اسماء بنت عمیس

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۱۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اسماء بنت عمیس
قبرستان باب‌الصغیر در دمشق
نام کاملاسماء بنت عمیس
جنسیتزن
از قبیلهبنی‌خثعم
مادرهند بنت عوف بن زهیر
همسر
پسر
خواهر
محل زندگی
محل آرامگاهدمشق
از اصحاب

اسماء بنت عمیس از بانوان بسیار مجلّل و خردمندی بود که در خاندان بزرگ و با شخصیت پرورش یافت. اوایل بعثت مسلمان شد و از اصحاب باوفای رسول خدا(ص) و یاران مخلص و محرم اسرار خاندان رسالت گردید. ابتدا با جعفر طیار ازدواج کرد و پس از شهادت ایشان همسر ابوبکر و سپس همسر امیرالمؤمنین(ع) شد. لحظات احتضار حضرت زهرا(س) بر بالین آن حضرت حاضر بود. اسماء با تربیت فرزندانی صالح و با ایمان همواره خود و فرزندانش در خدمت خاندان پیامبر(ص) بود و هیچ‌گاه از راه و رسمی که برگزیده بود، پا عقب نگذاشت.

مقدمه

اسماء دختر عمیس بن معبد از قبیله خثعم بود. مادرش هند دختر عوف بن زهیر[۱] از بانوان بسیار مجلّل و خردمندی بود که در خاندان بزرگ و با شخصیت پرورش یافت. وی قبل از آمدن پیامبر (ص) به خانه ارقم در مکه با پیامبر (ص) بیعت کرد و مسلمان شد و از اصحاب باوفای رسول خدا (ص) و یاران مخلص و محرم اسرار خاندان رسالت گردید. پس از وفات شوهرش جعفر طیار به همسری ابوبکر و پس از او به همسری امیرمؤمنان (ع) درآمد و فرزندان بزرگوار و باشخصیتی چون عبدالله بن جعفر، محمد بن جعفر و عون بن جعفر فرزندان جعفر طیار و فرزندی به نام محمد بن ابی بکر را از ابوبکر و یحیی را از علی بن ابی‌طالب (ع) به دنیا آورد[۲].

اسماء و هجرت به حبشه و مدینه

اسماء از سابقان در اسلام بود و همواره زندگانی پر فراز و نشیبی داشت. وی از بانوان مسلمانی است که همراه شوهرش جعفر بن ابی‌طالب (مشهور به جعفر طیار) به حبشه مهاجرت کرد و در مدتی که در آنجا بود، سه فرزند از جعفر طیار به نام‌های عبدالله بن جعفر (شوهر زینب کبری دختر امیرالمؤمنین (ع)) محمد بن جعفر و عون بن جعفر به دنیا آورد[۳].

ازدواج با ابوبکر و امیرالمؤمنین (ع)

اسماء پس از آنکه جعفر طیار در جنگ موته (سال هشتم هجری) به شهادت رسید، به همسری ابوبکر در آمد و از او هم فرزند پسری به نام محمد بن ابی بکر به دنیا آورد[۴].

اسماء همواره مورد اعتماد ابوبکر بود و به هنگام وفات وصیت کرد که بدنش را اسماء غسل دهد. اسماء هم طبق وصیت ابوبکر عمل کرد و او را غسل داد[۵]. اسماء از وفات ابوبکر به همسری امیرالمؤمنین (ع) مفتخر شد و از آن حضرت صاحب پسری به نام یحیی شد[۶].[۷]

اسماء و اطلاع رسانی از توطئه

پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)، اسماء که همسر ابوبکر بود، با خبر شد که توطئه خطرناکی در سقیفه کشیده شده تا حضرت علی (ع) به هنگام نماز صبح به دست خالد ابن ولید کشته شود! لذا فوراً از کنیز خود خواست به خانه فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) برود و پس از ادای سلام این آیه را بخواند: إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ[۸] اشاره به اینکه یا علی، مراقب باش که قصد کشتن تو را دارند.

کنیز آمد در خانه را کوبید و بعد از سلام، آیه را تلاوت کرد. موقعی که خواست برگردد، دوباره آیه را قرائت کرد. اسماء توانست حضرت علی (ع) را از توطئه‌ای که برای کشتن او تدارک دیده بودند، آگاه کند[۹].

وصایای فاطمه زهرا (س) با اسماء

با اینکه اسماء هنگام رحلت پیامبر (ص) و شهادت فاطمه زهرا (س)، همسر ابوبکر بود، اما به خاطر سابقه و علقه خانوادگی که با جعفر طیار برادر حضرت علی (ع) داشت، همواره اما به خانه علی (ع) رفت و آمد داشت و محرم اسرار این خاندان پاک بود. لذا در تشییع پیکر مطهر فاطمه (س) ـ که محرمانه و شبانه انجام شد ـ شرکت داشت و حتی در حالت احتضار آن بانوی مکرمه نیز حاضر بود.

طبق نقل مؤرخان، حضرت فاطمه (س) روزهای آخر عمر پر برکتش وصایایی با اسماء در میان گذاشت، از جمله به او فرمود: «همانا من زشت می‌دانم اینگونه که زن‌ها تشییع جنازه می‌شوند، که پارچه‌ای روی او می‌اندازند و اندام او بر هر کسی که نگاهش کند، پیداست»[۱۰].

اسماء می‌گوید: عرض کردم در سرزمین حبشه عمار‌ه‌ای (تابوتی) می‌ساختند و جنازه را در او می‌گذاشتند و جامه‌ای بر او می‌پوشاندند، که جسد مرده پیدا نبود. حضرت فوراً فرستاد چند قطعه چوب تازه از نخل خرما آوردند و تابوتی به همان نوع که اسماء در حبشه دیده بود، ترتیب دادند. آن وقت فرمود: «چه خوب و زیباست این تابوت؛ زیرا دیگر مرد از زن تشخیص داده نمی‌شود»[۱۱].

امیرالمؤمنین (ع) و اسماء پیکر پاک آن حضرت را شبانه و محرمانه غسل دادند و با حضور چند نفر از نزدیکان مخفیانه به خاک سپردند[۱۲].[۱۳]

اسماء ناظر شهادت حضرت فاطمه (س)

در حدیث آمده است: هنگامی که حضرت زهرا (س) در حال احتضار بود، به اسماء سفارش کرد، از آن کافوری که جبرئیل برای پدرم آورد و سه قسمت کرد: «یک قسمت برای خودش و یک قسمت برای حضرت علی (ع) و یک قسمت برای من گذاشت» و نیز زیادی حنوط پدرم را بیاور و کنار سرم بگذار. بعد او لباس را به روی خود کشید و فرمود: «اسماء، لحظاتی درنگ کن و بعد مرا صدا بزن، اگر تو را پاسخ دادم که هیچ، اگر پاسخ ندادم بدان که به نزد پدرم رسول خدا (ص) رفته‌ام»[۱۴]

اسماء لحظاتی صبر کرد و او را صدا زد اما جواب نیامد، دوباره صدایش کرد و گفت: ای دختر محمد مصطفی، ای دختر بهترین کسی که مادر به او حامله شده، ای بهترین کسی که روی زمین راه رفته، ای دختر کسی که بین او و پروردگار به اندازه قاب دو قوس یا کمتر بود[۱۵].

اسماء می‌گوید: هر چه گفتم جوابی نیامد. پارچه را کنار زدم، دیدم دختر پیامبر (ص) از دنیا رفته است. اسماء خودش را روی بدن مطهر فاطمه زهرا انداخت و او را بوسید و گفت: «هر گاه به محضر پدرت شرفیاب شدی، سلام اسماء بنت عمیس را به او برسان»[۱۶].[۱۷]

وفات اسماء

اسماء با تربیت فرزندانی صالح و با ایمان همواره خود و فرزندانش در خدمت خاندان پیامبر (ص) بود و هیچ‌گاه از راه و رسمی که برگزیده بود، پا عقب نگذاشت و سختی‌ها و نشیب‌های زندگانی کمترین تأثیری در ایمان و اعتقاد او نگذاشت و سرانجام او با ایمانی استوار و دلی آرام دار فانی را وداع گفت و چشم از جهان فرو بست. در کتاب‌های تاریخ، سال وفات او به ثبت نرسیده است[۱۸].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: طبقات الکبری، ج۸ ص۲۸۰؛ اسدالغابه، ج۵، ص۳۹۵؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۳۴۲.
  2. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۵۹.
  3. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۵۹-۱۴۶۰.
  4. اسماء در سال دهم هجری در «حجة الوداع» که به همراه شوهرش و هزاران مسلمان با رسول خدا (ص) عازم بودند در «ذی الحلیفه» درد مخاض گرفت و محمد را به دنیا آورد. ابوبکر می‌خواست او را به مدینه بازگرداند و در این باره از حضرت سؤال کرد، اما پیامبر (ص) دستور داد، او غسل کند و محرم شود و عازم مکه گردد، بدین ترتیب رسول خدا (ص) یک شب را با سایر مسلمانان در آن سرزمین ماند و فردا مُحرم شدند و عازم مکه گردیدند و اسماء نیز مُحرم شد. (ر. ک: طبقات الکبری، ج۸، ص۲۸۲؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۳۸۲ و ۴۰۳).
  5. طبقات الکبری، ج۳، ص۲۰۳ و ج۸، ص۲۸۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۵.
  6. ر.ک: اسدالغابه، ج۵، ص۳۹۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۵.
  7. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۶۰-۱۴۶۱.
  8. «سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شده‌اند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام» سوره قصص، آیه ۲۰.
  9. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۶۳-۱۴۶۴.
  10. احتمال دارد معنای کلام حضرت فاطمه (س) که فرمود: «فیصفها لمن رأی» این باشد که: فاطمه توصیف کرد آنچه را دیده بود؟
  11. «مَا أَحْسَنَ هَذَا وَ أَجْمَلَهُ لاَ تُعْرَفُ بِهِ اَلْمَرْأَةُ مِنَ اَلرَّجُلِ »
  12. کشف الغمه (مترجم)، ج۲، ص۶۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۹؛ ج۸۱، ص۲۵۱؛ و ر. ک: طبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.
  13. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۶۴-۱۴۶۶.
  14. « اِنْتَظِرِينِي هُنَيْهَةً وَ اُدْعِينِي فَإِنْ أَجَبْتُكِ وَ إِلاَّ فَاعْلَمِي أَنِّي قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِي (ص)»
  15. «يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى يَا بِنْتَ أَكْرَمِ مَنْ حَمَلَتْهُ اَلنِّسَاءُ يَا بِنْتَ خَيْرِ مَنْ وَطِئَ اَلْحَصَا يَا بِنْتَ مَنْ كَانَ مِنْ رَبِّهِ قٰابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنىٰ»
  16. بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.
  17. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۶۶-۱۴۶۷.
  18. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۶۷.