انسان در نهج البلاغه

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۱:۲۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث انسان است. "انسان" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل انسان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.


مقدمه

حقیقت انسان

  • انسان دارای حقیقتی ملکوتی است و موهبتی شگفت از استعدادهای بی‌اندازه، که می‌تواند با تربیت خود را شکوفا کند و والاترین جلوه حق شود. رمز جاودانگی، بی‌مرزی و برتری او بر همه موجودات و آفرینش همه‌چیز برای او به‌سبب حقیقت اوست. علی (ع) در ضمن سخن از آفرینش انسان به حقیقت انسان اشاره کرده است:

پس پاک خدای با عظمت، از زمین گوناگون طبیعت خاکی فراهم کرد، از زمین نرم و ناهموار و از شیرین آن و از نمکزار... پس، از روح خود در آن دمید تا به صورت انسانی شد... با طبیعت‌های متضاد و سرکش و سرشت‌های با هم خوش، گرم با سرد در آمیخته و تری بر خشکی ریخته –و حیرت همه را برانگیخته-. پس، از فرشتگان خواست تا آنچه در عهده دارند ادا کنند و عهدی را که پذیرفته‌اند وفا کنند و در برابر کرامت انسانی، به نشانه خضوع و خشوع، سجده آورند[۵][۶].

فطرت خداجوی انسان

انسان، موجودی عقل‌گرا

  • عقل مهم‌ترین عنصر ممیز بین آدمی و دیگر مخلوقات است. انسان به کمک قوای عاقله خویش می‌تواند رشد یابد و تکامل پذیرد و همین امر موجب بهروزی و بهزیستی او در زندگی دنیوی و اخروی می‌شود. انسان به مدد قوه عقل به طرح‌ریزی اختراعات و اکتشافات می‌پردازد و مسیر زندگی را برای خویشتن هموار می‌سازد. هم‌چنین در سایه عقل دوراندیش به تعهد و مسئولیت می‌رسد و در برابر دیگران احساس حق و تکلیف می‌کند. به‌کارگیری درست از عقل و استفاده بهینه از آن، سرچشمه رسیدن به کمالات انسانی است. از این‌رو امام علی (ع) ریشه انسان را خرد و عقل او می‌داند و انسانیّت انسان را در گرو عقل او برمی‌شمرد. انسان می‌تواند با به‌کارگیری عقل از آرای گوناگون بهره برد و راه رشد خود را همواره سازد. امام علی (ع) می‌فرماید: هر کس از آرای دیگران استقبال کند، مواضع خطا را تواند شناخت[۱۰][۱۱].

انسان، موجودی دارای اراده و اختیار

  • اختیار و اراده از موهبت‌های الهی به انسان و زمینه اصلی رشد، تعالی و تکامل اوست. اختیار و اراده انسان عاملی است که او را به حرکت وامی‌دارد و افکار حاصل از قوه عقل و احساس او را به عمل نزدیک می‌گرداند. در سایه اراده و اختیار، دشواری‌های مسیر حرکت آدمی آسان می‌شود و او می‌تواند به مطلوب خویش دست یابد. امام (ع) به انسان‌ها گوشزد می‌کند که هرگاه از دشواری کاری ترسیدند، در برابر آن سرسختی نشان دهند تا آن کار رام شود و نتیجه مطلوب حاصل آید. هر چه اراده انسان قوی‌تر باشد، توانایی او در به‌دست آوردن امور مطلوب بیشتر و راه رشد به رویش گشوده‌تر می‌شود، به‌گونه‌ای که دیگر امر دشوار برای آدمی معنا ندارد و به قدرت اراده و به یاری عقل می‌تواند هر ناممکنی را ممکن سازد. از این‌رو امام علی (ع) به‌کارگیری نهایت توان و اراده را تنها راه رسیدن به اصل مطلوب برمی‌شمرد و در نهج البلاغه می‌فرماید: هر کس در طلب چیزی برخیزد، یا همه آن‌را به دست خواهد آورد یا بخشی از آن را[۱۲]. قدرت اراده و انتخاب می‌تواند آدمی را بر گزینش خیر و شر یاری دهد. از این‌رو امام (ع) فرمود: "بدی در سرشت همه وجود دارد؛ اگر آدمی بر آن چیره شد، پنهان می‌شود؛ و اگر نتوانست چیره شود، بروز می‌یابد". اراده و انتخاب انسان در اختیار امر خیر یا شر اصلی خدشه‌ناپذیر است. از این‌جا نیز امر پاداش و جزا معنا می‌یابد. به همین دلیل امام (ع) انسان‌ها را تشویق می‌کند که خود را به اجبار هم که شده به انجام فضیلت‌ها وادار کنند تا گرفتار رذیلت‌ها نشوند[۱۳].

