ویژگی امام در قرآن
مقدمه
برخی از ویژگیهای امام عبارت است از:
عصمت
خدای سبحان در پاسخ ابراهیم (ع) که از خدا خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: عهد من به ظالمان نمیرسد: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱]. مفسران با استناد به این آیه عصمت را برای امام لازم میدانند و لزوم عصمت را اینگونه تبیین میکنند که امام مقتدا و رهبری است که اقتدای به او واجب است و اگر امام معصیت کند بر آدمیان نیز از باب لزوم اطاعت از امام، معصیت واجب خواهد بود و این امر محال است، زیرا معصیت ممنوع است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاینرو عصمت در امامان لازم است تا این محذور پیش نیاید[۲]. ناگفته نماند که آیه بر عصمت امام در طول حیات و تمام عمر دلالت میکند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی مقام امامت را نخواهد داشت[۳]. نیز خداوند در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۴] از مؤمنان میخواهد، تقوای الهی را پیشه ساخته و به طور مطلق با صادقان باشند[۵]. بیتردید لازمه همراهی مطلق با آنان، عصمت آنهاست[۶]. همچنین در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...﴾[۷]، اطاعت از اولوا الامر در ردیف اطاعت پیامبر و اطاعت پیامبر در ردیف اطاعت خدای سبحان قرار گرفته است و چون اطاعت خدا به صورت مطلق واجب است بنابراین، اطاعت پیامبر و اولوا الامر نیز به طور مطلق واجب است و لازمه وجوب اطاعتِ مطلق، عصمت است[۸].
دلالت آیه بر عصمت چنان واضح و روشن است که برخی از اهل سنت نیز نتوانستهاند آن را انکار کنند، گرچه مصداق اولوا الامر در نظر آنان، اهل حلّ و عقد از امتاند که مجموع آنان -به شرط اجتماع- خطا نمیکنند[۹]؛ ولی چون اهل حل و عقد کسانیاند که ممکن است مرتکب خطا بشوند از عصمت بهرهای ندارند و نمیتواند مراد آیه اهل حل و عقد باشد[۱۰].
علم
ویژگی دیگر امام علم اوست. امامان حق که مسئولیت خطیر هدایت مردم به سعادت و کمال و مدیریت جوامع انسانی را بر عهده دارند، باید از دانش گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این مسئولیت را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است علم آنان از خطا و شک مصون باشد، تا مردم بتوانند به آنان اعتماد کنند و هدایت ایشان را پذیرفته و تحت حاکمیت آنان به اهداف مادی و معنوی خود برسند، ازاینرو خداوند طالوت را با برتری در دانش و نیروی جسمانی برای حاکمیت بر بنیاسرائیل برگزید: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ﴾[۱۱] و نیز اولوالامر را مرجع علمی مسلمانان در تشخیص حق و باطل و صدق و کذب معرفی کرد و به آنان فرمان داد تا در هنگام دریافت گزارشها به اولوا الامر به عنوان صاحبان آگاهی و قدرت تشخیص مراجعه کنند تا با استنباط حق و صدق، آنان را آگاه سازند: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ﴾[۱۲]. مقصود از اولوالامر در این آیه همان کسانی هستند که در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...﴾[۱۳] به آنان اشاره شده و حکم ایشان در عصمت و وجوبِ اطاعت مانند رسول خداست[۱۴]. و مصادیق آن براساس روایات، امامان معصوم (ع)اند[۱۵].
با توجه به اینکه آیه، اولوالامر را آگاه به ریشه مسائل معرفی کرده بهگونهای که اگر دیگران به آنان مراجعه کنند راهنماییشان میکنند، استفاده میشود که علم آنان آمیخته به جهل و شک و خطا نیست و این در مورد غیر معصومان صدق نمیکند، افزون بر این از ذیل آیه فهمیده میشود که وجود اولوالامر نوعی فضل و رحمت الهی است که اطاعتشان مردم را از پیروی شیطان باز میدارد: ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۱۶] و تنها پیروی از معصومان میتواند انسان را از گمراهی و پیروی شیطان به طور قطع باز دارد، زیرا غیر معصوم ممکن است خود گرفتار لغزش و خطا شود[۱۷].
از دیگر آیاتی که علم امام از آن استفاده میشود آیه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[۱۸] و ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[۱۹] است که بر اساس آن باید انسانها اموری را که نمیدانند از اهل ذکر بپرسند. گرچه مضمون آیه عام و ارشاد به اصلی عقلایی یعنی وجوب رجوع جاهل به اهل خبره است[۲۰]، ولی کاملترین مصداق "اهل ذکر" امامان معصوم (ع) هستند[۲۱]؛ چنانکه در روایات فراوانی نیز آمده است که مقصود از اهل ذکر ائمهاند[۲۲].
در آیات دیگری نیز با تعبیراتی نظیر راسخان در علم: ﴿وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ...﴾[۲۳][۲۴]، کسی که علم کتاب نزد اوست: ﴿وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۲۵][۲۶] و کسانی که به آنان علم داده شده: ﴿بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾[۲۷][۲۸] به عالمانی اشاره شده که مصادیق کامل آنها امامان معصوم (ع) هستند.
شایان ذکر است که بر پایه روایات فراوانی از امامان معصوم (ع) آنان به غیب و همه علومیکه در اختیار فرشتگان، پیامبران و رسولان قرار گرفته عالماند[۲۹] و علم آنان دارای منابع فراوانی است؛ مانند تحدیث و الهام، وراثت از پیامبر اکرم و امام پیش از خود، جفر و جامعه، مصحف فاطمه (س) و صحیفه امیرمؤمنان، امام علی (ع)[۳۰].[۳۱]
ریاست فراگیر
گذشت از ریاست پیامبران در حوزه تبلیغ دین و شریعت است؛ ولی امام ریاستی عام، در حوزههای تبلیغی و حکومتی دارد که همچون ابراهیم خلیل الله (ع) افزون بر بُعد هدایتگری، شأن اجرای احکام را نیز داراست؛ از اینرو، امام در این رتبه صرفاً به زعیم سیاسی گفته نمیشود. به دیگر سخن، مقام امامت هنگامی به حضرت ابراهیم (ع) اعطا شد که وی شأن هدایتگری را داشت؛ آنگاه با حفظ این مسئولیت، شأن و وظیفه اجرای احکام و تشکیل حکومت نیز به حضرت داده شد. از اینرو، امام کسی است که پیشوای مردم، هم در امر تبلیغ دین و هم در اجرای دین و تشکیل حکومت است[۳۲].
منصوب شدن به جعل الهی
مقام امامت، یعنی همان پیشوایی بر مردم، تنها با جعل الهی به کسی داده میشود: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۳۳]؛ چنانکه وقتی حضرت ابراهیم (ع) خواستار اعطای این مقام به فرزندان خود شدند، خداوند متعال درخواست ایشان را به طور مشروط پذیرفت[۳۴].
برخورداری از علم خطاناپذیر
امام دارای علمی الهی و خطاناپذیر نسبت به اصل احکام و معارف دینی و دنیوی و نیز آشنا به چگونگی اجرای آن معارف است. این برخورداری بدین دلیل است که اگر خداوند متعال کسانی را به منصب امامت برگزید و مأمور ارشاد و راهنمایی مردم و اجرای معارف و قوانین دینی کند، اما علوم لازم برای انجام دادن این مأموریت را به آنها نداده باشد، نقض غرض لازم میآید[۳۵].
عصمت از گناه
تدبر بیشتر در آیه ابتلا، ما را به این نکته ارزشمند رهنمون میسا زد که مقام امامت تنها به انسانهای معصوم از گناه اعطا میشود و کسی که ظلمی از او سرزده باشد، شایستگی دریافت این مقام را از دست میدهد: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۳۶]. البته این سخن، بدین معنا نیست که هر کس معصوم باشد، حتماً به این مقام دست مییابد، بلکه عصمت یکی از شرایط رسیدن به این مقام است. با توجه به این مطلب، سخن کسانی که از سویی، با تفکیک مقام نبوت و امامت، بر نظریه هدایت باطنی امام اصرار دارند و از سوی دیگر، بر این باورند که مقام امامت، هر چند به گونهای ضعیفتر، به تمام فرزندان حضرت ابراهیم (ع) که معصوم بودهاند، میرسد[۳۷]، نادرست و خودمتناقض است؛ زیرا اگر کسی به صرف معصوم بودن، شایستگی رسیدن به این مقام را داشته باشد، پس تمام پیامبران، که همه نیز معصوم هستند، باید امام هم باشند و در این صورت تفکیک میان نبوت و امامت، امری لغوی خواهد بود؛ مگر آنکه ایشان نیز بر این باور باشند که عصمت تنها یکی از شرایط رسیدن به مقام امامت است[۳۸].
افضلیت
امام برترین انسانها در عصر خود است؛ بدین بیان که به طور، طبیعی، برای اداره جامعه تنها یک نفر میبایست در رأس هرم قرار گیرد وگرنه بروز اخلال در اداره جامعه امری اجتنابناپذیر است. چنانکه بیان شد، چنین کسی را خداوند منصوب میکند؛ حال اگرچه ممکن است در هر دوره چند پیامبر در این عالم وجود داشته باشند، روشن است که خداوند حکیم شایستهترین آنها را برای اجرای احکام برمیگزیند. با توجه به مباحثی که از ابتدا تا کنون بیان شد، میتوان گفت: امام در ادبیات قرآنی، آنگاه که مقصود از آن امامت حق باشد، بر افراد گوناگونی در رتبههای تشکیکی متفاوتی اطلاق میشود. بالاترین مرتبه امامت، از آن کسی است که منصوب از طرف خداوند، برترین انسانها و دارای مقام عصمت است و با علمی که خدا بدو داده، افزون بر وظیفه هدایت مردم، مأموریت اجرای احکام و احکام دین را نیز دارد[۳۹].
رابطه میان امامت قرآنی و امامت شیعی
پیش از تبیین رابطه میان امامت قرآنی و امامت شیعی، یادکرد این نکته ضروری است که اگرچه امام در قرآن کریم، در تمام موارد، به معنای پیشوا و مقتدا به کار رفته است، اما این کاربردها، در هر یک از لفظ دارای ملاکها، ویژگیهای خاصی است که بدون در نظر گرفتن آنها، اطلاق این مفهوم بر نمونههای متعدد، عملی ناصواب است. حال آنچه در این مقام، درباره آن بحث میشود، بالاترین مرتبه امامت است؛ یعنی امامت با همان ملاکهایی که بر حضرت ابراهیم (ع) صدق میکرد. اکنون پرسش محوری این است که چه رابطهای میان امامت قرآنی - در بالاترین مرتبه آن، که مساوق با در اختیار داشتن دو شأن هدایتگری و زعامت سیاسی است - و امامت شیعی وجود دارد؟ آیا میتوان امامت قرآنی را برای امامان پاک (ع) نیز قائل شد؟
به دو گونه میتوان به این پرسش، پاسخ گفت:
- اگرچه تعیین حدود امامت شیعی، خود یکی از وظایف این نوشتار است و این مهم جز با مراجعه تفصیلی به متون روایی و کلامی به دست نمیآید، با مراجعهای گذرا به متون کلامی شیعه، میتوان چنین نتیجه گرفت که بارزترین ویژگیهای امامت شیعی، علم خدادادی، عصمت، منصوص بودن و افضلیت است و امام دست کم دارای شئونی همچون مرجعیت دینی، رهبری اجتماعی و ولایت تکوینی است. از اینرو، امام به معنای شیعی، افزون بر آنکه وظیفه هدایت مردم را بر عهده دارد، مسئولیت اجرای دستورات الهی نیز به اذن خداوند، بدو سپرده شده است. بنابراین تمام ویژگیهایی که برای امامت حضرت ابراهیم (ع) بیان شد، منطبق با ائمه اطهار (ع) است؛ پس امامت ائمه اطهار (ع) نیز همان امامت حضرت ابراهیم (ع) است. در بررسی این سخن باید گفت، این پاسخ به پرسش یادشده، بار معنایی فزونتری از مقام امامت، نسبت به آنچه که متکلمان میگویند، در اختیار حق جویان قرار نمیدهد؛ به دیگر بیان، در این پاسخ، ویژگیهایی برای امام در نظر گرفتهایم و سپس آنها را بر امامت قرآنی منطبق کردهایم. در این شیوه پاسخ گویی، امامت در اصطلاح قرآنی، گویای ویژگی و صفت خاصی برای امام نیست؛
- مفسران راستین قرآن، یعنی همان امامان پاک (ع) در روایاتی که به حد استفاضه میرسد، با استناد به آیه ابتلا، امامت در آن را، به نوعی بر امامت مصطلح شیعی تطبیق کرده و خود را مصداق امام، به چنین معنایی معرفی کردهاند[۴۰]؛ از اینرو، حتی اگر در آن روایات، صفاتی برای امام بیان نشده بود، از تطابق امامت امامان پاک (ع) با امامت حضرت ابراهیم (ع) میتوانستیم صفاتی همچون علم الهی، عصمت، افضلیت، منصوص بودن و مبیّن و مجری دین بودن را به او نسبت دهیم.
