اولو الامر در قرآن
اقوال مفسران اهل سنت درباره اولواالامر، گوناگون است: امیران در زمان حضرت رسول(ص)؛ امر به معروفکنندگان؛ فقیهان و دینداران مطیع خدا[۱]. هیچیک از این اقوال با اطلاق آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۲]» سازگار نیست؛ زیرا پیروی از آنها درصورت ارتکاب گناه، لازم نیست؛ در صورتی که آیه، اطاعت اولواالامر را بهطور مطلق و بدون قید و شرط، همانند اطاعت پیامبر(ص) لازم شمرده است؛ پس باید اولواالامر کسانی باشند که مقام عصمت، آنان را از هرگونه خطا و اشتباه حفظ کند؛ چنانکه بعضی از مفسّران اهلتسنّن بدان اعتراف کردهاند[۳] بر همین اساس و بر مبنای احادیث معتبر که در منابع شیعه[۴] و اهلسنّت[۵] نقل شده، مفسّران شیعه اتّفاق نظر دارند که منظور از اولیالامر، امامان معصوم(ع) هستند[۶]. [۷].
واژهشناسی لغوی
- اولو الامر از دو کلمه "أُولو" و "الأمر" ترکیب یافته است. "اولو" به معنای صاحبان و مالکان، جمعی است که از لفظ خود مفردی ندارد. بعضی گفتهاند: اسم جمع و مفرد آن "ذو" است. اولو همواره به شکل اضافه به امر محسوس یا معقول به کار میرود؛ مانند: اولوالارحام، اولوالقربی، اولوالعلم، اولوالفضل، اولو الامر[۸] و الامر به معنای فرمان، شأن (کار) و شیئ است[۹]. شاید بتوان گفت از میان این معانی معنای اصلی و جامع امر، شیئ است که با توجه به سیر تطور و تحول لغت به معنای شیئ خاص (کار) و منشأ تحقق کار (فرمان) نیز دانسته شده است. با توجه به معنای لغوی الامر میتوان برای اولو الامر معانی ذیل را برشمرد: صاحبان دستور، صاحبان کار و صاحبان شیئ. براساس تفاسیر و روایات شیعه، "شیئ" در معنای اخیر اصطلاحاً یک شیئ معهود و شناخته شده یعنی مقام ولایت، خلافت و حکومت است، زیرا بنابر معنای مذکور "ال" در الامر برای عهد است، بنابراین اولو الامر کسانیاند که شئون دین و دنیای مردم به دست آنان است[۱۰] و آنان باید صاحبان کار حکومت و کارگزاران آن باشند، چنانکه ایشان صاحبان دستور بوده و اطاعتشان بر مردم لازم است[۱۱].
بهکارگیری اولو الامر در قرآن
- اولو الامر، دو بار در قرآن ذکر شده: یک بار در آیه ۵۹ سوره نساء و در آن، لزوم اطاعت از آنان مطرحشده: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً ﴾[۱۲] و بار دیگر در آیه ۸۳ همین سوره و در آن، نسبت به نشر و اشاعه اخبار امنیتی و هر گزارشی که موجب رعب و وحشت جامعه گردد هشدار داده و از اشاعه آنها قبل از ارائه بهپیامبر و اولو الامر نکوهش کرده است: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً ﴾[۱۳][۱۴].
اولو الامر در تفسیر
- اقوال مفسّران اهلتسنّن درباره اولو الامر، گوناگون است: امیران در زمان حضرت رسول(ص)؛ امر به معروفکنندگان؛ فقیهان و دینداران مطیع خدا[۱۵]. هیچیک از این اقوال با اطلاق آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً ﴾[۱۶] سازگار نیست؛ زیرا پیروی از آنها درصورت ارتکاب گناه، لازم نیست؛ در صورتی که آیه، اطاعت اولو الامر را به طور مطلق و بدون قید و شرط، همانند اطاعت پیامبر(ص) لازم شمرده است؛ پس باید اولو الامر کسانی باشند که مقام عصمت، آنان را از هرگونه خطا و اشتباه حفظ کند؛ چنانکه بعضی از مفسّران اهلتسنّن بدان اعتراف کردهاند[۱۷]. بر همین اساس و بر مبنای احادیث معتبر که در منابع شیعه[۱۸]. و اهل سنت[۱۹]. نقل شده، مفسّران شیعه اتّفاق نظر دارند که منظور از اولیالامر، امامان معصوم(ع) هستند[۲۰][۲۱].
- مفسران اهل سنت اولو الامر را به امیران و زمامداران جامعه، صاحب منصبان حکومتی "اهل حلّ و عقد"، فرماندهان لشکر، خلفا و جانشینان چهارگانه پیامبر اکرم(ص)، آگاهان و صاحبان بصیرت از صحابه پیامبر(ص) و دانشمندان دینی تفسیر و تطبیق کردهاند[۲۲][۲۳].
