صدقات امام علی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

امام علی(ع) زمین‌های زیادی را آباد و آنها را وقف نمود و سهمی برای متولیان وقف قرار داد و این که در صورت نیاز حق فروش آن را دارند.

صدقات مدینه

  1. چاه قیس و شجره: از امام صادق(ع) در منابع گوناگون نقل شده است که رسول خدا(ص) چهار قطعه زمین به علی(ع) داد: فقیرَین و چاه قیس و شجره[۱]. فقیر را به چاه‌هایی که به هم ارتباط دارند و چاه کم آب و دهانه قنات معنا کرده‌اند[۲]. از مصنف ابن ابی شیبه استفاده می‌شود که فقیرَین که در آن کتاب «قفیزین» آمده، همان زمین قیس و شجره است[۳]. ابن شبه در هنگام بر شمردن صدقات علی(ع) در مدینه از فقیرین که در عالیه است[۴] یاد کرده است و نامی از قیس و شجره نبرده و این نشان می‌دهد که فقیرین؛ یعنی چاه‌های کم آب (همان بئر قیس و شجره). در وصیت نامه علی(ع) فقیرین نیز جزو صدقات در راه خدا یاد شده است [۵].
  2. چاه ملک: در منطقه قنات مدینه.
  3. ادیبه: در إضم[۶]. إضم؛ مهم‌ترین وادی مدینه و دریاست. اضم خشکرود یا وادی ای است که مدینه در آن واقع است. این وادی را نزدیک مدینه، قنات گویند[۷]. ابن شبه گوید: شنیدم که حسن یا حسین فرزند علی(ع)، همه این زمین‌ها را برای جنگشان فروخته است، پس این اموال در دست مردم است[۸].

وادی القری

وادی القری، وادی ای از مناطق مدینه میان مدینه و شام است که روستاهای فراوانی دارد و رسول خدا(ص) آن را در سال هفتم هجری گشود. پیامبر(ص) پس از فتح خیبر به آنجا رفت، مردمش را به اسلام دعوت کرد، ولی نپذیرفتند و با جنگ گشوده شد. پس از آن، زمین‌ها و درخت‌های خرما را برابر قرار داد خیبر در اختیار یهود قرار داد[۹].

ابن شبه چشمه‌های علی(ع) را که صدقه بودند، این گونه یاد کرده است:

  1. عین ناقه: به آن چشمۀ «حسن»، نیز گویند و در بیره از بالاست؛
  2. عین موات؛
  3. عین سکر؛
  4. چشمه‌ای در بیره[۱۰].

حرة الرجلاء

حره رجلاء، دیار بنی قین میان مدینه و شام است[۱۱]. حره به معنای سنگلاخ است؛ از این رو به سنگلاخ پیاده‌ها نامیده شده که بر آن راه میروند و راه رفتن بر آن مشکل است[۱۲].

  1. وادی أحمر: از ناحیه شعب زید که نصف آن صدقه است و نصف دیگر بخشش علی(ع) به آل مناع از بنی عدی.
  2. وادی بیضاء: مزارعی که صدقه است.
  3. ذات کمات: شامل چهار منطقه آبی: ذوات عشراء، قعین، معید و رعوان[۱۳].

ناحیه فدک

  1. رعیه: وادی ای میان دو سنگلاخ مدینه که دارای درخت خرما و آب اندک است.
  2. أسحَن: وادی ای در ناحیه فدک که امروز در دست والیانزکات است.
  3. قصیبه: وادی ای در فدک بالای حرة الرجلاء، میان مدینه و خیبر[۱۴].

بغیبغات (ینبع)

چشمه‌هایی است در ینبع که در آن نخل است:

  1. خیف اراک؛
  2. خیف لیلی؛
  3. خیف بسطاس.

بغیبغه، چاهی است که نیاز به ریسمان زیاد ندارد. اینها از کارهای علی(ع) است که آن را وقف کرد. اینها جزو صدقات علی(ع) بود تا این که حسین بن علی(ع) آن را به عبدالله بن جعفر داد که از میوه آن استفاده کند و قرض‌های خود را بدهد و مخارجی باشد بر این که دخترش را به ازدواج یزید بن معاویه در نیاورد.

اینها را عبدالله به معاویه فروخت و در دست خاندان وی بود تا این که بنی عباس به حکومت رسید و اموال حاکمان در اختیار آنها قرار گرفت. عبدالله بن حسن بن حسن در این باره با ابوالعباس سفاح گفت و گو کرد. وی آنها را در صدقه علی(ع) قرار داد و ابو جعفر منصور آن را پس گرفت[۱۵].

پایین ینبع

چشمه‌های گوناگونی در پایین منطقۀ ینبع در کنار دریا بوده است که عبارتند از:

  1. عین أبی مسلم؛
  2. عین أبی نیزر؛
  3. عین نولا که به آن عدی نیز گویند؛
  4. عین بحور یا بحیر؛

علی(ع) شخصاً، در این چشمه سارها کار می‌کرد[۱۶].

دیگر مناطق ینبع

چشمه‌های دیگری نیز برای علی(ع) در منطقه ینبع یاد کرده‌اند که عبارتند از:

  1. عین الحدث؛
  2. عصیبه[۱۷]؛ این دو را جزو صدقات علی(ع) در ینبع آورده‌اند. افزون بر اینها موسی بن عبدالله اصغر علاوه بر اراک و خیف لیلی، سه منطقه دیگر نیز ذکر کرده است.
  3. کشش؛
  4. روضه؛
  5. معلات؛ که مراد معلات الصفراء در وادی یلیل است[۱۸].

اینها بخش عمده اموال و دارایی علی(ع) بود که در وصیت نامه حضرت به بخش عمده آن اشاره شده و برخی با نام دیگری شناخته شده‌اند. با توجه به این دارایی‌ها بود که برابر روایت محمد بن کعب که احمد حنبل نقل کرده، می‌فرماید: روزی مرا می‌دیدی که همراه رسول خدا(ص) بوده، از گرسنگی، سنگ به شکم می‌بستم و امروز زکات اموالم به چهل هزار درهم می‌رسد[۱۹] و برابر نقل دیگر فرمود: «زکات مالم به ۴۰ هزار دینار می‌رسد»[۲۰]

معمولاً هر دینار، ده درهم ارزش داشت. ظاهراً منظور همه درآمد حضرت بوده است؛ یعنی مالی که متعلق زکات است به چهل هزار دینار میرسد. بلاذری همین روایت را نقل کرده و آورده است: غله درآمد علی(ع) به چهل هزار دینار می‌رسید و علی(ع) آن را صدقه قرار داد (وقف کرد) و شمشیر خود را فروخت و گفت: اگر نزد من غذای شب بود، آن را نمی‌فروختم[۲۱].

یحیی بن آدم از امام باقر(ع) نقل می‌کند که فرمود: عثمان کشته نشد تا این که غله و درآمد علی(ع) به صد هزار رسید[۲۲]. و این نشانه درآمد بالای علی(ع) از کار کشاورزی است. اما امیرالمؤمنین علی(ع) این اموال را وقف کرد. وقف‌نامه حضرت در منابع گوناگونی نقل شده است که ما نقل کلینی را انتخاب کردیم:

وقف‌نامه امام علی(ع)

ابو علی اشعری از محمد بن عبد الجبار و محمد بن اسماعیل از فضل بن شاذان از صفوان بن یحیی از عبدالرحمان بن حجاج روایت کرده که گفت: ابوالحسن موسی(ع) برای من فرستاد وصیت نامه امیرالمؤمنین‌(ع) را و آن این است.

«به نام خداوند بخشاینده مهربان؛ این آن چیزی است که به آن وصیت کرده و حکم نموده در اموال و دارایی‌اش بنده خدا علی برای انتخاب خشنودی خدا بدان جهت که مرا به واسطۀ آن به بهشت برد و به خاطر آن از دوزخ باز دارد و آتش را از من بازگرداند. در روزی که صورت‌هایی سفید و صورت‌هایی سیاه می‌شوند. آنچه برای من در «ینبع» مالکیتش شناخته شده و در اطراف آن، صدقه است و همچنین غلامان آن، صدقه‌اند، به جز «رباح»، «أبونیزر» و «جبیر» که آزادند و هیچ کس بر آنان حقی ندارد، پس آنان غلامان من می‌باشند که پنج سال در اموال یاد شده کار می‌کنند و در آن حق برداشت به مقدار نیازشان و هزینه زندگی و مخارج خانواده شان می‌باشد. و با وجود این، همه آنچه در «وادی القری» دارم به فرزندان فاطمه اختصاص دارد و غلامان آن [که در آنجا کار می‌کنند] صدقه می‌باشند.