افزون بر آنچه که گفته شد، برخی متکلمان برجسته شیعه، همچون هشام بن حکم نیز برای اثبات عصمت امام، به همین آیه استناد کردهاند[۴۱]. با توجه به آنکه هشام بن حکم، خود دارای شاگردان فراوانی بوده، به گونهای که مدرسه هشامیه، به وی منسوب بوده است[۴۲]، میتوان از شیوع تطابق مفهوم امامت در آیه ابتلا بر ائمه اطهار (ع) در دوران حضور ائمه (ع) خبر داد.
با توجه به آنچه گذشت، میتوان گفت در ادبیات شیعی، آنگاه که امام برای امامان پاک (ع) به کار میرود، منظور کسی است که صفاتی همچون علم الهدی، عصمت، افضلیت و منصوص بودن را دارد و افزون بر منصب هدایتگری و تبیین معارف الهی، شأن رهبری اجتماعی و اجرای احکام را نیز داراست و پیشوا در امور دین و دنیای مردم است[۴۳].
نتیجهگیری
نتایج به دست آمده عبارتاند از:
- امام در ادبیات قرآنی، ریاستی عام در حوزههای تبلیغی و حکومتی دارد؛ بدین معنا که افزون بر بُعد هدایتگری، شأن اجرای احکام را نیز داراست و صفاتی همچون علم الهدی، عصمت، افضلیت و منصوص بودن را نیز دارد؛
- امامان شیعی نیز مشمول این مفهوماند و از اینرو، همان شئون و صفات را دارایند[۴۴].
منابع
پانویس
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۳۶-۳۷، ج۱۰، ص۱۴۴.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۴.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ المیزان، ج۹، ص۴۰۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۲۲۱؛ پیام قرآن، ج۹، ص۵۰؛ حق الیقین، ص۵۴-۵۵.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۳۸۹-۳۹۱؛ حقالیقین، ص۴۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴؛ التفسیر المنار، ج۵، ص۲۰۳.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۳۹۲-۳۹۳.
- ↑ «خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۲۲؛ ج۴، ص۳۸۷-۳۹۱.
- ↑ روضالجنان، ج۶، ص۳۵؛ المیزان، ج۴، ص۳۸۷-۳۹۱؛ ج۵، ص۲۳-۲۴.
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۲۵۹، ۲۸۵.
- ↑ «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم؛ اگر نمیدانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
- ↑ «و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم، اگر نمیدانید از اهل کتاب بپرسید» سوره انبیاء، آیه ۷.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۲۵۹، ۲۸۵.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۲۸۵؛ پیام قرآن، ج۹، ص۱۱۴.
- ↑ روضالجنان، ج۱۳، ص۲۰۹.
- ↑ «و استواران در دانش»... سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۱۳؛ نورالثقلین، ج۱، ص۳۱۵-۳۱۸.
- ↑ «و کسی که دانش کتاب نزد اوست» سوره رعد، آیه ۴۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۴۶۲؛ نورالثقلین، ج۲، ص۵۲۱-۵۲۴؛ المیزان، ج۱۱، ص۳۸۷-۳۸۹.
- ↑ «اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش دادهاند و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمیکنند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۴؛ مجمعالبیان، ۸، ص۴۵۱؛ المیزان، ج۱۶، ص۱۴۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۶؛ المیزان، ج۱۸، ص۱۹۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۷۶، ۲۷۰، ۲۲۳، ۲۳۱، ۲۳۸-۲۴۲.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، امامت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.
- ↑ «من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۴۵۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۹؛ حسن بن شیعه حرانی، تحف العقول، ص۴۳۷؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۶۷۵؛ شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۳۱۰؛ معانی الاخبار، ص۹۷؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع) ج۱، ص۲۱۶-۲۱۸ و ج۲، ص۱۹۵؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص۶۷۵-۶۷۶؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ص۲۱۶-۲۱۸.
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۴.
- ↑ محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۲۱۶.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.