تکریم مردم

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۳:۰۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث تکریم است. "تکریم مردم" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تکریم مردم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

سیره پیامبران در رفتار با انسان سیره موسوی است. آنان کریم بودند و در روابط اجتماعی و تعامل انسانی بر مبنای کرامت رفتار می‌کردند. انسان تا کریم نباشد نمی‌تواند تکریم کند، و رسول خدا(ص) باکرامت‌ترین انسان‌ها بود، چنان که سیره‌نویسان در وصف آن حضرت نوشته‌اند: «كَانَ أكْرَمَ النَّاسِ»[۱].

و علی(ع) در توصیف این شأن پیامبر چنین فرموده است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)... أَكْرَمُهُمْ‏ عَشِيرَةً»[۲].

پیام‌آور کرامت انسانی، خود گرامی‌ترین خلق خدا بود، که خدای سبحان در قرآن به وجود آن حضرت سوگند یاد کرده و فرموده است: ﴿لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ[۳]. قاضی عیاض پس از ذکر این آیه شریفه و بیان این که خداوند در اینجا نهایت تعظیم و تکریم را نسبت به آن وجود عزیز عنوان فرموده، از قول ابن عباس چنین نقل کرده است: «مَا خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى وَمَا ذَرَأَ، وَمَا بَرَأَ نَفْسًا أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنْ مُحَمَّدٍ(ص) وَمَا سَمِعْتُ اللَّهَ تَعَالَى أَقْسَمَ بِحَيَاةِ أَحَدٍ غَيْرِهِ»[۴].

شبیه به همین سخن از ابو الجوزاء[۵] نیز نقل شده است[۶]. رسول خدا(ص) «اکرم خلق» بود و بیشترین تکریم را در رفتارش با خلق خدا داشت. او که مزین به وصف «لَوْلَاكَ‏ لَمَا خَلَقْتُ‏ الْأَفْلَاكَ‏»[۷] بود، در روابط اجتماعی‌اش کاملا بی‌پیرایه و عاری از هر تکلف بود، بدون هیچ مزیت مانند همگان[۸]، و سیره اجتماعی‌اش بر تکریم مردمان استوار بود و آن چنان آنان را احترام می‌کرد و گرامی می‌داشت و شخصیت می‌بخشید که تصورش نیز برای بسیاری دشوار می‌نمود. حضرت حسین(ع) گوید از پدرم امیر مؤمنان علی(ع) از مجلس رسول خدا(ص) پرسش کردم، فرمود: «يُعْطِي كُلَّ جُلَسَائِهِ نَصِيبَهُ حَتَّى لَا يَحْسِبُ جَلِیسَهُ أَنَّ أَحَداً أَكْرَمُ عَلَيْهِ مِنْهُ... مَجْلِسُهُ‏ مَجْلِسُ‏ حِلْمٍ‏ وَ حَيَاءٍ وَ صِدْقٍ‏ وَ أَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِيهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تُؤْبَنُ فِيهِ الْحُرَمُ وَ لَا تُثْنَى فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلِينَ مُتَوَاصِلِينَ فِيهِ بِالتَّقْوَى مُتَوَاضِعِينَ يُوَقِّرُونَ الْكَبِيرَ وَ يَرْحَمُونَ الصَّغِيرَ وَ يُؤْثِرُونَ ذَا الْحَاجَةِ وَ يَحْفَظُونَ أَوْ یَحُوطُونَ الْغَرِيبَ»[۹].

رفتار پیامبر با مردم به تمام معنا کرامت‌آمیز بود. آن حضرت با خوش‌رویی بسیار با مردم رو به رو می‌شد، و هرگز سخنی زشت بر زبان نیاورد، و هیچ‌گاه کسی را سرزنش ننمود، و عیب کسی را جستجو نکرد، و هرگز سخن کسی را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد گذشته باشد که در آن صورت با نهی و یا برخاستن سخن او را می‌برید[۱۰]. رسول خدا(ص) در زمان‌های مختلف و به بیان‌های گوناگون بر روابط اجتماعی کرامت‌آمیز تأکید می‌کرد و از جمله می‌فرمود: «وَ مَنْ‏ أَكْرَمَ‏ أَخَاهُ‏ الْمُسْلِمَ‏ فَإِنَّمَا يُكْرِمُ‏ اللَّهَ‏ عَزَّ وَ جَلَّ‏»[۱۱].

