انابه

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

واژه‌شناسی

انابه مصدر باب افعال از ریشه «ن ـ و ـ ب» است. این ماده گاهی با «إلی» و گاهی با «عن» به‌کار می‌رود. در صورت نخست ثلاثی مجرد [۱] و باب افعال [۲] آن هر دو در لغت به معنای بازگشت چیزی به صورت مکرر است. به زنبور عسل نیز چون پیوسته به کندویش باز می‌گردد نُوب می‌گویند و نیز حادثه را که شأن آن پی در پی بودن است نائبه می‌نامند.[۳] در صورت دوم ثلاثی مجرد آن به معنای جانشین شدن و باب افعال آن به معنای جانشین کردن است. [۴] برخی گفته‌اند: اصل در لغت نوب، فرود آمدن در جایگاهی با اختیار و قصد است که از مصادیق آن جانشین کسی شدن و بازگشت به مکانی از روی قصد است و انابه را برای تعدیه و عبارت از آن دانسته‌اند که شخصی، دیگری یا خودش را در مقامی فرود آورد.[۵] بعضی نیز احتمال داده‌اند انابه معتلّ‌یایی از «ناب» به معنای انقطاع باشد.[۶] «ناب» به معنای دندان نیش نیز آمده است [۷] که با آن چیزی را قطع می‌کنند. براساس معنای لغوی اگر انابه از نوب باشد انابه به سوی خدا به معنای بازگشت به اوست و اگر از ناب باشد، به معنای انقطاع کامل به سوی خدای سبحان است. [۸]

اهل سلوک از انابه با تعابیری گوناگون یاد کرده‌اند؛ مانند: بازگشت از غفلت به ذکر و از وحشت به انس، ترک اصرار بر گناهان و ملازمت استغفار، فرار از خلق به سوی حق، اشتغال به خدمتحق، اخلاص داشتن، بازگشت به حق با صفای نیت و صدق عقیده، اجابت راستین و....[۹] این گروه انابه را منزل چهارم از ۱۰۰ منزل سلوک به سوی خدا دانسته [۱۰] و برای آن مراتبی یاد کرده‌اند؛ مانند انابه از سیئات به حسنات، از غیر خدا به خدا و از خدا به خدا [۱۱] و نیز انابه از روی اصلاح چنان‌که بر پایه عذر، از روی وفا چنان‌که بر پایه عهد و از روی حال چنان‌که بر پایه اجابت باشد [۱۲] یا انابه نفس، قلب و روح.انابه نفس آن است که عبد آن را به خدمت وادارد و انابه قلب آن است که او را از غیر حق تهی سازد و انابه روح دوام ذکر است تا غیر او را یاد نکرده و جز به او نگراید.[۱۳]

انابه نزد اهل کلام خارج کردن قلب از تیرگی‌های شبهات است.[۱۴].[۱۵]

انابه در قرآن کریم

مشتقات نوب در قرآن ۱۸ بار و تنها از باب افعال به‌کار رفته است که ۱۱ بار آن به صورت فعلی ﴿أَنِيبُوا، ﴿يُنِيبُ، ﴿أَنَابُوا، ﴿ أَنَابَ، ﴿ أُنِيبُ، ﴿ أَنَبْنَا و ۷ بار آن به صورت اسمی ﴿مُنِيبٍ، ﴿مُنِيبِينَ، ﴿مُنِيبًا است.[۱۶].[۱۷]