و آنچه از مال من در «دیمه» است و اهل آن غلامان همه صدقه هستند. جز این که زریق برایش؛ مانند آنچه برای دوستانش نوشتم که پنج سال کار کنند. می‌باشد. و آنچه برای من در «أذینه» است و ساکنان آن [غلامان] صدقه هستند و فقیرین چاه قیس و شجره نیز چنان که دانستید صدقه است در راه خدا. و آنچه از اموالم در اینجا نوشتم همه صدقه لازم قطعی است. زنده باشم من یا مرده مصرف می‌شود در هر نیازی که در آن خشنودی خدا، در راه خدا و رضایت او باشد. و به مصرف خویشانم از بنی هاشم و فرزندان مطلب نزدیک و دور می‌رسد.

نظارت بر این موقوفات با حسن بن علی است. از آن به مقدار متعارف استفاده می‌کند و در مواردی که خداوند آن را حلال و روا دانسته مصرف نماید. در این کار بر او باکی نیست. پس اگر بخواهد بخشی از این اموال را برای ادای قرض بفروشد، پس چنین کند اگر بخواهد و بر او باکی نیست. و اگر بخواهد می‌تواند آن را از املاک برگزیده و خوب انتخاب کند. و فرزندان علی و غلامان آنها و اموالشان تحت سرپرستی حسن بن علی است. و اگر منزل حسن بن علی غیر از خانه صدقه باشد، اگر بخواهد آن را بفروشد باکی بر او نیست. و اگر بخواهد بفروشد، پس قیمتش را سه بخش نماید. یک سوم آن را در راه خدا بدهد و یک سوم را به فرزندان هاشم و مطلب و یک سوم دیگر را برای فرزندان ابو طالب قرار دهد و آن را در مواردی قرار می‌دهد که خداوند می‌پسندد. و اگر برای حسن پیشامدی [فوت] رخ داد و حسین زنده بود نظارت بر صدقات بر عهده اوست و حسین؛ مانند آنچه به حسن دستور دادم عمل می‌کند و برای اوست؛ مانند آنچه برای حسن نوشتم و بر اوست مانند آنچه برای حسن بود. و برای فرزندان فاطمه از صدقه علی؛ مانند سهم فرزندان علی است و من قرار دادم آنچه برای دو فرزند فاطمه قرار دادم. تنها برای خشنودی خداوند و بزرگداشت حرمت پیامبر(ص) و تعظیم آن دو حسن و حسین و احترام و خشنودی آن دو.

و اگر برای حسن و حسین پیشامدی رخ داد، آخرین از آن دو در فرزندان علی می‌نگرد، پس اگر کسی را یافت که خشنود از صلاحیت، اسلام و امانت‌داری او بود، کارها را به او می‌سپارد، و اگر در جمع ندید کسی را که برخی شرایط را داشته باشد، او کارها را به مردی از آل ابو طالب که بپسندد می‌دهد، پس اگر دید که بزرگان آل ابی طالب و صاحبان تدبیر آنها رفته‌اند. مرده‌اند آن مسئولیت را در میان مردی از بنی هاشم که می‌پسندد قرار می‌دهد و بر آن کسی که تعیین می‌کند شرط نماید که اصل اموال را حفظ کند و فواید آن را در مواردی که به آن دستور دادم مصرف نماید؛ مانند راه خدا، خشنودی او و خویشاوندانم از بنی هاشم و بنی مطلب، دور یا نزدیک آنان. چیزی از آن اصل ملک فروخته، بخشیده و به ارث برده نمی‌شود.

