حاطب بن ابیبلتعه لخمی در قرآن
مقدمه
نام وی حاطب بن ابی بلتعة بن عمیر است.[۱] کنیهاش را «ابوعبدالله»[۲] یا «ابومحمد»[۳] و برخی «ابوعبدالرحمن» گفتهاند.[۴] نسب حاطب به تیره بنوراشد بن أذَبّ بن جزیله از زیرمجموعههای قبیله جنوبی لخم [۵] میرسد؛ ولی طی پیمانی به قبیله قرشی بنیاسد بن عبدالعزی (قبیله زبیر و خدیجه) پیوسته بود.[۶] برخی وی را برده عبیداللّه بن حمید از قبیله بنی اسد بن عبدالعزی دانستهاند که به صورت قرار مکاتبهای آزاد شد و وجهالمکاتبه را روز فتح مکه پرداخت.[۷] پیشه وی تجارت مواد غذایی بود. حاطب را خوش اندام، با ریشی کمپشت، قدی نسبتا کوتاه و خمیده و انگشتانی ضخیم وصف کردهاند.[۸] حاطب جزو نخستین مسلمانان بود؛[۹] به گونهای که گفتهاند: همزمان با زبیر مسلمان شد.[۱۰] نام حاطب بن ابیبلتعه لخمی و غلامش سعد را در میان اسدیان مهاجر میتوان یافت.[۱۱] او در زمان مهاجرت ۳۵ ساله بوده است.[۱۲] او و غلامش در مدینه به خانه منذر بن محمد رفتند.[۱۳] در ماجرای اخوت در سال دوم هجری پیامبر میان حاطب و رخیلة بن خالد [۱۴] و بنابر قولی عویم بن ساعده [۱۵] یا کعب بن مالک [۱۶] پیمان برادری بست.
حاطب در تمامی غزوهها از جمله بدر، احد و خندق حضور داشت.[۱۷] در بدر در سال دوم هجری حارث بن عائذ [۱۸] یا عثمان بن حویرث[۱۹] از بنی اسد را اسیر کرد. در جنگ احد یکی از تیراندازان بود [۲۰] و غلامش سعد در این نبرد شهید شد.[۲۱] بنابر نقلی از خود او در احد پیامبر را دید که مجروح شده و با آبی که در سپر علی بود خونها را شستوشو میدهد و وقتی دانست که عتبة بن ابی وقاص با پیامبر چنین کرده، در پی عتبه رفت و او را کشت و با اسب و سلاح و سر عتبه بازگشت که پیامبر خوشحال شد [۲۲] و دوبار برای حاطب دعا کرد تا خداوند از او راضی باشد.[۲۳] در سال چهارم هجری حاطب پیک پیامبر برای خواستگاری از امسلمه بود [۲۴] و در سال پنجم هجری و هنگام بازگشت سپاه از مُرَیْسیع (غزوه بنیالمصطلق) چون اصحاب با کمآبی روبهرو شدند در منطقه نقیع به دستور پیامبر چاهی کَند.[۲۵] در ذیحجه سال ششم هجری[۲۶] وی از طرف پیامبر مأمور شد تا نامه آن حضرت را به مُقَوْقِس پادشاه مصر برساند. وی در اسکندریه با مقوقس ملاقات کرد و مورد احترام و ستایش وی قرار گرفت و همراه با هدایایی از جمله ماریه قبطیه (مادر ابراهیم فرزند پیامبر) در سال هفتم به مدینه بازگشت.[۲۷] حاطب هنگام بازگشت، اسلام را به ماریه پیشنهاد کرد و وی و خواهرش مسلمان شدند.[۲۸] به دلیل همین تجربه حاطب پس از وفات پیامبر از سوی ابوبکر مأمور شد تا برای پیمان صلح و دوستی با مقوقس به مصر سفر کند.[۲۹] در نامه واگذاری منطقه ذات الحناطی و ذات الاساود (از منازل میان کوفه و شام) به سلمة بن مالک السلمی، علی (ع) و حاطب بن أبی بلتعه گواه بودند؛[۳۰] همچنین نام او در کنار بریده اسلمی در توطئه بر ضدّ علی (ع) ذکر شده است؛ توطئهای که موجب نارضایتی پیامبر (ص) شد.[۳۱] حاطب هنگام مرگ خود در سال ۳۰ یا ۳۱ هجری ۶۵ ساله بود[۳۲] و ۴۰۰۰ دینار و چند درهم، خانه و اموالی دیگر از خود بر جای گذاشت. اعقاب وی در مدینه بودند.[۳۳] افزون بر نام حاطب و فرزندش عبدالرحمان، یحیی بن عبدالرحمن و دیگر نوادگانش در زمره راویان حدیث ذکر شدهاند [۳۴] و از آنها روایت نقل شده است.[۳۵]
حاطب در شأن نزول آیات
مفسران، نزول آیاتی را در شأن حاطب بن ابیبلتعه لخمی گزارش کردهاند. از آن جمله در سبب نزول آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ﴾[۳۶] گفته شده: پیامبر (ص) در سال هشتم هجری در پی نقض پیمان حدیبیه از سوی قریش میخواست لشکرکشی خود به مکه را از دیگران مخفی دارد؛[۳۷] اما حاطب طی نامهای به سران قریش تلاش کرد تا آنها را از تصمیم پیامبر آگاه سازد. و این نامه را توسط زنی از مزینه [۳۸] یا کنیزی از کنیزان قریش به نام ساره [۳۹] به مکه فرستاد. خداوند پیامبر خود را از این ماجرا آگاه کرد. آن حضرت نیز علی و زبیر [۴۰]و طبق برخی نقلها مقداد و دیگران [۴۱] را مأمور ساخت تا نامه را از آن زن بگیرند. آنان در مکانی به نام "روضه خاخ" در مسیر مکه به مدینه و نزدیک حمراء الاسد به آن زن رسیدند و بار و اثاث وی را تفتیش کردند و چیزی نیافتند و سرانجام وی را مجبور کردند تا نامه را از میان گیسوانش درآورده، تسلیم کند و آن را به محضر رسول خدا آوردند. آن حضرت، حاطب را خواست و از علت این خیانت جویا شد. حاطب در پاسخ، بیپناه بودن زن و فرزندانش در مکه و تلاش برای جلب نظر مکیان را سبب کار خود دانست.