آیه ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۵۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث آیات امامت امام علی و آیات فضائل امام علی است. "آیه ولایت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آیه ولایت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

آیه ۵۵ سوره مائده به "آیه ولایت" شهرت یافته است[۱]. در این آیه آمده است: "ولیّ شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند؛ همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌دهند": ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۲].

مقدمه

  • بر اساس روایات فراوانی در منابع شیعه و اهل سنت، این آیه در شأن امام علی(ع) نازل شده است. بر پایه این روایات که برخی از آن‌ها با اندکی تفاوت نقل شده، فقیری وارد مسجد پیامبر(ص) شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، امام علی(ع) که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد[۳]. ابوذر غفاری نیز همین شأن نزول را روایت کرده و در ادامه آورده است: در آن هنگام، پیامبر(ص) در حال نماز بود و این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! برادرم موسی از تو خواست که روح او را وسیع، و‌کارها را بر او آسان کنی و گره از زبانش بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز تقاضا کرد هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او، بر نیرویش بیفزایی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا! من محمد، پیامبر و برگزیده توام. سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم، علی(ع) را وزیر من گردان تا به وسیله‌اش پشتم قوی و محکم شود. هنوز دعای پیامبر(ص) پایان نیافته بود که جبرئیل آیه ولایت را نازل کرد[۴] این شأن نزول از طرق گوناگون در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است. از جمله اصحابی‌ که این حادثه را نقل‌ کرده‌اند، امام علی(ع)[۵]، عبداللّه بن عبّاس[۶]، ابو رافع مدنی[۷]، عمار بن یاسر[۸] ، ابوذر غفاری[۹]، انس‌ بن مالک[۱۰] و مقداد بن اسود هستند[۱۱]. از تابعان نیز مسلمة بن کهیل[۱۲]، عتبة‌ بن ابی حکیم[۱۳]، سُدّی[۱۴] و مجاهد[۱۵] به نقل این حادثه پرداخته‌اند. در کتاب غایة المرام تعداد ۲۴ حدیث در این باره از اهل تسنّن و ۱۹ حدیث از شیعه نقل شده است[۱۶] در هر صورت، از نظر شیعه تردیدی نیست که این آیه درباره امام علی(ع) فرود آمده و از نظر اهل سنّت نیز شهرت این روایات به حدّی است که متکلّم معروف اهل سنت، قاضی ایجی در کتاب مواقف تصریح کرده است که مفسّران بر نزول این آیه در شأن علی(ع) اجماع دارند[۱۷]. جرجانی در شرح مواقف[۱۸]، سعدالدین تفتازانی در شرح مقاصد[۱۹] و قوشچی در شرح تجرید[۲۰] نیز بر این اجماع اعتراف دارند. محدّثان بزرگی از اهل سنت در اعصار گوناگون، مانند حافظ عبدالرزاق صنعانی، حافظ عبدبن حمید، حافظ رزین بن معاویه، حافظ نسائی"مؤلف صحیح"، حافظ محمد بن جریر طبری، ابن‌ ابی‌ حاتم، ابن‌ عساکر، ابوبکر بن‌ مردویه، ابوالقاسم طبرانی، خطیب بغدادی، هیثمی، ابن‌ جوزی، محبّ طبری، جلال الدین سیوطی و متّقی هندی، این روایت را در کتاب‌هایشان آورده‌اند[۲۱]. آلوسی هم گفته است: بیش‌تر اخباریان برآنند که این آیه در شأن امام‌ علی(ع) نازل شده[۲۲] و شهرت این خبر به‌ حدّی بوده که حسان‌ بن‌ ثابت، شاعر رسول خدا(ص) نیز این منقبت علی(ع) را به‌ نظم آورده است[۲۳].
  • بنابراین با وجود نقل این روایت از راه‌های گوناگون، سستی سخن ابن تیمیه که مدّعی شده این روایت از جعلیات است، روشن می‌شود. شیعه با این آیه بر جانشینی و ولایت علی(ع) استدلال کرده است[۲۴] و حتّی برخی آن را قوی‌ترین دلیل بر امامت حضرت برشمرده‌اند[۲۵]. وجه استدلال چنین است که این آیه با ﴿إِنَّمَا آغاز شده و به تصریح لغویان دلالت بر حصر دارد[۲۶]. کلمه ولی مشتق از "ولی" و "ولایت" و به معنای سرپرستی و صاحب اختیار است. ابن منظور در تعریف ولی می‌گوید: ولی یتیم، کسی است که عهده‌دار کار یتیم است و به امور او قیام می‌کند و ولی زن کسی است که سرپرستی عقد ازدواج او را برعهده دارد[۲۷]. فیومی نیز می‌گوید: ولی شخص کسی است که به امر او قیام کند و آیه ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ [۲۸] از همین قبیل است[۲۹] [۳۰].
