فرزندان حضرت آدم
مقدمه
در آیه نخست سوره نساء وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً [۱] و نیز وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ [۲] و ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ [۳] سخن از فرزندان آدم و حوا و نسل آنها به میان آمده است. مفسران درباره چگونگی تکثیر نسل آن دو و این که ازدواج فرزندان آنها در طبقه اول با حوریان بهشتی، جنیان، افراد ذکور و اناث از نوع انسانهای پیشین و یا با یک دیگر انجام گرفته، به تبع روایات، احتمالهایی دادهاند[۴].
به گفته علامه طباطبایی، آیه وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً [۵] صراحت دارد که فرزندان آدم و حوا با یکدیگر ازدواج کردهاند؛ زیرا اگر واسطهای در کار بود، باید به گونهای دیگر تعبیر میشد. وی در پاسخ به شبهه تحریم ازدواج محارم میگوید: این حکم تشریعی و تابع مفاسد و مصالح است، نه یک حکم تکوینی و غیرقابل تغییر و زمام آن به دست خداست و در آن دوران، مانعی برای آن وجود نداشته؛ بلکه مصالح و ضرورتها آن را اقتضا میکرده است[۶]. در قرآن به نام فرزندان آدم (ع) تصریح نشده؛ ولی براساس روایات، نام یکی هابیل و دیگری قابیل است. به گفته میبدی، حوا برای آدم در بیست بار، چهل فرزند به دنیا آورد؛ در هر بار یک پسر و یک دختر، مگر شیث که تنها بود و همراهی نداشت. فرزند اول او قابیل و همراه وی اقلیما، فرزند دوم، هابیل و همراه وی لوذا بود و.... فرزند آخر آدم و حوا عبدالمغیث به همراه امة المغیث بود. خداوند نسل آدم را با برکت و تعداد آنان را فراوان کرد و به او عمر طولانی داد تا اینکه چهل هزار از فرزندان خویش را دید[۷].
زمخشری میگوید: چون آدم و حوا اصل بشرند و بقیه متفرع بر آنانند، در آیه قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ [۸] خطاب به آن دو تثنیه اهْبِطَا و با توجه به ذریه آنها، جمع بَعْضُكُمْ آمده است[۹]. هم چنین گفتهاند: مقصود از ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ [۱۰] در آیه ۳۴ آل عمران این است که فرزندان آدم از آدم زاده شده و مراد از ذریه، افراد دیگر غیر از آدمند[۱۱].
به گفته ابو مسلم اصفهانی نیز در آیه قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلا يَضِلُّ وَلا يَشْقَى [۱۲]، مقصود از اهْبِطَا آدم و فرزندان او، و شیطان و فرزندان اویند[۱۳]. در تورات نام یکی از فرزندان آدم، قاین و دیگری هابیل است[۱۴].[۱۵]
فرزندان آدم (ع)
خدای تعالی پس از خلقت آدم، حوّا را نیز آفرید تا ضمن اینکه آدم را از تنهایی میرهاند، وسیلهای طبیعی برای ازدیاد نسل او در زمین فراهم سازد. آن دو به فرمان خدای سبحان با هم ازدواج کرده و دارای فرزند شدند. در تواریخ و احادیث، تعداد فرزندانی که آدم از حوّا پیدا کرد مختلف نقل شده است. برخی آنها را چهل فرزند و در پارهای از روایات صد نفر و برخی بیش از صدها فرزند ذکر کردهاند که از آن جمله در پسران نامهای: هابیل، قابیل[۱۶] و شیث (یا هبة الله) و در دختران نام های: عناق، اقلیما، لوزا و... ذکر شده است[۱۷]. اختلاف دیگری که به چشم میخورد، درباره کیفیت ازدواج فرزندان آدم و چگونگی ازدیاد نسل او در زمین است.
بیشتر تاریخنویسان و راویان اهل سنت گفتهاند: حوّا در دو نوبت چهار فرزند زایید. نخست قابیل و خواهرش اقلیما و سپس هابیل و خواهرش لوزا به دنیا آمدند ـ یا بالعکس ـ و پس از آنکه به حد رشد و بلوغ رسیدند، خداوند سبحان امر فرمود (یا خود آدم به این فکر افتاد) که هر یک از دختران را به عقد برادر دیگری در آورد؛ یعنی اقلیما را به عقد هابیل درآورد و لوزا را به ازدواج قابیل. به دنبال این مطلب گفتهاند: چون دختری که سهم هابیل شده بود زیباتر از همسر قابیل بود، قابیل به این تقسیم و ازدواج راضی نشد و زبان به اعتراض گشود. سرانجام قرار شد هر کدام جداگانه قربانیای به درگاه خدا ببرند و قربانی هر کدام که قبول شد، آن دختر زیبا سهم او شود[۱۸].
ولی روایات شیعه عموماً این مطلب را نادرست خوانده و گفتهاند: خداوند برای همسری هابیل حوریهای فرستاد و برای قابیل همسری از جنیان انتخاب کرد و نسل آدم از آن دو پدید آمد، علاوه بر این در چند حدیث همسر شیث را نیز حوریهای از حوریههای بهشت ذکر کردهاند[۱۹]. در برخی از روایات نیز آمده که همسر هابیل یا شیث از همان زیادی گل آدم و حوّا خلق شد و موضوع اختلاف قابیل و هابیل را ـ که منجر به قتل هابیل گردید ـ موضوع وصیت و جانشینی آدم دانستهاند.
اجمال آنچه از ائمه بزرگوار ما در این باره رسیده این است که ازدواج برادر و خواهر در همه ادیان حرام بوده و آدم ابوالبشر نیز چنین کاری نکرد و همان خدایی که خود آدم و حوّا را از گِل آفرید، این قدرت را داشت که افراد دیگری را نیز برای همسری پسران آدم خلق کند یا از عالم دیگری بفرستد.
از جمله حدیثهای کاملی که در این باره داریم، حدیثی است که عیاشی در تفسیر خود از سلیمان بن خالد روایت کرده که گوید: «به امام صادق(ع) عرض کردم: قربانت گردم مردم میگویند حضرت آدم دختر خود را به پسرش تزویج کرد؟ حضرت صادق(ع) فرمود: مردم چنین میگویند، اما ای سلیمان! آیا ندانستهای که پیغمبر فرمود: اگر من میدانستم آدم دختر خود را به پسرش تزویج کرده بود، من هم (دخترم) زینب را به پسرم (قاسم) میدادم و از آیین آدم پیروی میکردم». سلیمان گوید: گفتم قربانت گردم! مردم میگویند سبب اینکه قابیل هابیل را کشت، آن بود که به خواهرش رشک برد. امام فرمود: «ای سلیمان چگونه این حرف را میزنی. آیا شرم نداری که چنین سخنی را درباره پیغمبر خدا آدم میگویی»؟ عرض کردم: پس علت قتل هابیل به دست قابیل چه بود؟ حضرت فرمود: «درباره وصیّت بود». آنگاه ادامه داده فرمود: «ای سلیمان! خدای تبارک و تعالی به آدم وحی فرمود که وصیّت و اسم اعظم را به هابیل بسپارد با اینکه قابیل از او بزرگتر بود. قابیل که از موضوع مطلع شد، غضبناک گشت و گفت: من سزاوارتر به وصیت بودم و از این رو آدم بر طبق فرمان الهی به آن دو دستور داد تا قربانی کنند و چون به درگاه خداوند قربانی بردند، قربانی هابیل قبول شد، ولی از قابیل پذیرفته نگشت. همین ماجرا سبب شد که قابیل بر وی رشک برد و او را به قتل برساند».
عرض کردم: قربانت گردم! نسل فرزندان آدم از کجا پیدا شد؟ آیا به جز حوّا زنی و به جز آدم مردی بود؟ حضرت فرمود: «ای سلیمان! خدای تبارک و تعالی از حوّا قابیل را به آدم داد و پس از وی هابیل به دنیا آمد. هنگامی که قابیل به حد بلوغ و رشد رسید، زنی از جنّیان برای او فرستاد و به حضرت آدم وحی کرد تا او را به ازدواج قابیل در آورد. آدم نیز این کار را کرد و قابیل هم راضی و قانع بود تا اینکه نوبت ازدواج هابیل شد و خدا برای او حوریهای فرستاد و به آدم وحی فرمود که او را به ازدواج هابیل در آورد. حضرت آدم این کار را کرد و هنگامی که قابیل برادرش هابیل را کشت، آن حوریه حامله بود و پس از گذشتن دوران حمل، پسری زایید و آدم نامش را هبة الله گذارد و به حضرت آدم وحی شد که وصیت و اسم اعظم را به او بسپارد.
حوّا نیز فرزند دیگری زایید و حضرت آدم نامش را شیث گذارد. وقتی او به حدّ رشد و بلوغ رسید، خداوند حوریه دیگری فرستاد و به آدم وحی کرد او را به همسری شیث در آورد. آدم نیز این کار را کرد و شیث از آن حوریه دختری پیدا کرد و نامش را حورة گذارد. وقتی آن دختر بزرگ شد، او را به ازدواج هبة اللّه در آورد و نسل آدم از آن دو به وجود آمد. در این وقت هبة اللّه از دنیا رفت و خداوند به آدم وحی کرد که وصیت و اسم اعظم را به شیث بسپارد و حضرت آدم نیز این کار را کرد»[۲۰].[۲۱]
منابع
پانویس
- ↑ «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، همان که شما را از تنی یگانه آفرید و از (سرشت) او همسرش را پدید آورد و از آن دو، مردان و زنان بسیار (در جهان) پراکند و از خداوند- که با (سوگند بر نام) او، از هم درخواست میکنید- و از (بریدن پیوند) خویشان پروا کنید، بیگ» سوره نساء، آیه ۱.
- ↑ «و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانییی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت:» سوره مائده، آیه ۲۷.
- ↑ «در حالی که برخی از فرزندزادگان برخی دیگرند و خداوند شنوایی داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۴.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۸۰ و ۳۸۱.
- ↑ «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، همان که شما را از تنی یگانه آفرید و از (سرشت) او همسرش را پدید آورد و از آن دو، مردان و زنان بسیار (در جهان) پراکند و از خداوند- که با (سوگند بر نام) او، از هم درخواست میکنید- و از (بریدن پیوند) خویشان پروا کنید» سوره نساء، آیه ۱.
- ↑ المیزان، ج ۴، ص ۱۳۶، ۱۳۷، ۱۴۴ و ۱۴۵.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۳، ص ۹۲ و ۹۳.
- ↑ «فرمود: هر دو با هم از آن (بهشت فرازین) فرود آیید- (که) برخی دشمن برخی دیگر (خواهید بود)- آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند نه گمراه میگردد و نه در رنج میافتد» سوره طه، آیه ۱۲۳.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص ۹۴.
- ↑ «در حالی که برخی از فرزندزادگان برخی دیگرند و خداوند شنوایی داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۲۴.
- ↑ فرمود: هر دو با هم از آن (بهشت فرازین) فرود آیید- (که) برخی دشمن برخی دیگر (خواهید بود)- آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند نه گمراه میگردد و نه در رنج میافتد؛ سوره طه، آیه: ۱۲۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۲۹.
- ↑ کتاب مقدس، پیدایش، ۴.
- ↑ ناصح، علی احمد، مقاله «آدم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص ۱۳۰-۱۳۱.
- ↑ در تورات و برخی کتابهای دیگر «قاین» یا «قائین» به جای «قابیل» نقل شده است.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱، ص۹۸؛ ابن کثیر، قصص الانبیاء، ج۱، ص۹۲؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۲۵ به بعد.
- ↑ ابن کثیر، قصص الانبیاء، ج۱، ص۸۵ و ۸۶؛ کامل ابن اثیر، ج۱، ص۴۱-۴۳.
- ↑ علل الشرائع، ص۱۷ و ۱۸؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۲۳ به بعد.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۱۲.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۴۳.