ادبیات شیعی
ادبیات، به عنوان یک زبان براى انتقال فکر و دفاع از یک حقیقت یا نشر یک باور، در نگاه شیعه از صبغه و ویژگى تعهد و مکتبى بودن برخوردار است و شاعر و ادیب شیعى، آن را به عنوان سلاحى در دفاع از حق یا تبلیغ ایمان یا افشاى ظلم و برانگیختن مظلوم بهکار مىبرد. قالبهاى مختلفى که ادبیات شیعى دارد، به تناسب زمان و زمینه و موضوع، فرق مىکند.
مقدمه
از آنجاکه تشیع، یک مرام و مکتب است، بخشى از ادبیات شیعى در مسیر احتجاجها و مناظرات تجلّى مىکند و از آنجا که تشیع، پیروى امامان معصوم است و اسوه قرار دادن اهل بیت پیامبر و سرلوحۀ عمل خویش، بخشى از ادبیات شیعى نیز به ذکر مناقب و فضایل خاندان عصمت مىپردازد. و از آنجا که پس از رسول خدا(ص) به اهل بیت ستمهاى بسیار شده و صحنههاى خونین مظلومیت آنان انکارناپذیر است، یکى از محورهاى این ادبیات نیز مرثیهها و سوگ سرودهها و افشاى جنایات امویان و عباسیان و بیان وقایع عاشورا و شهادتهاى معصومین است. تهمتها و افتراهایى که علیه شیعه همیشه وجود داشته، شاعران را به پاسخگویى واداشته است. پس بخشى از ادبیات شیعى هم ادبیات دفاعى و نفى افتراها و افشاى دروغهاست. شاعران برجستهاى که در طول تاریخ به خطّ اهل بیت جلوه و تابندگى دادهاند، ادبیات شیعى را ماندگار و درخشان ساخته و از نظر شکلى نیز بر غناى ادبیات افزودهاند. مضمون ادبیات شیعى، مضمونى اعتقادى، موضعى، ولایى و حاوى فضایل، مناقب، معجزات، مدایح و مراثى اهل بیت پیامبر و دفاع از حقیقت غدیر و خطّ امامت و ولایت است، هم برخوردار از سوز است، هم شور. گنجاندن مناقب این خاندان در اشعار، از تعهّدهاى شعرى شاعران شیعى است. ازاینرو شاهد تضمین آیات و روایات فراوانى در اینگونه اشعاریم که دربارۀ مقام و منزلت آل اللّه است و مدایح، مراثى، تعزیهها و منقبتسرایى، بخش عمدهاى از اشعار شیعى را تشکیل مىدهد. بخش دیگر، به خاطر فشارهاى بنىامیه و بنى عباس، روحى حماسى و ضد ظلم پیدا کرده است و درست گفتهاند که: در حقیقت ادب شیعه، در لفظ و معنى پیرو کلام على(ع) و ائمه اطهار(ع) بوده و بر محور خونخواهى و انتقام از ستمکاران و انتظار بهبود و فرج و اطمینان از آیندۀ بهتر است... شاعران شیعه از این حربۀ قاطع (شعر) براى توجیه افکار عمومى و تبلیغ تشیع و تشویق شیعیان و نقد مخالفان و تحریکات سیاسى و خلق شعارهاى دلخواه، حدّاکثر استفاده را به عمل آورده و همواره با شعر خود، جنبشهاى قومى و انقلابهاى مذهبى و سیاسى را رهبرى مىکردند.[۱] پس ادبیات شیعى، اشعارى هدفمند، مکتبى، آیینى و بیانگر اعتقادات سیاسى و ولایى با طرح مسأله خلافت اهل بیت و برترى آنان براى رهبرى و نقد غصب خلافت و پرداختن به معارف و مصائب و مناقب اهل بیت است. چنین ادبیاتى هنوز هم تداوم دارد و هرزمان به نوعى جوهر شیعى خود را بروز داده است[۲].[۳]
شعر شیعی
