شیعیان کوفه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

شیعیان کوفه در دوران خلافت امیرالمؤمنین(ع)

بنا بر نظری، شیعه اعتقادی و کلامی در سه شهر یا ناحیه و به واسطه سه تن از اصحاب برگزیده پیغمبر اکرم(ص) نضج گرفت. کوفه به سبب وجود عمار یاسر، مدائن به لحاظ حضور سلمان فارسی و جبل عامل به خاطر تلاش ابوذر غفاری[۱]؛ چراکه عمار یاسر به دوران یک سال و اندی فرمانروایی خود بر کوفه، و سلمان فارسی هم در زمان حکمرانی خویش بر مدائن به هنگام خلافت عمر بن خطاب، و ابوذر نیز در دوران تبعید به شام توسط عثمان، بذر تشیع را در این مناطق کاشتند. چه بسا عمربن خطاب که به هر دلیلی - با وجود آگاهی از ایمان و اعتقاد سلمان و عمار به امامت و خلافت بلافصل امیرمؤمنان(ع)، و شاید برای دور کردن آنان از امام خویش - این دو را در این مسئولیت‌ها گمارده بود، با اطلاع از تبلیغات آنها در بیان حقانیت امیرمؤمنان(ع)، آنان را برکنار نمود. پس از ارتحال پیغمبر اکرم(ص) تا هنگام جنگ جمل شیعیان امیرالمؤمنین علی(ع) همان اشخاص معدودی بودند که از آغاز، آن حضرت را ارزشمندترین فرد برای احراز مقام خلافت و رهبری جامعه پس از پیغمبر(ص) می‌انگاشتند. پس از جنگ جمل، اصطلاح شیعه علی(ع) شامل همه کسانی شد که از او بر ضد عایشه حمایت کرده بودند. از این زمان به بعد گروه اصلی شیعه به صورتی درهم شامل گروه‌ها و افراد دیگری شد که به علل غیر مذهبی از امیرالمؤمنین علی(ع) حمایت می‌کردند؛ در این مفهوم وسیع بود که واژه «شیعه» در سند حکمیت صفین به کار رفت. ده سال بعد کوشش‌هایی انجام شد تا گروه‌های مختلف حامیان حضرت علی(ع) از یکدیگر جدا شوند. رتبه‌های شیعیان به چهار مقوله تقسیم شد: اصفیا (دوستان صمیمی)، اولیا (دوستان فداکار)، اصحاب (یاران و شرطه الخمیس (طبقه برگزیده)[۲]. طرز فکر این طایفه‌ها یقیناً به زمان بعدتری مربوط است. با وجود این، باید بین پیروان آن حضرت که بر عامل مذهبی جانشینی او به عنوان «وصی» تأکید داشتند و کسانی که عمدتاً به خاطر زمینه‌های سیاسی از آن حضرت حمایت می‌کردند (به ویژه پس از اینکه امیرالمؤمنین(ع) کوفه را مرکز حکومت قرار داد) تمایزی قائل شویم[۳]. با اینکه کوفه مرکز خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) بود و مردم با آن حضرت بیعت کرده بودند، به چند دلیل می‌توان گفت که بیشتر مردم کوفه، شیعه امیرالمؤمنین(ع) نبودند:

بنابراین با توجه به آزردگی شدید امیرالمؤمنین(ع) از مردم کوفه، مسلم است که شیعیان واقعی آن حضرت اقلیت کوچکی بودند که با این شمار کم، امکان پیشرفت مقاصد الهی مولای متقیان(ع) بعید و یا غیرمحتمل می‌نمود. البته با همه این اوصاف، باز هم چشم امید امیرمؤمنان(ع) در عالم اسلام تنها به کوفه بود؛ چراکه این اقلیت کوچک شیعه و یا دوستداران اهل بیت(ع) در هیچ کجای عالم اسلام حتی در مدینه یافت نمی‌شد. به فرموده امام باقر(ع) در میان یاران و بیعت کنندگان با امیرالمؤمنین(ع) تنها پنجاه نفر از آنها، علی(ع) را به عنوان «امام» می‌شناختند[۱۰]. احتمالاً این افراد همان «شرطة الخمیس» هستند که مسعودی از آنان با عنوان «پنجاه مرد برگزیده که تا پای مرگ با علی(ع) بیعت کرده بودند» یاد کرده است[۱۱]؛ به عبارت دیگر آن حضرت تنها حدود پنجاه نفر شیعه و یاور راستین داشته است.[۱۲]

منابع

پانویس

  1. ۶. تاریخ تشیع در ایران، رسول جعفریان، ص۳۷ به نقل از کتاب وعاظ السلاطین، ص۲۹۷.
  2. این تقسیم‌بندی در کتاب تشیع در مسیر تاریخ، ص۱۲۰ به نقل از فهرست ابن ندیم، تاریخ طبری و رجال کشی آمده است. نیز نگاه کنید به: الاختصاص، شیخ مفید، ص۴.
  3. تشیع در مسیر تاریخ، ص۱۲۰.
  4. حذیفة بن یمان هنگامی که مردم مدینه با امیرمؤمنان علی(ع) به خلافت بیعت کردند در کوفه بود و پس از اطلاع در مسجد جامع آن شهر سخنانی ایراد کرد و ضمن آن، به برتری امیرمؤمنان(ع)، بر تمام اصحاب رسول اکرم(ص) تأکید کرد (نک: بیعت کوفیان با امیرمؤمنان علی(ع)).
  5. محمد بن ابی بکر نیز قائل به برتری امیرمؤمنان علی(ع) بر تمام اصحاب، حتی پدر خود بود (نک: نامه محمد بن ابی بکر به معاویة بن ابی سفیان در مروج الذهب، ج۳، ص۲۰).
  6. نک: مبحث «قیام توابین».
  7. نک: مبحث «فرمان‌های بسیج امیرمؤمنان علی(ع) و امتناع کوفیان».
  8. الغارات، ج۲، ص۵۵۸. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۶۹ ضمن نقل این موضوع تحت تأثیر القائات پیشینیان، بدون بررسی کافی می‌نویسد «با اینکه شیعه در کوفه غالب بود» در حالی که همین نکته یکی از دلایل در اقلیت بودن شیعه است.
  9. نک: پاورقی الغارات، ج۲، ص۵۵۹-۵۶۸.
  10. تاریخ تشیع در ایران، ص۶۵، به نقل از رجال کشی، ص۶.
  11. مروج الذهب، ج۲، ص۳۹۱.
  12. رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۴۸۹.