اغراء به جهل

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

«اغراء به جهل» یعنی حقیقتی را مخفی کردن و شخص را در جهل نگه داشتن، یا اظهار خلاف واقع کردن است که این کار گاهی جایز و صحیح است و گاهی غیرجایز و ناپسند.

قاعده قبح اغراء به جهل یکی از مهمترین قواعد به شمار می‌رود. تحقیق و پژوهش در گستره کاربرد این قاعده نشان خواهد داد که قاعده مذکور در اثبات مسائلی مانند وجوب لطف بر خداوند، لزوم تکلیف برای بشریت، ضرورت فرستادن پیامبران، ضرورت نصب امام، حتمیت عصمت پیامبر و امام، دلالت اعجاز بر راستگویی پیامبران و... کارایی دارد[۱].

معناشناسی

«اغراء» در لغت به معنی تشویق کردن، ترغیب کردن، تحریض کردن، فریفتن و به باطل امیدوار نمودن است[۲] و اغراء به جهل به معنای کشانیدن به جهل، در جهل نگهداشتن، حقیقت را مخفی کردن، اظهار خلاف واقع کردن و دیگری را فریب دادن است[۳]. در معنای اصطلاحی نیز به همان معنای لغوی استعمال شده است.

مفاد قاعده عبارت است از اینکه: مادامی که حکم یا اعتقادی که وظیفه شارع مقدس بیان آنهاست ولی بیان نکند یا خلاف آنها را بیان کند چنین کاری از نظر عقل بر خداوند متعال قبیح است[۴].

اقسام اغراء به جهل

اغراء به جهل گاهی قبیح و محال است که از آن تعبیر به اغراء به جهل مرجوح و حرام هم می‌شود مثل تدلیس در معاملات، شهادت دروغ و مانند اینها که حق غیر در کار است[۵]؛ یا بدون علم و آگاهی فتوا دادن[۶]. گاهی هم اغراء به جهل جایز و غیرمرجوح است؛ مانند اینکه به خاطر دفع ظلم سخن خلاف واقع بگوید که از آن تعبیر به توریه می‌شود[۷].