[۴۲] عمر بن خطاب از پیامبر اجازه خواست تا گردن وی را بزند؛ ولی پیامبر نپذیرفت و ادعای بیغرض بودن حاطب را تأیید کرد؛[۴۳] ولی دستور داد حاطب را از مسجد بیرون کنند. حاطب نگاه خود را از پیامبر برنداشت تا نظر وی را تغییر دهد، در نتیجه پیامبر دستور داد او را بازگردانند و از او خواست دیگر مرتکب چنین جرمی نشود؛ آنگاه خداوند با نزول آیات ابتدای سوره ممتحنه[۴۴] مؤمنان را از دوست گرفتن و تقرب به دشمنان خود باز داشت: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ إِن يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاء وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ لَن تَنفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَلا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴾[۴۵] گفته شده: حاطب وقتی شنید که خداوند وی را به عنوان اهل ایمان یاد کرد، از خوشحالی بیهوش شد [۴۶] برخی از این آیه استفاده کردهاند که مرتکب گناه کبیره از ایمان خارج نمیشود.[۴۷] بیشتر مفسران اولیه این عبارت را که شاید خداوند حاطب را به سبب بدری بودن بخشوده، از پیامبر نقل کردهاند؛[۴۸] اما علامه طباطبایی پس از نقل این روایت و اشاره به راویان اولیه آن، این قسمت از روایت را مخدوش دانسته است، چون آنچه در روایت آمده که خداوند به بدریان اجازه داد هرکاری بخواهند انجام دهند، با هیچ منطقی سازگار نیست.[۴۹] چنین شأن نزولی برای حاطب موجب شده مفسران در سدههای بعد برای شأن نزول بیشتر آیاتی که مسلمانان را از دوستی با کافران نهی میکنند از حاطببن ابی بلتعه یاد و این آیات را بر وی تطبیق کنند؛ از جمله آیه ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾[۵۰]،[۵۱] ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۵۲]،[۵۳] ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[۵۴] [۵۵] و ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۵۶][۵۷] و ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ﴾[۵۸]؛[۵۹] نیز ذیل آیات ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۶۰] گفتهاند که درباره حاطب بن ابیبلتعه لخمی نازل شده که از پیامبر خواست تا دعا کند خداوند مالی به وی عطا کند تا با آن افزون بر گذران زندگی به دیگران هم احسان کند و صدقه بدهد. وقتی خداوند مالی به وی عطا کرد راه بخل را در پیش گرفت.[۶۱] این در حالی است که بسیاری از مفسران، شأن نزول آیه را ثعلبة بن حاطب انصاری دانستهاند.[۶۲] همچنین در شأن نزول آیات ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۶۳]، ﴿وَلَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيَارِكُمْ مَا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِنْهُمْ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا﴾[۶۴]. گفته شده که درباره نزاع میان زبیر و حاطب نازل شده که پس از اختلاف بر سر بهرهگیری از آب رودخانهای نزد پیغمبر (ص) رفتند و حضرت به زبیر فرمود: نخست تو آبیاری کن، بعد همسایهات را بگذار از آب استفاده کند. حاطب گفت: پیامبر به سود خویشاوند خود زبیر قضاوت کرد؛[۶۵] لکن برخی احتمال دادهاند که این گزارش به اشتباه به حاطب بن ابیبلتعه لخمی نسبت داده شده،[۶۶] چون در برخی منابع گفته شده: آیه درباره نزاع میان زبیر با مردی از انصار نازل شده [۶۷] که احتمالاً همان ثعلبهبن حاطب انصاری است.[۶۸]
منابع
پانویس
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۱۵؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۳۱؛ الاصابه، ج ۲، ص ۴؛ نسب معد، ج ۱، ص ۴۴.
- ↑ الطبقات، خلیفه، ص ۱۳۰.
- ↑ الثقات، ج ۳، ص ۸۳؛ مشاهیر علماء الامصار، ص ۴۲؛ انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۳۶.
- ↑ المنتخب، ص ۱۵۶.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۸۴؛ الطبقات، خلیفه، ص ۴۰۶؛ تاریخ دمشق، ج ۳۴، ص ۲۸۲.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۱۵۴؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۰۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۱۱۴.
- ↑ الطبقات، خلیفه، ص ۴۰۶؛ المعارف، ص ۳۱۷؛ تاریخ دمشق، ج ۳۴، ص ۲۸۲.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۸۵؛ المعارف، ص ۳۱۸.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۳۰۹.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۳۶.
- ↑ السیرهالنبویه، ج ۲، ص ۵۰۶.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۷۴.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۸۴.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۸۴؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۷۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۰۶.
- ↑ المنتظم، ج ۳، ص ۷۲.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۸۴.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۱۴۰.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۸۵؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۲.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۲۴۳؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۹۴؛ تاریخ دمشق، ج ۱۹، ص ۴۱۰.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۸۵.
- ↑ المستدرک، ج ۳، ص ۳۴۰؛ السنن الکبری، ج ۹، ص ۵۵۴؛ الرحیق المختوم، ص ۲۴۶.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۱۳.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۶۴؛ روض الجنان، ج ۲، ص ۲۴۲؛ امتاع الاسماع، ج ۶، ص ۵۶.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۴۲۵؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۱؛ امتاع الاسماع، ج ۱۴، ص ۲۷۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۲۸؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۷۴؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۱۴۶.
- ↑ المحبّر، ص ۷۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۲۰۰؛ انسابالاشراف، ج ۱، ص ۴۴۸ - ۴۴۹.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۴۹؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۱۷۱؛ المنتظم، ج ۳، ص ۲۹۹.
- ↑ الانساب، ج ۱، ص ۳۲۷؛ تاریخ خلیفه، ص ۱۰۱؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۱۵.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۲۱۸.
- ↑ بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۶۶ - ۶۷.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص ۱۲۲؛ المعارف، ص ۳۱۸؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۷۴.
- ↑ المعارف، ص ۳۱۸؛ انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۳۸؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۸۵.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۲۰۹؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۳۳؛ الاصابه، ج ۱، ص ۶۲۳.
- ↑ عادلی، فاطمه، مقاله «حاطب بن ابیبلتعه لخمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ «ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون میآیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید که به آنان مهربانی ورزید در حالی که آنان به آنچه از سوی حق برای شما آمده است کفر ورزیدهاند؛ پیامبر و شما را (از شهر خود) بیرون میکنند که چرا به خداوند -پروردگارتان- ایمان دارید، پنهانی به آنان مهربانی میورزید و من به آنچه پنهان و آنچه آشکار میدارید داناترم و از شما هر کس چنین کند به یقین، راه میانه را گم کرده است» سوره ممتحنه، آیه ۱.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۸؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۴۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج۴، ص۳۹۸؛ الکامل، ج۲، ص۲۴۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۳۹۸؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۵۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۸.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۷۹۷؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۹۸؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۲۴۲.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۱۰۲؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۱۵.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۵۰؛ الکشاف، ج ۴، ص ۵۱۲.
