سهل بن حنیف اوسی انصاری
سهل بن حنیف اوسی انصاری | |
---|---|
نام کامل | سهل بن حنیف اوسی انصاری |
جنسیت | مرد |
کنیه | ابوسعید |
از قبیله | اوس |
پدر | حنیف اوسی انصاری |
برادر | عثمان بن حنیف |
محل تولد | مدینه |
محل زندگی | |
درگذشت | ۳۸ هجری، کوفه |
از اصحاب | |
حضور در جنگ | |
فعالیتهای او | |
مقدمه
سهل بن حنیف کنیهاش ابو سعد، و به قولی ابوسعید، یا ابو ولید و ابو محمد و برادر عثمان بن حنیف از قبیله اوس مدینه و از اصحاب انصار باوفای رسول خدا (ص) و از یاران مخلص امیرالمؤمنین (ع) بود. او دارای فضایل زیاد و شخصیت ذاتی و مورد توجه عموم مردم و مردی زیبا روی و خوش چهره بود[۱]. امام صادق (ع) در فضایل او فرمود: «هیچ یک از قریش و غیر قریش به مقام و منزلت سهل نمیرسد»[۲]. طبری از امیرالمؤمنین (ع) نقل میکند که فرمود: «در چند شبی که در اول هجرت در قبا به سر میبردم متوجه شدم زن مسلمانی بیسرپرست (کلثوم بن هدم) در همسایگی میزبان من قرار دارد ولی نیمههای شب کسی در خانهاش را میکوبد و چیزی به او میدهد، من از این کار مشکوک شدم به او گفتم: ای زن، آنکه نیمههای شب به در خانهات میآید، کیست و برای تو چه میآورد و حال آنکه تو زن مسلمان و بیشوهری؟»زن گفت: او سهل بن حنیف است، چون میداند من بیسرپرستم شبها بتهای همسایگان خود را میشکند و چوبهایش را برای سوزاندن برای من میآورد... حضرت علی (ع) این داستان را پس از وفات سهل بن حنیف در عراق بیان کرد[۳].[۴]
سهل در جنگهای صدر اسلام
سهل از جمله اصحابی است که با استقامت و پایداری و ایمان کامل در دفاع از اسلام جان فشانی کرد و از ابتدای هجرت در خدمت رسول خدا (ص) بود و در جنگهای بدر و احد و دیگر غزوهها شرکت نمود. او در سال سوم هجرت در جنگ احد از معدود کسانی بود که در دفاع از جان رسول خدا (ص) استقامت ورزید و با تیراندازی ماهرانهاش اجازه نداد مشرکان قریش که قسم خورده بودند پیامبر (ص) را در آن جنگ به قتل برسانند به او نزدیک شوند، هر چه آبی بن خلف با همراهانش به حضرت نزدیک میشدند با شمشیر حضرت علی (ع) و تیرهای سهل به عقب رانده میشدند[۵]. پس از پایان جنگ احد موقعی که امیرالمؤمنین (ع) شمشیر خود را برای شست وشو به فاطمه زهرا (ع) داد، گفت: «به خدا قسم، این شمشیر امروز مرا تصدیق کرد» پیامبر خدا (ص) ضمن تأیید سخن حضرت علی (ع) فرمود: «آری سهل بن حنیف و ابودجانه به همراه تو، جهاد خدا را تصدیق کردند»[۶].[۷]
ثبات سهل در ولایت امیرالمؤمنین (ع)
از امتیازات سهل بن حنیف این است که او از نخستین روزهای پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) به ولایت امیرالمؤمنین (ع) بازگشت و ایمان و وفاداری خود نسبت به جانشینی بلافصل آن حضرت از رسول خدا (ص) را اعلام کرد و دل در گرو دیگری قرار نداد و پس از قتل عثمان از جمله اصحاب رسول خدا (ص) بود که با امیرالمؤمنین (ع) بیعت کرد که تا پای چان از ولایت امیرالمؤمنین (ع) دفاع نماید و جزو شرطه الخمیس حضرت قرار داشت[۸]. طبری نقل میکند: موقعی ک اصحاب پیامبر (ص) قصر عثمان را محاصر کردند و او را از خلافت به خاطر کجرویهایش به قتل رساندند، مؤذن مسجدالنبی، خدمت امیرالمؤمنین (ع) آمد تا با مردم اقام جماعت نماید. اما حضرت از سهل بن حنیف و به قولی از ابوایوب انصاری خواست که با مردم نماز بخواند و این واقعه در شب اول ذی حجه سال ۳۵ هجری واقع شد و سهل (یا ابوایوب) تا دهم ذی حجه با مردم نماز خواند و از نماز عید اضحی حضرت علی (ع) با مردم نماز خواندند[۹]. سهل همواره مورد عنایت حضرت علی (ع) بود، لذا موقعی که حضرت برای سرکوبی فائله طلحه و زبیر به بصره حرکت کرد، سهل را در مدینه به جای خود گماشت و حکومت مدینه را به او سپرد [۱۰]. سهل در این سمت باقی بود تا زمانی که حضرت در کوفه مستقر شد و قیس بن سعید را از حکومت مصر عزل و محمد بن ابوبکر را به جای او منصوب نمود و قیس به مدینه آمد و به همراه سهل از مدینه به کوفه خدمت امیرالمؤمنین آمدند، و در این موقع چون حضرت عازم صفین برای جنگ با معاویه بود، سهل، امام (ع) را همراهی کرد و در این جنگ فرماندی نیروهای سوارهنظام بصره را عهدهدار بود[۱۱].[۱۲]
