فطرت در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۵۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث فطرت است. "فطرت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل فطرت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  1. ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ الله الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ الله ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۱].
  2. ﴿أَوْ خَلْقًا مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُءُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَرِيبًا[۲].
  3. ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ[۳]. نکته: منظور از این عالم و این پیمان همان عالم استعدادها و “پیمان فطرت” و تکوین و آفرینش است، به این ترتیب که به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب پدران به رحم مادران که در آن هنگام ذراتی بیش نیستند خداوند استعداد و آمادگی برای حقیقت توحید به آنها داده است، هم در نهاد و فطرتشان این سرّ الهی به صورت یک حس درون ذاتی به ودیعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت یک حقیقت خودآگاه! بنابراین همه افراد بشر دارای روح توحیدند و سؤالی که خداوند از آنها کرده به زبان تکوین و آفرینش است و پاسخی که آنها داده‌اند نیز به همین زبان است[۴]. علامه طباطبایی مینویسد: و از آنجایی که نفس هر صاحب نفسی از جهاتی به غیر خود ارتباط و تعلق دارد، و ممکن است انسان نسبت به پاره‌ای از آنها استشهاد شود، و نسبت به پاره‌ای دیگر نشود، از این رو اضافه کرد: ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ تا بدین وسیله مورد استشهاد را معلوم کرده باشد، و بفهماند آن امری که برای آن، ذریه بشر را استشهاد کرده‌ایم ربوبیت پروردگار ایشان است تا در موقع پرستش به ربوبیت خدای سبحان شهادت دهند. پس انسان هر قدر هم دچار کبر و غرور باشد و هر چند رو به راه بودن وضع زندگی‌اش مغرورش کرده باشد نمی‌تواند این معنا را حاشا کند که مالک وجود خود نبوده، و در تدبیر امور خود مستقل و بی‌نیاز نیست، چون اگر مالک وجود خود بود خویشتن را از مرگ و سایر آلام و مصائب زندگی نگه می‌داشت، و اگر در تدبیر امور خود مستقل بود، هرگز ناچار نمی‌شد که در برابر اسباب طبیعی و وسائلی که او به خیال خود مدبر آنها و حاکم در آنها است خضوع کند، آن هم اسباب و وسائلی که خود آنها نیز مانند انسان به غیر خود محتاجند، و در برابر حکم حاکمی غیبی هر چند علیه‌شان باشد مطیع و منقادند، و حوائج‌شان به‌دست انسان برآورده نمی‌شود و انسان حاکم و مدبر آنها نیست. پس احتیاج آدمی به پروردگاری که مالک و مدبر است جزو حقیقت و ذات انسان است، و فقر به چنین پروردگاری در ذات او نوشته شده، و ضعف بر پیشانی‌اش مکتوب گشته، و این معنا بر هیچ انسانی که کم‌ترین درک و شعور انسانی را داشته باشد پوشیده نیست، عالم و جاهل، صغیر و کبیر و شریف و وضیع همه در این درک مساویند. آری، انسان در هر منزلی از منازل انسانیت قرار داشته باشد از ناحیه ذات خود این احساس را می‌کند که برای او پروردگاری است که مالک او و مدبر امور او است، و چطور ممکن است این احساس را نداشته باشد با اینکه احتیاج ذاتیش را درک می‌کند؟ و چگونه تصور دارد که شعور او حاجت را درک بکند و لیکن آن کسی را که احتیاجش به او است درک نکند؟ پس اینکه فرمود: ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ بیان آن چیزی است که باید به آن شهادت داد، و جمله ﴿بَلَى شَهِدْنَا اعتراف انسان‌ها است به اینکه این مطلب را ما شاهد بودیم و چنین شهادتی از ما واقع شد. و لذا بعضی گفته‌اند آیه شریفه اشاره است به آن مواردی که انسان در زندگی دنیایش به احتیاج خود در جمیع جهات زندگی و متعلقات و لوازم و احکام وجودش پی می‌برد، و معنایش این است که ما بنی آدم را در زمین خلق کردیم و ایشان را در اقطار زمین پراکنده نموده و با توالد و تناسل از یکدیگر متمایزشان ساختیم، و ایشان را به محتاج بودن و مربوب بودنشان واقف ساختیم و در نتیجه همه به این معنا اعتراف کرده و گفتند: “آری ما شاهدیم که تو پروردگار مایی”[۵].

نکات

  1. خداوند به پیامبر میگوید: پس روی دل خود را متوجه آیین پاک و خالص پروردگار کن ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا چرا که این فطرتی است که خداوند انسان‌ها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش خدا نیست ﴿فِطْرَتَ الله الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ و از نخستین روزی که انسان قدم به عالم هستی می‌گذارد این نور الهی در درون جان او شعله‌ور است. این است دین و آیین محکم و استوار ﴿ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ ولی اکثر مردم نمی‌دانند ﴿وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ “دین حنیف” یعنی دینی که از تمام کجی‌ها و از انحراف و خرافات و گمراهی‌ها به سوی راستی و درستی متمایل شده است. چنان‌که همین شیوه استفاده از خلق و فطرت را به نقل از ابراهیم میآورد: ﴿إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ[۶] که ارجاع به درک فطری و طبیعی انسان است، اگر حجاب‌ها مانع شناخت انسان نگردد؛
  2. در پاسخ منکرین معاد و آنها که میگفتند چگونه پس از پوسیده شدن استخوان‌ها دو مرتبه زنده میشویم و در قیامت به حیات بر می‌گردیم ﴿فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنَا خداوند به پیامبر می‌فرماید: به آنها بگو: همان کسی که شما را بار اول آفرید ﴿قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ؛
  3. خداوند خطاب به پیامبر چنین می‌گوید: به خاطر بیاور موقعی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذرّیه آنها را برگرفت - پدیدآورد - و آنها را گواه بر خویشتن نمود و از آنها پرسید آیا من پروردگار شما نیستم‌؟ آنها همگی گفتند: آری! گواهی می‌دهیم ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا سپس اشاره به هدف نهایی این سؤال و جواب و گرفتن پیمان از فرزندان آدم در مسأله توحید نموده، می‌فرماید: این کار را خداوند به این جهت انجام داد که در روز قیامت نگویید ما از این موضوع توحید و شناسایی خدا غافل بودیم ﴿أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ[۷].

جستارهای وابسته

منابع

  1. سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  2. «یا آفریده‌ای از آن دست که در دل‌هایتان بزرگ می‌نماید (باز هم پس از مرگ برانگیخته می‌شوید)؛ خواهند گفت: چه کس ما را (پس از مردن) باز می‌گرداند؟ بگو: همان که نخست بار شما را آفرید؛ آنگاه به سوی تو (به انکار) سر خواهند جنباند و می‌گویند که: در چه هنگام خواهد بود؟ بگو بسا که نزدیک باشد!» سوره اسراء، آیه ۵۱.
  3. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
  4. برگزیده تفسیر نمونه، ج۲، ص۱۱۰.
  5. ترجمه تفسیر المیزان، ج۸، ص۴۰۲.
  6. «مگر از آن کس که مرا آفریده است که او مرا راهنمایی خواهد کرد» سوره زخرف، آیه ۲۷.
  7. سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۳۶۷.