  • بنابراین از گفتار لغویان می‌توان استفاده کرد که معنای "ولایت"، همان سرپرستی و عهده‌دار بودن کار دیگری است و معانی دیگری که برای آن گفته‌اند، از قلمرو همین معنا است؛ پس وقتی گفته می‌شود: دوست، هم‌سایه، هم‌پیمان، پدر، خدا و پیامبر، ولی هستند، در همه موارد، این معنا اولویت در قیام به امور موجود است و چنان‌که ادیبان تصریح کرده‌اند، اصل، عدم اشتراک لفظی است[۳۱] و در صورتی که اشتراک لفظی را بپذیریم؛ یعنی معانی متعدّدی برای لفظ ولایت قائل شویم، قراین حالی و لفظی دلالت می‌کند بر این‌که مقصود از ولایت در این آیه، همان سرپرستی است؛ زیرا ولایت که به صورت مفرد و با یک تعبیر، به همه خدا، پیامبر، مؤمنانی که... نسبت داده شده، به یک معنا است و چنان‌که خداوند﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ [۳۲] و پیامبر﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ[۳۳] ولایت به معنای سرپرستی بر مؤمنان را دارا هستند: ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ نیز همان ولایت خدا و پیامبر را دارد؛ البتّه این ولایت برای خداوند بالاصاله و برای پیامبر و ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ تبعی و با اذن پروردگار است. از سوی دیگر، پیامبر(ص) که وظیفه تبیین آیات را بر عهده دارد: ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۳۴] خود به روشنی ولایت در این آیه را تفسیر کرده است؛ از جمله در روایتی که شیخ کلینی آن را در کتاب کافی آورده، از امام باقر(ع) چنین نقل شده است: خداوند پیامبرش را به ولایت امام علی(ع) فرمان داد و بر او چنین نازل کرد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۳۵] و خداوند ولایت ااولواالامر را واجب ساخت. آنان نمی‌دانند این ولایت چیست؟ پس خداوند به محمد(ص) فرمان داد ولایت را برای آنان تفسیر نماید؛ همان گونه که نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر می‌کند. چون این فرمان رسید، حضرت دل‌تنگ شد و نگران بود که مردم از دینشان برگردند و وی را تکذیب کنند؛ پس به پروردگارش رجوع، و‌خداوند چنین وحی کرد: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۳۶] حضرت امر ولایت را به فرمان خدا آشکار ساخت و به معرّفی ولایت علی(ع)در روز غدیر خم پرداخت... و به مردم دستور داد تا حاضران به اطلاع غایبان برسانند[۳۷]. عیاشی نیز روایتی نزدیک به همین مضمون را از امام صادق(ع) نقل می‌کند[۳۸] در برخی منابع اهل سنت نیز این تفسیر مشاهده می‌شود؛ از جمله، طبرانی از عمار یاسر نقل می‌کند که رسول خدا(ص) پس از نزول آیه، آن را قرائت کرد و فرمود:" مَنْ‏ كُنْتُ‏ مَوْلَاهُ‏ فَعَلِيٌ‏ مَوْلَاهُ‏ اللَّهُمَ‏ وَالِ‏ مَنْ‏ وَالاهُ‏ وَ عَادِ مَنْ‏ عَادَاه‏‏ "[۳۹][۴۰].

آيه ولایت

  • آیه ولایت از جمله آیاتی است که می‌توان به وسیله آن، شأن رهبری اجتماعی را برای امامان معصوم(ع) اثبات کرد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ.[۴۱] واژه ولیّ در لغت در معانی گوناگونی همچون ناصر، دوست، هم‌پیمان، و متولی امر یا سرپرست به کار رفته است.[۴۲] با وجود این، ریشه اصلی این واژه - یعنی «وَلْی» - به گفته ارباب لغت، به معنای قرب و نزدیکی است.[۴۳] بنابراین واژه ولی دارای معانی پرشماری است که تعین یکی از آنها در یک متن با توجه به قرائن و شواهد موجود، امکان‌پذیر است. مفسران و متکلمان شیعی، واژه ولیّ را در این آیه به معنای سرپرست و اختیاردار امور دانسته، و با توجه به شأن نزول این آیه، آن را بر امیرالمؤمنین(ع) منطبق کرده‌اند.[۴۴] در سوی مقابل، مفسران اهل سنت، این سخن را برنتافته و واژه یادشده را به دیگر معانی - به‌ویژه به معنای ناصر و یاور - دانسته‌اند[۴۵] در نگاه نخست به نظر می‌آید که واژه ولیّ در این آیه به لحاظ لغوی و مفهومی می‌تواند با هریک از این دو معنا تفسیر شود. از‌این‌رو لازم است برای تعیین یکی از آن دو به قراین دیگری استناد کرد. با دقت در این آیه می‌توان گفت که اگر مقصود از الَّذِينَ آمَنُواْ در این آیه افراد متعددی باشند، لازم می‌آید که خداوند در این آیه به دنبال تبیین و جعل یک قاعده کلی باشد؛ بدین معنا که فرموده است: "ولیّ شما هر کسی است که نماز بخواند و در حال رکوع انفاق کند".[۴۶] چنین تبیینی از واژه ولیّ صحیح نیست؛ چراکه هیچ رابطه‌ای میان ولایت و نماز خواندن و انفاق در حال ركوع نیست و به دیگر بیان، این‌گونه نیست که هرکس نماز بخواند و در حال رکوع صدقه بدهد، حتماً ولیّ است و در غیر این صورت، ولیّ نیست. از‌این‌رو، می‌توان گفت که خداوند در این آیه به دنبال ارائه تعریف برای مفهوم ولیّ نیست، بلکه در پی معرفی مصداقی خاص است. افزون بر آن، ممکن است گفته شود آیه یادشده با واژه «انّما» آغاز می‌شود که معمولاً بر حصر دلالت دارد و این سخن که ولایت در آیه یادشده به معنای دوست و ناصر است، از آنجا که به حصر دوستان در عده‌ای خاص خواهد انجامید، با دیگر آیات قرآن کریم نیز منافات دارد: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.[۴۷][۴۸]
  • سیاق آیه یادشده بیانگر آن است که مقصود از ولیّ در این آیه همان معنای دوستی یا نصرت است. براساس این آیه، مؤمنان از آنجا که دوست یکدیگرند، همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و به نظر می‌رسد معنای سرپرستی با امور بیان‌شده در این آیه، مانند اقامه نماز، پرداخت زکات و... چندان مناسبتی نداشته باشد؛ چراکه در معنای سرپرستی، یک نفر سرپرست دیگران است و بر ایشان اشراف دارد؛ در حالی که در این آیه همگان نسبت به واجبات و محرمات یکدیگر مسئولیت دارند. افزون بر آن، از آنجا که خداوند متعال در آیه ولایت، مقام ولایتِ مربوط به الَّذِينَ آمَنُواْ را در ادامه مقام ولایت خود و پیامبر اکرم(ص) آورده است، روشن می‌شود که مقام یادشده مقامی اختصاصی و ویژه است. با توجه به آنچه گذشت، روشن می‌شود که اولاً، اگرچه در این آیه از صیغه جمع استفاده شده است، حکم و مقامی که به الَّذِينَ آمَنُواْ داده شده، همگانی و عمومی نیست؛ ثانياً، مقصود از ولایت در این آیه نمی‌تواند معنای دوستی یا نصرت باشد. بنابراین می‌توان به این دیدگاه که مقصود از ولیّ در این آیه سرپرست است، نزدیک شد؛ بدین بیان که اولاً، سرپرستی، مقامی است که در اختیار گروهی خاص قرار دارد و عمومیت ندارد. این سخن کاملاً با سیاق آیه ولایت سازگار است که با ادات حصر آغاز شده است؛ ثانياً، از همجواری ولایت خداوند، رسول و الَّذِينَ آمَنُواْ در این آیه روشن می‌شود که چنین ولایتی عظمتی خاص داشته، بسیار فراتر از دوستی و نصرت است؛ و ثالثاً، چنان‌که گذشت، خداوند متعال به دنبال ارائه مصداق برای این منصب است که خود قرینه‌ای دیگر برای معنای سرپرستی به شمار می‌رود. نکته دیگر آنکه مفهومّ ولی آن‌گاه که به معنای سرپرستی امور به کار رود، به لحاظ مفهومی می‌تواند مصادیق پرشماری داشته باشد. برای نمونه مسئول یک خانه ولیّ آن است، مسئول یک شهر، ولیّ آن شهر است، مسئول یک استان، ولیّ آن استان است و مسئول یک کشور، ولیّ آن کشور است. موارد یادشده تنها به نوعی بر رهبری و مدیریت اجتماعی تطبیق‌شدنی است. از سوی دیگر، کسی که مسئولیت امور دینی یک خانواده، شهر، استان یا کشوری را نیز بر عهده دارد، او نیز ولیّ آن جوامع در آن محدوده است. بنابراین، ولایت و سرپرستی قابل تطبيق بر رهبری سیاسی و اجتماعی با محدوده‌های مختلف و رهبری دینی و... است.[۴۹]
  • نگاهی دیگر به آیه نشان از این واقعیت دارد که همان ولایتی که برای خود خداوند است از سوی او به رسول الله(ص) و مصداق مورد نظر داده می‌شود. از‌این‌رو، می‌توان با بررسی قلمرو ولایت خداوند به پاسخ این پرسش نزدیک شد. بی‌گمان ولایت در تدبیر عالم یکی از انواع ولایت است که آیات قرآن کریم بر آن دلالت دارند[۵۰] روشن است هر کس بر ملک خود حاکم است و اختیار اداره آن با خود اوست. بنابراین، خداوند متعال اختيار تصرف به گونه‌های مختلف آن در تمام شئونات انسان‌ها و دیگر موجودات را دارد. از‌این‌روست که قرآن کریم به‌طور مطلق می‌فرماید: ﴿هُنَالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا.[۵۱] بنابراین ولایت در همه امور از آنِ خداوند متعال است؛ اما این مسئله با این مدعا منافاتی ندارد که خداوند این ولایت را به برخی بندگان شایسته نیز داده باشد. به دیگر سخن، ولایت خداوند، استقلالی است و ولایت دیگران در طول ولایت او، اعطایی است. با توجه به آنچه گذشت، باید گفت ولایت در این آیه به معنای سرپرستی است که یکی از عرصه‌های این ولایت، ولایت در امر تدبیر و حکومت است و این ولایت با توجه به اطلاق آیه ولایت، به الَّذِينَ آمَنُواْ نیز رسیده است. به لحاظ مصداقی نیز روایاتی پرشمار وجود دارد که اثبات می‌کند این آیه در شأن امام علی(ع) نازل شده است؛ چنان‌که حاکم حسکانی در‌این‌باره بیش از بیست روایت نقل می‌کند.[۵۲] با وجود آنکه ابن تیمیه شأن نزول یادشده را تکذیب کرده و اجماع اهل علم را با خود هم‌عقیده دانسته است، ابن تیمیه پس از آنکه با بیان عبارت " كان الرفض اعظم باب ودهليز الى الكفر والالحاد‏‏‏‏‏‏‏‏‏" كينه خود را نسبت به تشیع اعلام می‌دارد، مدعی می‌شود به اجماع عالمان، این آیه درباره امام علی(ع) وارد نشده و ادعای ورود این آیه درباره حضرت، از بزرگ‌ترین دروغ‌هاست [۵۳]. گفتنی است ابن تیمیه برای استحکام نظریه خود مدعی می‌شود که بزرگانی همچون ابن ابی حاتم و طبری در متون تفسیری خود، روایات مربوط به نزول این آیه در شأن امام علی(ع) را نقل نکرده‌اند. این در حالی است که ابن ابی حاتم و طبری، همچون دیگر مفسران اهل سنت، از جمله ناقلان روایات یادشده هستند.</ref> دیگر اندیشمندان اهل سنت نیز روایات مربوط به نزول این آیه در شأن امیرالمؤمنین(ع) را نقل کرده‌اند؛[۵۴] تا آنجا که به گفته برخی محققان، ۶۵ نفر از عالمان اهل سنت در کتاب‌های کلامی و تفسیری خود این روایات را آورده‌اند[۵۵] افزون بر آن، شعر حسان بن ثابت که پس از نزول آیه ولایت سروده شد، دلیلی بر تطبيق این آیه بر امام علی(ع) است[۵۶] در دیگر روایات نیز سایر امامان(ع) از مصادیق آیه ولایت شمرده شده‌اند.[۵۷] حاصل آنکه، ولایت در رهبری اجتماعی اصالتاً از آنِ خداوند متعال است؛ زیرا خداوند، مالک این جهان و موجودات آن است؛ از‌این‌رو، حاکمیت بر جهان متعلق به اوست. براساس اطلاق و سیاق آیه ولایت و نیز روایات، خداوند متعال این ولایت را به حضرت رسول(ص) و امامان(ع) نیز داده است[۵۸]
  • آیه ولایت: بیانگر ولایت خدا و رسول و برخی از مؤمنان است که در حال رکوع، زکات و صدقه می‌دهند و چون طبق نقل متواتر، آنکه در حال رکوع در مسجد به فقیری که درخواست کمک کرد، انگشتر خود را بخشید امیر المؤمنین(ع) بود و پس از این انفاق خالصانه، این آیه بر پیامبر نازل شد، از آیات خاصّ امامت و ولایت علی(ع) به‌شمار می‌رود. متن آیه چنین است: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۵۹] دربارۀ شأن نزول آیه، مفاد و مدلول آیه، دلالت آن بر امامت امیر المؤمنین(ع)، مناقشات مضمونی و سندی روایات آن، شبهات وارده بر اصل حادثۀ انفاق انگشتر در نماز و ردّ آنها، بحث‌های فراوانی است که در کتب مفصّل‌تر آمده است.[۶۰] به نقل میر حامد حسین، روایت را ۱۸ نفر از صحابه و تابعین و ۶۳ نفر از علما و راویان اهل سنت در آثار خود نقل کرده‌اند.[۶۱] در اشعار عربی و فارسی هم به این منقبت اشاره شده است.[۶۲]

آیه ولایت یکی از ادله قرآنی نصب امام علی

  1. معنای "ولی" هرچند مختلف مانند دوستی، نزدیکی است، اما با توجه به این‌که در آیه شریفه از ادات حصر ﴿إِنَّمَا استفاده شده و معنایش این است که آیه در صدد حصر ولیّ مؤمنان به تعداد محصور و محدود "الله، پیامبر و زکات‌دهنده در حال رکوع" بوده است، لازمه آن اراده معنای سرپرستی و حاکم از معنای "ولی" است؛ چراکه حصر معنی "ولی" به موارد فوق معنا ندارد، مثلاً این‌که شما فقط خدا، پیامبر و زکات دهنده در حال رکوع را دوست دارید یا با آنها رابطه برقرار کنید یا فقط آنها را یاری کنید. پس معنای حاکم و سرپرستی با حصر کاملاً منطبق و سازگار است؛ چراکه آیه شریفه در صدد بیان سرپرستی مسلمانان است که نخست خداوند و رسولش بعد فرد زکات دهنده در حال رکوع است که خواهیم گفت تنها حضرت علی(ع) است.
  2. نکته دیگر این‌که از آنجا که ولی بودن الله و رسولش به معنای زعامت و صاحب امر و اختیار بودن است، چون ولایت علی(ع) در آیه مزبور به ولایت الله و رسولش عطف شده، سیاق ادبی آیه مقتضی است که ولایت در هر سه مورد یکی باشد.
  3. اگر معنای غیر امامت و حکومت برای "ولی" در آیه لحاظ شود، تفسیر و ترجمه آیه در فراز ﴿وَهُمْ رَاكِعُونَ مشکل خواهد شد. مثلاً گفته شود همانا دوست یا کمک کننده شما خدا و رسولش و نیز آن دسته از مؤمنان است که در حال رکوع زکات می‌‌دهند. پرسش این است که مگر مؤمنان در غیر حالت رکوع دوست و یاور مسلمانان نیستند، اصلاً آیه چرا "ولی" را به حالت خاص رکوع تقیید و تهدید کرده است[۶۳]
  4. در روایات متعدد فریقین وارد شده است که آیه فوق درباره حضرت علی(ع) نازل شده است، آنگاه که سائلی وارد مسجد شد، حاضران به حاجت وی پاسخ ندادند، حضرت علی(ع) که در حال رکوع بود به انگشترش اشاره کرد و آن را به سائل بخشید، آیه بعد از این جریان نازل شد [۶۴].
  5. شاید برخی درباره نکات پیش‌گفته تردید کنند، برای تکمی‌ل استدلال خود به روایت نبوی ناظر به مورد بحث اشاره می‌‌شود تا هر نوع تردید در استفاده امامت و حکومت از آیه شریفه از بین برود. در منابع اهل سنت آمده است بعد از بخشش انگشتری توسط حضرت علی(ع) در حال رکوع پیامبر(ص) رو به آسمان از خداوند خواست مانند موسی که برادرش هارون را وزیر و پشتیبان وی قرار داد - برای وی علی(ع) را وزیر تعیین کند:" اللَّهُمَّ... وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي عَلِيّاً اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي أَو ظَهْرِي" [۶۵]. ابوذر غفاری که گزارش‌گر حدیث است می‌‌گوید بلافاصله آیه فوق نازل شد. روایات مشابه روایت فوق در منابع شیعی وارد شده است که اینجا مجال طرح آنها نیست [۶۶][۶۷].

دلالت آیه ولایت بر ولایت تشریعی امام

  • آیه ولایت یکی از ادله‌ای است که می‌تواند دلیلی بر ولایت تشریعی امام قرار گیرد:[۶۸] ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۶۹] اینکه مقصود از ولایت چیست، از دیرباز محل نزاع میان عالمان شیعه و اهل سنت بوده است. بیشتر عالمان اهل سنت آن را به معنای دوستی و نصرت دانسته‌اند. با وجود این، عالمان شیعی معتقدند ولایت در این آیه به معنای سرپرستی است[۷۰] خلاصه وار می‌توان گفت که ولایت و سرپرستی خداوند متعال، عام بوده، شامل تمام حوزه‌های تکوین و تشریع است[۷۱] از آنجا که ولایت خداوند، پیامبر(ص) و مصداق مدنظر در آیه ولایت یعنی امامان(ع)) در یک سیاق واحد بیان شده‌اند، از‌ این‌رو ظاهرْ آن است که قلمرو ولایت ایشان نیز همسان باشد. بنابراین می‌توان گفت بر اساس این آیه، امامان(ع) نیز شأن تشريع احکام را دارند[۷۲]
  • اطلاق آیه ولایت، شأن ولایت تشریعی را برای امامان اثبات می‌کند؛ اما چنان‌که روشن است، ظهور مطلق وقتی حجت است که تقییدی برای آن وجود نداشته باشد. ممکن است گفته شود یکی از آموزه‌هایی که می‌تواند به عنوان مانع برای اقتضای اطلاق آیه ولایت باشد، آموزه اکمال دین است. در قرآن کریم تأکید شده که دین اسلام کامل شده است: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا[۷۳] این آیه به صراحت از اکمال دین به وسیله خداوند سخن به میان آورده است. نکته بسیار مهم، تبیین حقیقت اکمال دین، و پیش از آن، خود دین است[۷۴] به نظر می‌رسد آنچه دین را دین می‌کند، مجموعه‌ای از معارف در سه بخش عقاید، اخلاق و احکام است[۷۵] البته گاه از خود آن معارف سخن می‌گوییم و گاه از تفسیر و تبیین یا تطبيق موضوعات بر مصادیق آن. تفسیر و تبیین و نیز تطبيق موضوعات بر مصادیق، امری سیال در طول زمان بوده، پایانپذیر نیست و شاید نتوان گفت که روزی دین با این معنا بتمامه تحقق یابد؛ زیرا تحقیق‌های عالمان دین هر روز تفسیری عمیقتر از دین را در اختیار مینهد. موضوعات جدید در طول زمان بر فقها عرضه شده که باید حکم آنها را روشن سازند. از‌این‌رو، سخن از اکمال دین با در نظر گرفتن تمام تفسيرها و تطبيقها نمی‌تواند مقصود باشد. آنچه می‌تواند در این مجال مورد تأکید باشد، همان معارف اصیل و بدون تفسير و تأویل است. اینک باید دانست که مقصود از اکمال دین با این گستره چیست؟ چند فرضیه تصور شدنی است:
  1. تمام معارف اصیل دین - اعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی؛ خواه کلی و خواه جزئی - نازل شده، در نتیجه دین جای خالی برای آنکه پس از آن، معرفتی بدان افزوده شود، ندارد؛
  2. تمام معارف کلی به همراه برخی جزئیات آنها بیان شده، و به اعتبار همان معارف کلی، اکمال دین تحقق یافته است؛
  3. تنها معارف کلی دین بیان شده؛ اما تفصیل آنها بیان نشده است؛ بگونه‌ای که اگر کسی به آن معارف کلی مراجعه کند، می‌تواند حقیقت را یافته، هدایت شود.
  • فرضیه سوم به نظر پذیرفتنی نیست؛ زیرا با جستوجویی کوتاه در آیات و سنت نبوی می‌توان دریافت که بیان دین، به کلیات محدود نبوده است. قرآن کریم از برخی مسائل جزئی وضو، ارث، روزه، انواع طلاق و عدّه، مسائل زنان، مهریه، چگونگی قرض دادن به دیگران و... سخن گفته است. پیامبر اکرم(ص) نیز خود وضو گرفته، نماز خوانده، غسل کرده، اقدام به گرفتن زکات و نیز جزیه از اهل کتاب کرده، حدود شرعی را بر مجرمان پیاده، و مسئله ارث را با جزئیات آن بیان کرده است. معاملات فراوانی نیز در عصر نبوی انجام می‌شد، متنجسات بی‌شماری تطهیر می‌شد و... . در حوزه عقاید و اخلاق نیز آیات و روایاتی پرشمار وجود دارند که بیانگر تبیین معارف جزئی در این دو حوزهاند که بیان آنها از حوصله این نوشتار خارج است. بنابراین نمی‌توان گفت قرآن کریم یا سنت نبوی تنها به بیان کلیات بسنده کرده است. اثبات فرضیه نخست نیز کاری بس دشوار است؛ زیرا به لحاظ آنچه اکنون در اختیار داریم، نمی‌توان گفت تمام احکام و معارف دین - اعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی؛ خواه کلی و خواه جزئی - در عصر نبوی بیان شده است. دست‌کم اینکه نمی‌توان آن را اثبات کرد. فرضیه دوم فی‌نفسه صحیح مینماید و اثبات آن، آسان است؛ زیرا قرآن و سنت نبوی مؤید این فرضیه‌اند. به دیگر سخن، به لحاظ مقام اثبات، می‌توان به راحتی گفت که قرآن کریم، اصول و کلیات معارف را همراه با برخی جزئیات بیان کرده است. این آموزه فی‌نفسه خدشه‌پذیر نیست؛ اما سخن آن است که چگونه می‌توان دینی را که بخشی از معارف آن على‌الفرض گفته نشده، دینی کمال یافته دانست؟ آیا اکمال دین با این فرضیه سازگار است؟ در پاسخ باید گفت روزی که آیه اکمال نازل شد، چه اتفاقی رخ داد که خداوند اكمال دین را اعلام کرد؟ آیا معرفتی اعتقادی، اخلاقی یا فقهی به دین اضافه شد که دین با اضافه شدن همان یک معرفت به کمال رسید؟ براساس باورهای اصیل و صحیح شیعی، آن روز مصادف با واقعه غدیر خم و انتصاب امام علی(ع) به عنوان امام و پیشوای مسلمانان پس از رسول گرامی(ص) بود. بنابراین، آنچه موجب اکمال دین شد، این انتصاب فرخنده بود، نه افزودن معرفتی اعتقادی، اخلاقی یا فقهی.
  • آری، رها کردن دین به حال خود و عدم انتصاب جانشین پس از پیامبر آن دین برای رسیدگی به امور دینی، ضعفی آشکار است؛ از‌این‌روست که در تمام ادیان، این ضعف با وجود پیامبران تبلیغی یا اوصيا جبران شده است و دین اسلام نیز از این امر مستثنا نیست.
  • با توجه به آنچه گذشت، می‌توان گفت انتصاب جانشین موجب اکمال دین است؛ زیرا معارفی که در عصر نبوی گفته نشده، به وسیله او تشریع یا بیانشدنی است[۷۶] بنابراین داشتنِ حق تشریع امامان(ع) با اکمال دین ناسازگار نیست؛ بلکه اکمال دین را معنادار می‌کند. ضمن آنکه باید توجه داشت که اکمال دین، غیر از ختم دین است و آیه یادشده، از اکمال دین سخن گفته است. از‌این‌رو ناسازگاری میان اكمال دین و حق تشريع برای امام وجود ندارد. به دیگر سخن، مقصود از اکمال دین، لزوماً این نیست که تمام کلیات و جزئیات دین بیان شده باشد؛ بلکه اگر برای اکمال دین چارهای اندیشیده شده که از طریق آن، دین به کمال خود برسد، باز هم می‌توان از اکمال دین سخن گفت. بنابراین، آیه اکمال دین نمی‌تواند مقید آیه ولایت باشد و اگر دلیل دیگری بر تقیید پیدا نشود، باید پذیرفت که امام(ع) حق تشريع حكم را دارد[۷۷].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. المراجعات، ص‌۲۲۶ و ۲۲۹.
  2. سوره مائده، آیه:۵۵.
  3. احقاق الحق، ج۲، ص۳۹۹؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص‌۲۰۹‌-‌۲۳۹.
  4. مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۳۲۴ و ۳۲۵.
  5. شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۶؛ الدرّالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۰۶؛ المراجعات، ص‌۲۳۰.
  6. شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۳۲.
  7. الدرّالمنثور، ج ۳، ص ۱۰۶.
  8. فرائد السمطین، ج‌۱، ص‌۱۹۴.
  9. التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۲۶؛ شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۳۰.
  10. شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۵.
  11. شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۸.
  12. الدرّالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۰۵.
  13. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۳۹۰.
  14. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۳۸۹.
  15. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص ۳۹۰.
  16. منهاج البراعة، ج‌۲، ص‌۳۵۰.
  17. شرح المواقف، ج‌۸‌، ص‌۳۶۰.
  18. شرح المواقف، ج‌۸‌، ص‌۳۶۰.
