سامانیان در تاریخ اسلامی
مقدمه
سرسلسله خاندان سامانی یکی از دهقانان بلخ به نام سامان خداة است. وی در زمان حکومت اسد بن عبدالله قسری در خراسان و به واسطه او اسلام آورد و بدین خاطر فرزند خود را اسد نام نهاد. اسد به همراه چهار تن از پسرانش در زمان خلافت مأمون کمر به خدمت وی بست و مأمون به سبب ابراز شایستگیها و خدمات صادقانه فرزندان اسد، هر کدام از آنان را بر یکی از نواحی ماوراءالنهر و خراسان امارت داد؛ بدینگونه که نوح بن اسد را بر سمرقند، احمد بن اسد را بر فرغانه، یحیی بن اسد را بر شاش و اشروسنه و الیاس را بر هرات گماشت و راه را برای تأسیس دولت سامانی هموار ساخت. طاهر بن حسین چون به امارت خراسان رسید، برادران سامانی را بر جای خود باقی گذاشت و آنان تا زمان انقراض خاندان طاهری همچنان تحت نظارت طاهریان حکومت خود را ادامه دادند تا آنکه به سال ۲۶۱ ق. معتمد امارت ماوراءالنهر را به نصر بن احمد واگذاشت و او برای نخستین بار، حکومت مستقل سامانی را به وجود آورد. کار نصر بهسرعت بالا گرفت و برادر خویش، اسماعیل، را به حکومت بخارا منصوب کرد؛ اما روابط برادران به تیرگیگرایید و تا سال ۲۷۵ ق. درگیری آنان ادامه یافت تا آنکه اسماعیل بر نصر پیروزی یافت و چون نصر را نزد وی آوردند، دست او را ببوسید و او را به حکومت سمرقند باز فرستاد و چون به سال ۲۷۹ ق. نصر درگذشت، اسماعیل بر تمام قلمرو سامانی دست یافت. وی در نخستین اقدام، به سال ۲۸۰ ق. ترکان قولق را در دشتهای آن سوی سیحون مورد حمله قرار داد و شهر تلس، مرکز فرمانروایی آنان، را به تصرف در آورد و تمام راههای کاروان رو آسیای مرکزی را در اختیار گرفت. وی همچنین به سال ۲۸۷ ق. عمرو بن لیث صفاری را بهسختی شکست داد و دولت او را منقرض ساخت و بر قلمرو صفاری نیز دست یافت؛ چنانکه مدتی بعد، محمد بن زید علوی را از طبرستان برانداخت و ری و قزوین را نیز به تصرف در آورد. بدین ترتیب، سامانیان بر سرزمینهای وسیعی که از صحاری غرب چین و هند تا عراق عجم و خلیج بصره گسترش داشت فرمان میراندند. دستیابی بر مناطق حاصلخیز فراوان و راههای بازرگانی و بازارهای مهم آن روز و امکان صدور بردگان و غلامان ترک، موجب رونق اقتصادی و بهبود اوضاع اجتماعی و سیاسی سامانیان شد، به گونهای که در دوره آنان، مت بخارا و سمرقند به دو مرکز عظیم فرهنگ و تمدن تبدیل گردید؛ زیرا نه تنها دانشهای اسلامی و عربی در آنجا رونق داشت بلکه آن دو شهر، کانونی بودند برای احیای زبان فارسی و ادبیات ایرانی که پیش از آن در محاق خاموشی قرار گرفته بودند.
اقتدار سامانیان تا اوایل قرن چهارم هجری باقی بود، اما آثار شکست و زوال آنان در دورههای بعد رخ نمود؛ زیرا خراسان و سیستان دستخوش شورشهای متعدد گردید و رقبای قدرتمندی چون آل بویه و غزنویان بخشهای مهمی از قلمرو آنان را تصرف کردند. در این میان، غلامان ترک دربار سامانی، به رهبری فردی به نام الپتکین و با استفاده از ضعف سیاسی آنان، درصدد برآمدند تا قدرت را از سامانیان بگیرند؛ اما الپتکین به سال ۳۵۲ شکست خورد و در این کار توفیق نیافت. پس از الپتکین، عدهای دیگر از غلامان ترک کوشش او را دنبال کردند تا آنکه سبکتکین توانست دولت مستقل غزنوی را به سال ۳۶۶ در بخشهایی از افغانستان به وجود آورد. با آنکه وی به سال ۳۸۴ ق. بخشهایی از خراسان را تصرف کرد، فرزندش، محمود، بود که با سامانیان درافتاد و به سال ۳۸۹ ق. سپاه آنان را در مرو شکست داد و خراسان را به چنگ آورد. همزمان با این وقایع، ایلک خانان ترکستان نیز ماوراءالنهر را از چنگ سامانیان خارج ساختند و با تصرف بخارا، مهمترین پایگاه آنان، دولت سامانی را در آستانه سقوط قرار دادند و با وجود کوششهای عبدالملک دوم و برادرش، ابراهیم، سرانجام، دولت مزبور به سال ۳۸۹ ق. سقوط کرد و قلمرو آن، میان ایلک خانان ترکستان و غزنویان و آل بویه و بنی صعلوک و بنی سیمجور تقسیم گردید.[۱].