حقیقت انابه و تفاوت آن با توبه

از آیات «... و یَهدی اِلَیهِ مَن اَناب * اَلَّذینَ ءامَنوا وتَطمَنُّ قُلوبُهُم بِذِکرِ اللّهِ..». (رعد / ۱۳، ۲۷ ـ ۲۸) برمی‌آید که ایمان و آرامش قلب با یاد خدا، همان انابه است و آن نوعی آمادگی از جانب بنده است که هدایت الهی را در پی دارد.[۱۸] در توضیح انابه و بیان حقیقت آن، گفته‌های گوناگونی ارائه شده است؛ برخی گفته‌اند:انابه بازگشت به سوی خدا و بازگشت به فطرت توحیدی است؛ یعنی هر زمان که عاملی انسان را از نظر عقیده و عمل از اصل توحید منحرف سازد، باید به سوی آن باز گردد: «فَاَقِم وَجهَکَ لِلدّینِ حَنیفـًا فِطرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها... مُنیبینَ اِلَیهِ». (روم / ۳۰، ۳۰ ـ ۳۱)[۱۹] تکیه روی «منیبین الیه» در آیه «و اِذا مَسَّ النّاسَ ضُرٌّ دَعَوا رَبَّهُم مُنیبینَ اِلَیهِ..». (روم / ۳۰، ۳۳) با توجه به مفهوم لغوی انابه، برای اشاره به این معناست که پایه و اساس در فطرت انسانتوحید و خداپرستی، و شرک امر عارضی است، که وقتی شخص از آن قطع امید می‌کند خواه ناخواه به سوی ایمان و توحید باز می‌گردد.[۲۰] برخی انابه را متضمن ۴ امر محبت خدا، خضوع برای او، اقبال به او و اعراض از غیر او دانسته و گفته‌اند: اگر این ۴ خصلت در کسی جمع نشود، وی مستحق اسم منیب نیست. به عقیده ایشان در لفظ انابه معنای اسراع و رجوع و تقدم نهفته است، بنابراین، منیب کسی است که به سوی خشنودی خدا بشتابد و همواره به او بازگشته و به سوی آنچه خدا دوست دارد پیشی گیرد.[۲۱] براساس آنچه گذشت بین انابه و توبه * تفاوت وجود دارد که موارد استعمال انابه در قرآن و سنت آن را تأیید می‌کند. انابه رجوع به خدا از همه چیز غیر از خدا و اقبال به او با سِرّ و قول و فعل است تا اینکه شخص دائما در فکر خدا و ذکر او و اطاعتش باشد، بنابراین، انابه غایت درجات توبه و برترین مراتب آن است؛ زیرا توبه، بازگشت از گناه است؛ ولی انابه افزون بر آن بازگشت از مباحات نیز هست و آن از مقامات والاست.[۲۲] در تفاوت توبه و انابه نظرات گوناگون دیگری نیز ارائه شده است؛ از جمله: ۱.توبه پشیمانی از فعل و انابه ترک گناهان و شاهد آن قول امام سجاد (ع) است: «اللهم ءان یکن الندم توبةً إلیک فأنا أندم النآدمین و ءان یکن الترکلمعصیتک ءانابةً فأنا أوّل المنیبین = خدایا، اگر پشیمانی توبه است پس من پشیمان‌ترین پشیمانان هستم و اگر ترک معصیتانابه است پس من اولین انابه کنندگانم».[۲۳] ۲. توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی. ۳. توبه رهبت (ترس و بیم) است و انابه رغبت (اشتیاق). ۴. انابه مقامی پس از مقام توبه است. ۵. توبه بازگشت از معصیت به اطاعت و انابه بازگشت از غفلت به ذکر و فکر است. ۶. اگر سبب بازگشت، ترس از عقوبت باشد، توبه و اگر رغبت در ثواب باشد انابه است. ۷. انابه بازگشت بنده است به خدای خویش با دل و همت؛ ولی توبه بازگشت بنده است از معصیت به اطاعت.[۲۴]

۸. توبه و استغفار و انابه همه توجه به خداست؛ اما استغفار توجهی است که پس از توبه است و انابه توجهی است که پس از استغفاردست می‌دهد.[۲۵] البته بسیاری از مفسران [۲۶] و لغویان [۲۷] انابه را هم‌معنای توبه دانسته‌اند. برخی آن را بازگشت به سوی خدا با توبه [۲۸] و خالص کردن عمل[۲۹] و برخی اقبال به سوی خدا و توبه و بازگشت به اطاعت الهی دانسته‌اند.[۳۰] برخی دیگر آن را فرود آوردن نفس و قرار دادن آن در منزلی از منازل سلوک دانسته و آن را به معنای آمادگی عملی و خارجی برای توبه و سلوک به سوی خدا به حساب آورده‌اند، به همین جهت انابه با حرف «ءالی» به‌کار می‌رود تا بر سیر و رسیدن به غایت دلالت کند.[۳۱].[۳۲]


