شکرگزاری در نهج البلاغه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

شکر به‌معنای شناخت و درک نعمت و شکرگزاری از نعمت‌دهنده، از فضیلت‌های اخلاقی است. شکرگزاری به‌معنای سپاس و ثنا گفتن منعم به سبب نعمت اوست و برای خدای تعالی و هر منعمی به‌کار می‌رود، ولی واژه حمد تنها مخصوص خداست. برترین مرحله شکرگزاری در برابر خداوند متعال معنا می‌یابد. در این حالت، انسان شاکر با نیت شکر و انجام عمل خیر از نعمت‌های پروردگار خویش قدردانی و شکرگزاری می‌کند.

انسان شکرگزار در مرحله اول باید هم نسبت به صاحب نعمت و هم نسبت به نعمت کسب معرفت کند. اهمیت این موضوع برای انسان موحد آن‌گاه آشکار می‌شود که بداند اصل نعمت از خداوند است و دیگران اگر نعمت و خیری برسانند، تنها وسیله‌ای برای انتقال نعمت خواهند بود، که البته شکرگزاری از آنها نیز امری واجب است. امام (ع) در فرمایشی به حق نعمت اشاره می‌کند و می‌فرماید: خدا را در هر نعمتی، حقی است. پس آن‌که حق نعمت به جای آرد نعمتش افزون شود و آن که کوتاهی کند، در خطر زوال نعمت گیرد[۱].

در اثر شناخت نعمت و نعمت‌دهنده، حالت خضوع و فروتنی و رضایت از نعمت به شخص دست می‌دهد. نعمت‌های الهی هدیه‌ای از جانب منعم‌اند و بیانگر لطف و عنایت خداوند نسبت به بنده. از این‌رو آدمی با قلب و زبان و عمل به جوارح نسبت به منعم خویش شکرگزاری می‌کند. اما بیشتر مردمان شکر نعمت‌های الهی را به‌جا نمی‌آورند و خداوند در قرآن کریم به این موضوع اشاره کرده است:خدا فضل خود را به مردمان ارزانی می‌دارد، ولی بیشترشان شکر نمی‌گویند[۲]. خداوند سبحان در چندین فراز از قرآن کریم به موضع شکر توجه فرموده است. این مواضع گاه بر ترکیب دو فضیلت شکر و صبر تأکید دارند[۳]. گویا در این آیات شکرگزاری از نعمت‌های خداوند همواره با اقدام عملی روبه‌روست و تنها به زبان و نیت برقرار می‌شود. امام (ع) نیز در عبارتی خوش‌بخت‌ترین مردم را در حال نعمت، با شکر به زبان و عمل نیک همراه با صبر و شکیبایی یاد می‌کند[۴].

برخی دیگر از آیات الهی، شکرگزاری را وسیله "آزمایش" یاد می‌کند تا مردمان در بوته آزمایش، جوهر وجودی‌شان آشکار شود که شکرگزارند یا ناسپاس. برای نمونه خداوند در قرآن کریم در بیان ماجرای بلقیس و اعجاز حضور او با تخت و بارگاهش از مسافتی دور، سلیمان نبی در یک چشم بر هم زدن، می‌فرماید: و آن‌کس که از علم کتاب بهره‌ای داشت، گفت: من بیش از آن‌که چشم بر هم زنی، آن را نزد تو می‌آورم. چون آن را نزد خود دید، گفت: این بخشش پروردگار من است تا مرا بیازماید که سپاس‌گزارم یا کافر نعمت. پس هر که سپاس گوید برای خود گفته است و هر که کفران ورزد پروردگار من بی‌نیاز و کریم است[۵]. این معنا مورد توجه امام بوده است. از این‌رو شکر نعمات را نخستین امر ضروری و واجب برای انسان‌ها برمی‌شمرد[۶]. نیز می‌فرماید: سپاس و ستایش خدای را که سرنوشت و سرانجام مخلوقات به دست اوست و پایان کارشان به سوی او. او را بر احسان بی‌شمار، برهان درخشان و فضل و نعمت‌های زایا و جوشانش سپاس گویم؛ سپاسی که حق او را به‌جا آورَد، ادای شکر او باشد، به پاداش نزدیکم کند و موجب بهره‌وری افزون شود[۷].

برخی از آیات نیز بر ضرورت شکرگزاری و نقش آن در بقا و ازیاد نعمت تأکید دارد، مانند: برای وی هرچه می‌خواست از بناهای بلند و تندیس‌ها و کاسه‌هایی چون حوض و دیگ‌های محکم بر جای، می‌ساختند. ای خاندان داوود، برای سپاس‌گزاری کاری کنید و اندکی از بندگان من سپاس‌گزارند[۸]. امام علی (ع) نیز بر این معنا تأکید داشته و در فرازهایی از سخنان خود به این موضع پرداخته است. ایشان شکرگزاری در آسایش را به مثابه ابزار کار برای انسان مؤمن ذکر می‌کند[۹] و در فرازی چنین می‌فرماید: از خدا یاری خواهید تا بتوانید حق واجب را ادا کنید و شکر نعمت‌ها و احسان‌های بی‌حسابش را به‌جای آورید[۱۰]. امام (ع) کمترین منفعت شکرگزاری را افزونی نعمت می‌داند[۱۱]. امام علی (ع) در بیانی شکر نعمت و نیکی را حق خداوند بر بندگان بیان فرموده است[۱۲]. در عین حال تأکید دارد که کوتاهی در ادای حق خداوند، باعث زوال نعمت می‌شود[۱۳] و در فرازی دیگر شکر را افزون بر فزونی نعمت، موجب تأخیر در مرگ برمی‌شمرد[۱۴]. ایشان در کلامی نعمت و شکر را دو عنصر به‌هم‌پیوسته یاد می‌کند که شکر همواره با نعمت، نسبت مستقیم دارد. هیچ‌گاه رشته افزونی از جانب خداوند پاهر نشود تا این رشته شکر و سپاس‌گزاری از جانب شاکر بریده شود[۱۵].

امام در فرازی از نهج البلاغه فرمود: نشود که خدا درِ شکر را به روی بنده‌ای بگشاید، در حالی که درِ افزونی نعمت را به رویش بسته باشد و نشود که درِ توبه را بگشاید، در حالی که درِ آمرزش را بسته باشد[۱۶]. از این‌رو خداوند سبحان شکرگزاری را امری به سود شکرگزارنده می‌داند، زیرا ذات حق تعالی نیازی به تشکر بندگان ندارد، چنان‌که می‌فرماید: هر آینه به لقمان حکمت دادیم و گفتیم: خدا را سپاس گوی، زیرا هر که سپاس گوید به سود خود سپاس گفته و هر که ناسپاسی کند، خدا بی‌نیاز و ستودنی است[۱۷].

افزون بر تطابقی که میان سخن امام با کلام خداوند متعال صورت گرفت، امام علی (ع) برخی دیگر از ضرورت‌های شکرگزاری را بیان کرده‌اند که به آنها اشاره می‌شود: شکرگزاری در آسایش، نشانه ایمان است[۱۸]؛ نیکی به آدمی به مثابه بندی بر گردن است که تنها با سپاس‌گزاری باز می‌شود[۱۹]؛ شکرگزاری سبب استحقاق فرد برای دریافت نعمت‌های بیشتر است[۲۰]. امام علی (ع) در نهج البلاغه در بیان و توصیف صفات الهی می‌فرماید: اوست خداوندی که... هر که را بر او توکل کند، کافی باشد و هر که از او چیزی خواهد، عطا کند و هر که بدو وامی دهد، ادایش کند و هر که شکر و سپاس گوید، پاداشش دهد[۲۱]. در منظر امام علی (ع) شکرگزاری از مظاهر ایمان و تقواپیشگی است. مؤمن هرگاه نظاره کند، پند پذیرد و به‌گاه خاموشی بیندیشد، هنگام سختی به یاد خدا باشد و هنگامی که به او عطایی شود شکرگزاری و شکیبا باشد[۲۲]. در فرازی از نهج البلاغه می‌فرماید: ای مردم، پارسایی، دامن آرزو برچیدن است و شکر نعمت حاضر گفتن و از ناروا پارسایی ورزیدن. اگر از عهده این کار برنیایید، چند که ممکن است خود را از حرام واپایید، شکر نعمت موجود فراموش نکنید که راه عذر بر شما بسته است، با حجت‌های روشن و پدیدار و کتاب‌های آسمانی و دلیل‌های آشکار[۲۳].