موارد کلامی اغراء به جهل

  1. منع لطف‌، اغراء به جهل است: لطف، عبارت است از آنچه که مکلف با آن‌، به فرمانبری نزدیک و از گناه دور می‌شود و در اصل توان مکلف بر انجام تکلیف‌، مؤثر نبوده و به حد اجبار نرسیده باشد[۸]. چنین کاری بر خداوند ضروری و حتمی است[۹]‌ و گرنه اغراء به جهل لازم می‌آید و اغراء به جهل بر خداوند قبیح است[۱۰].
  2. اغراء به جهل و استفاده از نعمت‌های دنیوی: یاد دادن روش استفاده از نعمت‌های دنیوی لطف است: اگر مولا به کسی قدرت بدهد و امکاناتی برای او فراهم سازد و بداند که شخص از نحوه به‌کارگیری آنها در مسیر صحیح آگاه نیست و ممکن است قدرت و امکانات را در مسیر ناصحیح به کار گیرد‌، در این صورت بر مولا لازم است که عبد خویش را آگاه کند. پس لطف واجب است[۱۱].
  3. اغراء به جهل و فرستادن پیامبران: فرستادن پیامبران لطف است. اثبات این ضرورت نیاز به مقدماتی دارد که عبارت‌اند از:
    1. خداوند آفریننده انسان است و از این آفرینش هدفی را دنبال می‌کند. آن هدف به کمال رسیدن انسان است‌.
    2. انسان، موجودی دارای اراده و اختیار است و برای تشخیص مسیر درست زندگی و رسیدن به کمال نیاز به شناخت دارد.
    3. علم تجربی و عقل به تنهایی برای شناسایی همه جنبه‌های مادی و معنوی زندگی کافی نیست. بر خداوند لازم است از مسیر دیگری غیر از حس و عقل، راه را به انسان نشان دهد. همه انسان‌ها امکان ارتباط وحیانی با عالم غیب را ندارند، از این روی لازم است خداوند افرادی که آمادگی این ارتباط را دارند انتخاب نموده و از طریق آنها هدف و مسیر درست زندگی را برای بشر بیان کند[۱۲]. بیان مسیر درست زندگی و رسیدن به کمال که مصداق بارز لطف است، بر خداوند متعال واجب است و گرنه اغراء به جهل لازم می‌آید و آن هم بر خداوند قبیح است[۱۳].
  4. اغراء به جهل و نصب امام : امامت، زمامداری و ریاست عامه بر امت اسلامی در امور دین و دنیا به نیابت از پیامبر اکرم(ص) است[۱۴]. نصب امام از طرف خداوند لطف در حق عباد است و لطف بر خداوند واجب است‌. پس نصب امام بر خداوند واجب است. وگر نه اغراء به جهل لازم می‌آید وآن هم بر خداوند قبیح است[۱۵].
  5. معجزه و اغراء به جهل: معجزه یک نوع دلالت عقلی به نحو عملی است. وقتی شخصی می‌آید و می‌گوید‌: مردم؟ من از طرف خدا هستم بنابراین، ادعای این شخص در حضور خداوند انجام شده است‌؛ یعنی این شخص برای اثبات ادعای خود، کار خارق‌العاده‌ای انجام داده، حال یا به خودش نسبت داده یا به خداوند، چنین کاری حتماً دلیل صدق او خواهد بود‌؛ زیرا اگر دروغ می‌گفت خداوند نباید بگذارد این کار انجام گیرد؛ زیرا اگر دروغگو باشد عملاً او را تأیید کرده است و مردم را اغراء به جهل کرده است[۱۶]
  6. عصمت و اغراء به جهل: اگر انبیا و اهل بیت معصوم نباشند اغراء به جهل لازم می‌آید. دلائل عقلی فراوانی بر لزوم عصمت انبیاء و اولیاء وجود دارد. هدف از بعثت پیامبران هدایت نوع بشر در سایه دستورات الهی است، این هدف در صورتی تأمین می‌شود که هیچ‌گونه شک و تردیدی برای مردم نسبت به سخنان و تعلیمات آنها نباشد، به گونه‌ای که سخن آنها را سخن خدا بدانند و تعلیمات آنها را تعلیمات الهی‌، تا از جان و دل آنها را بپذیرند و صد در صد در برابر آن تسلیم باشند و به آن اعتماد کنند. حال اگر آنها معصوم از گناه و خطا نباشند، اغراء به جهل لازم می‌آید، یعنی انسان‌ها را به گمراهی می‌کشانند و این نقطه مقابل هدف بعثت پیامبران است[۱۷]
  7. عصمت اهل‌بیت و اغراء به جهل‌: حدیث ثقلین حدیثی مشهور و متواتر از پیامبر اسلام‌(ص) درباره لزوم پیروی از قرآن کریم و اهل بیت پیامبر(ص) است[۱۸]. قرآن مجید به مفاد آیه ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۱۹]، از هر باطل و خطا معرا و مبراست، پس قرین و سهیم او در وجوب اتباع و پیروی کردن مثل قرآن باید منزه و معصوم بوده باشد. چنان که به اجماع همه مسلمانان هیچ اشتباهی در قرآن راه ندارد‌، پس در ثِقل دیگر نیز نباید اشتباهی وجود داشته باشد وگرنه اغراء به جهل لازم می‌آید و آن هم قبیح است[۲۰].

مستندات عقلی قاعده

برای اثبات این قاعده، به ادله عقلی‌، استدلال شده که به بعضی از آنها اشاره می‌گردد:

نقض غرض

نقض غرض؛ یعنی انجام کاری یا ترک عملی که شخص را از رسیدن به هدف باز دارد. و همه صاحب نظران اتفاق نظر دارند به این که «نقض غرض قبیح است»؛ زیرا منجر به اجتماع خواستن و نخواستن فعل واحد می‌شود که محال است. قاعده قباحت نقض غرض در کلام عقلی کاربرد زیادی دارد؛ از جمله کاربردها‌، قبح اغراء به جهل است. چون اغراء به جهل به معنی فریفتن به جهل و امیدوار نمودن به باطل است و این وسیله است برای تحقق نقض غرض؛ چه اینکه نقض غرض به معنی ابطال هدف است و از جمله راه‌های ابطال هدف همین اغراء به جهل کردن است و نقض غرض هم چون قبیح است محال است از حکیم صادر شود[۲۱].[۲۲]

