ولایت تشریعی اهل بیت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۱۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

برای ولایت تشریعی ائمه (ع) شش معنا صورت گرفته است که برخی از آنها صحیح و برخی دیگر باطل است منتها برخی از اختلافات طرفداران و مخالفان ولایت تشریعی اهل بیت (ع) اختلاف لفظی است، به این صورت که مقصود مخالفان، معنای حقیقی تشریع (تشریع استقلالی) و مقصود موافقان، تشریع طولی و کشفی است.

معناشناسی

با توجه به اقوال دانشمندان اعتقاد به ولایت تشریعی را شش‌گونه می‌توان تفسیر کرد:

اول: اعتقاد پیدا کنند خداوند تحلیل و تحریم را به طور کامل و استقلالی به ائمه سپرده است و خود را از این امر کنار کشیده است؛ چنین اعتقادی قطعاً باطل و غلو است[۱].

دوم: خداوند احکام دین را که تشریح کرده، از راه وحی به پیامبر سپرده و پیامبر به طور کامل به همه قوانین اعتقادی و فقهی و اخلاقی آگاه است و مفسّر و بیان‌کننده صحیح و کامل قرآن و قوانین دینی پیامبر است و ائمه هم همین قوانین را از طرف خداوند و پیامبر و از راه‌های مختلف (قرآن، صحیفه فاطمیه، جفر، جامعه، تحدیث، تفهیم و...) دریافت کرده و برای مردم بیان می‌کنند و علم صحیح و کامل دین در نزد ایشان است. در این تفسیر هیچ اشکالی وجود ندارد و روایات مختلف مربوط به علم ائمه (ع) آن را تأیید می‌کند و عقل هم حکم می‌کند که براساس قاعده لطف خداوندی که دین را برای هدایت بشر فرستاده است باید مفسّر و مبین قابل اعتماد آن را هم جهت تمام‌شدن لطف بفرستد.

سوم: اینکه خدای متعال پس از آنکه پیامبر (ص) را تکمیل فرمود ـ به طوری‌که غیر از خواست خداوند را اراده نمی‌کند و هرچه را اراده می‌کند موافق حق و صواب است ـ تعیین بعضی از امور مانند نماز و روزه را به ایشان واگذار کرد تا شرف و کرامت پیامبر را در بارگاه قدس الهی آشکار سازد و ایشان را احترام کرده باشد و سپس آنچه را که پیامبر انتخاب می‌کند از طریق وحی تأیید می‌کند و روایاتی که نوعی ولایت تشریعی و تفویض احکام را برای پیامبر ثابت کرده‌اند بر این معنی حمل می‌شوند، مانند تحریم نبیذ، اضافه کردن رکعات نماز مستحب نمودن روزه شعبان و روزه سه روز از هرماه و...[۲].

چهارم: تفسیر دیگر اینکه امر سیاست و تعلیم و تأدیب خلق در مرحله اجرا (نه در مرحله حکم) با بیان احکام و آشکار کردن آن یا آشکار نکردنش به حسب مصلحت زمان (مثل زمان تقیه) به اهل بیت (ع) تفویض شده است. این تفسیر را برخی از محدثین مانند علامه مجلسی بیان کرده‌اند[۳].

پنجم: خداوند اصول و کلیات مسائل دینی را از طریق قرآن و وحی به اهل بیت (ع) اعلام کرده است و سپس اهل بیت (ع) فروع و جزئیات را مانند مجتهدین استنباط می‌کنند. در نتیجه تطبیق و استنباط به ائمه (ع) واگذار شده است و ایشان از طریق اجتهاد حکم مسائل را پیدا کرده و فتوا می‌دهند. این‌گونه تفسیر از سوی طرفداران نظریه علمای ابرار مطرح شده است و برخی از شواهد تاریخی هم بر ادعای خود می‌آورند که برای ائمه کلمه فتوا یا اجتهاد به کار برده شده است[۴].

ششم: قول به تفصیل و نظر علامه مجلسی است که می‌فرماید: اگر تفویض در خلقت و زنده کردن مرده و میراندن و روزی‌دادن باشد کفر و باطل است، ولی اگر در تعلیم و تربیت مردم و بخشیدن و نبخشیدن انفال و خمس و تشریح بعضی از احکام باشد صحیح است[۵].

امام خمینی در ذیل این تفصیل علامه مجلسی دو اشکال را مطرح کرده‌اند:

  1. هیچ ضابطه برهانی و آشکاری برای فرق بین تفویض صحیح و باطل از سوی علما مطرح نشده است.
  2. این تفصیلی که علامه مجلسی بیان فرموده قابل قبول نیست، زیرا تفویض اگر به معنی بسته بودن دست خدا و تأثیر استقلالی قدرت و اراده عبد باشد در همه موارد باطل است (در خلقت، زنده‌کردن و میراندن، روزی‌دادن، تعلیم و تربیت مردم، بخشیدن و نبخشیدن انفال و خمس و تشریع بعضی احکام) زیرا در عالم ممکنات هیچ موجودی و هیچ فرشته و پیامبری استقلال ندارد و همه فقیر محض و محتاج به او هستند، اما اگر تفویض به این معنی باشد که اراده عبد فانی در اراده حق شود و اراده نمی‌کند مگر آنچه را که خدا اراده کرده در همه موارد ممکن است و باطل نیست[۶].

به نظر می‌رسد برخی از اختلافات طرفداران و مخالفان ولایت تشریعی اهل بیت (ع) اختلاف لفظی است، به این صورت که مقصود مخالفان، معنای حقیقی تشریع (تشریع استقلالی) و مقصود موافقان، تشریع طولی و کشفی است به این معنی که تشریع آنها در طول تشریع خدا و کشف کننده از اراده الهی است به همین خاطر می‌گویند شارع مقدس درحقیقت خداست و اگر به پیامبر شارع می‌گوییم مجازی و اعتباری است[۷].[۸]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۴۶.
  2. چهل حدیث، حدیث ۳۱، ص۵۴۸ تا ۵۵۰.
  3. مرآة العقول، ج۳، ص۱۴۱.
  4. مکتب در فرایند تکامل، ص۲۰ و ۷۸.
  5. مرآة العقول، ج۳، ص۱۴۱.
  6. چهل حدیث، حدیث ۳۱، ص۵۴۸ تا۵۵۰.
  7. امامت، محمدحسن قدردان قراملکی، ص۱۹۶.
  8. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۳۲۶.