پیامبر اکرم(ص) به هیچ وجه اجازه تحقیر کردن کسی را نمی‌داد و از این که در جامعه مردمان یکدیگر را تحقیر کنند سخت پرهیز می‌داد و می‌فرمود: «لَا تُحَقِّرَنَ‏ أَحَداً مِنَ‏ الْمُسْلِمِينَ‏ فَإِنَّ صَغِيرَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ كَبِيرٌ»[۱۲].

در تمام رفتارهای پیامبر تکریم جلوه داشت، چنان که گوشه‌ای از آن در خبر ابن شهر آشوب گزارش شده است: «[کَانَ] يَبْدَأُ مَنْ لَقِيَهُ بِالسَّلَامِ وَ مَنْ‏ رَامَهُ‏ بِحَاجَةٍ صَابَرَهُ‏ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ مَا أَخَذَ أَحَدٌ يَدَهُ فَيُرْسِلَ يَدَهُ حَتَّى يُرْسِلَهَا وَ إِذَا لَقِيَ مُسْلِماً بَدَأَهُ بِالْمُصَافَحَةِ... وَ كَانَ لَا يَجْلِسُ إِلَيْهِ أَحَدٌ وَ هُوَ يُصَلِّي إِلَّا خَفَّفَ صَلَاتَهُ وَ أَقْبَلَ عَلَيْهِ وَ قَالَ أَ لَكَ حَاجَةٌ... وَ كَانَ يُكْرِمُ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْهِ حَتَّى رُبَّمَا بَسَطَ ثَوْبَهُ وَ يُؤْثِرُ الدَّاخِلَ بِالْوِسَادَةِ الَّتِي تَحْتَهُ»[۱۳].

این موارد، نمونه‌های روشنی است از جلوه‌های رفتار اجتماعی پیامبر در تکریم مردم. رسول خدا(ص) با این که کراهت داشت که جلوی پایش بلند شوند[۱۴]، و دوست داشت که با او بدون تکلف و تصنع و به راحتی رفتار کنند، اما خود از سر تکریم مردمان چنان احترامشان می‌کرد که موجب شگفتی است. صحنه زیبایی را نقل کرده‌اند که مردی وارد مسجد شد در حالی که پیامبر به تنهایی نشسته بود. با وارد شدن آن مرد، حضرت بلند شد و جا باز کرد. مرد[در شگفت شد و] گفت: ای رسول خدا جا که بسیار است! پیامبر فرمود: «إِنَّ‏ حَقَّ‏ الْمُسْلِمِ‏ عَلَى‏ الْمُسْلِمِ‏ إِذَا رَآهُ يُرِيدُ الْجُلُوسَ إِلَيْهِ أَنْ يَتَزَحْزَحَ لَهُ»[۱۵].

ارزش دادن به انسان در جای جای رفتار اجتماعی پیامبر تجلی داشت، چنان که انس بن مالک گوید: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَعُودُ الْمَرِيضَ وَ يَتْبَعُ‏ الْجَنَازَةَ وَ يُجِيبُ‏ دَعْوَةَ الْمَمْلُوكِ‏»[۱۶].

حرمت قائل شدن برای همه انسان‌ها و تکریم نمودن آنها راه و رسم پیام‌آور رحمت و عدالت بود. هنگامی که پیامبر اکرم در تشییع جنازه یکی از یهودیان مدینه شرکت کرد، گروهی از صحابه نیز از آن حضرت تبعیت کردند و در تشییع شرکت نمودند، ولی بالاخره ناخشنودی خود را ابراز داشتند، پیامبر در پی ابراز ناخشنودی از این عمل، ایشان را مخاطب قرار داد و پرسید: «آیا این یهودی انسان نبوده است؟» و اصحاب خاموش شدند[۱۷]. کرامت مداری در زندگی رسول خدا(ص) تا بدان پایه بود که آن حضرت از هر صورت و سیرتی که نمادی از زیر پا گذاشتن کرامت و منزلت و حرمت مردمان در آن وجود داشت، برائت می‌جست و آن را رسما به زیر پا می‌گذاشت. پیامبر اکرم از هرگونه رفتاری که از آن بوی تفرعن و خوی تکبر استشمام می‌شد بیزاری می‌جست و از هر حرکتی که تشبه به اشرافیت و سلطنت داشت متنفر بود و پرهیز می‌نمود، چنان که از امام صادق(ع) درباره سیره پیامبر این‌گونه روایت شده است: «كَانَ‏ يَكْرَهُ‏ أَنْ‏ يَتَشَبَّهَ‏ بِالْمُلُوكِ‏»[۱۸].

