حسبه در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
حسبه در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | حسبه - حسبه در لغت |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
حسبه در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
آیتالله عباس علی عمید زنجانی و حجت الاسلام ابراهیم موسیزاده در کتاب «بایستههای فقه سیاسی» در اینباره گفتهاند:
«حسبه در لغت همریشه با حساب، محاسبه و به معنی پاداش و ثواب آمده و همچنین به معنی تقدیر و تدبیر نیز تفسیر شده است و برخی نیز آن را به معنی شمردن و پنداشتن ذکر کردهاند و در لسان العرب به معانی دیگری چون، پاداش عملی را به خدا واگذاردن و ثواب آن را از خدا خواستن نیز اطلاق شده است[۱]. حسبه صرفنظر از مفهوم لغوی آن به سه نوع مفهوم اصطلاحی نیز گفته شده است: فقهی، اداری و حقوقی که به ترتیب به توضیح هر کدام از این سه اصطلاح میپردازیم:
- اصطلاح فقهی حسبه: در تفسیر مفهوم اصطلاح فقهی حسبه، اختلاف نظر دیده میشود که برخی لفظی و برخی دیگر مفهومی و اصولی میباشد:
- حسبه عملی است که به صورت فردی و یا گروهی برای انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر انجام میگیرد. حسیه به این معنی، امری جز عمل به واجب کفایی امر به معروف و نهی از منکر نیست[۲]؛
- حسبه عمل سازمان یافتهای است که با استفاده از یک سازمان و نوعی برنامه مدوّن و بر اساس اهداف خاص، انجام دو فریضه امر به معروف و نهی از منکر را عهدهدار میگردد؛
- حسبه به معنی جامع و شامل جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، حدود و قصاص میباشد. چنانکه از ظاهر عبارت فیض کاشانی در کتاب الوافی در ابواب نامبرده استفاده میشود که با اطلاق کتاب الحسبه موارد مذکور را منظور داشته است[۳]؛
- حسبه به معنی عام، شامل هر عمل مشروعی که از جانب خدا مقرر گردیده است مانند اذان، اقامه، ادای شهادت و سایر عبادات شرعی عام. به همین لحاظ به قضاوت نیز حسبه اطلاق گردیده است[۴]؛
- حسبه عبارت از امور قربی است که مورد نیاز عامه مردم و جامعه بوده و در شرع متصدی خاصی بر آن تعیین نشده است[۵]؛
- حسبه نظامی است که در مورد متهم به ارتکاب جرم که معترف باشد جاری است و در صورت انکار و یا احتیاج به شاهد و ادله دیگر اثبات دعوا، رسیدگی به آن از حوزه مسؤولیت محتسب خارج میباشد[۶]؛
- حسبه عبارت است از الزام افراد به ایفای حقوقی و کمک آنان به استیفای حقوق خویش، در مواردی که نیاز به اجتهاد، شهادت و ادله اثبات دعوا و قضاوت ندارد[۷]؛
- حسبه نوعی وظیفه دینی است که شباهتی با نظام قضائی دارد، ولی در واقع عهدهدار انجام امر به معروف و نهی از منکر میباشد[۸].
- اصطلاح اداری و نظامی حسبه: از واژه حسبه، در اصطلاحات و قوانین اداری نیز استفاده شده و به معنی بازرسی و بازرس، به کار رفته است و در پارهای موارد به شهربانی و پلیس نیز اطلاق گردیده است و احیاناً به معنی پلیس شبگرد بازار هم آمده است[۹].
- اصطلاح حقوقی حسبه: در نظام حقوقی گذشته کشورهای اسلامی که معمولاً بر اساس فقه اسلامی تنظیم میشده حسبه و محتسب دارای مفهوم حقوقی خاصی بوده است که کلیه وظایف و اختیاراتی که امروز نیروهای انتظامی متصدی آن هستند و برخی از مسئولیتهای کنونی شهرداریها و وظایف دادستانی را شامل میشده است و به تخلفات ناشی از معاملات و نظم عمومی، نظافت شهر، نظارت بر امور صنفی و اوزان و مقادیر، تأمین آذوقه شهر، جلوگیری از احتکار، امور ساختمانی و نظارت بر اماکن عمومی را در حدودی که مورد اختلاف نبوده و به فتوا و قضاوت نیاز نداشته رسیدگی مینموده است[۱۰].
بنابراین، در یک جمعبندی میتوان امور حسبیه را چنین تعریف کرد: امور حسبیه عبارت از اموری است که در جامعه باید باشد و مسؤول مشخصی هم ندارد. کلیه این امور بر عهده حاکم شرع یا حکومت اسلامی است. از امور حسبیه به امور قربی هم تعبیر شده یعنی اموری که برای خداوند و قربة الی الله انجام میشود»[۱۱]
پانویس
- ↑ ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۳۱۴؛ گاه کلمه احتساب و محتسب به معنی اعتراض و تعرض نیز آمده است.
- ↑ ر.ک: ابویعلی فرّاء، الاحکام السلطانیه، ص۲۸۴؛ ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۲۴۰؛ شهید اول، کتاب الدروس، ص۱۶۴.
- ↑ ر.ک: کتاب الوافی، ج۱۵، ص۲۵، چ مکتبه الامام امیرالمؤمنین(ع)، اصفهان.
- ↑ ر.ک: تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، واژه حسبه.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، کتاب البیع، ج۱، ص۴۹۷؛ آیت الله خویی، التنقیح، الاجتهاد و التقلید، ص۴۲۳.
- ↑ ر.ک: ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۲۴۰-۲۴۱؛ ابویعلی فرّاء، الاحکام السلطانیه، ص۲۸۴؛ ابن الاخوه، معالم القربة، ص۵۴ و بعد.
- ↑ ر.ک: کتاب الوافی، ج۱۵، پاورقی ص۲۵.
- ↑ ر.ک: ابن خلدون، المقدمه، ص۲۲۵؛ الموسوعة العربیه المیسره، ص۷۱۷.
- ↑ ر.ک: محمد ثابت القندی، دایرة المعارف الاسلامیه، ج۷، ماده حسبه، انتشارات جهان، تهران.
- ↑ ر.ک: محمد جعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، ماده محتسب، ص۶۲۳.
- ↑ عمید زنجانی و موسیزاده، بایستههای فقه سیاسی، ص ۷۰.