انسان، موجودی مسئول

  • انسان در مسیر زندگی خویش همواره با عنصر مسئولیت در برابر ظرفیت‌های موجود و نعمت‌هایی که خداوند فراروی او قرار داده، مسئول و متعهد است. همین حس مسئولیت‌پذیری است که جامعه انسانی را از گروه‌های حیوانی ممتاز می‌کند و در سایه این امر، جوامع انسانی شکل می‌گیرند و در سایه قوانین وضع شده به حیات و تعالی خود ادامه می‌دهند. انسان‌ها به حکم عقل و عقل‌گرایی و وجود نظام پاداش و جزا (دنیوی و اخروی) موجوداتی مسئول‌اند. این حس مسئولیت‌پذیری ریشه در فطرت و وجدان دارد. از این‌رو امام علی (ع) می‌فرماید، انسان مؤمن آنچه را که باید نگهداری کند، تباه نمی‌کند. در نهج البلاغه نیز می‌فرماید: تقوای الهی پیشه کنید و حریم پروردگار را نگه دارید و قرقگاه او را نشکنید؛ خدایی که همواره در محضر اویید و صاحب اختیار شماست و سررشته‌دار و سلسله‌جنیان همه کارهایتان. اگر پنهان کنید، داند و اگر آشکار سازید، نویسد. فرشتگان محافظ را بر شما گمارده است تا هیچ حقّی از قلم نیفتد و هیچ باطلی ثبت نشود[۱۴][۱۵].

وجدان انسانی

انسان و آزادی روحی

انسان و آزمایش الهی

تفاوت انسان‌ها

  • انسان‌ها از جهات گوناگون متفاوت‌اند، زیرا اختلاف استعدادها، ظرفیت‌ها، روحیه‌ها، خواست‌ها، سلیقه‌ها که معلول اختلاف طبایع تأثیرات گوناگون محیطی و جغرافیایی، فرهنگی و اعتقادی، اقتصادی و اجتماعی است، مایه دوام و رشد جوامع است. به بیان امام علی (ع) خیر مردم در تفاوت آن‌هاست و اگر همه مساوی باشند، هلاک شوند. گوناگونی انسان‌ها و تفاوت‌های فردی واقعیتی برآمده از عوامل بسیار است. چون نزد علی (ع) سخن از اختلاف مردم رفت، با بیانی استعاری فرمود: سرشت مردمان از یکدیگر جداشان ساخته است و میانشان تفرقه انداخته، که ترکیبشان از پاره‌ای زمین است که شور یا شیرین است و خاکی درشت یا نرمین. پس، آنان به اندازه نزدیکی زمینشان با هم سازوارند و به مقدار اختلاف آن از یکدیگر به کنار[۲۲]. بنابراین در شکل‌گیری شخصیت انسان‌ها مجموعه‌ای از عوامل درونی و بیرونی دخیل‌اند و برایند تأثیر این عوامل است که شخصیت روحی و شاکله انسان را به‌وجود می‌آورد[۲۳].

انسان و سرنوشت

  • خداوند انسان را چنان با کرامت دیده که رقم زدن سرنوشت او را به خودش واگذارده است. انسان مجبور آفریده نشده است و می‌تواند در چارچوب قوانین و سنت‌های حاکم بر هستی، خود را بسازد و در هر جهت که اراده کند، پیش رود. علی (ع) انسان را اختیاردار سرنوشت خویش معرفی کرده است. هنگامی‌که شخصی از مردم شامل از او پرسید: آیا رفتنت به شما به قضا و قدر خدا بود؟ گفت: وای بر تو! شاید تو قانونمندی حاکم بر هستی و اندازه یافتن هر چیز را با اختیار و آزادی آدمی اشتباه گرفته‌ای! اگر چنان باشد که تو گمان کرده‌ای [و همه‌چیز را با اختیار و آزادی آدمی اشتباه گرفته‌ای! اگر چنان باشد که تو گمان کرده‌ای [و همه‌چیز از پیش شکل گرفته و معین شده باشد] بی‌گمان پاداش و کیفر باطل و نوید و تهدید از میان برداشته شود. بدون شک خدای پاک از هر کاستی، بندگانش را امر فرموده و در آنچه بدان مأمورند دارای اختیارند و آنان را از اموری نهی کرده است تا بترسند و خود از دست بازدارند... او را نافرمانی نکنند و از آن‌رو که مجبورند، و فرمانش نبرند از آن‌رو که ناگزیرند؛ که خداوند پیامبران را به بازی نفرستاده، و کتاب‌ها [ی هدایت] را برای بندگان بیهوده نازل نفرموده، و آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان این دو قرار دارد، به باطل نیافریده است (و این گمان کسانی است که کفر ورزیده‌اند، پس وای از آتش بر کسانی که کافر شده‌اند)[۲۴][۲۵].

فرجام انسان

پاک خدایا! چه فراگیر است نعمت تو در این جهان و چه اندک است در کنار نعمت‌های آن جهان[۲۷]. زندگی این جهانی جایگاه کار و تلاش است و آخرت، جایگاه دیدن نتیجه آن. بدانید که امروز ریاضت است و فردا مسابقت؛ و خط پایان، دروازه بهشت برین؛ و آنکه بدان نرسد جایگاهش دوزخ است[۲۸]. و نیز فرمود: به کار برخیزید، به کار برخیزید... شما را پایانی است، خود را بدان برسانید[۲۹][۳۰].

سعادت و شقاوت انسان

  • انسان، مستعد رسیدن به همه والایی‌ها و نیز همه تباهی‌هاست. عالم طبیعت، عالم شدنِ انسان است به هر سو که روی کند و هرگونه که بخواهد و تربیت یابد. سعادت و شقاوت آدمی به دست خود او و نتیجه تربیت اوست. انسان به سبب تربیت درست، الهی و متخلق به اخلاق ربانی می‌شود و به‌سبب تربیت نادرست، از سیر به‌سوی حقیقت خود بازمی‌ماند و متخلق به اخلاق نفسانی می‌شود. امام علی (ع) در بیان شدنِ انسان و راه‌هایی که در برابر اوست –تا چه شود- فرموده است: مردم سه دسته‌اند: دانایی که شناسای خداست، آموزنده‌ای که در راه رستگاری کوشا و فرومایگانی رونده به چپ و راست که درهم آمیزند و پی هر بانگی را گیرند و با هر باد به‌سوی خیزند، نه از روشنی دانش فروغی یافتند و نه به‌سوی پناهگاهی استوار شتافتند[۳۱]. انسان می‌تواند به‌سبب تربیت فطری به کمالات انسانی دست یابد یا به عکس، استعدادهای خود را در جهت کمال مطلق بپوشاند و به پایین‌ترین مراتب خود تنزل یابد و از حقیقت وجود خویش بی‌بهره ماند و از صورت و سیرتی حیوانی سر درآورد و هر گونه شرّ و بدی را جلوه‌گر شود. به بیان علی (ع)، فقدان ادب سبب هر شرّ و بدی است[۳۲].

محدودیت و ناتوانی انسان

  • انسان با وجود استعداد شگفت خود، در چنبره قوانین حاکم بر هستی گرفتار است و وجودش با ناتوانی و ضعف آمیخته. علی (ع) این واقعیت را در نامه تربیتی خود به امام حسن (ع) چنین بیان کرده است:

از پدری که در آستانه فناست و چیرگی زمان را پذیرا، زندگی را پشت سر نهاده، به گردش روزگار گردن نهاده، نکوهیده این جهان است و سُکنا گزیده سرای مردگان و فردا کوچنده از آن، به فرزندی که آرزومند چیزی است که به دست نیاید، رونده راهی است که به جهان نیستی درآید. فرزندی که بیماری‌ها را نشانه است و در گرو گذشت زماننه. تیر مصیبت‌ها بدو پرّان است و خود، دنیا را بنده گوش به فرمان. سوداگر فریب است و فنا را وام‌دار، و بندیِ مُردن، و هم‌سوگند اندوه‌های جان آزار، و غم‌ها را هم‌نشین است و آسیب‌ها را نشان؛ و به خاک افکنده شهوت‌هاست و جانشین مردگان[۳۳]. انسان با وجود توانایی‌هایش گرفتار ضعف‌های درونی است به‌نحوی که افزونی‌ها و کاستی‌ها در امور مختلف، اعتدال او را بر هم می‌زند و وی را در مسیر تکاملش دچار آسیب می‌سازد[۳۴].