اهمیت و آثار انابه

در آیات و روایات به انابه اهمیت خاصی داده شده است. خدای متعالی بندگان خود و در رأس آنان پیامبران را به انابه فرا خوانده است: «واَنیبُوا اِلی رَبِّکُم..».. (زمر / ۳۹، ۵۴ و نیز روم / ۳۰، ۳۰ ـ ۳۱؛ لقمان / ۳۱، ۱۵)[۳۳] در قرآن کریم به انابه پیامبر اسلام (ص) (شورا / ۴۲، ۱۰)، ابراهیم (ع) (ممتحنه / ۶۰، ۴؛ هود / ۱۱، ۷۵)، شعیب (ع) (هود / ۱۱، ۸۸)، داوود (ع) (ص / ۳۸، ۲۴) و سلیمان (ع) (ص / ۳۸، ۳۴) اشاره شده است. در روایتی نبوی از سعادت انسان آن دانسته شده که خدا انابه را روزیش سازد.[۳۴] از آثار مهم و گوناگون انابه نیز می‌توان به اهمیت آن پی برد، چنان که گفته شده بر اثر انابه قلبی، قلب انسان کامل باطن بیت‌الحرام می‌شود.[۳۵] آثار انابه که در قرآن ذکر شده دو دسته است: ۱. دسته‌ای که اثر انابه به تنهایی دانسته شده: الف. هدایت الهی؛ خداوندانابه کنندگان را به سوی خود هدایت می‌کند: «... و یَهدی اِلَیهِ مَن اَناب» (رعد / ۱۳، ۲۷)، «و یَهدی اِلَیهِ مَن یُنیب». (شوری / ۴۲، ۱۳) ب.تذکر؛ تنها کسی که به سوی خدا انابه می‌کند از آیات الهی متذکر می‌شود: «هُوَ الَّذی یُریکُم‌ءایـتِهِ و یُنَزِّلُ لَکُم مِنَ السَّماءِ رِز قـًا و ما یَتَذَکَّرُ اِلاّ مَن یُنیب». (غافر / ۴۰، ۱۳) در آیات دیگری آسمان و زمین و آیات موجود در آن دو موجب بصیرت * و تذکر برای شخص منیب دانسته شده است: «اَفَلَم یَنظُروا اِلَی السَّماءِ... والاَرضَ مَدَدنـها... تَبصِرَةً وذِکری لِکُلِّ عَبدٍ مُنیب». (ق / ۵۰، ۶ ـ ۸؛ سبأ / ۳۴، ۹) وقوف بر دلایل توحید الهی در عقل انسان مرتکز است؛ ولی شرک و اشتغال به عبادت غیر خدا مانع تجلی این انوار می‌شود و هنگامی که انسان از این امور اعراض کرده، به سوی خدا انابه می‌کند، پرده کنار رفته و توحید آشکار می‌گردد.[۳۶] برخی پروای از خصوص خداوند را نیز از دسته نخست آثار انابه برشمرده‌اند: «مُنیبینَ اِلَیهِ واتَّقوهُ..».. (روم / ۳۰، ۳۱)[۳۷] ۲. دسته‌ای که اثر انابه همراه با وصفی دیگر شمرده شده است: الف.بشارت؛ به کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کرده و به سوی خدا انابه کنند، بشارت داده می‌شود: «والَّذینَ اجتَنَبُوا الطّـغوتَ اَن یَعبُدوها واَنابوا اِلَی اللّهِ لَهُمُ البُشری..».. (زمر / ۳۹، ۱۷) ب. وارد بهشت شدن؛ بهشت پاداش کسانی است که خدا ترس بوده و با قلبی منیب به لقای الهی بروند: «واُزلِفَتِ الجَنَّةُ لِلمُتَّقینَ... مَن خَشِیَ الرَّحمـنَ بِالغَیبِ وجاءَ بِقَلبٍ مُنیب». (ق / ۵۰، ۳۱ ـ ۳۳) کسی که عمر خود را با رجوع به خدا بگذراند، می‌تواند با قلبی به دیدار پروردگار برود که انابه و رجوع به خدا بر اثر تکرار در طول عمر، ملکه و صفت آن قلب شده باشد.[۳۸] برخی قلب منیب را از نظر مصداق همان قلب سلیم در آیه «اِذ جاءَ رَبَّه بِقَلبٍ سَلیم» (صافّات / ۳۷، ۸۴) دانسته‌اند؛ زیرا کسی که از شرک سالم باشد غیر خدا را ترک کرده و به سوی خدا انابه می‌کند، چنان‌که اگر کسی به سوی خدا انابه کند، از شرک پاک شده و سلیم می‌گردد.[۳۹] ج. نجات از عذاب؛انابه به سوی خدا و تسلیم * شدن در برابر او موجب نجات از عذاب الهی است: «واَنیبُوا اِلی رَبِّکُم واَسلِموا لَهُ مِن قَبلِ اَن یَأتِیَکُمُ العَذابُ ثُمَّ لا تُنصَرون». (زمر / ۳۹، ۵۴)[۴۰].

