فاطمه دختر امام حسین
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
فاطمه بنت الحسین(ع)، بانویی با شرافت و دانش که اهل ذکر و شب زنده داری و عبادت بود و روزها روزه میگرفت و از جمال ظاهر و باطن برخوردار و اهل روایت و نقل حدیث بود[۱]. در سفر کربلا در جمع اسیران اهل بیت بود و در کوفه نیز به سخنرانی افشاگرانه و فصیح و رسا بر ضدّ جنایتهای ابن زیاد پرداخت و همه را به گریه انداخت[۲]. در کاخ یزید، چشم یکی از وابستگان حکومت که به او افتاد، از یزید خواست که او را به وی ببخشد. حضرت زینب بشدّت اعتراض و مخالفت کرد و کار آنان را کفر به حساب آورد[۳]. وی همسر عموزادۀ خویش حسن بن حسن(ع) بود. پس از فوت شوهر، یک سال خیمهای افراشت و برای او به سوگ و ماتم نشست[۴]. وی تا زمان امام صادق(ع) را درک کرد. در سال ۱۱۷ ه. در حالی که هفتاد سال داشت در مدینه در گذشت و در بقیع به خاک سپرده شد[۵][۶].
فاطمه صغری(س) دختر امام حسین(ع)
حضرت فاطمه صغری[۷] دختر امام حسین(ع) همسر حسن بن الحسن(ع)[۸] نیز در کوفه خطبهای ایراد کرد و در آن، ضمن سپاس خدا به شماره ریگها و سنگها از عرش تا خاک و مدح پیامبر اکرم(ص)، مردم را خطاب کرد و فرمود: بارالها به تو پناه میبرم که بر تو دروغی ببندم، یا سخنی بگویم بر خلاف آنچه فرو فرستادهای، درباره پیمانهایی که برای وصی پیامبر علی بن ابی طالب(ع) گرفتهای، همان علی که حقش را ربودند و بیگناهش کشتند، چنانچه دیروز فرزندش را در خانهای از خانههای خدا کشتند و جمعی که به زبان، اظهار مسلمانی میکردند حاضر بودند، ای خاک بر سرشان! که از فرزند علی(ع) نه در زندگیاش رستمی بازداشتند و نه به هنگام مرگ یاریاش نمودند... در حالی که حسین سرشتی داشت، پسندیده و طینتی داشت، پاک، فضایل اخلاقیاش معروف همه بود و عقاید نیکاندیش او مشهور جهان...[۹]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۸۸.
- ↑ مقتل الحسین، مقرم، ص۴۰۵.
- ↑ ارشاد، مفید، ج۲، ص۱۲۱؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۳۶.
- ↑ ارشاد، مفید، ج۲، ص۲۶.
- ↑ درباره زندگینامه او از جمله ر.ک: «فاطمه بنت الحسین»، محمد هادی الأمینی، مکتبه الهلال.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۶۵.
- ↑ لهوف با ترجمه ص۱۴۹، او از مادری به نام ام اسحاق دختر طلحة بن عبدالله زاده شد.
- ↑ او همسر حسن فرزند بزرگوار امام حسن(ع) بود که معروف به حسن المثنی بود (ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۵۹). حسن شوهر فاطمه در کربلا بود و به اسیری رفت و در بین راه مردی به نام اسماء بن خارجه او را آزاد نمود. (ارشاد مفید با ترجمه، ص۳۶۶).
- ↑ ملهوف، ص۱۹۴ – ۱۹۵.