و آنچه در اختیار محمد بن علی ابن حنفیه است، در اختیار دو فرزند فاطمه است. و آن دو برده‌ای که در نامۀ کوچکی که برای من نوشته شده آزادند. این آن چیزی است که علی بن ابی طالب در اموالش حکم نمود فردای روزی که به مسکن آمد برای کسب خشنودی خدا و پاداش آخرت. و خداوند در هر حال، یاری دهنده است و روا نیست برای مرد مسلمانی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد این که بگوید در چیزی که حکم نمودم از مالم برخلاف دستورم و یا مخالفت با دستورم نماید، چه نزدیک و خویش باشد و چه دور... .

گواهی داد ابو شمر بن ابرهه، صعصعة بن صوحان، یزید بن قیس و هیاج بن ابی هیاج. و نگاشت علی بن ابی طالب به دست خود، ده روز گذشته از جمادی الاولیسال سی و هفت[۲۳]

در این وصیت نامه بخشی نیز درباره کنیزان حضرت بود که توصیه می‌نمود آنها که فرزند ندارند و آبستن نیستند؛ پس از من آزاد می‌شوند؛ اما آنان که بچه دارند یا آبستن هستند، به خاطر فرزند نگه داشته می‌شوند و حق فرزند هستند.

در نقل مستدرک به جای بنی مطلب «بنی عبدالمطلب» دارد[۲۴] که درست نیست؛ زیرا بنی عبدالمطلب همان بنی هاشم هستند و نسل هاشم از جانب عبدالمطلب تداوم یافت.

حضرت برابر وصیت دیگری، منزلی را که در منطقه بنی زریق مدینه داشت وقف مؤبد کرد و إسکان آن را برای خاله‌های خود قرار داد تا هنگامی که آنان یا فرزندانشان زندگی می‌کنند و پس از درگذشت و انقراض آنها، برای حاجت مندان از مسلمانان باشد[۲۵].

امیرالمؤمنین(ع) چشمه ابی نیزر و «بّغَیبغَه» را وقف فقرای مدینه و سبیل الله نمود مگر این که حسن و حسین(ع) به آن نیاز داشته باشند در این صورت ملک آنهاست و برای دیگری در آن حقی نخواهد بود[۲۶].[۲۷]

