جایز دانستن سهو نبی

شیخ صدوق که سهو نبی را جایز می‌داند، در توجیه آن، در بخش پایانی باب سهو کتاب من لا یحضره الفقیه می‌نویسد: سهو پیامبر (ص) مانند سهو ما انسان‌ها نیست سهو ما از شیطان است؛ اما سهو نبی از سوی خدای رحمان است. خداوند پیامبر را به سهو می‌اندازد و این، یا به خاطر رحم به امت است که اگر مسلمانی سهو کرد و یا خواب ماندو نمازش قضا شد سرزنش نشود و یا بخاطر این است که کسی در مورد پیامبر، توهم ربوبیت نداشته باشد و یا به این جهت است که مردم از این طریق بتوانند حکم سهو را یاد بگیرند.

پاسخ شبهه

اینکه اگر چنین مصلحت‌هائی موجب تجویز سهو در پیامبر (ص) شود، باید موجب تجویز بسیاری از نواقص مانند لنگ بودن، چپ چشمی ‌وکوری نیز باشد؛ چون اینها هم مستند به رحمان هستند و خداوند باید آنان را کور و لنگ و چپ چشم قرار دهد تا بدین وسیله بر مردم رحم کند و کسی که دارای این عیب و نقص‌ها باشد احساس ناراحتی و خجالت نکند.

پاسخ حلی: سهو از چیزهایی مانند دروغ نیست که اقتضای قبح و نقص را داشته باشد و در مواقعی و به خاطر مصلحتی مانند ضرورت یا دفع ضرر یا به خاطر تقیه جایز باشد و آن مصلحت، قبح و نقص آن را جبران کند؛ بلکه سهو مانند ظلم، از نقص‌های ذاتی است و جزء علت‌های تامه قبح بوده و نقص در مرتبت امامت محسوب می‌شود به‌طوری که هیچ چیزی نمی‌تواند قبح آن را رفع کند و هیچ مصلحتی نمی‌تواند نقص بودن آن را تدارک کند و مقایسه آن با سایر مصیبت‌هایی که در آنان پیامبران وامامان (ع) تجویز شده است قیاسی مع‌الفارق خواهد بود.

شیخ مفید ضمن رد شبهه شیخ صدوق، تقسیم دیگری را به این صورت بیان کرده که: سهو از عبادت ناشی از غلبه خواب تا این که وقت سپری شده و نماز قضاء شود با سهوی که ناشی از غیر خواب است، فرق دارد. اولی جایز و بدون اشکال است بر خلاف دومی‌ که جایز نیست و نوعی اشکال و عیب برای انسان تلقی می‌شود که می‌توان از آن دوری کرد به خلاف خواب، که عیب و نقص محسوب نمی‌شود و هیچ بشری از آن جدا نیست.

جواب: این بیان شیخ مفید گرچه تقسیم در تقسیم صدوق است اما این نظریه نیز همان مشکلات دیدگاه صدوق را دارد چون همان طوری که میان سهو در بیان احکام و سهو در عبادت در این که هر دو عیب و نقص بوده و منافات با رتبه امامت دارند فرقی وجود ندارد، همین طور بین سهو در عبادت ناشی از خواب و غیر خواب تفاوتی وجود ندارد و ادعای تفاوت دیدگاه شیخ مفید را عقل قبول ندارد؛ بلکه ممکن است فوت شدن نماز به خاطر خواب ماندن، عیب و نقصش بیشتر از فوت شدن آن به خاطر سهو به غیر از خواب باشد با این که هر دو سهو هستند به خاطر این که حدیث مذکور، در باره خواب مانده است نه سهو. این مطلبی است که مورد قبول همه است.

شاهد بر این، روایاتی وجود دارد. مانند این که: امام چشمش می‌خوابد اما قلبش نمی‌خوابد، محتلم نمی‌شود، خمیازه نمی‌کشد. بنابراین هر جوابی که شیخ مفید به شیخ صدوق می‌دهد و به نظریه او طعنه می‌زند عیناً همان را می‌توان به خود شیخ مفید طعنه زد و جواب داد»[۱].

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس