بحث:مراحل معاد
مقدمه
مرحله نخست: مرگ
معناشناسی
حقیقت مرگ
انسانها در زندگی دنیوی خود پس از سپری کردن دورههای مختلف زندگی، سرانجام به دورۀ پیری میرسند و در تقدیری گریزناپذیر در آستانۀ مرگ قرار میگیرند. موضوع مرگ و فنا و زوال انسان یا مرگ و ادامۀ هستی او در جهانی دیگر و در شرایطی جدید، موضوعی است که مکاتب گوناگون نتوانستهاند بیتفاوت از آن عبور کنند [۱]
نگاه کلی به مرگ
دانشمندان اسلامی با الهام از قرآن کریم که میفرماید خداوند مرگ و زندگی را آفرید، معتقدند مرگ نوعی وجود و هستی است، نه نیستی و نابودی. به بیان سادهتر، مرگ پایان زندگی نیست، بلکه انتقال از یک نوع زندگی به نوع دیگری از زندگی است [۲]. [۳]
مرگ مانند پلی است که انسان را از این دنیا به جهان دیگری منتقل میکند. زندگی پس از مرگ حتی قویتر و کاملتر از زندگی دنیایی است؛ زیرا زندگی دنیا موقتی است اما زندگی پس از مرگ دائمی و همیشگی است [۴]. [۵]
تعریف اصطلاحی
مرگ یعنی مردن، جدا شدن روح از بدن. حیات انسان بسته به روحی است که در بدن اوست. وقتی روح از بدن خارج شود، حالتی برای جسم پیش میآید که مرگ نام دارد. روح انسان باقی است و در قیامت دوباره به جسم برمیگردد. مرگ، نابودی نیست، بلکه انتقال روح انسان از دنیا به جهان دیگر است که «عالم برزخ» نام دارد. مرگ، پدیدهای عبرتانگیز است. همه خواهند مرد و تنها خدا باقی میماند و قیامت، زمان بازگشت دوباره جانها به بدنها و رستاخیز عمومی برای حساب و کتاب و پاداش و کیفر است [۶] مرگ، از مراحل مهم زندگی روح انسانی و جدایی روح او از بدن و انتقال یافتنش به جهان دیگر است. کسانی که انسان را بدن مادی معرفی میکنند، مرگِ بدن را پایان زندگی میدانند و کسانی که انسان را مرکب از روح و جسم میدانند، مرگ را پایان یک جهان و آغاز جهان دیگر. مکتب اسلام، مرگ را جزئی از اصول دین قرار داده و زندگی جاوید انسان را در جهان آخرت میداند [۷]
تفاوت زندگی دنیا و آخرت
مرگ فقط پایان جنبههای مادی زندگی انسان است، اما جنبههای معنوی او در زندگی برتری ادامه مییابد. به عبارت دیگر، زندگی این دنیا مرحله ابتدایی و مقدماتی است و مرگ، بازگشت به زندگی اصلی و حقیقی است [۸]
رابطه انسان با بدن پس از مرگ
حتی پس از مرگ، ارتباط انسان با بدنش به طور کامل قطع نمیشود. به همین دلیل است که در اسلام زیارت اهل قبور سفارش شده است. این ارتباط اگرچه مانند زمان حیات نیست، اما به شکل دیگری ادامه دارد [۹]. [۱۰]
اقسام مرگ
برخی از اندیشمندان مرگ را به سه قسم تقسیم میکنند: مرگ طبیعی؛ مرگ اخترامی و مرگ ارادی [۱۱]. عرفا مرگ را چهار قسم میدانند: مرگ اهانت و لعنت که مرگ کافران است؛ مرگ حسرت و معصیت که مرگ گنهکاران است؛ مرگ تحفه و کرامت که مرگ مؤمنان است و مرگ خلعت و مشاهدت که مرگ پیغمبران است [۱۲]
مرگ طبیعی
مرگ طبیعی به معنای خروج نفس از بدن است؛ پس از اینکه نفس بهتدریج به فعلیت و استقلال میرسد. در واقع این مرگ، رهایی تدریجی نفس از بدن و رویگردانی آن از عالم حس و رویآوردن به عالم ملکوت است. زمانی که جوهر نفس به کمال و فعلیت میرسد، دیگر نیازی به بدن ندارد و آن را رها میکند [۱۳]
مرگ اخترامی
مرگ اخترامی، خروج نفس از بدن است به سبب آنکه بدن به دلیل حادثهای از قابلیت میافتد یا منهدم میشود. در این حال، نفس که صورت بدن است، به کمال خود نمیرسد، بلکه این بدن است که دیگر قابلیت تدبیر توسط نفس را ندارد و نفس از آن مفارقت خواهد کرد [۱۴]
مرگ ارادی
