شعر غدیر
شعر غدیر سرودههایى است که شاعران شیعه در آن به یادکرد حادثۀ غدیر خم و امامت حضرت علی (ع) و ذکر مناقب و فضایل آن حضرت و آیات و روایاتى که در شأن اوست پرداختهاند و از این رهگذر، انبوهى از غدیریّهها پدید آمده است. به اینگونه شعرها شعر ولایى نیز گفته مىشود[۱].
مقدمه
شاعران غدیر، ادبیات و شعر را در مسیر هدف متعالى تبیین آرمانهاى شیعى و اثبات حقانیّت على (ع) و ولایت او و گسترش شور علىدوستى و علىجویى به کار گرفتند و اینگونه حادثۀ غدیر را زنده نگه داشتند. یکى از نویسندگان مىنویسد: شعر غدیر با نام على (ع) جان مىگیرد، با نام على (ع) اوج مىپذیرد و با نام على (ع) مکانت و منزلت مىیابد. تصویر غدیر بدون توصیف على (ع) ناممکن است. هرکجا سخن از عظمت این روز به میان مىآید، ناگزیر سخن از عظمت على (ع) به میان مىآید. هرگاه شعر مىخواهد از جوشش خمّ غدیر بسراید، پیش از آن باید گویشى از کوثر ولایت علوى بنمایاند. شعر غدیر فقط یک واقعه را تصویر نمىکند، که یک معرفت را تفسیر مىکند. شعر غدیر به تبیین یک حقیقت مىپردازد، حقیقتى که سرحلقۀ هرمعرفت دیگرى است. شعر غدیر تنها پرداختن به یک رویداد نیست که نمود یک نماد بینش است، آن هم یک بینش ارزشى، ارزشى که ریشه در ملکوت دارد. یعنى کسى که از غدیر مىگوید، نهتنها از محمّد (ص) و على (ع) مىگوید که از خدا مىگوید. یعنى شعر او زبان گویاى حقیقت میشود در مجراى زمان. شعر غدیر اگر طراوتى دارد، از آن جهت است که در سبزهزار معرفت روییده است. شعر غدیر اگر تازگى دارد، از آن جهت است که صاحب غدیر کهنگى ندارد و چونان آفتاب عالمتابى است که جهانیان از او هستى مىگیرند، شعر غدیر اگر جوششى دارد، از آن جهت است که غدیر چشمۀ جوشانى است که هرگز نمىخشکد و شعر غدیر اگر جاویدان است، از آن جهت است که بیانکنندۀ یک بنیاد عظیم فکرى است که ارادۀ الهى بر فراز آن متجلّى است. بنابراین، شاعر غدیر هم مروّج آن تفکّر شیعى است که با جدّ و جهدش مىکاود تا بذر این تفکّر را در دل هراندیشهورى بکارد و جوانههاى اندیشه را از آبشخور این جویبار همیشه جارى سیراب سازد. پس شعر غدیر ترسیم و تجلّى یک فرهنگ و آیین است[۲].
شعر غدیر
شعر در صدر اسلام به عنوان سریعترین و ماندگارترین رسانه محسوب میشده است. در واقع یکی از کارهای اساسی مرحوم علامه امینی در مجموعه یازده جلدی «الغدیر» درباره همین مسأله است. وی به بررسی اشعار شعرای بزرگ و معروف عرب که درباره غدیر شعر سرودهاند پرداخته و دیدگاه آنان را از کلمه «مولا» و قصه غدیر مورد بررسی قرار میدهد.
مثلاً بررسی میکند که در قرن اول که حسان بن ثابت در واقعه غدیر بوده و شعر گفته است، استنباطش از مولا و غدیر چه بوده است و یا در قرن دوم برداشت «کمیت اسدی» از این واقعه چگونه بوده است، و به همین ترتیب جلو میرود.
از معجزات الهی این بود که یک شاعر پر توان به نام «حسان بن ثابت» که در واقعه غدیر حضور داشته است، پس از خطابه پیامبر (ص) درباره ولایت حضرت علی (ع) از پیامبر اجازه میگیرد که این واقعه را به شعر بیان کند و او بلند میشود و در قصیدهای گویا این واقعه با شکوه را میسراید و شعرش ماندگار میشود. پیش از این، سروده او در فصل واقعه غدیر بیان شد[۳].
سروده عمروعاص درباره واقعه غدیر
از نکات جالب این است که مرحوم علامه امینی در «الغدیر» به شعر یکی از شعرایی که به واقعه غدیر به همان نحوی که در باور شیعه است، اشاره میکند و اتفاقاً این شاعر یکی از دشمنان اهل بیت و امیرالمؤمنین (ع) است. و او کسی جز عمروعاص نیست.
عمروعاص قصیدهای به نام «جلجلیه» دارد که از شاهکارهای ادبی عرب است. وقتی معاویه عمروعاص را به فرمانداری مصر منصوب میکند، پس از مدتی از او خراج مصر را طلب میکند. با شانه خالی کردن عمروعاص از پرداخت مالیات، معاویه او را تهدید میکند که اگر خراج مصر را ندهی تو را عزل میکنم. عمروعاص در جواب معاویه این قصیده «جلجلیه» را میفرستد.
جلجل صدای زنگ شتر را میگویند. عمروعاص در آخر قصیده خطاب به معاویه میگوید نگذار این شتر گردنش تکان بخورد و صدای جلجل بلند شود که آبروی تو میرود.
این قصیده ۶۶ بیت است. عمروعاص در ضمن این قصیده به حقایقی، از جمله واقعه غدیر و حقانیت و خلافت و ولایت امیرالمؤمین (ع) بر اساس همان اعتقاد شیعه اشاره میکند؛ حقایقی که هر مسلمان آزاده از خواندن آن متأثر خواهد شد. مضمون بعضی ابیات قصیده از این قرار است: عمرو عاص میگوید: ای معاویه، قضایا را فراموش نکن... ؛ این من بودم که به مردم گفتم نمازشان بدون وجود تو قبول نمیباشد، این من بودم که آنها را برانگیختم تا با سید اوصیا، علی، به بهانه خونخواهی آن مرد (عثمان) جنگ کنند (جنگ صفین).... و این من بودم که به لشکریانت یاد دادم که هرگاه دیدید علی همچون شیری برای کشتن شما به سویتان میآید شلوارتان را دربیاورید و پشت به او کنید، تا او به خاطر حیا از کشتن شما منصرف شود.
ای معاویه، گفتوگوی مرا با ابوموسی فراموش کردهای؟ فراموش کردهای که آن روز چگونه جامه خلافت را برتر پوشاندم،... ای معاویه، این من بودم که بدون جنگ و دعوا تو را بر فراز منبر نشاندم، گرچه به خدا قسم لیاقت آن را نداشتی و نداری... ای پسر هند، ما از روی نادانی تو را علیه علی یاری نمودیم و علی کسی بود که خدا او را به عنوان ﴿نَبَأٌ عَظِيمٌ﴾ یاد نموده است... وقتی تو را بر سر مسلمین بالا بردیم به اسفل سافلین فرو افتادیم... ای معاویه، یادت هست که پیامبر مصطفی در مورد علی چقدر سفارش میکرد، یادت هست که در غدیرخم به منبر رفت، در حالی که دست علی در دست او بود، به امر خداوند گفت: «ای مردم، آیا من بر شما ولایت ندارم؟ همه گفتند: بلی. آنگاه حضرت فرمود: «پس هر کس که من مولا و ولی او هستم، علی نیز ولی اوست».
یادت هست در آن روز پیامبر دعا کرد که خدایا، دوستان علی را دوست دار و دشمنان او را دشمن بدار... در آن روز استاد تو (ابوبکر) دید دیگر گردنبند خلافت علی پاره شدنی نیست؛ آمد و به علی تبریک گفت... ای معاویه، ما جایمان در آتش، در درک اسفل جهنم خواهد بود... و در فردای قیامت خون عثمان ما را نجات نخواهد داد... فردا دشمن ما علی است که نزد خدا و رسولش عزیز است... پس وای بر تو و وای بر من!... ای معاویه، چه نسبتی میتواند میان تو و علی باشد؟!... علی که چون ستاره آسمان است کجا، و تو که چون ریگی هستی کجا؟!... ای معاویه، آگاه باش که در گردن من زنگولهای است که اگر گردنم را تکان بدهم، زنگوله به صدا در خواهد آمد. پس از آنکه این ابیات به سمع معاویه رسید، دیگر متعرض او نشد. مرحوم علامه امینی این قصیده را در جلد دوم «الغدیر» از مصادر اهل سنت و شیعه نقل کرده است[۴].
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۴۰.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۴۰.
- ↑ فرحزاد، حبیبالله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۲۴.
- ↑ فرحزاد، حبیبالله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۲۴.