ثقات امیرالمؤمنین

ثقات امیرالمؤمنین مقصود، ده نفری است که مورد وثوق آن حضرت بودند. گرچه بسیاری از اصحاب امیر مؤمنان، ثقه و مورد اطمینان بودند و ثقات آن حضرت، منحصر در ده نفری نیست که یاد می‌شود، لکن این جمع، به دلیل خاصّی مورد اشاره‌اند.

مقدمه

حضرت علی(ع) پس از بازگشت از نهروان، وقتی نظر او را دربارۀ خلفای پیشین پرسیدند، حضرت ضمن ابراز خشم از اینکه در چنین شرایطی که مصر مورد اشغال معاویه قرار گرفته و والی آن به شهادت رسیده است، چنین سؤال‌های بیهوده‌ای می‌کنند، نامه‌ای مفصّل نوشت و در آن به مسائل خلاف و قضایای سه خلیفۀ پیشین و حوادث ناگوار تاریخ پس از پیامبر و بهانه‌جویی‌های بی‌اساس برای کنار گذاشتن حضرت از صحنه سیاسی و خلافت پرداخت و به کاتب خود "عبیدالله بن ابی رافع" دستور داد که ده تن از افراد موثّق را نزد وی حاضر کند. آن ده نفر مورد نظر امام عبارت بودند از: اصبغ بن نباته، ابو الطفیل عامر بن واثله، زرّ بن حبیش، جویریه، جندب بن زهیر، حارثة بن مضرب عبدی، حارث اعور، علقمة بن قیس، کمیل بن زیاد و عمرو بن زرار[۱]. امام دستور داد که آن مکتوب را بگیرند و عبید اللّه بن ابی رافع هرجمله آن را بر مردم بخواند، در حالی که این ده نفر هم حضور داشته باشند، تا اگر کسی فتنه‌گری کرد، پاسخ او را از کتاب خدا بدهند.[۲] این ده نفر را "ثقات عشره" هم می‌نامند. این منشور مکتوب و مفصّل، نوعی ادّعانامه علیه غصب خلافت و داستان تلخ سقیفه و بیعت با ابوبکر و تحلیل جریان‌های مخالف با حکومت او و جنگ‌افروزان ضدّ خلافت مشروع علوی و تظلّمی در آستان روح‌های بلند و وجدان‌های بیدار است و شکوه‌ای از سستی یاران و همراهان و ناسپاسی نسبت به نعمت والای اسلام و آیین محمدی و با این جمله در پایان که «إِنِّي لَكُمُ الْيَوْمَ عَلَى مَا كُنْتُ عَلَيْهِ أَمْسِ، وَ لَسْتُمْ لِي عَلَى مَا كُنْتُمْ عَلَيْه‏»[۳]، ثبات و پایداری و وفای خود را در راه حق و رنگ عوض‌کردن و عهد شکستن همراهان را یادآور می‌شود[۴].

منابع

پانویس

  1. در مورد نام‌ها تفاوت‌های مختصری در منابع دیده می‌شود
  2. متن کامل و مفصل نامه را در «معادن الحکمه» ج ۱ ص۱۴۹، «الإمامة و السیاسه»، ص۱۵۴ و «بحار الأنوار»، ج ۳۰ ص۷ و «کشف المحجه» سید بن طاووس، ص۱۷۳ ببینید، نیز ر. ک: «دائرة المعارف تشیّع»، ج ۵ص ۲۱۵، «حکومت و سیاست»، علی اکبر ذاکری. ابن ابی الحدید، آن را خلاصه‌تر به عنوان خطبۀ آن حضرت پس از شهادت محمّد بن ابی بکر آورده است (شرح نهج البلاغه، ج ۶ ص۹۴)
  3. معادن الحکمه، ج ۱ ص۱۷۰
  4. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۸.