آن پیام‌آور کرامت انسانی اجازه نمی‌داد کسی او را با پای پیاده همراهی کند در حالی که خود سواره بود، مگر این که وی آن فرد را همراه خود سوار می‌کرد و اگر نمی‌پذیرفت می‌فرمود: پیش برو و در فلان مکان منتظر باش و اگر کاری داری در آنجا یکدیگر را ملاقات می‌کنیم[۱۹]. رسول خدا(ص) جز این را استخفاف انسان‌ها می‌دانست؛ و آنکه با کرامت است، با رفتار خلاف کرامت تعامل انسانی نمی‌کند. فرعونان و سلاطین و مترفان‌اند که برای کسب اعتبار نیاز به تفرعن و تحقیر مردمان دارند، نه پیامبری که گرامی‌ترین انسان‌هاست و نه آنان که از کرامت ذاتی خود تهی نشده‌اند. پیامبر اکرم(ص) حتی در نگاه کردن به افراد هم تکریمشان می‌کرد و همیشه با لبخندی سراسر رحمت و محبت و کرامت با مردمان رو به رو می‌شد و پذیرایشان می‌گردید، چنان که جریر بن عبد الله نقل کرده است: نشد که با آن حضرت رویاروی شوم و او به من تبسم ننماید[۲۰]. سیره‌نویسان دراین‌باره نوشته‌اند: «كَانَ‏ أَكْثَرَ النَّاسِ‏ تَبَسُّماً»[۲۱].

رسول خدا(ص) نگاه پررحمت و کرامت خود را از هیچ کس دریغ نمی‌کرد و حتی از سر تکریم یاران خویش نگاهش را میان آنان تقسیم می‌کرد و منزلت همگان را رعایت می‌نمود، چنان که امام صادق(ع) دراین‌باره فرمود: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَقْسِمُ‏ لَحَظَاتِهِ‏ بَيْنَ‏ أَصْحَابِهِ‏ فَيَنْظُرُ إِلَى ذَا وَ يَنْظُرُ إِلَى ذَا بِالسَّوِيَّةِ»[۲۲].

آن رسول کرامت انسان، به منظور احترام مردمان در نام بردن و خطاب کردن آنان نیز نهایت لطافت رفتاری را جلوه می‌داد. در خبر انس بن مالک دراین‌باره آمده است: «يُكَنِّي أَصْحَابَهُ وَ يَدْعُوهُم بِأَحَبِّ‏ أَسْمَائِهِمْ تَكْرِمَةً لَهُمْ؛‏ وَ لَا يَقْطَعُ‏ عَلَى‏ أَحَدٍ حَدِيثَهُ‏»[۲۳].

این نمونه‌ها بیانگر آن است که راه و رسم پیامبر اکرم(ص) بر اساس منطق قرآن کریم، تکریم همه انسان‌هاست، زیرا در اندیشه قرآنی - نبوی راه رشد و تربیت آدمی از مسیر کرامت می‌گذرد؛ و با همین سمت‌گیری است که مجموعه‌ای از دستورات و سفارش‌های تربیتی سامان یافته است: کرامت در نگاه، کرامت در رفتار، کرامت در گفتار. خدای سبحان به پیامبرش چنین فرموده است: ﴿وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[۲۴]. قرآن کریم می‌آموزد که به نیکوترین وجه سخن گفته شود تا کرامت و منزلت و حرمت‌ها حفظ شود؛ و نیز چنین می‌آموزد: ﴿وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا[۲۵]. امام باقر(ع) درباره این آیه چنین آموزش داده است: «قُولُوا لِلنَّاسِ‏ أَحْسَنَ‏ مَا تُحِبُّونَ‏ أَنْ‏ يُقَالَ‏ لَكُمْ‏»[۲۶].

امام باقر(ع) بر اساس همین آموزه‌های قرآنی - نبوی به یاران خود می‌فرمود: «عَظِّمُوا أَصْحَابَكُمْ وَ وَقِّرُوهُمْ وَ لَا يَتَهَجَّمْ‏ بَعْضُكُمْ‏ عَلَى‏ بَعْضٍ‏»[۲۷].[۲۸]

جستارهای وابسته

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. «[پیامبر] باکرامت‌ترین مردمان بود». سیرة ابن‌کثیر، ج۲، ص۶۱۴؛ و نیز ر.ک: شمائل الرسول، ص۹۱.
  2. «رسول خدا(ص) گرامی‌ترین شخص خاندانش بود». الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۵۵؛ مکارم الاخلاق، ص۱۸؛ الوفاء بأحوال المصطفی، ج۲، ص۴۷۱.
  3. «(امّا) به جان تو سوگند که آنان در سرمستی خویش سرگشته بودند» سوره حجر، آیه ۷۲.
  4. «خدای متعال وجودی را گرامی‌تر از محمد(ص) نیافرید و لباس هستی نپوشانید، و من نشنیده‌ام که خداوند جز به وجود [گرامی] او به کس دیگری سوگند یاد کرده باشد». دلائل النبوة أبی نعیم الاصبهانی، ج۱، ص۶۳؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۴۱.
  5. او اوس بن عبدالله ربعی بصری است که از ابن عباس، عایشه، عبدالله بن عمر، ابوهریرة و صفوان بن عسال روایت کرده است و عده‌ای از جمله قتاده، عمرو بن مالک، بدیل بن میسرة و ابو اشهب از او روایت کرده‌اند و چنان که حاکم گفته از راویان ثقه است. وی در سال ۸۳ هجری از دنیا رفته است. ر.ک: الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۲۳-۲۲۴؛ حلیة الاولیاء، ج۳، ص۷۸-۸۲؛ صلاح الدین خلیل بن ایبک الصفدی، الوافی بالوفیات، دار النشر فرانز شتاینر بقیسبادن، ۱۴۰۱ ق. ج۹، ص۴۴۶؛ شهاب الدین احمد بن علی ابن حجر العسقلانی، تهذیب التهذیب، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۴ ق. ج۱، ص۳۳۵-۳۳۶.
  6. «مَا أَقْسَمَ اللَّهُ تَعَالَى بِحَيَاةِ أَحَدٍ غَيْرَ مُحَمَّدٍ(ص) وَ مَا سَمِعْتُ اللهَ تَعَالی أَقْسَمَ بِحَیَاةِ أَحَدٍ غَیْرِهِ». الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۴۱.
  7. السید حیدر الآملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، با تصحیحات و مقدمه هانری کربن و عثمان یحیی، چاپ دوم، انجمن ایران‌شناسی ایران و فرانسه و شرکت علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸ ش. ص۹ و ۳۸۱؛ و همراه آن از همو: رسالة نقد النقود فی معرفة الوجود، ص۷۰۶؛ همو، اسرار الشریعة و اطوار الطریقة و انوار الحقیقة، مقدمه و تصحیح محمد خواجوی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، ۱۳۶۲ ش. ص۶۴؛ تاج الدین حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم، به اهتمام نجیب مایل هروی، انتشارات مولی، ۱۳۶۴ ش. ج۱، ص۶۸؛ صدرالدین محمد بن ابراهیم الشیرازی (صدر المتألهین)، مفاتیح الغیب، مع تعلیقات للمولی علی النوری، صححه و قدم له محمد خواجوی، چاپ اول، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ ش. ص۱۴.
  8. ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  9. «بهره هر یک از همنشینانش را ادا می‌کرد تا آنجا که همنشین او گمان نمی‌کرد کسی نزد رسول خدا از او گرامی‌تر باشد... مجلس او مجلس شکیبایی و حیا و راستی [و بردباری] و امانتداری بود، و در آن، نه صدایی بلند می‌شد و نه سخن زشتی بر زبان رانده می‌شد و نه خطاهای این و آن گفته می‌شد. همه [در مجلس او] برابر بودند و باتقوا بر یکدیگر برتری داده می‌شدند، و فروتن بودند و بزرگ‌ترها را گرامی می‌داشتند و با کوچک‌ترها مهربان بودند و نیازمند را بر خود ترجیح می‌دادند و بیگانه را پاس می‌داشتند». منابع پانوشت ۲، ص۱۷-۱۹.
  10. منابع پانوشت ۲، ص۱۷-۱۹.
  11. «هر کس برادر مسلمانش را تکریم کند، بی‌گمان خدای عز و جل را تکریم کرده است». المطالب العالیة، ج۲، ص۳۶۹؛ قریب به همین: الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۸۰؛ و از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: «مَنْ‏ أَتَاهُ‏ أَخُوهُ‏ الْمُسْلِمُ‏ فَأَكْرَمَهُ‏ فَإِنَّمَا أَكْرَمَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ» الکافی، ج۲، ص۲۰۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۵۹۰-۵۹۱.
  12. «مبادا فردی از مسلمانان را کوچک بشمارید و تحقیر کنید که کوچک آنان نزد خدا بزرگ است». تنبیه الخواطر، ج۱، ص۳۱؛ کنزالعمال، ج۱۶، ص۱۶ [«صَغِیرَ الْمُسْلِمِينَ‏» آمده است].
  13. «[رسول خدا] به هر کس می‌رسید ابتدا سلام می‌کرد و هر کس برای خواسته‌ای نزد او می‌آمد در انجام دادن کار وی بردباری می‌کرد [تا خواسته‌اش برآورده شود] و یا آن شخص خود منصرف گردد. هرگز نشد کسی دست پیامبر را بگیرد و آن حضرت جلوتر از طرف، دست خود را از دست وی بکشد و چون به مرد مسلمانی می‌رسید ابتدا با او مصافحه می‌کرد و چون مشغول نماز بود و کسی در کنارش می‌نشست نماز خود را کوتاه می‌ساخت و به او رو می‌کرد و می‌فرمود: آیا حاجتی داری؟ هرکس بر وی داخل می‌شد او را تکریم می‌کرد چنان که گاهی لباس خود را زیر او پهن می‌کرد و یا او را بر تشک خود می‌نشاند». مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۴۷؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۲۸.
  14. انس بن مالک گوید: «لَمْ يَكُنْ شَخْصٌ أَحَبَّ إِلَيْهِمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ كَانُوا إِذَا رَأَوْهُ لَمْ يَقُومُوا إِلَيْهِ لِمَا يَعْرِفُونَ‏ مِنْ‏ كَرَاهِيَتِهِ‏» (هیچ شخصیتی نزد مسلمانان محبوب‌تر از رسول خدا(ص) نبود، با وجود این هنگامی که او را می‌دیدند پیش پایش برنمی‌خاستند زیرا می‌دانستند که این کار را نمی‌پسندد). الشمائل النبویة، ص۱۶۶؛ مکارم الاخلاق، ص۱۶؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۲۹.
  15. «حق مسلمان بر مسلمان است که اگر دید برادرش می‌خواهد بنشیند [احترامش کند و] بلند شود و برایش جا باز کند». مکارم الاخلاق، ص۲۵؛ سفینة البحار، ج۱، ص۴۱۶.
  16. «[عادت پیامبر چنین بود که] بیمار را عیادت می‌کرد و جنازه را مشایعت می‌نمود و دعوت برده را اجابت می‌کرد». مکارم الاخلاق، ص۱۵؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۲۹.
  17. صحیح البخاری، ج۲، ص۵۵۹.
  18. «[پیامبر] بد می‌دانست که تشبه به سلاطین داشته باشد». الکافی، ج۶، ص۲۷۲؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۶۲.
  19. «وَ رُوِيَ‏ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) لَا يَدَعُ أَحَداً يَمْشِي مَعَهُ إِذَا كَانَ‏ رَاكِباً حَتَّى‏ يَحْمِلَهُ‏ مَعَهُ‏ فَإِنْ أَبَى قَالَ تَقَدَّمْ أَمَامِي وَ أَدْرِكْنِي فِي الْمَكَانِ الَّذِي تُرِيدُ» مکارم الاخلاق، ص۲۲؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۳۶.
  20. «وَلَا رَآنِي إِلَّا تَبَسَّمَ». الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۵۷.
  21. «[پیامبر] بیش از هر کس متبسم بود». الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۵۸؛ تهذیب‌الکمال، ج۱، ص۲۳۲؛ سفینة البحار، ج۱، ص۴۱۶.
  22. «رسول خدا(ص) نگاهش را میان یارانش تقسیم می‌کرد و به این و آن به مساوات نگاه می‌کرد». الکافی، ج۸، ص۲۶۸؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۸۰.
  23. «[پیامبر] اصحاب خود را با کنیه خطاب می‌کرد و از سر تکریمشان آنان را به نامی می‌خواند که بیشتر دوست داشتند؛ و سخن هیچ کس را قطع نمی‌کرد». الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۲۲؛ عیون الاثر، ج۲، ص۴۲۴؛ سفینة البحار، ج۱، ص۴۱۵.
  24. «و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند» سوره اسراء، آیه ۵۳.
  25. «و با مردم سخن خوب بگویید» سوره بقره، آیه ۸۳.
  26. «به بهترین و پسندیده‌ترین وجهی که دوست دارید با شما سخن بگویند با مردم سخن بگویید». الکافی، ج۲، ص۱۶۵؛ روضة الواعظین، ص۴۰۵.
  27. «دوستان خود را گرامی بدارید و با آنان با احترام رفتار کنید، و [بر خلاف ادب] متعرض یکدیگر نشوید». الکافی، ج۲، ص۶۳۷؛ زین الدین بن علی بن احمد العاملی (الشهید الثانی)، کشف الریبة عن أحکام الغیبة، المکتبة المرتضویه، طهران، ص۹۶-۹۷ [«بَعْضُكُمْ‏ بَعْضَاً» آمده است]؛ وسائل الشیعة، ج۸، ص۴۰۴.
  28. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۲، ص ۷۳-۸۱.