  19. شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۲۰۷.
  20. شرح تجرید، قوشچی، ص‌۳۶۸.
  21. آیة الولایة، ص‌۱۲؛ احقاق الحق، ج‌۲، ص‌۳۹۹ ـ ۴۰۷.
  22. روح‌المعانی، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۲۴۴.
  23. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  24. الافصاح فی الامامة، ص‌۱۳۴ و ۲۱۷؛ التبیان، ج‌۳، ص‌۵۵۹‌؛ روح‌المعانی، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۲۴۵.
  25. تلخیص الشافی، ج‌۲، ص‌۱۰.
  26. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۲۴۵؛ الصحاح، ج‌۵‌، ص‌۲۰۷۳.
  27. لسان العرب، ج ۱۵، ص ۴۰۱.
  28. سوره بقره، آیه:۲۵۷.
  29. المصباح المنیر، ج‌۲، ص‌۶۷۲‌.
  30. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  31. مغنی اللبیب، باب پنجم، ص‌۷۹۱ و ۷۹۲.
  32. سوره بقره، آیه:۲۵۷.
  33. سوره احزاب، آیه:۶.
  34. آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند؛ سوره نحل، آیه:۴۴.
  35. سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.
  36. ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره مائده، آیه:۶۷.
  37. الکافی، ج‌۱، ص‌۲۸۹.
  38. عیاشی، ج‌۱، ص‌۳۳۳.
  39. المعجم الأوسط، ج‌۷، ص‌۱۲۹ و ۱۳۰؛ فرائد السمطین، ج‌۱، ص‌۱۹۴ و ۱۹۵.
  40. خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.
  41. سوره مائده، آیه: ۵۵.
  42. احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقائیس اللغة، ج۶، ص۱۴۱؛ محمود بن عمر زمخشری، اساس البلاغة، ص۵۰۹؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷.
  43. احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقائیس اللغة، ج۶، ص۱۴۱؛ اسماعيل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۵۲۸؛ صاحب بن عباد، المحيط فی اللغة، ج۱۰، ص۳۸۱.
  44. برای نمونه، ر.ک: شیخ مفید، تفسير القرآن المجيد، ج۱، ص۱۸۲؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۳۳۷؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۷، ص۲۵؛ ملافتح الله کاشانی، تفسير منهج الصادقین، ج۳، ص۲۶۵؛ محمد جواد مغنیه، تفسير الكاشف، ج۳، ص۸۲؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۸-۵؛ سید محمد حسين فضل الله، من وحی القرآن، ج۸، ص۲۳۰-۲۳۲.
  45. برای نمونه، ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶؛ عبدالرحمان بن محمد بن ابی حاتم، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۶۲ و ۱۱۶۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتيح الغيب، ج۱۲، ص۳۸۲؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، تفسير القرآن العظيم، ج۳، ص۱۲۵؛ حسن بن محمد نیشابوری، غرائب القرآن، ج۲، ص۶۰۶؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۳۳؛ سید محمد طنطاوی، التفسير الوسيط، ج۴، ص۲۰۱.
  46. قاعده یادشده بر اساس دو اصل است: نخست آنکه ظاهرترین معنا از آیه آن است که «واو» در عبارت وَهُمْ رَاكِعُونَ، حالیه است. حالیه بودن «واو» به تأیید برخی از مفسران اهل سنت نیز رسیده است (ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۴۹؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۳۴؛ محمود بن عبدالرحیم صافی، الجدول فی اعراب القرآن الكريم، ج۶، ص۳۸۶)؛ دوم آنکه مقصود از «زکات»، همان زکات مصطلح فقهی - که حقیقت شرعیه یا متشرعه است - نیست؛ بلکه مراد از آن، همان صدقه است که در موارد پرشماری از قرآن کریم به همین معنا وارد شده است (ر.ک: انبیاء، ۷۳؛ مریم، ۵۵ و ۳۱؛ اعلی، ۱۵). گفتنی است برخی عالمان اهل سنت در‌این‌باره تشکیک‌هایی کرده‌اند که اندیشمندان شیعی نیز به آنها پاسخ داده‌اند (ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغيب، ج۱۲، ص۳۸۶؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۱۰).
  47. «مردان و زنان باایمان، ولیّ [و یار و یاور] یکدیگرند. امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند. نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می‌کنند. به زودی خدا آنان را مشمول رحمت خویش قرار می‌دهد و خداوند، توانا و حکیم است» (توبه، ۷۱).
  48. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت صفحه ۲۵۷ تا ۲۶۲.
  49. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت صفحه ۲۵۷ تا ۲۶۲.
  50. {{عربی|اندازه=120%| ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ...؛سوره آل‌عمران، آیه:۲۶.
  51. «در آنجا ثابت شد که ولایت از آن خداوند برحق است. اوست که برترین ثواب و بهترین عاقبت را دارد» (کهف، ۲۴).
  52. عبيدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۷.
  53. احمد بن عبدالحليم بن تيميه حرانی، منهاج السنة النبوية، ج۷، ص۱۱.
  54. برای نمونه، ر.ک: عبدالرحمان بن محمد بن ابی حاتم، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۶۲ و ۱۱۶۳؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶؛ احمد بن ابراهيم ثعلبی نیشابوری، الكشف و البیان، ج۴، ص۸۰؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، تفسير القرآن العظيم، ج۳، ص۱۲۶؛ احمد بن يحيى بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۰. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: سید علی حسینی میلانی، نگاهی به آیه ولایت، ص۲۴ و ۲۵.