ظلم بودن اغراء به جهل

اغراء به جهل وقتی قبیح و محال است که غیری در کار باشد و حق او رعایت نشود؛ یعنی به نوعی به او ظلم شود، بر این اساس باید گفت: ادله قبح اغراء به جهل بر خداوند همان ادله پیراستگی خداوند از ظلم است‌؛ بر این اساس باید گفت: هم از طریق قاعده حسن و قبح عقلی و هم از طریق غیر این قاعده می‌توان بر قبح اغراء به جهل استدلال کرد.

قبح اغراء به جهل بر اساس قاعده حسن و قبح عقلی

اغراء به جهل که نوعی ظلم و قبیح است از خداوند سر نمی‌زند. البته باید توجه داشت افعال نسبت به حسن و قبح سه قسم هستند‌:

  1. برخی افعال علت تامه برای حسن و قبح هستند که به آنها ذاتی می‌گویند.
  2. برخی افعال مقتضای حسن یا قبح را دارند که به آنها عرضی گویند؛ یعنی فعل بدون اینکه به مانعی برخورد کند حکم صدق یا کذب بر او بار می‌شود وگرنه حکم عوض می‌شود.
  3. بعضی افعال نه علت حسن و قبح هستند و نه اقتضای حسن و قبح را دارند بلکه لااقتضاء و بدون جهت هستند؛ اگر تحت عنوان عدل قرار گیرند حسن و اگر تحت عنوان ظلم قرار گیرند قبیح می‌شوند.

برخی بر این باورند که اغراء به جهل از قسم سوم است‌؛ یعنی اغراء به جهل نسبت به خداوند بدون اینکه متصف به مصلحت یا مفسده شود حکمی بر او بار نمی‌شود. ولی به نظر می‌رسد مسئله اغراء به جهل نسبت به خداوند از قسم دوم باشد؛ به این بیان افعال الهی از دو نوع امکان اتصاف خارج نیستند؛ یا می‌توان آنها را متصف به مصلحت کرد و یا متصف به مفسده که اغراء به جهل هم از این قاعده مستثنی نیست. بنابراین اغراء به جهلی که هیچ حکمی بر او حمل نشود نه مصلحت داشته باشد و نه مفسده، این لهو و لعب است که چنیین کاری از خداوند صادر نمی‌شود. بنابراین اغراء به جهل یا از مصادیق عدل است که حسن است یا از مصادیق ظلم است که قبیح می‌باشد و شق سومی در‌باره خداوند در کار نیست[۲۳].

قبح اغراء به جهل بر اساس قاعده سنخیت علت و معلول

سنخیت در لغت برگرفته از سنخ به معنای اصل و ریشه چیزی است[۲۴]. قاعده سنخیت یعنی: لزوم تناسب میان علت و معلول به حکم ضرورت طبیعی و منطقی[۲۵]. خداوند از صفت قدرت، علم، غنا، عدل و حکمت که از صفات کمالیه الهی هستند برخوردار است، از این روی اغراء به جهل که نوعی ظلم است با چنین علتی هیچ سنخیتی ندارد[۲۶].

نتیجه‌گیری

قاعده قبح اغراء به جهل از جمله قواعدی است که نقش اساسی در اثبات بسیاری از مسایل کلامی دارد؛ چه اینکه از کاربردهای قاعده قبح اغراء به جهل در مسایل کلامی به روشنی به دست می‌آید که نقش این قاعده در اثبات مسایل اعتقادی نقشی بی‌بدیل است. نتیجه آنکه پیش فرض وجوب لطف بر خداوند قاعده قبح اغراء به جهل است‌. افزون بر این، اغراء به جهل، ظلم در حق بشریت است و غرض از خلقت بشریت که رسیدن به کمال است نقض خواهد شد و بر اساس قاعده حسن و قبح عقلی و قاعده سنخیت بین علت و معلول چنین کاری با ذات الهی هیچ سنخیتی ندارد و خداوند از چنین خصوصیتی پیراسته است[۲۷].

