دلهم بنت عمرو

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

در همان منزل که ریزش اول در نهضت امام حسین(ع) صورت پذیرفت و عده‌ای از همراهان جدا شدند، یک رویش سبزی به وجود آمد که شکوفه‌هایش غنچه کرد و گل کرد تا این که در کربلا پرپر شد.

این رویش سبز، کسی نیست مگر زهیر بن قین که باز در این امر مقدس، پیوند با امام حسین(ع) نقش بانویی ارزشمند و توانا به نام دلهم[۱] به چشم می‌خورد، حکایت از این قرار بود: زهیر بن قین از دوستان امام حسین(ع) به شمار نمی‌رفت او از طرفداران عثمان بود و همواره از رویارویی با امام حسین(ع) طفره می‌رفت و دوست نداشت امام حسین را ملاقات کند تا این که بر حسب اجبار مسیر با امام هم‌منزل شد[۲]!

امام حسین(ع) شخصی را سراغ زهیر فرستادند و او را احضار نمودند، او در حالی که با رفقا و همراهانش سر سفره غذا خوردن بود از جواب دادن اجتناب نمود، ولی از تعجب همگی لقمه‌هایی که در دست داشتند به زمین گذاردند!

دلهم با روشی ارشادی به شوهرش گفت: سبحان الله! آیا شرم نمی‌داری، فرزند پیغمبر تو را می‌خواند اجابتش نمی‌کنی؟! می‌رفتی و به سخنانش گوش می‌کردی[۳]. زهیر بی‌آن که از این امر خوشش بیاید به نزد آن حضرت رفت، دیری نپایید که با شادی و چهره‌ای درخشان بازگشت. او به کلی عوض شده بود، گویی امام حسین(ع) با نفس مسیحایی خود در او تصرف کرده بودند، زهیر دستور داد خیمه او را بِکَنَند و در کنار امام حسین(ع) بر پا کنند[۴].

او سخت شیفته امام شده بود و تصمیم خود را گرفته بود. ذوب در امام حسین(ع) شده بود، همه چیزش فرزند زهرا(س) بود و برای این که دلبستگی دیگر نداشته باشد و در یاری امامش شش دانگ شده باشد، به همسرش گفت: از این پس تو را طلاق می‌دهم که آزاد باشی، می‌توانی نزد کسان خود بروی؛ زیرا من دوست ندارم به سبب من، گرفتار شوی! من تصمیم دارم با امام حسین(ع) باشم و با دشمنان او به نبرد برخیزم و جان خود را در راه او فدا کنم[۵].

شاید علت انقلاب او این باشد که خود به یارانش گفت: فقط برای شما بگویم، سال‌ها قبل که همراه سلمان فارسی در جنگی شرکت داشتم، و پیروز شدیم، سلمان به ما گفت: هنگامی که آقای جوانان آل محمد(ص) را درک کردید و در رکابش به جنگ پرداختید، می‌بایست از امروز که این همه پیروز شدید شادتر باشید[۶]. گویا امام در خیمه خود این نکته را به زهیر گوشزد نموده بودند. در هر صورت او تمام حقوق شرعی همسرش را پرداخت نمود، اما شکوه وداع این زن را ببینید! با گریه سوزناکی خطاب به شوهرش گفت: ای زهیر! خدا تو را پاداش خیر عطا کند، از تو می‌خواهم که در روز قیامت نزد جد حسین بن علی(ع) مرا یاد کنی[۷]! روح بزرگ این بانوی فداکار موجب شد که تاریخ را به گذشت و ایثار و معرفت خود گواه سازد و در تاریخ، نام او همراه با نهضت امام حسین(ع) به ثبت برسد و یادش همیشه سبز بماند! برای او مقامی چون شوهرش در بهشت است[۸].

اما زهیر به همراهان خود گفت: هر کس از شما می‌خواهد مرا همراهی کند، در غیر این صورت این آخر دیدار ما خواهد بود. سپس همسرش را به یکی از عموزاده‌های خود واگذاشت، تا وی را به خانواده‌اش برسانند. خود او به همراه امام حسین(ع) بود و لحظه به لحظه، ارادتش به امام بیشتر می‌شد، اوج معرفت او را می‌توان در سخنان صادقانه‌اش که برخاسته از عمق وجود پاکش بود در نهضت عاشورا مشاهده نمود.