برخی از اهل معرفت قسم دیگری از مرگ را ذکر کردهاند که از آن به مرگ ارادی تعبیر میشود و انسان با تزکیه نفس میتواند با اراده خود از تعلقات و شهوات نفس رهایی یابد. امام خمینی شکستن حجابها در زمان حیات را مرگ ارادی و اختیاری میداند و آن را مختص انبیا(ع) و اولیا(ع) میداند که به سبب رفع موانع در زمان حیاتشان، به این قسم از مرگ رسیدهاند و با مرگ اختیاری، بر نفس و قوای آن چیره شده، به مرحله فنا و صعق رسیدهاند [۱۵]. [۱۶] بیشتر مردم از مرگ میهراسند، این ترس ریشه در امور بسیاری دارد؛ از جمله نابودی پنداشتن مرگ، دوستی دنیا، گناهکاری و بیخبری از سرنوشت و پیشامدهای پس از مرگ و طولانی بودن راه آخرت [۱۷]
احتضار
حقیقت احتضار
لحظات جان دادن را «احتضار» میخوانند زیرا مرگ بر بالین آدمی حضور مییابد و یا اینکه فرشتگان، پیامبر اسلام(ص) و امامان(ع) حاضرند و یا به دلیل آنکه مؤمنین برای تشییع آدمی گرد او میآیند [۱۸] هنگام احتضار و فرارسیدن مرگ، اعضا و قوای انسان ضعیف شده، اضطرابی در آن پدیدار میشود و حقایقی از عالم آخرت برای او آشکار میگردد [۱۹]. [۲۰]
نشانههای احتضار
برخی از اندیشمندان برای احتضار چهار نشانه برمیشمارد [۲۱]:
- مشاهده عالم غیب که برای محتضر رخ میدهد.
- مشاهده برخی درجات و درکات که حاصل مشاهده و درک آثار صور اعمال انسان است.
- ظهور ولایت معصومان(ع) که برخی روایات این امر را تأیید میکنند که آنان هنگام احتضار انسان بر بالین محتضر - اعم از کافر و مؤمن - حاضر میشوند [۲۲]
- آگاهی به جدا شدن از امور مورد علاقه انسان که به اعتقاد امام خمینی، عمده سختی مرگ ترک تعلقات است [۲۳]
در این هنگام، لحظه مرگ، لحظهای است که شیطان برای سلب ایمان انسان تلاش میکند [۲۴] ایشان محبت به دنیا و امور مربوط به آن را از خطرهای عظیم به هنگام سکرات موت ذکر کرده است [۲۵].. [۲۶]
کیفیت احتضار
ارتباط آدمی در حال احتضار با اطرافیانش قطع میشود و حقایقی را میبیند که تا آن دَم ندیده است. فرشتۀ مرگ را میبیند که جان از بدنش بیرون میکشد [۲۷] واجب است محتضر را به پشت بخوابانند به گونهای که کف پای او به سوی قبله شود؛ مستحب است شهادتین و اقرار به دوازده امام(ع) و عقاید حقه و دعای «اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِیَ اَلْکَبِیرَ مِنْ مَعْصِیَتِکَ» را به او تلقین کنند و او را به جایی ببرند که در آن نماز گزارده و بر بالینش قرآن بخوانند، به ویژه سوره یس را [۲۸]
احتضار مؤمنان
فرشته مرگ با صورتی نیکو سراغ نیکان میآید و با نرمی و مهربانی با آنان سخن میگوید و جانشان را باز میگیرد. اگر محتضر از نیکان باشد، اعمال خویش را با صورتی زیبا میبیند و با دیدن اهل بیت(ع) و جایگاه خویش در بهشت، با شادی و شوق جان میبازد و شیطان توان فریب او را نمییابد [۲۹]
احتضار کافران و گنهکاران
برای زشتکاران، ملکالموت با سیمایی ترسناک سراغشان میآید و با سختی و تندی و درد و رنج جانشان را میگیرد. گناهکاران با دیدن اهل بیت(ع) و جایگاه خویش در دوزخ، به اندوه میافتند و اعمال خویش را با صورتی زشت میبینند و بدینسان، مرگ بر آنان بسیار سخت و پردرد میشود و شیطان توان مییابد آنان را بفریبد [۳۰]
سکرات مرگ
مرگ علایم و نشانههایی دارد که با نزدیکشدن زمان آن، نشانههایش - که همانند نوعی مستی و بیهوشی است - ظاهر میشود. در اصطلاح به این علایم «سکرات مرگ» میگویند [۳۱]. [۳۲] سختیهای هنگام مرگ را که سکرات مرگ میگویند، عقل را از کار میاندازند و آدمی را سرگردان و حیران میکنند. هرچند مؤمنین نیکوکار، پس از مرگ به جهانی پرنعمت و خوش میروند، اما جدایی روح از بدن به گونۀ طبیعی سختیهایی میآورد [۳۳]
