مقدمه

از آنجا که امام علی (ع) حق مجسّم است و حق با او و او با حق است و از هم جدا نمى‌شوند و به گفته پیامبر خاتم: «علىّ مع الحق و الحق مع علىّ»[۱]، پس اهل حق نیز پیروان امیرالمؤمنین (ع) و شیعیان اهل بیت (ع)اند. به فرمودۀ حضرت على (ع) «حقٌ و باطل و لکلّ أهل»[۲]، حقى است و باطلى و هرکدام را اهلى است. و آن حضرت، خود را در مسیر حق مى‌دانست: «إنّى لعلى جادّة الحق»[۳]. اهل حق بودن، تبعیت کامل و همسویى مطلق با خاندان پیامبر است، در فکر، عقیده، اخلاق، مواضع سیاسى، احکام عملى و آداب شرعى و تقید کامل به مبانى و مسائل فقهى. گروهى از درویشان یا غلات و على اللهى‌ها که خود را «اهل حق» مى‌دانند، بیراهه مى‌روند[۴].

همراهی دایمی با حق

انسان می‌‌بایست هماره با حق همراه باشد و هرگز به سمت باطل میل و گرایش پیدا نکند؛ زیرا سعادت دنیا و آخرت آدمی به همراه و همدلی با حق است. البته اهل حق کم هستند و بسیاری به علل و اسباب و گرایش‌های باطل دنیوی از حق رو بر می‌‌گرداند و مثلا به علت خویشاوندی عدل و عدالت را زیر پا می‌‌گذارند. از این روست که هماره در جامعه اهل حق کم هستند و بیش‌تر مردم به سمت باطل می‌‌روند. به عنوان نمونه نمازگزار در برخی از محیط‌ها کم هستند و گاه آدم از تنها بودن در این محیط ناراحت و خسته می‌‌شود. اما انسان حق خواه و حق دوست هماره در هر حال با حق است و به سبب تنهایی دست از آن بر نمی‌دارد. امام علی(ع) با توجه به کم بودن اهل حق می‌‌فرماید: «لا يُؤنِسَنَّكَ اِلاَّ الْحَقُّ وَ لا يوحِشَنَّكَ اِلاَّ الْباطِلُ»؛ مبادا جز حق، با تو اُنس بگیرد و جز باطل، از تو بهراسد[۵].

پس انسان باید هماره همراه و همدل و همزبان با حق و اهل حق باشد. پیامبر(ص) می‌‌فرماید: «لا يُكْمِلُ الْمُؤمِنُ ايمانَهُ حَتّي يَحتَويَ عَلي مِائَةٍ وَ ثَلاثِ خِصالٍ:… لايَقْبَلُ الْباطِلَ مِن صَديقِهِ وَ لا يَرُدُّ الْحَقَّ مِنْ عَدُوِّهِ…»؛ ایمان مؤمن کامل نمی‌شود، مگر آنکه ۱۰۳ صفت در او باشد:… باطل را از دوستش نمی‌پذیرد و در مقابله با دشمن، حق را پایمال نمی‌کند[۶]. البته از نظر آن حضرت(ع) اهل حق هر چند اندک هستند، ولی هماره همین اندک بر اکثریت اهل باطل پیروز خواهند شد. از این رو می‌‌فرماید: «قَليلُ الْحَقِّ يَدْفَعُ كَثيرَ الباطِلِ كَما اَنَّ الْقَليلَ مِنَ النّارِ يُحْرِقُ كَثيرَ الْحَطَبِ»؛ اندکی حقّ، بسیاری باطل را نابود می‌‌کند، همچنان که اندکی آتش، هیزم‌های فراوانی را می‌‌سوزاند[۷].

امام صادق(ع) نیز با استدلال به قرآن می‌‌فرماید: «لَيْسَ مِنْ باطِلٍ يَقومُ بِاِزاءِ الْحَقِّ اِلاّ غَلَبَ الْحَقُّ الْباطِلَ وَ ذلِكَ قَولُهُ»: ﴿بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ[۸]؛ هیچ باطلی نیست که در برابر حق بایستد مگر آنکه حق بر باطل چیره می‌‌شود واین سخن خداوند است: «بلکه حق را بر سر باطل می‌‌زنیم که آن را در هم می‌‌کوبد…»[۹].

امام علی(ع) درباره کمی اهل حق و فزونی اهل باطل نیز می‌‌فرماید: «وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ تَفسيرِ السُّنَّةِ وَ الْبِدْعَةِ وَ الْجَماعَةِ وَ الْفُرْقَهِ؟ قال: اَلسُّنَّةُ ـو اللّهِ ـ سُنَّةُ مُحمِّدٍ(ص) وَ الْبِدْعَةُ ما فارَقَها وَ الْجَماعَةُ ـ وَ اللّهِ ـ مُجامَعَةُ اَهْلِ الْحَقِّ وَ اِنْقَلّوا وَ الْفُرقَةُ مُجامَعَةُ اَهْلِ الْباطِلِ وَ اِنْ كَثُروا»؛ در پاسخ به پرسش از معنای سنّت، بدعت، جماعت و تفرقه فرمودند: به خدا سوگند، سنّت، همان سنّت محمّد(ص) است و بدعت آنچه خلاف آن باشد و به خدا قسم، جماعت،همدست شدن با اهل حق است هر چند اندک باشند و تفرقه، همدستی با اهل باطل است هر چند بسیار باشند[۱۰].

پیامبر(ص) در تبیین چرایی کم بودن اهل حق می‌‌فرماید: «اَلْحَقُّ ثَقيلٌ مُرٌّ وَ الْباطِلُ خَفيفٌ حُلْوٌ وَ رُبَّ شَهْوَةِ ساعَةٍ تورِثُ حُزْنا طَويلاً»؛ حق، سنگین و تلخ است و باطل، سبک و شیرین و بسا خواهش و هوا و هوسی که لحظه‌ای بیش نمی‌ماند، اما غم و اندوهی طولانی به دنبال می‌‌آورد[۱۱].

البته انسان مؤمن هرگز فریب شیرینی زودگذر باطل را نمی‌خورد و داروی تلخ حق را برای بقا و جاودانگی و درمان درد فراق و هلاکت به جان می‌‌خرد؛ چنان امام علی(ع) سفارش می‌‌کند و می‌‌فرماید: «اِصْبِرْ عَلي مَرارَةِ الْحَقِّ وَ ايّاكَ اَنْ تَنْخَدِعَ لِحَلاوَةِ الباطِلِ»؛ تلخی حق را تحمل کن، و مبادا که فریب شیرینی باطل را بخوری[۱۲].

پس عاملی که انسان را به باطل‌گرایی سوق می‌‌دهد، کراهت نسبت به حق و میل و گرایش به باطل است؛ زیرا باطل ظاهری زیبا و شیرین و فریبنده دارد. پیامبر(ص) در این باره می‌‌فرماید: «ايّاكُمْ وَ التَّلَوُّنَ في دينِ اللّهِ فَاِنَّ جَماعَةً فيما تَـكْرَهونَ مِنَ الْحَقِّ خَيْرٌمِنْ فُرْقَةٍ فيما تُحِبّونَ مِنَ الْباطِلِ وَ اِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ لَمْ يُعْطِ اَحَدا بِفُرْقَةٍ خَيْرا مِمَّنْ مَضي وَ لا مِمَّنْ بَقيَ»؛ از چند رنگی و اختلاف در دین خدا بپرهیزید؛ زیرا یکپارچگی در آنچه حق است ولی شما آن را ناخوش می‌‌دارید، از پراکندگی در آنچه باطل است؛ اما خوشایند شما می‌‌باشد، بهتر است. خدای سبحان به هیچ یک از گذشتگان و باقی ماندگان بر اثر تفرقه و جدایی خیر و خوبی عطا نکرده است[۱۳].

پس انسان می‌‌بایست برای رسیدن به خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت ملازم حق باشد و هرگز حق را به کناری نگذارد هر چند که تلخ و سخت باشد؛ امام علی(ع) در بیان راه‌های نجات می‌‌فرماید: «ثَلاثٌ فيهِنَّ النَّجاةُ: لُزومُ الْحَقِّ وَ تَجَنُّبُ الْباطِلِ وَ رُكوبُ الْجِدِّ»؛ نجات و رستگاری در سه چیز است: پایبندی به حق، دوری از باطل و سوار شدن بر مرکب جدّیت[۱۴].

امام کاظم(ع) نیز حق گویی و حق خواهی در همه حال را مورد تاکید قرار داده و چنین فرمان می‌‌دهد: «قُلِ الْحَقَّ وَ اِنْ كانَ فيهِ هَلاكُكَ فَاِنَّ فيهِ نَجاتَكَ… اِتَّقِ اللّهَ وَ دَعِ الْباطِلَ وَ اِنْ كانَ فيهِ نَجاتُكَ فَاِنَّ فيهِ هَلاكَكَ»؛ حق را بگو اگر چه نابودی تو در آن باشد؛ زیرا که نجات تو در آن است… تقوای الهی پیشه کن و باطل را فرو گذار هر چند (به ظاهر) نجات تو در آن باشد؛ زیرا که نابودی تو درآن است[۱۵].

رضا و غضب عاملی از عواملی است که می‌‌تواند انسان را از دایره حق و عدالت بیرون برد. بنابراین باید مراقب بود تا در این حالات نفسانی گرفتار باطل نشویم. پیامبر(ص) می‌‌فرماید: «ثَلاثُ خِصالٍ مَنْ كُنَّ فيهِ فَقَدِ اسْتَـكْمَلَ خِصالَ الاْيمانِ: اَلَّذي إذا رَضيَ لَمْ يُدْخِلْهُ رِضاهُ في باطِلٍ وَ اِنْ غَضِبَ لَم يُخرِجْهُ مِنَ الحَقِّ وَ لَو قَدَرَ لَمْ يَتَعاطَ مالَيْسَ لَهُ»؛ سه ویژگی است که در هر کس یافت شود، ویژگی‌های ایمان کامل می‌‌گردد: آنکه وقتی خشنود گردد، خشنودی‌اش او را به باطل نکشاند و خشمش او را به هنگام خشم، از حق برون نبرد و هر گاه توان یافت، به آنچه از او نیست، دست درازی نکند[۱۶].

همچنین شک و تردید امر خوبی است، ولی تنها معبر است و نمی‌بایست در آن ماند و باید زود از آن گذشت و با تحقیق به یقین رسید؛ زیرا ماندن در شک و تردید انسان را به سمت باطل می‌‌کشاند. امام سجّاد(ع) می‌‌فرماید: «اَللّهُمَّ… وَ اَزْهِقِ الْباطِلَ عَنْ ضَمائِرِنا وَ اَثْبِتِ الْحَقَّ في سَرائِرِنا، فَاِنَّ الشُّكوكَ وَ الظُّنونَ لَواقِحُ الْفِتَنِ وَ مُكَدِّرَةٌ لِصَفْوِ الْمَنائِحِ وَ الْمِنَنِ»؛ بار الها… باطل را از درون ما محو نما و حق را در باطن ما جای ده؛ زیرا که تردیدها وگمان‌ها فتنه زایند و بخشش‌ها و نعمت‌ها را تیره می‌‌سازند[۱۷].

کسی که از شک و تردید گذشته و از جهت نظری به جزم اندیشه ای دست یافته و از جهت عملی به عزم رسیده حقیقت ایمان در جانش شد می‌‌کند و موجب می‌‌شود تا همراه گرایش به حق داشته باشد. امام صادق(ع) می‌‌فرماید: «اِنَّ مِنْ حَقيقَةِ الاْيمانِ اَنْ تُؤْثِرَ الْحَقَّ وَ اِنْ ضَرَّكَ عَلَي الْباطِلِ وَ اِنْنَفَعَكَ وَ اَنْ لا يَجوزَ مَنْطِقُكَ عِلْمَكَ»؛ از حقیقت ایمان این است که حق را بر باطل مقدم داری، هر چند حق به ضرر تو وباطل به نفع تو باشد و نیز از حقیقت ایمان آن است که گفتار تو از دانشت بیشتر نباشد[۱۸].

در صورت همراهی با باطل انسان می‌‌بایست توبه کند. البته توبه واقعی نشانه‌هایی دارد. پیامبر(ص) در این باره می‌‌فرماید: «اَمّا عَلامَةُ التّائِبِ فَاَرْبَعَةٌ: اَلنَّصيحَةُ لِلّهِ في عَمَلِهِ وَ تَرْكُ الْباطِلِ وَ لُزومُ الْحَقِّ وَ الْحِرْصُ عَلَي الْخَيْرِ»؛ نشانه توبه کننده چهار است: عمل خالصانه برای خدا، رها کردن باطل، پایبندی به حق و حریص بودن بر کار خیر[۱۹].[۲۰]

منابع

پانویس

  1. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱۸ ص ۲۴، الإمامة و السیاسة، ج ۱ ص ۹۸.
  2. نهج البلاغه، خطبه ۱۶.
  3. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷.
  4. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۱۳.
  5. نهج البلاغه، از خطبه ۱۳۰.
  6. بحارالأنوار، ج ۶۷، ص۳۱۰.
  7. غررالحکم، ح ۶۷۳۵.
  8. سوره انبیاء، آیه ۱۸.
  9. کافی، ج ۸، ص۲۴۲.
  10. کنزالعمّال، ح ۱۶۴۴.
  11. مکارم الاخلاق، ص۴۶۵.
  12. غررالحکم، ح ۲۴۷۲.
  13. نهج البلاغه، از خطبه ۱۷۶.
  14. غررالحکم، ح ۴۶۶۱.
  15. تحف العقول، ص۴۰۸.
  16. الاصول الستة عشر، ص۳۵.
  17. صحیفه سجادیه الجامعه، ص۴۱۰.
  18. محاسن، ج ۱، ص۲۰۵.
  19. تحف العقول، ص۲۰.
  20. منصوری، خلیل، دولت حق و باطل.