منابع

پانویس

  1. معجم البلدان، ج۵، ص۴۵، فتوح البلدان، ص۲۷؛ نهج السعاده، ج۸، ص۴۴۴؛ مکاتیب الرسول، ج۱، ص۳۳۲.
  2. لسان العرب، ج۱۰، ص۳۰۱-۳۰۲.
  3. ابن ابی شیبه، المصنف، ج۷، ص۶۴۱.
  4. تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۳.
  5. کافی، ج۷، ص۴۹.
  6. تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۳.
  7. حجاز در صدر اسلام، ص۸۶.
  8. تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۳.
  9. معجم البلدان، ج۵، ص۳۴۵.
  10. تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۳، ۲۲۴.
  11. معجم البلدان، ج۲، ص۲۴۶.
  12. تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۴، «حاشیه».
  13. تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۴.
  14. تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۵.
  15. تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۲.
  16. تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۱؛ حجاز در صدر اسلام ص۱۰۰.
  17. تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۳؛ حجاز در صدر اسلام، ص۹۹.
  18. حجاز در صدر اسلام، ص۹۹-۱۰۰.
  19. در برخی نقل‌ها به جای «حجر»، «حجز» آمده و گفته‌اند این درست است؛ یعنی کمر و شکمم را محکم می‌بستم.
  20. «و إن صدقة مالی لتبلغ أربعین الف دینار»؛ احمد حنبل، مسند، ج۱، ص۱۵۹؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۳.
  21. أنساب الاشراف، ج۲، ص۱۱۷؛ بحار الأنوار، ج۴۱، ص۲۶ و ۴۳؛ کنز العمال؛ ج۱۵، ص۱۵۹.
  22. یحیی بن آدم، الخراج، ص۸۳، ح۲۶۳.
  23. « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ؛ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ وَ قَضَى بِهِ فِي مَالِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيٌّ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ لِيُولِجَنِي بِهِ الْجَنَّةَ وَ يَصْرِفَنِي بِهِ عَنِ النَّارِ وَ يَصْرِفَ النَّارَ عَنِّي يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ. أَنَّ مَا كَانَ لِي مِنْ مَالٍ بِيَنْبُعَ يُعْرَفُ لِي فِيهَا وَ مَا حَوْلَهَا صَدَقَةٌ وَ رَقِيقَهَا غَيْرَ أَنَّ رَبَاحاً وَ أَبَا نَيْزَرَ وَ جُبَيْراً عُتَقَاءُ لَيْسَ لِأَحَدٍ عَلَيْهِمْ سَبِيلٌ فَهُمْ مَوَالِيَّ يَعْمَلُونَ فِي الْمَالِ خَمْسَ حِجَجٍ وَ فِيهِ نَفَقَتُهُمْ وَ رِزْقُهُمْ وَ أَرْزَاقُ أَهَالِيهِمْ. وَ مَعَ ذَلِكَ مَا كَانَ لِي بِوَادِي الْقُرَى كُلُّهُ مِنْ مَالٍ- لِبَنِي فَاطِمَةَ وَ رَقِيقُهَا صَدَقَةٌ. وَ مَا كَانَ لِي بِدَيْمَةَ وَ أَهْلُهَا صَدَقَةٌ غَيْرَ أَنَّ زُرَيْقاً لَهُ مِثْلُ مَا كَتَبْتُ لِأَصْحَابِهِ وَ مَا كَانَ لِي بِأُذَيْنَةَ وَ أَهْلُهَا صَدَقَةٌ وَ الْفُقَيْرَيْنِ كَمَا قَدْ عَلِمْتُمْ صَدَقَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ. وَ إِنَّ الَّذِي كَتَبْتُ مِنْ أَمْوَالِي هَذِهِ صَدَقَةٌ وَاجِبَةٌ بَتْلَةٌ حَيّاً أَنَا أَوْ مَيِّتاً يُنْفَقُ فِي كُلِّ نَفَقَةٍ يُبْتَغَى بِهَا وَجْهُ اللَّهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ وَجْهِهِ وَ ذَوِي الرَّحِمِ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ بَنِي الْمُطَّلِبِ وَ الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ. فَإِنَّهُ يَقُومُ عَلَى ذَلِكَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ يَأْكُلُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يُنْفِقُهُ حَيْثُ يَرَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي حِلٍّ مُحَلَّلٍ لَا حَرَجَ عَلَيْهِ فِيهِ فَإِنْ أَرَادَ أَنْ يَبِيعَ نَصِيباً مِنَ الْمَالِ فَيَقْضِيَ بِهِ الدَّيْنَ فَلْيَفْعَلْ إِنْ شَاءَ وَ لَا حَرَجَ عَلَيْهِ فِيهِ وَ إِنْ شَاءَ جَعَلَهُ سَرِيَّ الْمِلْكِ وَ إِنَّ وُلْدَ عَلِيٍّ وَ مَوَالِيَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ. وَ إِنْ كَانَتْ دَارُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ غَيْرَ دَارِ الصَّدَقَةِ فَبَدَا لَهُ أَنْ يَبِيعَهَا فَلْيَبِعْ إِنْ شَاءَ لَا حَرَجَ عَلَيْهِ فِيهِ وَ إِنْ بَاعَ فَإِنَّهُ يَقْسِمُ ثَمَنَهَا ثَلَاثَةَ أَثْلَاثٍ فَيَجْعَلُ ثُلُثاً فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ثُلُثاً فِي بَنِي هَاشِمٍ وَ بَنِي الْمُطَّلِبِ وَ يَجْعَلُ الثُّلُثَ فِي آلِ أَبِي طَالِبٍ وَ إِنَّهُ يَضَعُهُ فِيهِمْ حَيْثُ يَرَاهُ اللَّهُ. وَ إِنْ حَدَثَ بِحَسَنٍ حَدَثٌ وَ حُسَيْنٌ حَيٌّ فَإِنَّهُ إِلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ إِنَّ حُسَيْناً يَفْعَلُ فِيهِ مِثْلَ الَّذِي أَمَرْتُ بِهِ حَسَناً لَهُ مِثْلُ الَّذِي كَتَبْتُ لِلْحَسَنِ وَ عَلَيْهِ مِثْلُ الَّذِي عَلَى الْحَسَنِ. وَ إِنَّ لِبَنِي [ابْنَيْ] فَاطِمَةَ مِنْ صَدَقَةِ عَلِيٍّ مِثْلَ الَّذِي لِبَنِي عَلِيٍّ وَ إِنِّي إِنَّمَا جَعَلْتُ الَّذِي جَعَلْتُ لِابْنَيْ فَاطِمَةَ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَكْرِيمَ حُرْمَةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ تَعْظِيمَهُمَا وَ تَشْرِيفَهُمَا وَ رِضَاهُمَا. وَ إِنْ حَدَثَ بِحَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ حَدَثٌ فَإِنَّ الْآخِرَ مِنْهُمَا يَنْظُرُ فِي بَنِي عَلِيٍّ فَإِنْ وَجَدَ فِيهِمْ مَنْ يَرْضَى بِهُدَاهُ وَ إِسْلَامِهِ وَ أَمَانَتِهِ فَإِنَّهُ يَجْعَلُهُ إِلَيْهِ إِنْ شَاءَ وَ إِنْ لَمْ يَرَ فِيهِمْ بَعْضَ الَّذِي يُرِيدُهُ فَإِنَّهُ يَجْعَلُهُ إِلَى رَجُلٍ مِنْ آلِ أَبِي طَالِبٍ يَرْضَى بِهِ فَإِنْ وَجَدَ آلَ أَبِي طَالِبٍ قَدْ ذَهَبَ كُبَرَاؤُهُمْ وَ ذَوُو آرَائِهِمْ فَإِنَّهُ يَجْعَلُهُ إِلَى رَجُلٍ يَرْضَاهُ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ. وَ إِنَّهُ يَشْتَرِطُ عَلَى الَّذِي يَجْعَلُهُ إِلَيْهِ أَنْ يَتْرُكَ الْمَالَ عَلَى أُصُولِهِ وَ يُنْفِقَ ثَمَرَهُ حَيْثُ أَمَرْتُهُ بِهِ مِنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ وَجْهِهِ وَ ذَوِي الرَّحِمِ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ بَنِي الْمُطَّلِبِ وَ الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ لَا يُبَاعُ مِنْهُ شَيْءٌ وَ لَا يُوهَبُ وَ لَا يُورَثُ. وَ إِنَّ مَالَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَى نَاحِيَتِهِ وَ هُوَ إِلَى ابْنَيْ فَاطِمَةَ. وَ إِنَّ رَقِيقِيَ الَّذِينَ فِي صَحِيفَةٍ صَغِيرَةٍ الَّتِي كُتِبَتْ لِي عُتَقَاءُ. هَذَا مَا قَضَى بِهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فِي أَمْوَالِهِ هَذِهِ الْغَدَ مِنْ يَوْمَ قَدِمَ مَسْكِنَ ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ الدَّارِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلَى كُلِّ حَالٍ. وَ لَا يَحِلُّ لِامْرِئٍ مُسْلِمٍ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يَقُولَ فِي شَيْءٍ قَضَيْتُهُ مِنْ مَالِي وَ لَا يُخَالِفَ فِيهِ أَمْرِي مِنْ قَرِيبٍ أَوْ بَعِيدٍ ... شَهِدَ أَبُو شِمْرِ بْنُ أَبْرَهَةَ وَ صَعْصَعَةُ بْنُ صُوحَانَ وَ يَزِيدُ بْنُ قَيْسٍ وَ هَيَّاجُ بْنُ أَبِي هَيَّاجٍ وَ كَتَبَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ بِيَدِهِ- لِعَشْرٍ خَلَوْنَ مِنْ جُمَادَى الْأُولَى سَنَةَ سَبْعٍ وَ ثَلَاثِينَ»؛ کافی، ج۷، ص۵۱-۵۰؛ تهذیب الاحکام، ج۹۹، ص۱۴۴؛ وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۳۱۲؛ تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۵؛ بحار الأنوار، ج۴۱، ص۴۰۰.
  24. مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۵۳.
  25. مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۵۴.
  26. نهج السعاده، ج۴، ص۱۵.
  27. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 439 - 444.