از آنجا که غدیر خم و ولایت علوی سرچشمۀ جوشش غدیریههای شیعی است و از آنجا که امامت امیر مؤمنان (ع)، نشان کمال دین و ارائۀ الگوی شایسته برای هدایت جامعه است، شاعران شیعه نیز همین جوهرۀ ناب را در سرودههای آیینی خود بر محور ولایت مطرح کرده و فرهنگ غنی "شعر شیعی" را بنیاد نهادهاند. شعر شیعی نشأت گرفته از باورهای ناب معتقدان به ولایت علی بن ابی طالب است و آبشخور آن غدیر است، با پیشینهای درخشان و پیشکسوتانی نامور و محتوایی غنی و متأثّر از آیات قرآن و معارف اهل بیت و سرشار از اشارات قرآنی و حدیثی به مناقب صاحب ولایت. شعر شیعی هم بعد مدیحه دارد هم مرثیه و هم حماسه. بارزترین شاخصۀ شعر شیعی، پرداختن به مسأله امامت اهل بیت و هدایتگری خاندان عصمت و احیای یاد مظلومیّتهای خاندان رسالت و افشای جنایات ظالمان نسبت به دودمان حضرت رسول (ص) است. ازاین رو در آیینۀ شعر شیعی، تصویری از فضیلتها، پاکیها، مبارزات حقطلبانه، مظلومیّت عترت و حماسۀ عاشورا و غدیر دیده میشود. از آنجا که حقیقت تشیّع، ریشهدار و ماندگار است شعر شیعی نیز جاویدان و فروغبخش و حرکتساز است و گنجینهای از علوم و معارف اهل بیتی و قرآنی است[۴].
تلمیحات غدیری و علوی
تأثیر آیات و روایات بر ادبیات فارسی بسیار است. آیات و احادیثی که دربارۀ امامت، غدیر خم، علی بن ابی طالب(ع) و فضایل و مناقب اوست، به صورت اشاره در متون ادبی (شعر و نثر) به کار رفته است. صنعت ادبی "تلمیح" آن است که در شعر، با آوردن کلماتی به یک آیه، حدیث، واقعۀ تاریخی یا اساطیر، اشارهای ضمنی شود و تعبیر بهکار رفته به نوعی ناظر به آن داستان یا کلام باشد.[۵] ازاینرو تلمیحات غدیری و علوی، اشاراتی به آیات و احادیث حاوی مناقب امیر المؤمنین یا رخدادهایی است که دربارۀ آن امام است. برشمردن اینگونه تلمیحات و توضیح اشاره در هرکدام، به درازا میکشد. برخی از اوصاف و القاب حضرت علی(ع) نیز برخوردار از صنعت تلمیح است: تنها چند مورد از آنها یاد میشود. ساقی کوثر، شاه دلدلسوار، خانهزاد حق، نگین کعبه، تاج إنّما، شه امکان، باطن إنّا هدیناه السّبیل، لسان اللّه، انیس چاه، حصن تولاّ، قرآن ناطق، درگه علم نبی، ضارب سیفین و طاعن رمحین، گوهر صدف کعبه، پادشاه لو کشف، مهر سپهر قل کفی، شه تخت سلونی، شیر اژدر در، رایت إنّا فتحنا، نقطۀ بای بسم اللّه، نقطۀ تحت با، وزیر پیامبر، ترازوی عدل، میزان اعمال، چشم بیدار فلق، ماه منشقّ در محراب، شق القمر محراب، زبدۀ هشت و چهار، سیف مسلول خداوند، توقیع هل اتی، تشریف لافتی، محرم حرم، سلطان سریر ارتضاء، لوای ولا، حیدر صفدر، بانگ قد قتل[۶].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ دائرة المعارف تشیّع، ج ۲ ص۳۶
- ↑ در زمینۀ ادبیات شیعى از جمله ر.ک: ادب الشیعه، عبد الحسیب طه حمیده، الأدب فى ظل التشیّع، عبد اللّه نعمه
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۷.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۴۰.
- ↑ تلمیح یعنی به گوشۀ چشم اشارهکردن و در اصطلاح بدیع آن است که گوینده، در ضمن کلام به داستانی یا مثلی یا آیه و حدیثی معروف اشاره کند، مثل این شعر حافظ که اشاره به حادثه سرد شدن آتش بر ابراهیم دارد: یا رب این آتش که در جان من است سرد کن آنسان که کردی بر خلیل (فنون بلاغت، همایی، ص۳۲۸)
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۴.