  55. جعفر سبحانی، کاوش‌هایی پیرامون ولایت، ص۱۲۴. همچنین برای دستیابی به نام راویان این واقعه، ر.ک: عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۲، ص۹۲.
  56. عبيدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۳۶؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۲۶۵؛ محمد بن یوسف زرندی حنفی، نظم درر السمطین، ص۸۸؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۳۴.
  57. برای نمونه، حسین بن ابی العلاء در ضمن روایتی معتبر از امام صادق(ع) پرسید: آیا اطاعت اوصیا واجب است؟ حضرت فرمود: آری، آنها کسانی هستند که خداوند در وصف آنها فرمود: {{عربی|اندازه=120%| ﴿أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ، و آنها کسانی هستند که خداوند درباره آنها فرمود: {{عربی|اندازه=120%| ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛ (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۹). برای تفصیل بیشتر از روایات، ر.ک: محمد مؤمن قمی، الولاية الالهية الاسلامية، ج۱، ص۲۲-۳۰.
  58. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت صفحه ۲۵۷ تا ۲۶۲.
  59. سوره مائده آیه۵۵
  60. از جمله ر. ک: الغدیر، ج ۳ ص ۱۵۶، المراجعات، نامۀ ۴۰ تا ۴۸، بحار الأنوار، ج ۳۵ ص ۱۸۳، دانشنامه امام علی، ج ۱۰ص ۱۴۱، نفحات الأزهار، ج ۲۰ ص ۹، احقاق الحق، ج ۱۴ ص ۲
  61. نفحات الأزهار، ج ۲۰ ص ۱۳
  62. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۰.
  63. ر.ک: فیروزآبادی، فضائل الخمسة، ج ۲، ص ۱۸.
  64. ر.ک: تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۸۹۵۰، ج ۴۵، ص ۹۸۸۵؛ البدایة و النهایة، ج ۷، ص ۳۵۸؛ الدر المنثور، ج ۳، ص ۱۰۵؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۲۲۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۱۲۹. جای تعجب است که با وجود این منابع متعدد اهل سنت برخی مدعی اند شأن نزول فوق در آثار اهل سنت یافت نمی‌ شود. (تئوری امامت در ترازوی نقد، ص ۵۳) .
  65. «خداوندا!... از خاندانم، على (عليه السلام) را وزير من گردان تا به وسيله او، پشتم قوى و محكم گردد» تذکرة الخواص، ص ۱۵؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۲۳۰؛ فرائد المسطین، ج ۱، ص ۱۹۲.
  66. ر.ک: موسوعة الامام علی(ع)، ج ۲، ص ۲۰۲، و نیز: تفاسیر مختلف، ذیل آیه ۵ مائده.
  67. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۱۳ - ۲۲۲.
  68. این آیه از دیرباز مورد بحث میان عالمان شیعه و سنی بوده است و متکلمان شیعی از این آیه برای اثبات ولایت امام علی(ع) بهره جسته‌اند. برای نمونه، ر.ک: فضل بن شاذان نیشابوری، الایضاح، ص۱۹۹؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۱۸۴؛ ابوالفتح کراجکی، التعجب، ص۱۱۹؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۲۳ و ۱۲۴. متکلمان زیدی نیز از این آیه برای اثبات امامت امام علی(ع) استفاده کرده‌اند؛ ر.ک: احمد بن محمد بن صلاح شرفی، شرح الاساس الكبير، ج۱، ص۵۲۵؛ قاسم بن محمد بن علی زیدی، الاساس لعقائد الاكياس، ص۱۴۹ و ۱۵۰.
  69. ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.
  70. با توجه به آنکه عالمان شیعی تلاشی سترگ در‌این‌باره داشته‌اند، از تکرار آن مباحث خودداری کردهایم. برای تفصیل در‌ این‌ باره، ر.ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسير القران، ج۶، ص۵-۱۲؛ گروهی از نویسندگان، الإمامة و الولاية فی القرآن الكريم، ص۶۹-۷۲. هرچند در ادامه اشارهای کوتاه به برخی مباحث پیرامون این آیه خواهیم داشت.
  71. سوره کهف، آیه:۴۴.
  72. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۱۸۵ - ۱۸۸.
  73. سوره مائده، آیه:۳.
  74. برای آشنایی با تعاریف گوناگون درباره «دین»، ر.ک: دیوید ای. پیلین، مبانی فلسفه دین، ص۳۲ و ۳۳؛ عبدالحسین خسروپناه، کلام جدید، ص۲۴-۴۰؛ محمد مهدی بهداروند، «تبيين و تحلیل مفهوم دین»، در: رواق اندیشه، ش۳۰، ص۷۷-۱۰۱.
  75. جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، ص۱۱۱.
  76. درباره اینکه بخش یادشده، مستقیما از جانب خداوند به امامان گفته شده تا ایشان به مردم ابلاغ کنند یا خیر، در آینده به تفصیل سخن خواهیم گفت و در این مقام، تنها درصدد بررسی فرض نخست - یعنی حق تشریع - هستیم.
  77. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت صفحه ۱۸۵ تا ۱۸۸.