انسان کامل

  • انسان با وجود محدودیت‌هایی که دارد، می‌تواند در کمالات انسانی به کمال برسد و به مرتبه انسان کامل دست یابد؛ انسانی که نفسانیّت خود را مهار کرده و عقل را به تمامی شکوفا ساخته است. به بیان علی (ع): همانا خرد خود را زنده گرداند و نفس خویش را میراند... نوری سخت درخشان برای او بدرخشید و راه را برای وی روشن گردانید، او را در راه راست راند و از دری به دری برد تا به درِ سلامت کشاند و خانه اقامت...[۳۵]. انسان کامل انسانی است که هدایت‌یافته و هدایتگر باشد: راز او بدان‌ها سپرده شده و هر که آنان را پناه گیرد به حق راه برده است. مخزن علم او و بیانگر احکام شریعت اویند. دین نزد آنان در امان است و ایشان، چون کوه افراشته، دین را نگهبان‌اند. پشت اسلام بدان‌ها راست و ثابت و پابرجاست[۳۶]. ائمه معصومین (ع) و پیشوایان دین، انسان‌هایی کامل‌اند: آنان‌که رازهای هستی بر ایشان گشوده است، مخزن علم و دانایی‌اند، دین را نگهبان و هدایت را پاسدارند. آنان نشانه‌های جامع و روشن خداوندند و جز بدان‌ها نتوان از اسارت‌های دنیایی رست و به کمالات الهی پیوست: به راهنمایی ما از تاریکی درآمدید و به برتری برآمدید و از شب تاریک برون شدید [و به سپیده روشن درون شدید][۳۷][۳۸].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ﴿ وَفِي الأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلا تُبْصِرُونَ ؛ سوره ذاریات، آیه۲۰ - ۲۱
  2. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 142.
  3. «وَ اسْتَأْدَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِكَةَ وَدِیعَتَهُ لَدَیهِمْ وَ عَهْدَ وَصِیتِهِ إِلَیهِمْ فِی الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَكْرِمَتِهِ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ [لَهُمْ] اسْجُدُوا لِآدَمَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱
  4. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 142.
  5. «ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبَخِهَا تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ وَ لَاطَهَا بِالْبِلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ، فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذَاتَ أَحْنَاءٍ وَ وُصُولٍ وَ أَعْضَاءٍ وَ فُصُولٍ أَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَكَتْ وَ أَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ وَ أَمَدٍ [أَجَلٍ] مَعْلُومٍ، ثُمَّ نَفَخَ فِیهَا مِنْ رُوحِهِ [فَتَمَثَّلَتْ] فَمَثُلَتْ إِنْسَاناً... بِطِینَةِ الْأَلْوَانِ الْمُخْتَلِفَةِ وَ الْأَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ وَ الْأَضْدَادِ الْمُتَعَادِیةِ وَ الْأَخْلَاطِ الْمُتَبَاینَةِ مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الْبَلَّةِ وَ الْجُمُودِ [وَ الْمَسَاءَةِ وَ السُّرُورِ].. اسْتَأْدَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِكَةَ وَدِیعَتَهُ لَدَیهِمْ وَ عَهْدَ وَصِیتِهِ إِلَیهِمْ فِی الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَكْرِمَتِهِ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ [لَهُمْ] اسْجُدُوا لِآدَمَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱
  6. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 142.
  7. ﴿ فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ؛سوره روم، آیه۳۰
  8. «وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹
  9. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 142- 143.
  10. «مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ، عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۶۴
  11. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 143.
  12. «مَنْ طَلَبَ شَيْئاً، نَالَهُ أَوْ بَعْضَهُ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۷۹
  13. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 143- 144.
  14. «وَ أَوْصَاكُمْ بِالتَّقْوَى وَ جَعَلَهَا مُنْتَهَى رِضَاهُ وَ حَاجَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ، فَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِعَيْنِهِ وَ نَوَاصِيكُمْ بِيَدِهِ وَ تَقَلُّبُكُمْ فِي قَبْضَتِهِ. إِنْ أَسْرَرْتُمْ عَلِمَهُ وَ إِنْ أَعْلَنْتُمْ كَتَبَهُ؛ قَدْ وَكَّلَ بِذَلِكَ حَفَظَةً كِرَاماً لَا يُسْقِطُونَ حَقّاً وَ لَا يُثْبِتُونَ بَاطِلًا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲.
  15. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 144.
  16. ﴿وَلا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ؛ سوره قیامت، آیه ۲.
  17. «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ لَمْ يُعَنْ عَلَى نَفْسِهِ حَتَّى يَكُونَ لَهُ مِنْهَا وَاعِظٌ وَ زَاجِرٌ لَمْ يَكُنْ لَهُ مِنْ غَيْرِهَا لَا زَاجِرٌ وَ لَا وَاعِظ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۹
  18. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 144- 145.
