اسحاق بن جریر

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آشنایی اجمالی

اسحاق بن جریر[۱] در سند دو روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از الکافی و تفسیر القمی ذکر شده است؛ برای نمونه:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِيرٍ قَالَ: سَأَلَتْنِي امْرَأَةٌ أَنْ أَسْتَأْذِنَ لَهَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَأَذِنَ لَهَا فَدَخَلَتْ وَ مَعَهَا مَوْلَاةٌ لَهَا فَقَالَتْ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ[۲] مَا عَنَى بِهَذَا فَقَالَ أَيَّتُهَا الْمَرْأَةُ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَضْرِبِ الْأَمْثَالَ لِلشَّجَرِ إِنَّمَا ضَرَبَ الْأَمْثَالَ لِبَنِي آدَمَ»[۳].[۴]

شرح حال راوی

اسحاق بن جریر از خانواده‌ای بزرگ و سرشناس در کوفه و از راویانی است که نامش در کتب رجالی قدما، مانند رجال برقی، رجال طوسی، الفهرست نجاشی و الفهرست شیخ طوسی، ذکر شده و در اسناد شماری از روایات قرار گرفته و روایت نقل کرده است؛ گاه با همین عنوان و گاه با عناوین دیگری مانند اسحاق بن جریر البجلی[۵]، اسحاق الحریری[۶][۷] و اسحاق بن جریر الحریری[۸].

وی دارای نوشته حدیثی بوده که شیخ طوسی از آن به عنوان اصل و نجاشی به عنوان کتاب یاد کرده است.

شیخ طوسی می‌نویسد: "اسحاق بن جرير له اصل، اخبرنا به ابن ابي جيد عن ابن الوليد عن الصفار عن أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسن بن محبوب عن اسحاق بن جرير و رواه حميد بن زياد عن احمد بن ميثم[۹] عنه[۱۰].

در کتاب رجال نیز در دو موضع از او یاد کرده؛ یکی در اصحاب امام صادق(ع) و دیگری در اصحاب امام کاظم(ع) با این تفاوت که در اصحاب امام کاظم(ع) وی را واقفی معرفی کرده است[۱۱].

نجاشی نوشته است: "إسحاق بن جرير بن يزيد بن جرير بن عبدالله البجلي أبو يعقوب ثقة، روى عن أبي عبدالله(ع) ذكر ذلك أبو العباس. له كتاب يرويه عنه جماعة أخبرنا محمد بن عثمان قال: حدثنا جعفر بن محمد قال: حدثنا عبيدالله بن أحمد قال: حدثنا محمد بن أبي عمير عن إسحاق بن جرير به"[۱۲].

شیخ طوسی و نجاشی در ترجمه خالد البجلی نوشته‌اند: "وأخوه إسحاق بن جرير"[۱۳]. بر این اساس، اسحاق بن جریر اشتهار بالایی داشته است.

علامه حلی: "إسحاق بن جرير بالجيم والراء والياء المنقطة تحتها نقطتين والراء بعدها ابن يزيد بن جرير بن عبدالله البجلي أبويعقوب. كان ثقة وروى عن أبي عبد الله(ع) وكان واقفياً والأقوى عندي التفرد في رواية ينفرد بها"[۱۴].

ابن حجر عسقلانی از رجالیان بزرگ اهل سنت: "إسحاق بن جرير بن يزيد بن عبدالله البجلي أبو عبدالله البجلي. روى عن جعفر الصادق قاله الطوسي، قال: وكان فقيهاً من أهل العلم و التصنيف والرواية، روى عنه عبيد بن سعدان بن مسلم وروى هو عن أحمد بن ميثم بن أبي نعیم وعثمان بن عيسى الرواسي وغيرهما"[۱۵].

یادآوری: عبارت "وكان فقيها من أهل العلم والتصنيف والرواية" که ابن حجر به شیخ طوسی نسبت داده، در دو کتاب رجالی شیخ طوسی نیست، چنان که عبارت "وروى هو عن أحمد بن ميثم بن أبي نعيم وعثمان بن عيسى الرواسي" نیز درست نیست؛ زیرا این دو از اسحاق بن جریر روایت می‌کنند[۱۶]؛ نه برعکس آن.

عمر کحاله نوشته است: "إسحاق بن جرير بن يزيد بن جرير بن عبدالله البجلي (أبو عبدالله) فقيه من أهل العلم والتصنيف والرواية. روى عن جعفر الصادق"[۱۷].[۱۸]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و درگذشت راوی مشخص نیست؛ ولی برقی او را از اصحاب امام صادق(ع) و شیخ طوسی وی را از اصحاب امام صادق و امام کاظم(ع) به شمار آورده‌اند [۱۹].

او در اسناد روایات، از امام صادق(ع) روایت کرده که در مواردی با واسطه است؛ ولی روایتش از امام کاظم(ع) یافت نشده است.

وی از افرادی مانند أبو بصیر، سدیر (الصیرفی)، عبدالحمید بن ابی دیلم، عبدالله بن سنان، و حجر بن زائده روایت کرده است[۲۰] و گروهی مانند محمد بن أبی عمیر (محمد بن زیادحسن بن محبوب، علی بن حکم، عثمان بن عیسی، حماد بن عیسی، محمد بن سنان و وهب بن حفص از او روایت کرده‌اند[۲۱].[۲۲]

مذهب راوی

در میان رجالیان، تنها شیخ طوسی در کتاب رجال خودش وی را واقفی معرفی کرده است؛ ولی در الفهرست خود، نیز نجاشی در کتاب رجالی خود به مذهب و گرایش فکری اسحاق بن جریر اشاره‌ای نکرده‌اند.

با این حال، قرائنی چند بر امامی بودن راوی می‌‌توان ذکر کرد:

  1. ذکر نام راوی در رجال نجاشی که به راویان امامی اختصاص دارد.
  2. جریان واقفیه پس از شهادت امام کاظم(ع) پیدا شده است و دلیلی بر زنده بودن راوی بعد از شهادت امام کاظم(ع) وجود ندارد.
  3. ملاحظه مضامین بعضی روایت راوی؛ از جمله روایت ذیل که حکم طلاق در آن، مطابق با مذهب اهل بیت(ع) است: «الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: سَأَلَهُ بَعْضُ أَصْحَابِنَا وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ تَطْلِيقَةً وَاحِدَةً ثُمَّ تَرَكَهَا حَتَّى بَانَتْ مِنْهُ فَتَزَوَّجَهَا رَجُلٌ وَ لَمْ يَدْخُلْ بِهَا ثُمَّ تَزَوَّجَهَا الزَّوْجُ الْأَوَّلُ قَالَ فَقَالَ نِكَاحٌ جَدِيدٌ وَ طَلَاقٌ جَدِيدٌ وَ لَيْسَ التَّطْلِيقَةُ الْأُولَى بِشَيْءٍ هِيَ عِنْدَهُ عَلَى ثَلَاثَةِ تَطْلِيقَاتٍ مُتَّبِعَاتٍ قَالَ وَ إِنْ كَانَ الْأَخِيرُ لَمْ يَدْخُلْ بِهَا ثُمَّ تَزَوَّجَهَا الْأَوَّلُ فَهِيَ عِنْدَهُ عَلَى تَطْلِيقَةٍ مَاضِيَةٍ وَ بَقِيَتْ اثْنَتَانِ»[۲۳].

بعضی امور مذکور مناقشه پذیر است؛ زیرا اولاً شیخ طوسی کتاب الرجال را بعد از فهرست نوشت، پس در بعضی موارد با تعبیر "ذكرناه في الفهرست" به آن ارجاع می‌دهد و ملاک نظر نهایی شیخ طوسی است، بنابراین اگر در الفهرست راوی را واقفی معرفی نکرده، دلیل بر عدم وقف وی نیست و روایت مذکور هم از امام صادق(ع) است و با واقفی بودن راوی منافاتی ندارد؛ اما چون نجاشی در زمان تألیف کتاب رجالی خود به آثار رجالی شیخ طوسی دسترسی داشته و بعضی از مطالب آن ناظر به نوشته‌های شیخ طوسی است، می‌‌توان گفت نجاشی به واقفی بودن راوی اعتقادی نداشته است.[۲۴]

جایگاه حدیثی راوی

برای اثبات وثاقت راوی می‌‌توان به اموری استدلال کرد:

  1. تصریح نجاشی به وثاقت راوی[۲۵].
  2. شیخ مفید در رساله عددیه درباره او می‌نویسد: "من الفقهاء الأعلام والرؤساء المأخوذ منهم الحلال والحرام والفتيا والأحكام، الذين لا يطعن عليهم ولا طريق إلى ذم واحد منهم"[۲۶].
  3. قرار گرفتن نام راوی در سند روایت کامل الزیارات[۲۷].
  4. روایت اجلای اصحاب که بعضی از آنها از اصحاب اجماع هستند؛ مانند ابن ابی عمیر[۲۸] و حسن بن محبوب[۲۹] از راوی.

علامه حلی بعد از اشاره به کلام نجاشی و شیخ طوسی در توثیق و واقفی بودن راوی می‌نویسد: "والأقوى عندي التوقف في رواية ينفرد بها"[۳۰].

ابن داود هم نام راوی را در قسم دوم کتابش که به مجروحان و مجهولان اختصاص دارد، عنوان کرده است[۳۱].

علت توقف علامه در عمل کردن به روایات اسحاق بن جریر و ذکر نام وی در بخش مجروحان و مجهولان توسط ابن داود به جهت واقفی بودنش است که شیخ طوسی تصریح کرده بود.[۳۲]

منابع

پانویس

  1. رجال البرقی، ص۲۸؛ رجال النجاشی، ص۷۱، ش۱۷۰؛ رجال الطوسی، ص۱۶۱، ش۱۸۲۶؛ الفهرست (طوسی)، ص۳۹، ش۵۳؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۰، ش۲؛ الرجال (ابن داود)، ص۴۲۵، ش۴۶؛ معالم العلماء، ص۲۶، ش۱۳۴؛ إیضاح الإشتباه، ص۹۴، ش۴۰؛ منهج المقال، ج۲، ص۲۶۲، ش۴۴۶؛ نقد الرجال، ج۱، ص۱۹۲، ش۴۱۲؛ جامع الرواه، ج۱، ص۸۰، ش۵۳۴؛ الوجیزة فی الرجال، ص۲۸، ش۱۷۱؛ منتهی المقال، ج۲، ص۱۷، ش۲۹۷؛ شعب المقال، ص۱۶۳، ش۱۹؛ طرائف المقال، ج۱، ص۴۰۳، ش۳۲۱۴؛ تنقیح المقال، ج۹، ص۷۴، ش۱۹۲۳؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۵۴، ش۲۰۱۵؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۴۲، ش۶۹۷؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۱۹۹، ش۱۱۳۲؛ تهذیب المقال، ج۳، ص۳۱، ش۱۶۸.
  2. کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، سوره نور، آیه ۳۵.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۳۰۶ به نقل الکافی، ج۵، ص۵۵۱ - ۵۵۲، ح۲.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۲۲.
  5. ر.ک: المحاسن، ج۱، ص۸۹، ح۳۷، ج۲، ص۵۵۹، ح۹۳۵؛ الکافی، ج۱، ص۴۷۲ ح، ج۲، ص۵۸۶، ح۲، ج۵، ص۳۵۶ (ح۴)، ۵۳۶ (ح۳ و۵)، ج۶، ص۳۷۷، ح۱؛ و...
  6. بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۳۹، ح۱.
  7. کلمه الحریری، مصحّفالجریری است از باب نسبت به جد راوی. محقق تستری می‌نویسد: فالجریری فی معنی ابن جریر، کما یقال القتیبی فی ابن قتیبة. و لکن الظاهر أن المراد من جریر الذی هذا منسوب إلیه جریر الصحابی المعروف (یعنی جریر بن عبدالله): أبو جده، لا جریر: أبوه، فینسب إلی المشتهر؛ (قاموس الرجال، ج۱، ص۷۴۴، ش۶۹۸).
  8. المحاسن، ج۲، ص۳۵۳، ح۴۵.
  9. علامه تستری روایت احمد بن میثم از اسحاق بن جریر را از جهت طبقه مناقشه کرده و معتقد است که وی هم طبقه با احمد بن محمد بن عیسی است و نمی‌تواند بی‌واسطه از اصحاب امام صادق(ع) روایت کند و در نقل روایت احمد بن محمد بن عیسی از اسحاق بن جریر (تهذیب الأحکام، ج۷، ص۳۲۷، ح۱۳۴۶) می‌گوید این روایت را کلینی (الکافی، ج۵، ص۳۵۶، ح۴) از عثمان بن عیسی از اسحاق بن جریر روایت کرده است. (قاموس الرجال، ج۱، ص۷۴۴). مؤید نظر علامه تستری این است که احمد بن محمد بن عیسی و احمد بن محمد بن خالد با واسطه از اسحاق بن جریر روایت می‌کنند. (ر.ک: الکافی، ج۵، ص۵۳۶، ح۳، ج۶، ص۳۷۷، ح۱، ج۷، ص۲۰۴، ح۱).