سخنان دلنشین سهل قبل از عزیمت به صفین
موقعی که امیرالمؤمنین (ع) عازم صفین بود هر یک از اصحاب و تابعین درباره شخصیت آن حضرت (ع) و جنگ با معاویه سخن میگفتند، از جمله سهل بن حنیف برخاست و پس از حمد و ثنای الهی گفت: «ای امیرمؤمنان ما در صلح و آشتی هستیم با کسی که شما با او در صلح و آشتی باشی و در جنگ و حرب هستیم با کسی که تو با او در جنگ و حرب باشی....»[۱۳]؛ و حضرت سهل را به عنوان فرمانده سوارهنظام اهل بصره برای جنگ صفین قرار داد[۱۴]. آری سهل در جنگ صفین بسیار دلاورانه درخشید و امام را یاری کرد[۱۵]. پس از جنگ صفین، حضرت سهل را به ولایت فارس گماشت، اما او چون نتوانست آن دیار را سامان بخشد، مردم او را از فارس بیرون کردند و ناچار به محضر امام در کوفه آمد و حضرت، زیاد بن ابیه را به فارس اعزام کرد و او توانست آنجا را امنیت و آرامش ببخشد[۱۶].[۱۷]
اندوه امام در رحلت سهل
سهل از نخستین روزهای اسلام تا پایان عمرش همواره در خدمت اسلام بود و هیچگاه در یاری اسلام سستی به خود راه نداد، و سرانجام در شهر کوفه در عصر نورانی خلافت امیرالمؤمنین (ع) به سال ۳۸ هجری دار فانی را وداع گفت، اما مرگ سهل برای حضرت علی (ع) بسیار سخت و ناگوار بود و لذا حضرت در رحلت او سخت محزون شد و در وفاتش اظهار تأسف و تحسر نمود؛ زیرا که او به خاطر دوستیاش به خاندان پیامبر همواره با مصائب دست به گریبان بود. و از جمله این که حضرت در نماز بر سهل عجیب رفتار نمود، پس از آنکه حضرتش بر جنازه او نماز خواند، هرگاه جمعیت تازهای میآمد، مجدداً بر او نماز میخواند و در نتیجه پنج بار بر او نماز گزارد. سپس فرمود: «اگر هفتاد بار بر او نماز گزارم، سزاوار است که او از یاران جنگ بدر است و کسی که در آن جنگ شرکت کرده بر دیگران فضل و برتری دارد». امیرمؤمنان (ع) شخصاً او را در دو پارچه کفن نمود و دفن کرد[۱۸].[۱۹]
منابع
پانویس
- ↑ اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۲۲.
- ↑ تنقیح المقال، ج۲، ص۷۴.
- ↑ ر. ک: تاریخ طبری، ج۲، ص۳۸۲ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۲۱.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۹۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۳.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۹۷.
- ↑ تنقیح المقال، ج۲، ص۷۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۲-۴۵۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۱.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۹۷-۶۹۸.
- ↑ «یا امیرالمؤمنین، نحن سلم لمن سالمت و حرب لمن حاربت، و رأینا رأیک...»؛وقعه صفین، ص۹۳.
- ↑ وقعه صفین، ص۲۰۸.
- ↑ وقعه صفین، ص۲۴۸.
- ↑ وقعه صفین، ص۱۲۲ و ۱۳۷.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۹۹.
- ↑ ر. ک: رجال کشی، ص۳۶؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۲۱؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۷۴ و تهذیب التهذیب، ج۳، م ۵۳۸.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۹۹-۷۰۰.