ویژگی امام از دیدگاه اهل سنت
مقدمه
اهل سنت در شرایط و صفات امام رویه تفریطگرایانهای در پیش گرفتهاند و بسیاری از متکلمان و محدثان و دیگر دانشمندان آنان، امامت فرد فاسق و ستمکار را صحیح و اطاعت او را واجب دانستهاند. حتی عدالت و دادگری و علم به اسرار شریعت را نه شرط احراز مقام امامت و نه ضامن بقای این منصب شمردهاند؛ چه رسد به عصمت امام و برتری او در همه فضایل و کمالات نفسانی. یحیی بن شرف نووی (م. ۶۷۶) در شرح خود بر صحیح مسلم آورده است: به اجماع مسلمانان، قیام علیه پیشوایان و جنگ با آنان حرام است؛ اگرچه از فاسقان و ستمکاران باشند. احادیثی که در این موضوع و در تأیید علم آمده، فراوان است، آری، اهل سنت بر این امر معتقدند که فرمانروا را بر اثر ارتکاب گناه و تبهکاری نمیتوان عزل کرد[۱].
همو میگوید: اغلب فقها، محدثان و متکلمان اهل سنت بر این مطلب متفقاند که امام و پیشوا با ارتکاب فسق و ظلم و اجرا نکردن حدود و حقوق الهی، خلع نمیشود و این موارد، قیام علیه او را توجیه نمیکند[۲]. بسیاری از متکلمان اهل سنت در این مسئله، همین راه را پیمودهاند[۳]. حتی برخی از آنان که رویه متعادلتری را در پیش گرفتهاند و عدالت و اجتهاد را به دیگر شرایط و اوصاف لازم امام افزودهاند، لزوم عصمت و احاطه علمی امام بر شریعت را به کلی انکار کردهاند[۴].[۵].
چالشهای این دیدگاه
گفتار اهل سنت در شرایط امام با چالشهای متعددی مواجه است که برخی از آنها به قرار زیر است:
- ریاست عامه، حراست از دین، برپا داشتن قوانین شریعت و اطاعت مطلق از امام از مؤلفاتی است که در بسیاری از تعاریف متکلمان اهل سنت آمده است. بنابراین اگر تنها همین مؤلفاتی که در تعریف خود آنان آمده است، مد نظر قرار گیرد، برای اشتراط معصوم بودن و اعلم بودن امام کافی است؛ چه اینکه ریاست بر مردم، حفظ و نگهداری شریعت از بدعت و تحریف، مستلزم آن است که امام بر شریعت احاطه علمی داشته باشد و از همه انحرافات فکری و عملی پیراسته باشد. چگونه ممکن است کسی که خود دچار انحرافات فکری و عملی است، دیگران را به هدایت رهنمون سازد؟ کسی که به معارف و احکام شریعت احاطه علمی ندارد، چگونه میتواند انحراف فکر و عمل دیگران را تشخیص داده و در صدد اصلاح آن بر میآید؟
- در بسیاری از تعاریفی که از اهل سنت نقل شده، قید وجوب اطاعت مطلق از امام آمده است. اگر امام در مقام علم، عمل، دادگری و عصمت از گناه و انحرافات دیگر، با دیگر افراد امت مساوی است و بر آنان هیچ امتیازی ندارد یا حتی پایینتر از آنان است، چه دلیلی برای وجوب اطاعت چنین فردی وجود دارد؟ آیا این ترجیح بدون مرجح و ترجیح مرجوح بر راجح نیست؟
- پیامبران مشهور و آورندگان شریعت، همگان جانشین و وصی داشتهاند و وصی هر پیامبری حامل علم و عمل آن پیامبر بوده است. با وجود این، چگونه ممکن است کسی را که در هیچ فضیلت علمی و اخلاقی، به پیامبر خاتم(ص) نزدیک نیست، وصی و جانشین آن حضرت دانست؟
- غرض از نصب امام، حتی بنا بر رویکرد اهل سنت، حفظ و حراست از دین و اجرای حدود الهی است. آیا با امامت فرد فاسق و ستمکار، میتوان به چنین اهدافی دست یافت و به آرمانهای جامعه توحیدی رسید؟[۶].
منابع
پانویس
- ↑ محمد بن عمر نووی، شرح صحیح مسلم، ج۱۲، ص۱۲۹.
- ↑ محمد بن عمر نووی، شرح صحیح مسلم، ج۱۲، ص۱۲۹.
- ↑ ر.ک: مسلم بن الحجاج القشیری، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۱۷۳؛ ابوبکر باقلانی، تمهید الاوائل، ص۴۷۱؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۳.
- ↑ قاضی عبدالجبار، المغنی فی أبواب التوحید و العدل، ج۲۰، ص۱۹۸؛ قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۵۱۱.
- ↑ عارفی، محمد اسحاق، خاتمیت و پرسشهای نو ج۲ ص ۵۰.
- ↑ عارفی، محمد اسحاق، خاتمیت و پرسشهای نو ج۲ ص ۵۱.