منابع

پانویس

  1. متقی‌نژاد، مرتضی، قاعده قبح اغراء به جهل و کاربست آن در علم کلام، ص۱۳۵.
  2. منتهی الارب فی لغة العرب، ج۱؛ المعجم الوسیط، ج۲، ص۶۵۱؛ معجم لغة الفقهاء، ج۱، ص۷۸؛ القاموس المحیط، ج۴، ص۵۳۵.
  3. المعجم الوسیط، ج۲، ص۶۵۱؛ معجم لغة الفقهاء، ج۱، ص۷۸؛ القاموس المحیط، ج۴، ص۵۳۵؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۱۳۱۷؛ لسان العرب، ج۱۰، ص۶۳‌.
  4. متقی‌نژاد، مرتضی، قاعده قبح اغراء به جهل و کاربست آن در علم کلام، ص۱۳۸ ـ ۱۳۹.
  5. النهایه، ج۱، ص۴۸۴؛ الجامع للشرائع، ج۱، ص۲۹۵؛ البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۰۱۲–۱۰۱‌۳؛ مستند الشیعه فی احکام الشریعه، ج۱۴، ص۱۷۱؛ جواهر الکلام، ج۲۲، ص۱۱۳؛ ج۴۰، ص۱۶۳؛ رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۶۵.
  6. طباطبایی، محمد بن علی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۶۱۲؛ آخوند خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول‌، ج۱، ص۲۳۰- ۲۳۱.
  7. متقی‌نژاد، مرتضی، قاعده قبح اغراء به جهل و کاربست آن در علم کلام، ص۱۳۸.
  8. اوایل المقالات‌، ص۵۹.
  9. الذخیرة فی علم الکلام، ص۱۹۱؛ شفا، ص۴۴۱ و ۵۵۶.
  10. جواهر الکلام فی معرفة الإمامة و الإمام‌، ص۴۰۱.
  11. جواهر الفقه، ص۲۴۷.
  12. شفا، ص۴۴۱ و ۵۵۶؛ آموزش عقاید، ص۱۷۷-۱۷۸؛ راه و راهنما‌شناسی، ص۱۶.
  13. جواهر الفقه، ص۲۴۷.
  14. مجموعه آثار، ج۴، ص۷۱۷‌-۷۲۰.
  15. جواهر الکلام فی معرفة الإمامة والإمام‌، ج۱، ص۳۸؛ جواهر الفقه، ص۳۹.
  16. ر.ک: النکت الاعتقادیه، ص۳۱‌-۳۲‌؛ باب حادی عشر، ص۶۰؛ قواعد المرام، ص۱۳۰؛ اصول دین، ص۲۵۴؛ البیان، ص۳۵؛ آشنایی با قرآن، ص۱۵۲؛ الالهیات، ج۲، ص۲۴۸.
  17. ر.ک: حلی، حسن بن یوسف، الالفین، ص۴۲۷.
  18. سنن الترمذی، ج۵، ص۶۶۳‌-۶۶۲ و ۳۲‌۸ به نقل از بیش از ۳۰ نفر از اصحاب؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۰۹، ۱۱۰، ۱۴۸ و۵۳۳؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۳۱، ح۶۴.
  19. «و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
  20. متقی‌نژاد، مرتضی، قاعده قبح اغراء به جهل و کاربست آن در علم کلام، ص۱۳۹ ـ ۱۴۳.
  21. ر.ک: البیان‌، ص۳۵ ـ ۳۶.
  22. مقاله «مصداق اهل بیت»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص۱۴۴.
  23. مقاله «مصداق اهل بیت»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص۱۴۵.
  24. مجمع البحرین، ج۲، ص۴۳۵؛ لسان العرب، ج‌۳، ص۲۶.
  25. فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۰۱۸.
  26. مقاله «مصداق اهل بیت»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص۱۴۷.
  27. مقاله «مصداق اهل بیت»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص۱۴۸.