- ↑ الارشاد، ج ۱، ص ۵۶ - ۵۸؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۴۲.
- ↑ جامعالبیان، ج ۲۸، ص ۷۵ - ۷۶؛ مجمع البیان، ج ۹ - ۱۰، ص ۴۰۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۳۶۹.
- ↑ «ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون میآیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید که به آنان مهربانی ورزید در حالی که آنان به آنچه از سوی حق برای شما آمده است کفر ورزیدهاند؛ پیامبر و شما را (از شهر خود) بیرون میکنند که چرا به خداوند -پروردگارتان- ایمان دارید، پنهانی به آنان مهربانی میورزید و من به آنچه پنهان و آنچه آشکار میدارید داناترم و از شما هر کس چنین کند به یقین، راه میانه را گم کرده است اگر بر شما دست یابند دشمنانتان خواهند بود و بر شما به بدی دست دراز میکنند و زبان میگشایند و دوست میدارند که کاش شما نیز کافر میشدید. خویشان و فرزندانتان در روز رستخیز سودی برایتان نخواهند داشت، (خداوند در آن روز) میان شما جدایی میافکند و خداوند بدانچه میکنید بیناست» سوره ممتحنه، آیه ۱-۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۵۱۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۳۵؛ روح البیان، ج ۹، ص ۵۵۴.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص ۵۷۷.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۸، ص ۷۷؛ الکشاف، ج ۴، ص ۵۱۲؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۴۰۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۳۶.
- ↑ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
- ↑ روض الجنان، ج ۴، ص ۲۶۵؛ مبهمات القرآن، ج ۱، ص ۲۷۶؛ تفسیر ثعالبی، ج ۲، ص ۲۹.
- ↑ «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بیگمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
- ↑ التبیان، ج ۹، ص ۵۵۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۹۹.
- ↑ «آیا پنداشتهاید که به خود واگذاشته میشوید در حالی که هنوز خداوند کسانی از شما را که جهاد کردهاند و جز خداوند و پیامبرش و مؤمنان همرازی نگزیدهاند معلوم نداشته است؟! و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره توبه، آیه ۱۶.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۴۵.
- ↑ «ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند» سوره توبه، آیه ۲۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۵، ص ۲۵؛ روح المعانی، ج ۱۰، ص ۱۰۳.
- ↑ «ای مؤمنان! گروهی را که خداوند بر آنان خشم گرفته است دوست مگیرید که آنان همان گونه از جهان واپسین ناامیدند که کافران از (بازگشت) در گور خفتگان» سوره ممتحنه، آیه ۱۳.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص ۴۱۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۳۰۹.
- ↑ «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بیچون و چرا زکات خواهیم داد و بیگمان از شایستگان خواهیم بود. و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگچشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند. آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که میگفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دلهایشان بر جای نهاد» سوره توبه، آیه ۷۵-۷۷.
- ↑ احکام القرآن، کیاهراسی، ج ۴، ص ۲۱۵؛ مجمعالبیان، ج ۵، ص ۸۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۱۳۳.
- ↑ جامعالبیان، ج ۱۰، ص ۲۴۰؛ مجمعالبیان، ج ۵، ص ۸۱؛ تفسیر ثعالبی، ج ۵، ص ۷۱.
- ↑ «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ «و اگر بر آنان مقرّر میداشتیم که یکدیگر را بکشید یا از دیار خویش بیرون روید جز اندکی از ایشان آن را انجام نمیدادند و اگر اندرزی که داده شده بود به کار میبستند برای آنان بهتر و استوارتر میبود» سوره نساء، آیه ۶۶.
- ↑ اعراب القرآن، ج ۱، ص ۴۶۸؛ اسباب النزول، ص ۳۰۱؛ تفسیر شاهی، ج ۲، ص ۷۱۰.
- ↑ التحریر والتنویر، ج ۵، ص ۱۱۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۰۶؛ جامع البیان، ج ۵، ص ۲۲۰.
- ↑ عادلی، فاطمه، مقاله «حاطب بن ابیبلتعه لخمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.