؛ الارشاد، ص۸۳.
- ↑ «ای حسان، تا آن زمان که ما را به زبان خود یاری میکنی، از تأییدات روح القدس بهرهمند گردی». الغدیر، ج۲، ص۳۴.
- ↑ «ستایش بیش از استحقاق، تملق است، و کمتر از استحقاق درماندگی یا رشک بردن است». نهج البلاغه، حکمت ۳۴۷.
- ↑ «خدایا ما را از کسانی قرار ده که پیوسته به امر تو مشغولند». جامع الاخبار، ص۱۲۸؛ محمد السبزواری، معارج الیقین فی اصول الدین، تحقیق علاء آل جعفر، الطبعة الاولی، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم، ۱۴۱۰ ق. ص۳۶۴؛ بحارالانوار، ج۹۵، ص۳۶۰.
- ↑ «اشعث! اگر بر پسرت اندوهگینی، سزاواری به خاطر پیوندی که - با او - داری، و اگر شکیبا باشی، هر مصیبت را نزد خدا پاداشی است. اشعث! اگر شکیبایی پیش گیری، حکم خدا بر تو رفته است و مزد داری، و اگر بیتابی کنی، تقدیر الهی بر تو جاری است و گناهکاری. پسرت تو را شاد میداشت و برای تو ابتلا بود و آزمایش، و تو را اندوهگین ساخت و آن پاداش است و آمرزش». نهج البلاغه، حکمت ۲۹۱.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۴ ص ۱۶۶.