همراهی فرد و جامعه به عنوان یکی از مبانی جامعهشناختی عدالت سیاسی به چه معناست؟ (پرسش)
همراهی فرد و جامعه به عنوان یکی از مبانی جامعهشناختی عدالت سیاسی به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
همراهی فرد و جامعه به عنوان یکی از مبانی جامعهشناختی عدالت سیاسی به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | همراهی فرد و جامعه |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «عدالت سیاسی در قرآن کریم» در اینباره گفته است:
«درباره تقدم و اصالت فرد یا جمع، کمشکشها و چالشهای فراوانی در میان اندیشهوران به ویژه در سدههای اخیر به وجود آمده است، تجلی این امر را میتوان در مکتب لیبرالیسم که به فردگرایی باور دارد و مکتب سوسیالیسم که به اجتماع اهمیت ویژه میدهد، مشاهده کرد. واقعیت آن است که باور تک خطی و سرسپردگی کامل به هر یک از این باورها، با کاستیها و اشکالاتی فراوان روبهرو است که جای تفصیل آن در این مجال نیست؛ اما در نگرش اسلامی، فرد و جمع در کنار هم و یاور یکدیگر به شمار میآیند و در رسیدن به هدفی مانند عدالت سیاسی همدیگر را قطع نمیکنند، بلکه در فرایندی همکارانه و تعاملی فزاینده به سوی ارزشهای جامعه اسلامی در حرکتند، با این وصف، هیچ یک از جامعه و فرد، فدای دیگری نمیشود، بلکه رشد و تکامل آن دو با هم و در کنار هم است و رابطه تعاملی و مکملی میان آنها برقرار میباشد، به تعبیر مطهری، جامعه فرد را میسازد، منتها فرد نیز به اعتبار شخصیت اجتماعیاش جامعه را میسازد، زیرا از افراد، جامعه تشکیل میشود[۱]. با همیاری میان قدرتمندان و شهروندان، حرکت جامعه به سوی احقاق حقوق سیاسی و توازن اجتماعی فراهم میشود، پس در کنار حقوق افراد، حق اجتماع نیز رعایت میشود. اینکه پنداشته شود حقوق افراد به کلی معدوم بشود، هرگز توازن اجتماع به وجود نمیآید و عدالت بر پایه حقوق واقعی و فطری استوار است؛ یعنی هم فرد حق دارد و هم اجتماع[۲]. درهم تنیدگی فرد و جامعه آنگاه شفافتر میشود که به تعبیر علامه طباطبایی، تکامل و رشد جامعه به تکامل فرد پیوند میخورد[۳] با ترکیب منافع و مصالح فرد و جمع، هر دو اصالت و شخصیت مییابند، تحقق شخصیت فرد در جامعه و تحقق شخصیت جامعه در فرد صورت میگیرد[۴]، طبیعی است که اگر تضادی میان منافع فرد و جمع به وجود آید، با توجه به مصلحت فراتر جمع، منافع جمعی مقدم میشود.
هرچند در قرآن کریم، برخی رفتار و کنشها، به گروهها و اقوامی، نسبت داده میشود که نشان از مسئولیت اجتماعی و هویت استقلالی آنها دارد، اما این امر هرگز به معنای آن نیست که فرد و نقش آن در دگرگونیهای اجتماعی نادیده انگاشته شود؛ پس نوعی تعامل و همراهی میان فرد و جامعه به وجود میآید؛ بنابراین در تأثیر و تأثر اجزا، واقعیت جدید و زندهای پدید میآید، روح جدید، وجدان، اراده و خواست جدیدی شکل میگیرد که علاوه بر شعور و اراده و اندیشه افراد است و بر شعور وجدان افراد غلبه دارد[۵] که همان روح جمعی است. انسان، موجودی اجتماعی میباشد که مدنی بودن، در سرشت او قرار دارد، از نظر امکانات، توانمندیها و استعدادها یکسان آفریده نشدهاند، پس طبعاً برای برآورده شدن حاجات و نیازمندیهای خود به همکاری دوسویه و پیوستگی اجتماعی نیاز دارند. اسلام هم به جامعه میاندیشد و هم فرد را مسئول جامعه میشمارد، حقوق و آزادی فرد را نادیده نمیگیرد و فرد را غیر اصیل نمیشمارد، فرد دارای حقوق سیاسی، اقتصادی، قضایی، اجتماعی است؛ برای نمونه در عرصه سیاسی، حق مشورت و حق انتخاب و از نظر اقتصادی، حق مالکیت بر محصول، حق معاوضه، مبادله، اجاره در مایملک شرعی خود دارد و از نظر قضایی، حق اقامه دعوی و احقاق حق و... دارد[۶].»[۷]
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، ج۱، ص۱۴۲.
- ↑ ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۱، ص۳۲۸-۳۳۷.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۴، ص۹۳: الاجتماع الإنسانی کسائر الخواص الروحیة الإنسانیة و ما یرتبط بها، لم یوجد حین وجد تاما کاملا لا یقبل النماء و الزیادة بل هو کسائر الأمور الروحیة الإدراکیة الإنسانیة لم یزل یتکامل بتکامل الإنسان فی کمالاته المادیة و المعنویة.
- ↑ ر.ک: مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۷۵.
- ↑ مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ، ص۲۱.
- ↑ ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۴۲.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص ۱۹۷.