مصداق اولو الامر
- قریب به اتفاق مفسران شیعه بر این باورند که منظور از اولو الامر در آیه یاد شده، امامان(ع) میباشند، زیرا اوّلا اطاعت از آنان قرین اطاعت از خدا و رسول شده و ثانیاً هیچگونه قید و شرطی برای اطاعت از آنان، ذکر نشده است و آیه به طور مطلق، مردم را به سر سپردن در برابر آنان فرمان داده است و این همه نشان آن است که اولو الامر باید از خطا و اشتباه مصون باشند تا از جانب خداوند، امر به اطاعت از اهل معصیت و گناه صورت نگیرد[۲۴]. روایاتی که در ذیل این دو آیه اولو الامر را به امامان(ع) تفسیر و تأویل کرده بسیار فراوان است[۲۵][۲۶].
- اوصافی که برای اولو الامر در این مجموعه روایات ذکر شده یا وظایف و اختیاراتی که بر عهده آنان گذاشته شده به جز امامان(ع) نمیتواند مصداق دیگری داشته باشد و هیچیک از مصادیقی که از مفسران اهل سنت نقل شده صلاحیت احراز این مقام را ندارد. در روایات عامه نیز آمده که مقصود از اولو الامر اهل بیت(ع)[۲۷]، گرچه این سخن در اقوال اهل سنت دیده نمیشود[۲۸].
- برخی از مفسران شیعه امامان(ع) را مصداق بارز و روشن اولو الامر میدانند و در عصر غیبت فقیهان جامع شرایط را نیز از مصادیق اولو الامر میشمارند[۲۹]. به نظر امام خمینی اولو الامر بنا بر مذهب حق در عصر حضور، ائمه(ع)؛ امّا نیاز به حاکم و والی چیزی نیست که محدود به زمان خاص باشد و لزوم تشکیل حکومت و ضرورت حاکم، همیشگی است، از اینرو ایشان با استدلال به ادله فراوان و از جمله آیه ۵۹ سوره نساء فقیهان دارای شرایط لازم را در عصر غیبت به عنوان اولو الامر میشناسد[۳۰][۳۱].
- برخی دیگر از مفسران شیعه با همین نگاه وسیع به آیه گفتهاند: اگر روایات، مصداق آن را فقط امامان{{عم]] شمرده است احتمال میرود این تعبیر، نوعی حصر اضافی باشد؛ یعنی در مقایسه با حکام جور و ستم پیشهای که حکومت را به دست میگیرند امامان معصوم سزاوارند و به عبارت دیگر ائمه(ع) قدر متیقن از آیه هستند؛ ولی التزام به آن، حکم را از دیگران سلب نمیکند. البتّه اطاعت از این گونه افراد، محدود و مقید به عدم معصیت حق است[۳۲][۳۳].
- برخی از مفسران اهل سنت عصمت را شرط لازم برای اولو الامر دانستهاند، زیرا خداوند اطاعت از آنان را به طور قطعی و جزمی واجب کرده، پس باید این افراد از گناه و خطا معصوم باشند، گرچه گوینده این سخن در تعیین مصداق اولو الامر به خطا رفته، آن را عبارت از اهل حل و عقد شمرده و چنین پنداشته که شناخت امامان(ع) برای ما میسّر نیست[۳۴]، حال آنکه با توجه به آیات و روایات فراوان در این زمینه، شناخت آنان دشوار نیست. شگفتتر آنکه گفته است: نمیتوان مصداق اولو الامر را امام معصوم دانست، زیرا اولو الامر جمع است و هیچگاه دو یا چند امام در یک زمان نبوده و اطلاق جمع بر مفرد خلاف ظاهر است[۳۵]، در حالی که این اطلاق از قبیل انحلال یک حکم به احکام متعدد و به لحاظ زمانهای گوناگون است[۳۶] و نظایر آن در آیات فراوانی از قرآن به چشم میخورد ﴿فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ﴾[۳۷]، ﴿وَلا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ﴾[۳۸]، ﴿فَلا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا ﴾[۳۹]، ﴿وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا ﴾[۴۰]، ﴿حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى وَقُومُواْ لِلَّهِ قَانِتِينَ ﴾[۴۱]. برخی دیگر که نخواستهاند ویژگی عصمت را بپذیرند شرط دیگری را افزوده و گفتهاند: مراد از اولو الامر، فرمانروایان و حاکمانی هستند که در مسیر حق و مصلحت مسلمانان حرکت کنند و فرمان آنان با حق مخالف نباشد[۴۲]. روشن است که افزودن چنین شرطی خلاف ظاهر و اطلاق آیه شریفه است و اگر چنین قیدی لازم میبود آن هم در امری که اساس شریعت و دین است بهطور قطع ذکر میشد، چنانکه در آیه ۸ سوره عنکبوت که سخن از احسان به پدر و مادر و اطاعت از آنان به میان میآید آن را مقید میسازد[۴۳]، بنابراین با دقت و تأمل در دو آیه مورد بحث "۵۹ و ۸۳ سوره نساء" چنین استفاده میشود که نه تنها ویژگی عصمت بلکه ایمان، آگاهی و علم، مدبریت و داشتن قدرت تشخیص، از جمله اموری است که اولو الامر باید واجد آنها باشند و هیچیک از مصادیقی که برای اولو الامر ذکر شده جز امامان(ع) نمیتوانند واجد همه این ویژگیها و حتی برخی از آنها باشند[۴۴].