آنگاه که امام فرمودند: همه شما آزادید بروید و دشمن فقط با من کار دارد... زهیر بن قین به پا خاست و عرض کرد: خدا تو را راهنما باشد «هَدَاكَ اللَّهُ‌»، یا ابن رسول الله فرمایش‌هایت را شنیدیم، اگر دنیا را برای ما بقایی بود و در آن زندگی جاوید داشتیم، ما پایداری در یاری تو را به زندگانی جاوید دنیا مقدم می‌داشتیم (حال آنکه زندگی دنیا چند روزی بیشتر نیست...)[۹]. در شب عاشورا برخاست و گفت: حسین جان! اگر هزار مرتبه کشته شوم، باز زنده شوم و بمیرم و سپس ذرات وجودم را به باد دهند، از تو جدا نمی‌شوم، تا آنکه در رکاب تو شهید شوم...[۱۰] در روز عاشورا هم خطبه‌ای به دفاع از امام(ع) ایراد کرد.

روز عاشورا از مدافعان برجسته حریم ولایت زهیر بود، برگزارکننده نماز ظهر عاشورا[۱۱]، جنگجوی دلیر و جوانمرد شجاعی که با کشتن ۱۲۰ نفر از لشکریان عمر سعد[۱۲]، عاقبت او را هم مثل دیگر اصحاب شجاع امام حسین(ع) به صورت حمله گروهی، به شهادت رساندند[۱۳]. امام کنار جسد او دعا کردند و بر دشمنانش لعنت فرستادند[۱۴].

باری! زهیر این صحابه مخلص امام حسین، حسن عاقبت و سرانجام عالی خود (شهادت) را مدیون همسر مؤمن و فداکارش است؛ زیرا گفتار آن زن بود که کار خود را کرد، چنان در روحیه و روان شوهرش تأثیر گذارد که مس وجودش را تبدیل به زر سرخ نمود و تا همیشه تاریخ شوهر خود را مصداق آیه شریفه آیةالکرسی کرد:﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۱۵] و او را در تاریخ جاودانه ساخت[۱۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. دلهم بنت غمرو، چهره خونین امام حسین(ع) ترجمه مقتل الحسین المقرم، ص۲۱۲ و اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۲۷.
  2. سیره امامان، سید محسن امین، فی رحاب ائمه اهل البیت، ص۱۳۰؛ ارشاد مفید با ترجمه، ص۴۲۰.
  3. «يَا زُهَيْرُ أَ يَبْعَثُ إِلَيْكَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ لَا تَأْتِيهِ سُبْحَانَ اللَّهِ لَوْ أَتَيْتَهُ فَسَمِعْتَ كَلَامَهُ ثُمَّ انْصَرَفْتَ‌» (اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۲۷).
  4. تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۲، سنه ۶۰ هجری؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۷۱.
  5. انت طالق، الحقي باهلك فاني لا احب ان يصيبك بسببي الا خير و قد عزمت علی حجتي الحسين لافديه... او تمام مهر همسرش را پرداخت.
  6. تاریخ طبری، ج۳، سنه ۶۰ هجری؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۷۱ – ۳۷۲.
  7. «أَسْأَلُكَ أَنْ تَذْكُرَنِي فِي الْقِيَامَةِ عِنْدَ جَدِّ الْحُسَيْنِ‌(ع)» (اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۲۷).
  8. پیامبر اکرم(ص) خطاب به زنان آزاده جنگ احد (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید سه جلدی، ج۳، ص۳۸۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۷۴).
  9. . لهوف، ص۱۳۸، در محلی به نام بیضه که امام(ع) برای اصحاب خطبه خواندند زهیر به پا خاست. (تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۷).
  10. بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۹۳؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۱۶، سنه ۶۱ هجری.
  11. چهره خونین حسین(ع) ترجمه مقتل مقرم، ص۳۰۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۲۷ – ۳۲۸.
  12. مقتل خوارزمی، ج۲، ص۲۰؛ ارشاد مفید با ترجمه، ص۴۵۷.
  13. مقتل خوارزمی، ج۲، ص۲۰؛ ارشاد مفید با ترجمه، ص۴۵۷.
  14. مقتل خوارزمی، ج۲، ص۲۰.
  15. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  16. خادری، ملیحه، مقاله «زنان در نهضت عاشورا»، فرهنگ عاشورایی ج۹، ص۳۰.