اقسام و شرایط انابه

انابه دو گونه است: ۱.انابه برای ربوبیت خدا که مؤمن و کافر در آن مشترک‌اند؛ زیرا هر انسانی در هنگام سختی و اضطرار به سوی خدا انابه می‌کند: «واِذا مَسَّ النّاسَ ضُرٌّ دَعَوا رَبَّهُم مُنیبینَ اِلَیهِ» (روم / ۳۰، ۳۳)، حتی مشرکان و کافران نیز هنگامی که از همه جا ناامید می‌شوند به سوی خدا باز می‌گردند: «... ثُمَّ اِذا اَذاقَهُم مِنهُ رَحمَةً اِذا فَریقٌ مِنهُم بِرَبِّهِم یُشرِکون * لِیَکفُروا بِما ءاتَینـهُم..».. (روم / ۳۰، ۳۳ ـ ۳۴) ۲. انابه اولیای خدا برای الوهیت او که انابه عبودیت و محبت است.[۴۱] انابه نخست اضطراری و ناپایدار و انابه دوم اختیاری و پایدار است. برخی انابه اول را انابه ظاهری دروغین و انابه دوم را انابه حقیقی راستین دانسته و گفته‌اند: در انابه اول، شخص هنگام تنگدستی و سختی به پروردگارش پناه می‌برد؛ زیرا از روی فطرت می‌داند دارای خالقی است که او را روزی داده و یاری می‌کند؛ ولی زمانی که به مطلوبش رسید از خدا باز می‌گردد: «واِذا مَسَّ الاِنسـنَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیبـًا اِلَیهِ ثُمَّ اِذا خَوَّلَهُ نِعمَةً مِنهُ نَسِیَ ما کانَ یَدعوا اِلَیهِ مِن قَبلُ» (زمر / ۳۹، ۸)، «... حَتّی اِذا کُنتُم فِی الفُلکِ وجَرَینَ بِهِم بِریحٍ طَیِّبَةٍ و فَرِحوا بِها جاءَتها ریحٌ عاصِفٌ وجاءَهُمُ المَوجُ مِن کُلِّ مَکانٍ وظَنّوا اَنَّهُم اُحیطَ بِهِم دَعَوُا اللّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدِّینَ... فَلَمّا اَنجـهُم اِذا هُم یَبغونَ فِی‌الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ». (یونس / ۱۰، ۲۲ ـ ۲۳) در آیه‌ای نیز به هر دو گروه اهل انابه اشاره شده است: «و اِذا غَشِیَهُم مَوجٌ کالظُّـلَلِ دَعَوُا اللّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ فَلَمّا نَجـّهُم اِلَی البَرِّ فَمِنهُم مُقتَصِدٌ وما یَجحَدُ بِـ ٔ یـتِنا اِلاّ کُلُّ خَتّارٍ کَفور». (لقمان / ۳۱، ۳۲)[۴۲] برخی گفته‌اند:انابه به سه امر محقق می‌شود: ۱. انابه در باطن و با قلب به‌گونه‌ای که دائما متوجه خدا بوده و با افکار و عزائمش،تقرب به او را طلب کند. (ق / ۵۰، ۳۳) ۲. انابه در گفتار به‌گونه‌ای که دائما مشغول ذکر خدا و ذکر نعمت‌ها و مقربان الهی باشد (غافر / ۴۰، ۱۳) ۳. انابه در اعمال ظاهری به‌گونه‌ای که بر طاعات و عبادات و اعمال پسندیده مواظبت کند.[۴۳] برخی از مقدم شدن توکل بر انابه در آیه «... عَلَیهِ تَوَکَّلتُ واِلَیهِ اُنیب» (هود / ۱۱، ۸۸) استفاده کرده‌اند که شرط انابه،توکل است؛ زیرا لازم است ابتدا اعتماد محقق شود و سپس بنده به خدا توجه کرده و در مقام سیر به سوی او برآید.[۴۴].[۴۵]

منابع

پانویس

  1. مقاییس‌اللغه، ج ۵، ص۳۶۷؛ مفردات، ص۸۲۷، «نوب».
  2. قاموس قرآن، ج ۷، ص۱۱۸، «نوب».
  3. مفردات، ص۸۲۷؛ لسان العرب، ج ۱۴، ص۳۱۹؛ قاموس قرآن، ج ۷، ص۱۱۸، «نوب».
  4. اقرب‌الموارد، ج۵، ص۵۰۸؛ القاموس‌المحیط، ج۱، ص۲۳۳؛ لسان العرب، ج ۱۴، ص۳۱۹، «نوب».
  5. التحقیق، ج ۱۲، ص۲۶۹، «نوب».
  6. تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۳۴۵؛ روض‌الجنان، ج ۱۵، ص۲۶۰؛ تفسیر موضوعی، ج ۱۲، ص۱۶۸.
  7. لسان‌العرب، ج۱۴، ص۳۴۵، «نیب»؛ القاموس‌المحیط، ج ۱، ص۲۳۳، «الناب».
  8. فطرت در قرآن، ص۱۶۸.
  9. فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص۱۳۷؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص۱۱۲ ـ ۱۱۳.
  10. منازل السائرین، ص۱۶.
  11. فرهنگ نوربخش، ج۲، ص۱۱۳؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۲۷۴.
  12. منازل‌السائرین، ص۱۷؛ التوبه‌والانابه، ص۳۸۰ـ۳۸۱؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص۱۱۴.
  13. کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۲۷۴؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص۱۱۳ ـ ۱۱۴.
  14. کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۲۷۴؛ التعریفات، ص۵۵.
  15. جمالی، احمد، مقاله «انابه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 424-425.
  16. توبه در قرآن و سنت، ص۴۲ ـ ۴۴؛ نثر طوبی، ج ۲، ص۵۰۴؛ المعجم الاحصائی، ج ۱، ص۵۶۱؛ ج ۳، ص۱۴۹۵.
  17. جمالی، احمد، مقاله «انابه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 425.
  18. المیزان، ج ۱۱، ص۳۵۳.
  19. نمونه، ج ۱۶، ص۴۱۹ ـ ۴۲۰.
  20. نمونه، ج ۱۶، ص۴۳۳.
  21. التوبة و الانابه، ص۳۷۹.
  22. جامع السعادات، ج ۳، ص۹۰.
  23. الفروق اللغویه، ص۱۴۶ ـ ۱۴۷.
  24. فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص۱۳۷؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص۱۱۳؛ التوبة فی ضوء القرآن، ص۷۵ ـ ۷۸.
  25. المکاسب، ص۳۳۶؛ توبه در قرآن و سنت، ص۴۲.
  26. جامع‌البیان، مج۸،ج۱۳،ص۱۸۹ـ۱۹۰؛ روض‌الجنان، ج ۱۶، ص۳۰۴؛ المنیر، ج ۲۴، ص۳۵، ۳۹.
  27. لسان‌العرب، ج۴،ص۳۱۹؛ تاج‌العروس، ج۲،ص۴۵۵، «نوب»، القاموس‌المحیط، ج ۱، ص۲۳۳، «ناب».
  28. مجمع البحرین، ج ۴، ص۳۸۶.
  29. مفردات، ص۸۲۷، «نوب»؛ قاموس قرآن، ج ۷، ص۱۱۸؛ نثر طوبی، ج ۲، ص۵۰۴.
  30. لسان‌العرب، ج۴، ص۳۱۹؛ الصحاح، ج۱، ص۲۲۹.
  31. التحقیق، ج ۱۲، ص۲۷۰، «نوب».
  32. جمالی، احمد، مقاله «انابه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص .
  33. موسوعة اخلاق القرآن، ج ۱، ص۲۵۰ ـ ۲۵۱.
  34. المستدرک، ج ۴، ص۲۶۸.
  35. شرح منظومه، ص۳۵۵.
  36. التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص۴۲.
  37. تفسیر موضوعی، ج ۱۲، ص۱۷۰.
  38. مجمع‌البیان، ج۹، ص۲۲۴؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۵۵؛ توبه در قرآن و سنت، ص۴۳.
  39. التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص۱۷۹.
  40. جمالی، احمد، مقاله «انابه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص .
  41. التوبة و الانابه، ص۳۷۹.
  42. موسوعة اخلاق القرآن، ج ۱، ص۲۵۴ ـ ۲۵۵.
  43. اوصاف‌الاشراف،ص۳۷؛ جامع‌السعادات،ج۳، ص۹۰؛ شرح منظومه، ص۳۵۵.
  44. التحقیق، ج ۱۲، ص۲۷۰، «نوب».
  45. جمالی، احمد، مقاله «انابه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص .