معناشناسی

تأویل از ریشه «اَوْل» به معنای برگشتن و برگرداندن چیزی به اصل خود است[۱]. تأویل در کلام به معنای برگرداندن معنای ظاهری کلام به معنای غیر ظاهر[۲] و در اصطلاح مفسران تعریف‌های مختلفی دارد. مشهور متقدمان، تأویل را به همان معنای تفسیر می‌دانند[۳]؛ اما مشهور متأخران تأویل را معنای مخالف با ظاهرِ لفظ شمرده‌اند[۴].[۵]

تفاوت تفسیر با تأویل

بیشتر اندیشمندان اسلامی معتقدند تفسیر با تأویل تفاوت‌های فراوانی دارد، ازجمله:

  1. تفسیر کشف مدلول کلام[۶] و مقصود اصلی کتاب الهی[۷] است؛ اما تأویل بازگرداندن لفظ به معنای مخالف ظاهر آن است[۸].
  2. تفسیر اعم است و بیشتر در الفاظ و مفردات به کار می‌رود؛ اما تأویل در جملات و معانی به کار می‌رود[۹].
  3. تفسیر از یک لفظ، تنها یک وجه دارد؛ ولی تأویل احتمال‌های متعددی می‌پذیرد[۱۰].
  4. فراگیری دانش تفسیر برای افرادی که به برخی علوم مانند علوم ادبی و احادیث و علوم دینی آشنایی دارند، امکان‌پذیر است[۱۱]؛ ولی تأویل تنها برای راسخان در علم ممکن است[۱۲].
  5. تأویل با تفسیر به رأی نیز تفاوت دارد؛ زیرا تفسیر به رأی در حقیقت تفسیری است که مخالف ظاهر لفظ و قراین خارجی قرآن است[۱۳] و در آن مفسر آرای شخصی خود را بر قرآن تحمیل می‌کند[۱۴]؛ اما تأویل صحیح، بیان حقایق باطنی قرآن است که با شرایطی همراه است[۱۵].[۱۶]

کاربرد قرآنی و روایی

تأویل به معنای حقایق باطنی، ریشه در آیات قرآن دارد که در سه معنا به‌کار رفته است:

  1. تأویل کلام: ﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ... وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ[۱۷]؛
  2. تأویل عمل: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ... ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۱۸]؛
  3. تأویل رؤیا: ﴿وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ ...[۱۹].

روایات نیز ضمن تأکید بر لایه‌های باطنی قرآن[۲۰]، ظاهر قرآن را تنزیل و باطن آن را تأویل شمرده‌اند[۲۱] و ائمه(ع) در موارد متعددی به تأویل آیات قرآن پرداخته‌اند[۲۲].

در صدر اسلام نیز برخی صحابه اقدام به بیان تأویلی و باطنی قرآن کرده‌اند[۲۳]. پس از آن در دوره تابعان، تطبیق معانی آیات بر غیر مورد نزول و تأویل به عنوان تفسیر بطونی قرآن گسترش یافت[۲۴]. این روش در رویکردهای کلامی، فلسفی و عرفانی به آیات قرآن ادامه یافت و در مواضعی نیز برخی حکما و فقها، به تأویل آیاتی که با بعضی قواعد آنان سازگار نبود، دست زدند.

اصولیان و فقهای شیعه نیز ضمن تأیید صحت جنبه باطنی قرآن، بر تنافی نداشتن آن با حجیت ظواهر تأکید کرده‌اند[۲۵]. همچنین این روش را در عصر حاضر، در مسلک تعدد قرائت‌ها و هرمنوتیک می‌توان مشاهده کرد[۲۶].[۲۷]

انواع و گونه‌ها

اندیشمندان اسلامی تأویل را به دو قسم تأویل صحیح و تأویل باطل تقسیم کرده‌اند[۲۸].

  1. تأویل باطل: تأویل باطل تأویلی است که بر اساس اعمال نظر شخصی یا هوای نفس باشد[۲۹]. این تأویلِ اهل ضلالت و گمراهی است که متشابهات قرآن را بر اساس اعتقادات خود تأویل می‌کنند، مانند مجسمه، معطله و اسماعیلیه و مانند اینها[۳۰].
  2. تأویل صحیح: تأویل صحیح دارای اقسامی است، یک قسم مربوط به علمای ظاهر و اهل شریعت و قسمی مربوط به علمای باطن و اهل طریقت است؛ اما قسم اول مانند تأویل بعضی از آیات متشابه که حفظ ظاهر آیات، مخالف با براهین عقلی است؛ مانند تأویل ید و عرش و مانند این امور که سبب مشابهت حق‌تعالی با خلق و اتصاف به امکان و حدوث می‌گردد؛ بر همین اساس متشابهات قرآن به محکمات آن بازگردانده می‌شوند و تأویل متکلمان و فقها از این قسم است[۳۱].[۳۲]

اصول و شرایط کلی

برای تأویل اصول و شرایطی بیان شده است، ازجمله:

  1. سازگاری با اصول عقل و شرع: تأویل باید به گونه‌ای باشد که به اثبات حکمی برخلاف عقل و شرع نینجامد[۳۳].
  2. نبود تنافی میان ظاهر و باطن: تأویل با ظاهر الفاظ در شریعت، همخوانی دارد؛ از این‌رو عارفان بیشترِ تأویلاتِ متکلمان و فلاسفه را که خلاف ظاهر شریعت است، نمی‌پذیرند[۳۴]؛ زیرا تأویلات عرفانی، اگرچه مستند به کشف و ذوق عارفان است، این‌چنین نیست که ضابطه‌مند نباشند، بلکه در نظر عارفان، تأویل صحیح مانند مکاشفه منوط به تنافی‌ نداشتن با ظواهر قرآن است[۳۵].
  3. اتصال و هماهنگی میان آیات: در تأویل لازم است که تناسب و هماهنگی میان آیات رعایت شود؛ از این‌رو تأویلات قرآن و آیات متشابه آن باید در راستای این هماهنگی تفسیر شوند و هر آیه در ضمن حفظ ظاهر و اتصال و پیوستگی میان آنها مکمل و متمم تفسیر ظاهری و در طول آن خواهد بود که روح و باطن آن، حاکم بر ظاهر و ظاهر جلوه باطن است[۳۶].
  4. اعمال نکردن نظر شخصی: در تأویل لازم است که از اعمال نظر و آرای شخصی پرهیز شود؛ زیرا این کار در حقیقت تفسیر به رأیی است که در شریعت نکوهش شده است و از این جهت تأویلاتی که این شرط را ندارند و از تحکمات عقلی و ابراز عقیده شخصی نشئت می‌گیرند، نزد اهل معرفت پذیرفته‌ شده نیستند[۳۷].[۳۸]

دستیابی به تأویل

علم به تأویل در فرهنگ قرآن، به راسخان در علم اختصاص دارد: ﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ... وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ [۳۹] و بدون طهارت واقعی نمی‌توان به حقیقت قرآن دست یافت؛ چنان‌که آیه شریفه ﴿لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۴۰] به این نکته اشاره کرده است[۴۱]. علم به تأویل صحیح، به پیامبران(ع) و اولیای الهی که از راسخان در علم‌اند، اختصاص دارد که علومشان اکتسابی نیست، بلکه فضل و موهبتی از جانب خداوند است[۴۲].[۴۳]

تأویل قرآن

بحث‌های فراوانی در مورد «تأویلِ قرآن» صورت گرفته است. مجموع نظریات مطرح در این‌باره را می‌توان به طور کلی به دو محور قابل تقسیم دانست: ۱. تأویل قرآن از مقوله معناست. ۲. تأویل قرآن از مقوله واقعیت خارجی است. نظریه نخست، خود به سه نظریه تقسیم می‌شود: (۱): تأویل قرآن، معنا و مقصود خداوند از الفاظ و آیات قرآن است. (۲): تأویل قرآن، معنای خلاف ظاهر آیات قرآن است. (۳): تأویل قرآن، معانی باطنی قرآن است که در ورای معانی ظاهری قصد شده است. نظریه دوم نیز به دو نظریه قابل تقسیم است: (۱): مراد از تأویل قرآن، مصادیق عینی مفاهیم قرآنی است. (۲): تأویل قرآن، حقایق عینی عرشی است که مستندِ همه محتویات قرآن است. بنابراین، عمده‌ترین نظریات در مورد تأویل قرآن، ۵ نظریه است:

  1. مقصود خداوند از آیات قرآن: به نظر می‌رسد در برخی منابع کهن و روایات، تأویل مرادف با تفسیر به کار می‌رفته و به آیات متشابه نیز اختصاص نداشته است، چنان که در سده‌های نخستِ اسلامی، اصطلاح تأویل بیش از اصطلاح تفسیر به کار می‌رفته است.
  2. معنای خلاف ظاهر: کاربرد تأویل در سوره آل عمران در مورد آیات متشابه سبب شده است که مفسران و متکلمان مسلمان تأویل را تنها در حوزه آیات متشابه در نظر گرفته، تعریفی خاص از آن عرضه کنند. بعدها اصولیان، به ویژه اصولیان اهل سنت آن را تعمیم داده، آن را در مورد هر واژه‌ای که به دلیلی معنای ظاهرش مراد نباشد، به کار بردند.
  3. معنای باطنی قرآن: این نظریه آشکارا مرز تفسیر را از تأویل جدا می‌کند، در حالی که هر دو را مربوط به حوزه معناشناسی قرآن‌کریم دانسته، در همه آیات قرآن ساری و جاری می‌داند؛ به عبارت دیگر پیروان این نظریه غالباً معانی مقصود از آیات قرآن را به دو بخش معانی ظاهری و معانی باطنی تقسیم کرده، تفسیر را عهده‌دار کشف معانی ظاهری و تأویل را عهده‌دار کشف معانی باطنی قرآن می‌دانند.
  4. حقایق خارجی و مصادیق عینی مورد نظر: کاربرد واژه تأویل به معنای تحقق وعده‌ها و وعیدهای قرآن در برخی از آیات و نیز همین نوع کاربرد در برخی روایات سبب شده تا در نزد برخی این نظریه قوّت گیرد که اساساً تأویل در اصطلاح قرآن ناظر به حوزه معناشناسی گزاره‌های قرآنی نیست، بلکه در همه مواردی که تأویل به قرآن اضافه شده و از جمله آیه ۷ سوره آل‌عمران، حقیقت خارجی مفاهیمِ قرآنی اراده شده است.
  5. حقایق عرشی مستندِ محتویات قرآن: این نظریه نیز بر آن است که اصطلاح تأویل در قرآن اصلا در حوزه معناشناسی قرآن به کار نرفته است، بلکه قرآن مستند به حقایق خارجی و عرشی است که آن تأویل قرآن است[۴۴].

منابع

پانویس

  1. جوهری، تاج اللغة، ۴/۱۶۲۷؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۹۹؛ ابن‌اثیر، النهایة، ۱/۸۰.
  2. طریحی، مجمع البحرین، ۵/۳۱۲.
  3. طبری، جامع البیان، ۳/۱۲۳؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۴۵.
  4. طباطبایی، المیزان، ۳/۴۴.
  5. احمدی امیری، سید علی، مقاله «تأویل»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۲۰۰ ـ ۲۱۰؛ شاکر، محمد کاظم، تأویل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷، ص۸۹ ـ ۹۲.
  6. طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۳/۱۳۷.
  7. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۲.
  8. تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۱۷۷.
  9. سیوطی، الإتقان، ۲/۴۲۶.
  10. طباطبایی، المیزان، ۳/۴۶.
  11. سیوطی، الإتقان، ۲/۴۴۹.
  12. فیض کاشانی، الحقایق، ۴۳۵.
  13. طوسی، التبیان، ۱/۴.
  14. غزالی، احیاء علوم الدین، ۳/۵۲۸.
  15. قونوی، اعجاز البیان، ۱۸۷.
  16. احمدی امیری، سید علی، مقاله «تأویل»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۲۰۰ ـ ۲۱۰.
  17. «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه 7.
  18. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید ... که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  19. «و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد ...» سوره یوسف، آیه ۶.
  20. احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۱۰۷.
  21. صفار، بصائر الدرجات، ۱۹۶.
  22. کلینی، الکافی، ۸/۵۰–۵۲.
  23. طوسی، التبیان، ۲/۱۲.
  24. ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۰/۱۸۳؛ میبدی، کشف الاسرار، ۱۰/۴۵۹.
  25. شهید اول، القواعد و الفوائد، ۲۴۱؛ اردبیلی، زبدة البیان، ۹؛ خویی، البیان، ۲۲۳.
  26. ایازی، تفسیر قرآن، ۱/۳۵۷.
  27. احمدی امیری، سید علی، مقاله «تأویل»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۲۰۰ ـ ۲۱۰؛ شاکر، محمد کاظم، تأویل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷، ص۹۲ ـ ۹۶.
  28. آملی، تفسیر المحیط الاعظم، ۱/۲۹۳.
  29. ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۴/۱۴۶؛ شاهرودی، ارغنون آسمانی، ۴۶۸.
  30. نراقی، اللمعات العرشیه، ۱۱۴؛ شاهرودی، ارغنون آسمانی، ۴۶۸.
  31. آملی، تفسیر المحیط الاعظم، ۱/۲۰۴–۲۰۵؛ شاهرودی، ارغنون آسمانی، ۴۶۹–۴۷۰؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۰.
  32. احمدی امیری، سید علی، مقاله «تأویل»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۲۰۰ ـ ۲۱۰.
  33. قونوی، اعجاز البیان، ۱۸۷؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۶۸–۵۶۹.
  34. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵ و ۲۹۰–۲۹۱.
  35. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۸۴–۸۶.
  36. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۸۲.
  37. جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۹۳؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۲۹۶–۲۹۷.
  38. احمدی امیری، سید علی، مقاله «تأویل»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۲۰۰ ـ ۲۱۰.
  39. «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ ... در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
  40. «که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۹.
  41. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۶۱.
  42. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۶۱ و ۳۱۱–۳۱۲؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۱–۴۳۲.
  43. احمدی امیری، سید علی، مقاله «تأویل»، دانشنامه امام خمینی ج۳، ص ۲۰۰ ـ ۲۱۰.
  44. شاکر، محمد کاظم، تأویل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷، ص96 ـ 109.