  19. «وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ‏ اللَّهُ‏ حُرّاً»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱
  20. «الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۷۱
  21. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 145.
  22. «إِنَّمَا فَرَّقَ بَيْنَهُمْ مَبَادِئُ طِينِهِمْ وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ كَانُوا فِلْقَةً مِنْ سَبَخِ أَرْضٍ وَ عَذْبِهَا وَ حَزْنِ تُرْبَةٍ وَ سَهْلِهَا؛ فَهُمْ عَلَى حَسَبِ قُرْبِ أَرْضِهِمْ يَتَقَارَبُونَ وَ عَلَى قَدْرِ اخْتِلَافِهَا يَتَفَاوَتُونَ؛ فَتَامُّ الرُّوَاءِ نَاقِصُ الْعَقْلِ، وَ مَادُّ الْقَامَةِ قَصِيرُ الْهِمَّةِ، وَ زَاكِي الْعَمَلِ قَبِيحُ الْمَنْظَرِ، وَ قَرِيبُ الْقَعْرِ بَعِيدُ السَّبْرِ، وَ مَعْرُوفُ الضَّرِيبَةِ مُنْكَرُ الْجَلِيبَةِ، وَ تَائِهُ الْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، وَ طَلِيقُ اللِّسَانِ حَدِيدُ الْجَنَانِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴
  23. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 145- 146.
  24. «وَيْحَكَ، لَعَلَّكَ ظَنَنْتَ قَضَاءً لَازِماً وَ قَدَراً حَاتِماً! لَوْ كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ وَ سَقَطَ الْوَعْدُ وَ الْوَعِيدُ. إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَمَرَ عِبَادَهُ تَخْيِيراً وَ نَهَاهُمْ تَحْذِيراً، وَ كَلَّفَ يَسِيراً وَ لَمْ يُكَلِّفْ عَسِيراً، وَ أَعْطَى عَلَى الْقَلِيلِ كَثِيراً، وَ لَمْ يُعْصَ مَغْلُوباً وَ لَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً، وَ لَمْ يُرْسِلِ الْأَنْبِيَاءَ لَعِباً وَ لَمْ يُنْزِلِ الْكُتُبَ لِلْعِبَادِ عَبَثاً، وَ لَا خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا؛ "ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ"»؛ نهج البلاغه، حکمت ۷۸
  25. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 146.
  26. «فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا، فَإِنَّ كُلَّ وَلَدٍ سَيُلْحَقُ بِأَبِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ خطبه ۴۲
  27. «وَ مَا أَحْقَرَ ذَلِكَ فِيمَا غَابَ عَنَّا مِنْ سُلْطَانِكَ وَ مَا أَسْبَغَ نِعَمَكَ فِي الدُّنْيَا وَ مَا أَصْغَرَهَا فِي نِعَمِ الْآخِرَةِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹
  28. «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الدُّنْيَا [قَدْ] أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلَاعٍ. أَلَا وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَةُ الْجَنَّةُ وَ الْغَايَةُ النَّارُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۸
  29. «الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهَايَةَ النِّهَايَةَ، وَ الِاسْتِقَامَةَ الِاسْتِقَامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ، وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ. إِنَّ لَكُمْ نِهَايَةً فَانْتَهُوا إِلَى نِهَايَتِكُمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶
  30. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 146- 147.
  31. «النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ، أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ، لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷
  32. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 147.
  33. «مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ الْمُسْتَسْلِمِ [لِلدَّهْرِ الذَّامِ] لِلدُّنْيَا السَّاكِنِ مَسَاكِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا يُدْرِكُ السَّالِكِ سَبِيلَ مَنْ قَدْ هَلَكَ غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَ رَهِينَةِ الْأَيَّامِ وَ رَمِيَّةِ الْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ الدُّنْيَا وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ وَ غَرِيمِ الْمَنَايَا وَ أَسِيرِ الْمَوْتِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱
  34. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 148.
  35. «قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ، فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِيقَ وَ سَلَكَ بِهِ السَّبِيلَ وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ وَ دَارِ الْإِقَامَةِ وَ ثَبَتَتْ رِجْلَاهُ بِطُمَأْنِينَةِ بَدَنِهِ فِي قَرَارِ الْأَمْنِ وَ الرَّاحَةِ بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَى رَبَّهُ»؛ خطبه ۲۲۰
  36. «هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲
  37. «بِنَا اهْتَدَيْتُمْ فِي الظَّلْمَاءِ وَ تَسَنَّمْتُمْ ذُرْوَةَ الْعَلْيَاءِ وَ بِنَا أَفْجَرْتُمْ عَنِ السِّرَارِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۴۹
  38. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 148.