استنباط اولو الامر
- ضرورت بهرهمند بودن اولو الامر از قدرت استنباط و تحلیل اخبار امنیّتی و نظامی: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً﴾[۴۵][۴۶].
حجیّت استنباط اولو الامر
- حجّت بودن استنباط اولو الامر در تبیین موضوعات برای متحیّران: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً﴾[۴۷][۴۸][۴۹].
اطاعت از اولو الامر
- وجوب اطاعت مؤمنان از اوامر اولو الامر: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً ﴾[۵۰][۵۱].
آثار اطاعت از اولو الامر
- اطاعت از اولو الامر، در پی دارنده سعادت دنیا و آخرت: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً ﴾[۵۲][۵۳][۵۴].
- اطاعت از اولو الامر، دارای بهترین فرجام: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً ﴾[۵۵][۵۶][۵۷].
تعیین اولو الامر
- لزوم مراجعه به خدا و رسول(ص) در تعیین اولو الامر و اختلافهای مربوط به آن: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً ﴾[۵۸][۵۹][۶۰].
رجوع به اولو الامر
- لزوم مراجعه به اولو الامر برای ارائه اخبار امنیّتی به آنان: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً﴾[۶۱][۶۲].
- لزوم توقّف هنگام تحیّر در برابر موضوعات ناشناخته و پیجویی پاسخ آن از پیامبر(ص) و اولو الامر: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً﴾[۶۳][۶۴].
عصمت اولو الامر
معصوم بودن اولو الامر از گناه و خطا: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً ﴾[۶۵][۶۶][۶۷].
آخرین گروهی که بر اساس آیات قرآن کریم، میتوان آنها را انسانهایی معصوم شمرد، اولی الأمرند. خداوند متعالی میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۶۸]. بیشترین بحثی که درباره این آیه میان مفسران نخستین به چشم میخورد، تعیین مصداقهای «اولی الأمر» است؛ به گونهای که گویا آنها را از تبیین ساختار محتوایی آیه غافل کرده است. در این میان ابن عباس، از مفسران نخستین اسلام، درباره اولی الأمر بر این باور است که آنها اهل فقاهت و دیانت و بندگی خدایند، کسانی هستند که امربه معروف و نهی از منکر کردهاند، و از اینرو، خداوند اطاعت آنها را بر مردم واجب کرده است[۶۹].
فارغ از اینکه مصداق اولی الأمر چه کسانی هستند، میتوان گفت نگاهی عرفی به این آیه ما را به این نکات رهنمون میشود که اولاً، خداوند متعالی امر به اطاعت از اولی الأمر را قرین امر خود و نیز رسول خود که عصمت او تردیدناپذیر است، قرار داده و از آوردن امری مستقل از امر به رسول خود اجتناب کرده است؛ ثانیاً، امر مطلق به اطاعت از خداوند متعالی، نسبت به اولی الأمر، در کنار امر به اطاعت از رسول خدا(ص)، میتواند قرینهای دیگر بر عصمت اولی الأمر باشد. مفسران نخستین شیعه، مانند شیخ طوسی[۷۰] و امین الاسلام طبرسی[۷۱] و برخی از متکلمان امامیه، مانند مرحوم ابوالصلاح حلبی[۷۲] و علامه حلی[۷۳] و حتی برخی از متکلمان اسماعیلیه[۷۴] نیز برای اثبات عصمت امامان(ع) به این آیه استناد کردهاند. با توجه به آنچه گذشت، میتوان گفت که این آیه نیز مانند برخی آیات گذشته، اگرچه به دلیل نبود قرینهای قطعی از کلام مفسران نخستین نمیتواند ما را با تلقی و فهم عمومی مسلمانان عصر پیامبر(ص) آشنا کند، دستکم به لحاظ عرفی و لغوی توانایی ایجاد زمینههای آشنایی با مفهوم عصمت را برای مردم آن دوره داشته است، و کلام ابن عباس نیز قرینهای بر این مدعاست.[۷۵]
فضایل اولو الامر
- اولو الامر، جلوه فضل و رحمت خدا: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً﴾[۷۶][۷۷].
نقش اولو الامر
- نقش مؤثّر اولو الامر در جلوگیری از انحرافات و پیروی از شیطان: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً﴾[۷۸][۷۹].
وظایف اولو الامر
- کنترل اخبار امنیّتی و تشخیص درست آنها، از وظایف اولو الامر: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً﴾[۸۰][۸۱][۸۲].
- تحلیل و انتشار اخبار جنگ، از وظایف اولو الامر: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً﴾[۸۳][۸۴][۸۵].
- جلوگیری از پخش اخبار گمراهکننده و شایعات، از وظایف اولو الامر: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً﴾[۸۶][۸۷][۸۸].
اولو الامر در معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان
از مفاهیمی که در شناخت معنا و چیستی امامت، میتواند کمک شایانی به ما بکند، مفهوم “اولی الامر” به معنای صاحبان امر، است.
“اولی الامر” مرکب از دو کلمه “اولی” و “الامر” است. واژه “اولی” که در حالت رفعی به صورت “اولو” نوشته میشود، در کهنترین منبع لغوی (کتاب العین) چنین معنا شده است: أُولُو و أولات: مثل: ذوو و ذوات في المعنى، و لا يقال إلا للجميع من الناس و ما يشبهه[۸۹]. طریحی نیز با تصریح به اینکه واژه “اولو” مفرد ندارد، مینویسد: و أولو: جمع لا واحد له من لفظه، واحده "ذو". و أولات: للإناث، واحدها "ذات"[۹۰]. بطرس البستانی، از دیگر محققان عرصه لغت، نیز چنین مینویسد: اولو جمع بمعنی ذوو ولا واحد له... ذو بمعنی صاحب[۹۱].
بر اساس آن چه گذشت، میتوان چنین نتیجه گرفت که واژه “اولی” به معنای صاحبان است که مفرد ندارد و همواره به صورت جمع میآید.
این واژه در قرآن کریم، بارها در قالبهایی همچون ﴿أُولِي الْأَلْبَابِ﴾، ﴿أُولُو الْعِلْمِ﴾، ﴿أُولِي الْقُرْبَى﴾، ﴿أُولُو الْأَرْحَامِ﴾، ﴿أُولُو الطَّوْلِ﴾، ﴿أُولُو بَقِيَّةٍ﴾، ﴿أُولُو الْفَضْلِ﴾، ﴿أُولُو قُوَّةٍ﴾، ﴿أُولِي بَأْسٍ﴾، ﴿أُولُو الْعَزْمِ﴾، ﴿أُولِي الضَّرَرِ﴾، ﴿أُولِي الْأَبْصَارِ﴾، ﴿أُولِي الْأَيْدِي﴾ و ﴿أُولِي النَّعْمَةِ﴾ تکرار شده است.
واژه “امر” نیز که از سه حرف همزه، میم و راء تشکیل شده، در لغت یا اعرابهای گوناگون، به معنای مختلفی به کار رفته است[۹۲]. در میان لغتشناسان ابن فارس این واژه را به پنج معنا دانسته است؛ بدین ترتیب که اگر میم به طور ساکن خوانده شود، به دو معنای کار (چیز) و طلب است و اگر با فتحه خوانده شود، به معنای برکت و فراوانی است؛ ضمن آنکه ماده “أ م ر”، به دو معنای علامت و شیء عجیب[۹۳] نیز به کار میرود که هر کدام، خود دارای مشتقات فراوانی است.[۹۴] اگر چه ابن فارس، خود، اعراب ماده “امر” را، آنگاه که به دو معنای علامت و شیء عجیب به کار میرود، روشن نساخته است، برخی دیگر از لغویون تصریح کردهاند که اعراب این ماده، در معنای شیء عجیب، همانا “اِمر” به کسر همزه و سکون میم است و با بیان واژه “الأمارة” آن را به معنای علامت دانستهاند.[۹۵]
فیومی “اَمر” را به معنای حال نیز دانستهاند[۹۶]. و راغب اصفهانی نیز معنای شأن را برای آن ذکر کرده است.[۹۷] البته به نظر میرسد، معنایای که فیومی و راغب بیان کردهاند، میتواند به معنای نخست، یعنی کار (چیز)، برگردد. همچنین باید توجه داشت که این واژه، آنگاه که جمع بسته میشود، در معانی مختلف، هیئتهای متفاوتی به خود میگیرد؛ چنانکه اگر به معنای کار یا شأن و امثال آن باشد، جمع آن، “امور” است و اگر به معنای طلب باشد، جمع آن، “اوامر” است.
یادکرد این نکته ضروری است که برخی محققان عرصه لغت، تمام این معانی را به یک ریشه، یعنی طلب و تکلیف همراه با استعلا، برگرداندهاند.[۹۸] با وجود این، به نظر میرسد، تطبیق این اصل و ریشه برتمام کاربردهای آن، از جمله “برکت” و “عجیب بودن” خالی از تکلف نیست.
با توجه به آن چه گذشت، روشن میشود که واژه “الامر” که همزه آن به فتح و میم آن به طور ساکن خوانده میشود، تنها میتواند به معانی کار (چیز) و طلب باشد و معانی برکت، علامت و شیء عجیب را نمیتوان از معانی آن به شمار آورد.
این که معنای دو واژه “اولی” و “الامر” روشن شد، باید به تعیین معنای ترکیب “اولی الامر” بپردازیم. برخی لغویون این ترکیب را به معنای رؤسا و اهل علم دانسته[۹۹] و برخی نیز چنین نوشتهاند: اولوا الامر هم اصحاب النبي و من اتبعهم من اهل العلم و من الامراء اذا كانوا اولي علم و دين[۱۰۰]. به نظر میرسد، این نظریات، به ویژه نظریه دوم، متأثر از نظریات کلامی است و در حقیقت، معنای اصطلاحی این ترکیب است. در واقع، ترکیب “اولی الامر” به خودی خود، به معنای صاحبان امر است که به نظر میرسد، تعیین معنای حقیقی آن، به کاربرد این ترکیب در مواضع متفاوت بستگی دارد و بررسی قراین حالیه و مقالیه را میطلبد؛ از اینرو، نمیتوان یک معنای واحد برای تمام کاربردهای آن عرضه کرد[۱۰۱].
اولی الامر در قرآن
این ترکیب در قرآن کریم، تنها دو بار در سوره نساء تکرار شده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۱۰۲].
در آیهای دیگر میفرماید:﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۱۰۳].
چنانکه گذشت اولی الامر به معنای صاحبان امر است. آنچه اهمیت دارد، تبیین معنای “امر” در این ترکیب است. مفسران شیعه و سنی اغلب به تعیین مصادیق اولی الامر توجه کردهاند و هر کدام دیدگاه خاصی در این باره عرضه کردهاند؛ اما پیش از تعیین مصادیق اولی الامر، لازم است تبیینی جامع از مفهوم این ترکیب عرضه گردد، تا از این طریق، به شکل دقیق تری راجع به نظریات مختلف داوری شود[۱۰۴].
اولوالامر در عصمت در قرآن
اولوالامر یعنی صاحبان امر و «فرمانداران» و «فرماندهان». این در صورتی است که امر به معنای دستور و فرمان تلقّی شود که جمع آن «اوامر» میشود. امر به این معنی در قرآن استعمال شده است؛ چنان که میفرماید: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ﴾[۱۰۵].
امّا دست کم واژه «امر» به دو مفهوم دیگر نیز در قرآن استعمال شده است یکی به معنی کار که جمع آن «امور» است مانند کلام خدای تعالی که فرمود: ﴿بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ﴾[۱۰۶] و مفهوم سوم «امر» به معنی موجود مجرد و غیر مقید به زمان و غیره و موجودی ابداعی در مقابل «خلق» یعنی موجود مادی و مقید به زمان و سایر محدودیتهای مادی میباشد. قرآن میفرماید ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾[۱۰۷].
و در آیه دیگری میفرماید: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۱۰۸]. اما در آیه اولوالامر مفهوم اول و دوم از امر به نظر مناسبتر میرسد. «اولوالامر» یعنی کسانی که کارها و امور و شئون جامعه در دست آنها است و یا یعنی کسانی که صاحب امر و فرمان هستند و از جایگاه برتری در نظام برخوردارند و میتوانند به دیگران دستور و فرمان بدهند. و دیگران باید از آنان اطاعت کنند. هرچند بعید نیست که مراد آبه معنای سوم نیز باشد که در این صورت اولی الامر یعنی کسانی که «هدایت به امر» میکنند. در روایات اولوالامر به ائمه اهلبیت(ع) تفسیر شده است. از جمله کافی از ابوبصیر نقل کرده است که گفت: از امام صادق(ع) درباره سخن خدای عزوجل ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۱۰۹] پرسیدم: «فَقَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(ع) فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِّ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ(ع) فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صهُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فِي عَلِيٍّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»[۱۱۰].
یعنی (امام(ع) در پاسخ پرسش مذکور) فرمود: این آیه درباره علی بن ابی طالب و حسن و حسین(ع) نازل شده است. به او گفتم: مردم میگویند: چرا نام علی و اهل بیتش(ع) در کتاب خدای عزوجل نیامده است؟ امام(ع) فرمود: به آنان بگویید: نماز بر پیامبر(ص) نازل شد، امّا خداوند نامی از این که سه رکعتی باشد یا چهار رکعتی به میان نیاورده است. تا آنکه پیامبر تنها کسی بود که کلام خدای تعالی (درباره نماز) را تفسیر کرد. همچنین زکوة بر پیامبر(ص) نازل شد؛ امّا نامی از نصاب آنکه از هر چهل درهم یک درهم باید پرداخت شود نیامده است، تا آنکه پیامبر(ص) آن را شرح و تفسیر فرمود، و حج نازل شد، ولی به آنها (خداوند) نفرمود هفت شوط طواف کنید تا آنکه پیامبر(ص) آن را تفسیر کرده و روشن فرمود. و آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ نازل شد و (پیامبر تفسیر فرمود که) درباره علی و حسن و حسین(ع) نازل شده است و پیامبر(ص) درباره علی(ع) فرمود: هر که من مولای او بودم، پس این علی مولای او است.
شرح کاملترین مطلب و معنای واژه «اولوالامر» در حدیثی که از جابر ابن عبدالله انصاری نقل شده است بیان شده که در آن آمده است: پیامبر(ص) دوازده امام(ع) را معنی این واژه معرّفی فرمودند که برای رعایت اختصار از نقل آن خودداری میشود[۱۱۱]
معنای «اولوالامر» در قرآن
قرآن کریم اطاعت از «اولوالامر» را به همراه اطاعت از خداوند و پیامبر(ص) واجب کرده است[۱۱۲]. اندیشمندان اسلامی در تفسیر این آیه اختلاف کردهاند. برخی از اهل سنت بر این اعتقادند که مراد از اولوالامر همان سلطان و امیر[۱۱۳] و یا امیر سپاه[۱۱۴] است. برخی نیز اولوالامر را بر علما تطبیق دادهاند[۱۱۵]. علمای امامیه مراد از «اولوالامر» را اهل بیت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) میدانند[۱۱۶]؛ زیرا اطلاق آیه در وجوب اطاعت از ولی امر در امور؛ مانند رسول خدا، دلالت بر معصوم بودن ولی امر میکند[۱۱۷].
امام خمینی معتقد است به حکم عقل ممکن نیست که خداوند به اطاعت از حاکمان و سلاطین امر کند، با اینکه میداند این سلاطین چه ظلمها و فسادهایی انجام میدهند و همراه کردن اطاعت اولوالامر با خدا و رسولش نشان میدهد که اولوالامر باید کسی باشد که در تمام احکامی که صادر میکند، حکمی برخلاف دین خدا نگوید و بر خلاف آن عمل نکند، بلکه وجوب اطاعت اولوالامر بر تمام امتها نشان میدهد که حکومت اسلامی تنها باید یک حکومت باشد تا هرج و مرج لازم نیاید[۱۱۸] و اگر قائل شوند که سلاطینی که عادل بوده و برخلاف دین سخن نگفتهاند، اولوالامر هستند، لازمه این سخن این است که تمام سلاطین و خلفا، اولوالامر نبودهاند و تنها کسی میتواند اولوالامر باشد که در کردار و گفتار خود معصوم باشد. بنابراین اولوالامر منطبق بر امیرالمؤمنین علی(ع) است که پیامبر(ص) او را در غدیرخم به عنوان ولی تعیین کرد[۱۱۹] و همچنین منطبق بر ائمه هدی(ع) است که پیروی از آنها واجب است و این اطاعت در امور حکومتی و غیرحکومتی است و در هر امری که مرجع رسول اکرم(ص) باشد، ائمه(ع) نیز در آن مسئله مرجع بوده و حکم آنان نافذ است[۱۲۰][۱۲۱]
منابع
پانویس
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه 59.
- ↑ همان.
- ↑ تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۷.
- ↑ البحرالمحیط، ج۳، ص۲۷۸؛ ینابیعالمودّة، ص۱۱۶؛ احقاقالحق، ج۳، ص۴۲۵.
- ↑ تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۷.
- ↑ فرهنگ قرآن، واژه «اولوالامر».
- ↑ القاموس المحیط، ج۲، ص۱۷۶۷؛ التحقیق، ج۱، ص۱۸۰، «اولو».
- ↑ نثر طوبی، ج۱، ص۳۳؛ المنجد، ص۱۷، «امر».
- ↑ المیزان، ج۴، ص۳۹۱؛ مواهب الرحمن، ج۸، ص۳۱۲؛ تفسیرآیات الاحکام، ج۵، ص۱۰۲.
- ↑ حجتیان، محمد، مقاله «اولواالامر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۶۶ -۶۹.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.
- ↑ و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه:۸۳.
- ↑ حجتیان، محمد، مقاله «اولواالامر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۶۶ -۶۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳.
- ↑ تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۷.
- ↑ البحرالمحیط، ج۳، ص۲۷۸؛ ینابیعالمودّة، ص۱۱۶؛ احقاقالحق، ج۳، ص۴۲۵.
- ↑ تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۷.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۱، ص۴۹۹ـ۵۱۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴؛ تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۶۸.
- ↑ حجتیان، محمد، مقاله «اولواالامر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۶۶ -۶۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۱۰۰؛ زبدةالبیان، ص۶۸۷؛ المیزان، ج۴، ص۳۸۹ - ۳۹۱.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۸۷، ۲۷۶، ۲۸۶؛ ج۲، ص۴۱۵، ۵۱۳ـ۵۱۴؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۴۷، ۲۵۱ـ۲۵۴، ۲۶۰؛ عللالشرایع، ج۱، ص۳۹۵.
- ↑ حجتیان، محمد، مقاله «اولواالامر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۶۶ -۶۹.
- ↑ ینابیع الموده، ج۱، ص۷۴، ۱۳۴، ۱۴۴، ۳۴۱، ۳۵۰ـ۳۵۱؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۸۹، ۱۹۱.
- ↑ حجتیان، محمد، مقاله «اولواالامر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۶۶ -۶۹.
- ↑ الفرقان، ج۵، ص۱۴۴.
- ↑ کتابالبیع، ج۲، ص۶۲۰، ۶۲۲، ۶۳۹؛ ولایت فقیه، ص۳۱، ۸۹ـ۹۰.
- ↑ حجتیان، محمد، مقاله «اولواالامر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۶۶ -۶۹.
- ↑ دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۶۴ـ۶۹.
- ↑ حجتیان، محمد، مقاله «اولواالامر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۶۶ -۶۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۶.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۳۹۲؛ الفرقان، ج۵ـ۶، ص۱۴۰؛ تفسیر آیات الاحکام، ج۵، ص۱۰۱.
- ↑ پس، از دروغانگاران پیروی مکن!؛ سوره قلم، آیه: ۸.
- ↑ و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید؛ سوره شعراء، آیه:۱۵۱.
- ↑ پس، از کافران فرمان نبر و به (حکم) آن (قرآن) با آنان به جهادی بزرگ برخیز؛ سوره فرقان، آیه: ۵۲.
- ↑ و میگویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند؛ سوره احزاب، آیه:۶۷.
- ↑ بر نمازها به ویژه نماز میانه پایبند باشید و برای خداوند فروتنانه (به نماز و دعا) بایستید؛ سوره بقره، آیه:۲۳۸.
- ↑ جامع البیان، مج۴، ج۵، ص۲۰۷؛ الکشاف، ج۱، ص۵۲۴؛ تفسیر ابنکثیر، ج۱، ص۵۳۰ـ۵۳۱.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۳۹۱؛ مواهب الرحمن، ج۸، ص۳۱۳.
- ↑ حجتیان، محمد، مقاله «اولواالامر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۶۶ -۶۹.
- ↑ و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه:۸۳.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.
- ↑ و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه:۸۳.
- ↑ در "الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ" دو احتمال است: یکی آنکه صفت اولیالامر باشد و دیگری صفت مراجعهکنندگان به اولیالامر. بنابر احتمال اوّل، از ترغیب خداوند برای رجوع مسائل به اولیالامر، استفاده حجّیّت استنباط آنها میشود؛ المیزان، ذیلآیه
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.
- ↑ برداشت بدان احتمال است که "ذَلِكَ خَيْرٌ" مربوط به دنیا و جمله "أَحْسَنُ تَأْوِيلاً" مربوط به آخرت، و مشارٌالیه "ذَلِكَ" مجموع جمله "أَطِيعُواْ اللَّهَ..." باشد؛ مجمعالبیان، ذیل آیه.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.
- ↑ مشارٌالیه "ذَلِكَ" مجموع مفاد امر "أَطِيعُواْ" یا "رُدُّوهُ" است؛ مجمعالبیان، ذیل آیه.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.
- ↑ با توجّه به این که «أُولِي الأَمْرِ» در آیه، مرجع حلّ اختلاف قرار نگرفته، میتوان گفت که از مصادیق مهم و مورد نظر "تَنَازَعْ" و اختلافها، خود اولو الامر و تعیین آنان است.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.
- ↑ و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.
- ↑ و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
- ↑ از این که مؤمنان، به صورت مطلق موظّف به اطاعت از اولو الامر شدهاند و اطاعت از آنان در ردیف اطاعت از خدا و پیامبر(ص) قرار گرفته، برداشت مزبور، قابل استفاده است؛ و گرنه میان صدر و ذیلآیه، تنافی پیش میآید؛ زیرا فرض گناه و خطای اولو الامر و لزوم اطاعت از آنان در هر حال، با اطاعت از خدا ناسازگار است؛ المیزان، ذیلآیه.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العقلیم، ج۳، ص۹۸۹. گفتنی است در روایات رسیده از امامان پاک(ع) عنوان اولی الأمر غالباً بر امام علی(ع) (فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات الکوفی، ص۱۰۸-۱۱۰؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۴۱؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۵۲؛ عبیدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۰؛ علی بن موسی بن طاووس، سعد السعود، ص۱۱۵) یا بر مجموعه اهل بیت یا آل محمد(ع) (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۲۸ و ۲۳۷؛ همو، الامالی، ص۵۳۱؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۱۶۰؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات الکوفی، ص۱۰۸) و یا بر امامان دوازدهگانه اطلاق شده است (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۰۵ و ۲۷۶؛ ج۲، ص۲۱؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۱، ص۲۱۴. این روایات صحیحه هستند: کمال الدین، ج۱، ص۲۲۲ و ۲۵۳؛ همو، علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۴؛ همو، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۳۱؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۷۹؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبة، ص۸۰؛ علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۵۳؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات الکوفی، ص۱۰۸؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۵۱-۲۵۲).
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۲۳۶.
- ↑ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۰۱.
- ↑ ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۹۳.
- ↑ حسن بن یوسف علامه حلی، الالفین، ص۶۵.
- ↑ احمد حمیدالدین کرمانی، المصابیح فی اثبات الامامة، ص۹۶-۹۹.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۸۴.
- ↑ و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه:۸۳.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.
- ↑ و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه:۸۳.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.
- ↑ و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه:۸۳.
- ↑ در صورتی که مقصود از "الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ"، "أُولِي الأَمْرِ" و "مِنْهُمْ" بیان "الَّذِينَ" باشد و با توجّه به لزوم ارائه اخبار امنیّتی به آنان و سرزنش افشاکننده آن، مطلب یاد شده قابل استفاده است.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.
- ↑ و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه:۸۳.
- ↑ در صورتی که مقصود از "الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ"، "أُولِي الأَمْرِ" و "مِنْهُمْ" بیان "الَّذِينَ" باشد و با توجّه به لزوم ارائه اخبار امنیّتی به آنان و سرزنش افشاکننده آن، مطلب یاد شده قابل استفاده است.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.
- ↑ و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه:۸۳.
- ↑ در صورتی که مقصود از "الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ"، "أُولِي الأَمْرِ" و "مِنْهُمْ" بیان "الَّذِينَ" باشد و با توجّه به لزوم ارائه اخبار امنیّتی به آنان و سرزنش افشاکننده آن، مطلب یاد شده قابل استفاده است.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۵.
- ↑ «اولی و اولات در معنا مانند ذوو و ذوات [به معنای صاحبان] هستند و تنها برای جمعی از مردم یا مانند آن گفته میشود». خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۳۷۰.
- ↑ «اولو جمعی است که از لفظ خودش مفرد ندارد؛ مفرد آن ذو است و اولات برای مؤنثها به کار میرود و مفرد آن ذات است». فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳.
- ↑ «اولو، جمع به معنای ذوو است و مفردی برای آن نیست... ذو به معنای صاحب است». بطرس البستانی، محیط المحیط، ص۲۲ و نیز ر.ک: خلیل الجر، فرهنگ لاروس، ص۲۰۱-۲۰۲. گفتنی است، خلیل بن احمد نیز «ذو» را به معنای صاحب دانسته است. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۲۰۷.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۲۹۷-۲۹۸؛ همچنین، ر.ک: احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص۲۱-۲۲؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۲۶-۳۴؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۸.
- ↑ برای این معنی، آیه قرآن را نیز شاهد آورده است: ﴿لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا﴾. احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۱۳۹. برخی مفسران لغوی نیز همین معنا را برای واژه ﴿إِمْرًا﴾ در آیه یاد شده پذیرفتهاند. ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۴۸۶؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۷۴۵؛ گفتنی است، مرحوم طبرسی این واژه رابه ریشه «امر» برگردانده است؛ بدین معنا که «امر» شیء عجیب و فاسدی است که به ترک آن باید امر شود: هو مأخوذ من الأمر لأنه الفاسد الذي يحتاج أن يؤمر بتركه إلی الصلاح و منه رجل إمر إذا كان ضعيف الرأي لأنه يحتاج أن يؤمر حتى يقوي رأيه. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۷۴۵.
- ↑ احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۱۰، ص۱۳۷-۱۳۹.
- ↑ اسماعیل بن عباد صاحب، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۲۸۴.
- ↑ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص۲۱-۲۲.
- ↑ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۸.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۴۳.
- ↑ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۱.
- ↑ «اولوا الامر همان صاحب پیامبر و تابعان آنها از اهل علم و امیران هنگامی که دارای علم و دین باشند، هستند». بطرس البستانی، محیط المحیط، ص۲۲؛ نیز، ر.ک: خلیل الجر، فرهنگ لاروس، ص۲۰۱-۲۰۲.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۹۰.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۹۰-۱۹۴.
- ↑ «داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید» سوره یوسف، آیه ۴۰.
- ↑ «بلکه، حقّ را چون نزدشان آمد دروغ انگاشتند پس، در کاری پیچ در پیچ افتادند» سوره ق، آیه ۵.
- ↑ «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.
- ↑ «از تو درباره روح میپرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ اصول کافی، باب ما نص الله و رسوله علی ائمة، حدیث ۱.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۵۲.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...﴾ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید.».. سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۹۲.
- ↑ بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۴، ص۳۱۱.
- ↑ فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ج۲، ص۴۰۰.
- ↑ آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط، ج۱، ص۴۳۲؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۹۹.
- ↑ علامه حلی، حسن بن یوسف، الألفین، ص۳۹۹.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۰۹-۱۱۲.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۲۸۴ -۲۸۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۸۷-۸۸.
- ↑ اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۴۲.