عوامل سختی مرگ
به اعتقاد برخی از علما، در سکرات مرگ، در صورتی که معارف الهی وارد قلب نشده باشد، این معارف از قلب محو میگردد [۳۴] و چه بسا زمینهساز بغض به حق میگردد [۳۵] از مهمترین عوامل سختی مرگ:
- محبت به دنیا و امور مربوط به آن
- عدم ورود معارف الهی به قلب
- دلبستگیهای دنیوی [۳۶]
از اینرو، ایشان «تلقین» را برای کسانی که معارف را به قلب خود نرساندهاند، مفید نمیداند [۳۷]. [۳۸]
کیفیت سکرات
برخی از اندیشمندان، انکشاف برخی حقایق و صور اعمال و آثار آنها را در وقت مرگ، مطابق برهان و موافق مکاشفات اصحاب کشف و روایت میداند؛ در این هنگام که سکرات موت بر فرد وارد میشود، حالت احتضار و معاینه بر او عارض میگردد [۳۹] در روایات آمده انسان را سه روز بسیار سخت است: یکی آنگاه که به دنیا میآید، آن روز که میمیرد و آن روز که پا به میدان محشر مینهد [۴۰]
راهکارهای کاهش سکرات
بنابر روایات، این امور از سختیهای مرگ میکاهند: - دوری از گناه - وابسته نبودن به دنیا و شهوتها - انفاق مال - نیکی به والدین [۴۱]
قبض روح
کیفیت و عوامل
در فرهنگ قرآن، همانگونه که حیات امری وجودی است و مأمور و فرشته برای آن تعیین شده است؛ مرگ هم امری وجودی است و فرشته و فرشتگان مخصوص خود دارد. خداوند متعال یکی از فرشتگان مقرب خویش، «ملک الموت» را برای قبض روح آدمیان برگزیده است که با یاری فرشتگان دیگر، روح آدمیان را قبض میکند. البته در حقیقت، خداوند است که روح را قبض میکند و ملکالموت و دستیارانش واسطۀ اجرای فرمان خدایند [۴۲]
قبض روح مؤمنان و کافران
قرآن دربارۀ مردن، کلمه «توفی» را به کار میبرد که به معنای کامل تحویل گرفتن است. فرشته مرگ با صورتی نیکو سراغ نیکان میآید و با نرمی و مهربانی جانشان را میگیرد؛ اما برای کافران و بدکاران، با سیمایی ترسناک و با سختی و درد، جانشان را قبض میکند [۴۳]
علل ترس از مرگ
حکما دلایل متعددی برای ترس از مرگ بیان کردهاند [۴۴]:
جهل به حقیقت مرگ
بعضی از حکما، علت اصلی ترس از مرگ را جهل به حقیقت آن میدانند. این جهل موجب میشود انسان مرگ را پایان هستی خود تصور کند [۴۵]
ترس از فنا و نیستی
برخی، ترس انسان از فنا و نیستی خود را علت اصلی میدانند. این اندیشه برخاسته از بیایمانی به معاد و جهان آخرت است [۴۶]
دلبستگی به دنیا
برخی از اندیشمندان در این مسئله، مردم را به سه گروه تقسیم میکند: - عموم مردم (ناقصان): علت ترسشان علاقه و دلبستگی به دنیا، حبّ بقا و تنفّر از فناست - متوسطان: ترسشان به سبب توجه قلبی به تعمیر دنیا و غفلت از آباد کردن آخرت است - انسانهای کامل: ترسشان ناشی از عظمت حقتعالی و جلالت ذات مقدس او در هنگام مرگ است [۴۷]
راه درمان ترس از مرگ
برخی از علما راه درمان ترس از مرگ را در آگاهی دلها نسبت به پست بودن عالم دنیا و دار فنا و زوال و تغیّر بودن آن میداند تا انسان فطرتاً به عالم آخرت اشتیاق پیدا کند [۴۸]. [۴۹]
مرحله دوم: برزخ
مرحله سوم: قیامت
پانویس
- ↑ ر. ک: دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ص۶۸۳-۶۸۴.
- ↑ خواجهنصیر، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، ۱۵۳.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «مرگ»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۲۶۰–۲۶۴.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۲-۳۲۳.
- ↑ باقر صاحبی|صاحبی، باقر، مرگ (مقاله)|مقاله «مرگ»، دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۲۶۰–۲۶۴.
- ↑ ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگنامه غدیر، ص۲۰۷.
- ↑ ر. ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۸۰؛ فرهنگ شیعه، ص۴۰۸؛ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ص۶۸۳-۶۸۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۴-۱۷۵.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «مرگ»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۲۶۰–۲۶۴.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۱/۳۱۹-۳۲۷ و ۳/۲۶۴-۲۶۷.
- ↑ ر. ک: مسلم محمدی|محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۸۱.
- ↑ ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ۹۹-۱۰۲.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۴۹-۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۱۳-۵۱۵.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «مرگ»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۲۶۰–۲۶۴.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص۴۰۹.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص۴۰۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۱۲۸-۱۳۵.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «مرگ»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۲۶۰–۲۶۴.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۵۳، ۴۵۷ و ۴۶۱-۴۶۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۱۳۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۵۶.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۴ و ۲۰۹.
- ↑ باقر صاحبی|صاحبی، باقر، مرگ (مقاله)|مقاله «مرگ»، دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۲۶۰–۲۶۴.
- ↑ ر. ک: بحارالانوار، ج ۶، ص۱۴۱.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص۴۰۹-۴۱۰.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص۴۰۹.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص۴۱۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶/۱۴۹.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «مرگ»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۲۶۰–۲۶۴.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص۴۰۹.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۳-۱۲۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۶.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ۳۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۶.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «مرگ»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۲۶۰–۲۶۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۷ و ۲۶۶.
- ↑ ر. ک: بحارالانوار، ج ۶، ص۱۴۱.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص۴۱۰.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص۴۰۹.
- ↑ ر. ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۸۲.
- ↑ ابنسینا، رسائل، ۳۳۹.
- ↑ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۵۶-۴۵۷.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۴۱-۲۴۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۵۸-۳۶۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۲.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «مرگ»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۲۶۰–۲۶۴.