  10. الفهرست (طوسی)، ص۳۹، ش۵۳.
  11. رجال الطوسی، ص۱۶۱ (ش ۱۸۲۶) و ۳۳۲ (ش۴۹۴۵).
  12. رجال النجاشی، ص۷۱، ش۱۷۰.
  13. رجال الطوسی، ص۲۰۱، ش۲۵۵۶؛ رجال النجاشی، ص۱۴۹، ش۳۸۹.
  14. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۰، ش۲.
  15. لسان المیزان، ج۱، ص۳۵۸، ش۱۱۰۶.
  16. احمد بن میثم، عنه؛ (الفهرست (طوسی)، ص۴۰، ش۵۳)؛ عثمان بن عیسی، عن اسحاق بن جریر. (الکافی، ج۵، ص۳۵۶، ح۴، ج۶، ص۳۷۷ (ح۱)، ۴۳۳ (ح۱۴) و ۵۲۰ (ح۳)).
  17. معجم المؤلفین، ج۲، ص۲۳۲.
  18. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۲۳-۴۲۶.
  19. رجال البرقی، ص۲۸؛ رجال الطوسی، ص۱۶۱ (ش ۱۸۲۶) و ۳۳۲ (ش۴۹۴۵).
  20. الکافی، ج۴، ص۵۸۶، ح۲، ج۷، ص۲۰۴ ح۱؛ کمال الدین، ج۱، ص۲۱؛ الإمامة و التبصرة من الحیره، ص۱۲۷، ح۱۲۹؛ الغیبه (نعمانی)، ص۲۱۵، ح۴.
  21. تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۶۲، ح۳۰؛ رجال النجاشی، ص۷۱، ش۱۷۰؛ الکافی، ج۵، ص۵۳۶، ح۳؛ الفهرست (طوسی)، ص۳۹، ش۵۳؛ الکافی، ج۳، ص۹۱، ح۳، ج۵، ص۳۵۶ (ح ۴) و ۵۳۶ (ح۵)، تهذیب الأحکام، ج۵، ص۴۳۲، ح۱۴۶؛ الکافی، ج۱، ص۴۷۲، ح۱.
  22. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۲۶.
  23. النوادر (اشعری)، ص۱۱۴، ح۲۸۶.
  24. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۲۷-۴۲۸.
  25. ثقة، روی عن أبی عبدالله(ع) ذکر ذلک أبو العباس؛ (رجال النجاشی، ص۷۱، ش۱۷۰). یادآوری: بعضی در توثیق نجاشی مناقشه کردند و گفتند واژه ثقة در رجال نجاشی از خود او نیست، بلکه نجاشی آن را از أبوالعباس احمد بن محمد بن سعید معروف به ابن عقده) نقل کرده است و توثیق ایشان هم اعتباری ندارد؛ زیرا وی زیدی مذهب است؛ ولی در جواب گفته می‌شود که عبارت ذکر ذلک ابوالعباس اشاره دارد به روایت راوی از امام صادق(ع) که نجاشی آن را به أبو العباس نسبت داده است؛ ولی کلمه ثقة از خود نجاشی است. به سخن دیگری، نجاشی بعد از تصریح به وثاقت اسحاق بن جریر نوشته است: روی عن أبی عبدالله(ع) ذکر ذلک أبو العباس و بسیار واضح است که مشار إلیه ذلک، جمله روی عن أبی عبدالله(ع) است. (تفصیل بحث در ترجمه احمد بن محمد بن سعید گذشت).
  26. جوابات أهل الموصل، ص۲۵ و ۳۶.
  27. کامل الزیارات، ص۳۷، ح۱۱.
  28. رجال النجاشی، ص۷۱، ش۱۷۰.
  29. کامل الزیارات، ص۳۷، ح۱۱.
  30. الخلاصه (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۰.
  31. الرجال (ابن داود)، ص۴۲۵، ش۴۶.
  32. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۲۸-۴۲۹.