جنایت‌های یزید بن معاویه

مقدمه

به گفته تاریخ‌نگاران: یزید طی دوران حکومتش که بیش از سه سال و نیم به طول نینجامید، سه جنایت هولناک و تکان‌دهنده که تاریخ، نظیر آنها را سراغ نداشت مرتکب شد به گونه‌ای که نه تنها برای همیشه چهره تاریخ امویان بلکه تاریخ جهان اسلام را نیز، سیاه نمود، از جمله:

  1. یزید با به شهادت رساندن فرزند دلبند نبی اکرم حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) و اعضای خاندان و یاران باوفای آن حضرت در سال ۶۱ هجری و به اسارت درآوردن زنان و کودکان آن بزرگوار و گردش دادن آنان در برابر دیدگان انبوه جمعیت از شهری به شهر دیگر، کمال بی‌حرمتی را نسبت به اهل بیت وی روا داشت، در صورتی که آنان دودمان رسول اکرم(ص) به شمار آمده و میلیون‌ها مسلمان به آنان ارج و احترام می‌نهادند و وجود آنها یادآور شخصیت رسول خدا(ص) و حق و خیر و برکات اسلام، تلقی می‌شد.
  2. یزید پس از حادثه عاشورا اقدام به هتک حرمت مدینه رسول خدا نمود و ساکنان آن دیار را از دم تیغ گذراند و آبرو و نوامیس مردم را برای دژخیمان شام مباح اعلام کرد؛ زیرا مردم مدینه به شهادت رساندن امام حسین(ع) را جنایتی بزرگ شمرده و یزید را بر این کار شدیدا مورد اعتراض قرار دادند.
  3. او مکه را به محاصره درآورد و کعبه را ویران ساخت و هزاران انسان بی‌گناه را در حرمی که خداوند آنها را محترم شمرده و امنیّت و مصونیّت بخشیده بود، به قتل رساند[۱].

جنایت‌های او در مدینة النبی

در خبری گزارشی از عمل زشت یزید در قتل عام مردم مدینه نقل شده است. در این خبر زمان واقعه هنگام رفتن یزید به حج بیان شده که وی به مدینه آمده است که دقیق به نظر نمی‌رسد. یزید فردی را به سوی مردی از قریش فرستاد؛ او را آوردند. یزید به او گفت: آیا اقرار می‌کنی که بندۀ من باشی، اگر خواستم تو را بفروشم و اگر خواستم تو را به بردگی بگیرم؟ مرد گفت: به خدا سوگند ای یزید، تو از جهت حسب از من گرامی‌تر نیستی و نه پدرت در جاهلیت و اسلام از پدرم برتر بود و نه تو از من در دین برتر و بهتری؛ پس چگونه به آنچه تو خواستی اقرار کنم؟ یزید گفت: اگر اقرار نکنی، به خدا سوگند تو را می‌کشم. مرد گفت: کشتن من بالاتر از کشتن حسین بن علی(ع) توسط تو نیست. او فرزند رسول خدا(ص) بود. یزید دستور داد او را کشتند[۲].

نقل شده است که سپس فرستاد علی بن الحسین(ع) را آوردند. به او نیز مانند سخنانی گفت که به مرد قرشی گفته بود. علی بن الحسین(ع) پاسخ داد: آیا این‌گونه تصور می‌کنی که اگر اقرار نکنم، مرا نیز مانند مرد دیروزی می‌کشی؟ یزید لعنة الله گفت: آری. علی بن الحسین(ع) گفت: من به آنچه خواستی اقرار می‌کنم؛ من بنده مجبور هستم؛ اگر خواستی نگه دارم و اگر خواستی بفروش. یزید گفت: خونت را حفظ کردی و این از شرافتت چیزی نکاست[۳].

نقد و بررسی: بیان چند نکته در اینجا لازم است:

  1. علامه مجلسی ذکر می‌کند یزید به مدینه سفر نکرده است و گفته شده در ایام خلافتش از شام بیرون نرفت تا اینکه مُرد و به آتش رفت. ممکن است منظور از یزید در اینجا عامل و کارگزار یزید، مسلم بن عقبه ملعون باشد که در واقعه حرّه به مدینه حمله کرد و جمع زیادی از مردم مدینه را کشت. او از مردم مدینهبیعت گرفت که برده یزید باشند و چنین گزارشی بین وی و امام سجاد(ع) نقل شده است؛ در نتیجه موضوع بر راویان مشتبه شده و به جای مسلم بن عقبه یزید ذکر شده است[۴] یا ممکن است عبارت متن «عامل یزید» بوده و کلمۀ عامل افتاده باشد.
  2. اگر ادعای مجلسی را صحیح بدانیم، به این معناست که گزارشی که از حج یزید نقل شده، مربوط به قبل از خلافت وی بوده است. از برخی نقل‌ها استفاده می‌شود که یزید به مسلم بن عقبه دستور داده بود متعرض امام سجاد(ع) و خاندان آنان نشود[۵]؛ به همین جهت او به حضرت احترام می‌گذاشت و تنها سه تن از بنی‌‌‌‌هاشم کشته شدند[۶]. در هر صورت آنچه ذکر شده، بخشی از جنایات عمال یزید بوده است[۷].

منابع

پانویس

  1. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵، ص۱۴۴.
  2. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۸، ص‌۲۳۴.
  3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۸، ص‌۲۳۴.
  4. محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج‌۲۶، ص‌۱۷۸.
  5. ابوجعفرمحمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۸۴.
  6. ابن‌قتیبه، الإمامة و السیاسه، ج۱، ص۲۴۱.
  7. ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص۱۹۱.