امام (ع) شکرگزاری را از صفات پرهیزکاران برمی‌شمرد و در وصف حالات آنان می‌فرماید: روز را با سرمایه‌ای از شکر به پایان برَد و صبح را با یاد خدا آغاز کند[۲۴].[۲۵]

شکر و رابطه آن با زندگی افراد

شکر و شکرگزاری در مضامین دینی، نه تنها در ارتباط با خداوند و نعمت‌هایش معنا می‌یابد، بلکه در اجتماع و روابط افراد با یکدیگر نیز مطرح شده است. این اشارات گاه به مجموعه صفات پسندیده‌ای اشاره دارد که بر اثر فضیلت شکرگزاری شکل می‌گیرد. برای مثال از دیدگاه امام (ع) شکرگزاری از منعم و شکیبایی هنگام زوال نعمت، نشانه دوراندیشی و تدبیر در فرد است[۲۶] و نیز برتر انگاشتن شکر نعمت از نیکی به‌دلیل دوام آن[۲۷]. در مواردی نیز مصادیقی عملی از شکرگزاری را مطرح می‌کند: بهترین شکرگزاری بخشش و احسان است[۲۸]؛ سپاس‌گزاری از ما فوق به مثابه دوستی کردن با وی است[۲۹]؛ سپاس‌گزاری از کسی که همتای آدمی است، نیکو برادری کردن است[۳۰]؛ سپاس‌گزاری از فرد پایین دست، بخشش بر اوست[۳۱]. امام (ع) سفارش می‌کند که شخص هنگام مشاهده برتری خود بر دیگران باید سپاس این نعمت به‌جا آورد: و بدان کس که از او برتری، فراوان بنگر تا بدین نگریستن سپاس نعمت‌داری و شکر آن بگزاری[۳۲]. اگر آدمی شخصی را مشاهده کرد که در وجودش نقصی نمایان است، شکر نعمت سلامتی را باید به‌جای آورد: باید به‌سبب عیبی که دیگران بدان مبتلا هستند و او را از آن در امان مانده است، خدا را شکر گوید و این شکرگزاری او را از نکوهش دیگران به خود مشغول دارد[۳۳]و اگر با گناه‌کاران و منحرفان مواجه شد، شکرگزار نعمت هدایت شود: به‌راستی شایسته است که پاکان و پاک‌ماندگان بر گنه‌کاران و فرییب‌خوردگان رحمت آرند و بیشتر به شکر و سپاس الهی بپردازند[۳۴]. سپاس‌گزاری از منعم، دور ساختن کینه و بلا از فرد است[۳۵]؛ سپاس‌گذاری فرد عالم، عمل و آموزش علم به اهل آن است[۳۶]؛ سپاس‌گزاری از منعم با ستایش او و از او به نیکی یاد کردن است[۳۷].

امام (ع) در عین حال به بندگان نیکوکار سفارش می‌کند که هرگز در برابر ناسپاسی افراد، کار نیک را کنار نگذارند، زیرا در پاداش کار خیر، خداوند خود اقدام می‌کند: نکند که کمی سپاس‌گزاری مردم تو را از به‌کار بستن معروف و نیکی بازدارد، زیرا نیکی تو را کسی سپاس‌گزاری خواهد کرد که از آن نیکی بهره‌مند نمی‌شود (و آن ذات اقدس پروردگار است) و تو نیز از شکر شکرگزار بیش از آنچه کفران‌کننده ضایع می‌گذارد، بهره‌مند خواهی شد[۳۸]. امام علی (ع) در فرازی از نهج البلاغه یکی از دلایل ویژه شکر را خداوند را این‌گونه برمی‌شمرد: اگر خداوند آدمی را بر نافرمانی‌اش هم نمی‌ترساند، شکر نعمت‌هایش اجازه نافرمانی نمی‌داد[۳۹].

منابع

پانویس

  1. «يَا أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ لِلَّهِ فِي كُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْهُ خَاطَرَ بِزَوَالِ اَلنِّعْمَةِ»؛ حکمت ۲۳۶.
  2. ﴿وَمَا ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَشْكُرُونَ ؛ سوره یونس، آیه ۶۰.
  3. نک: ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ ؛ سوره ابراهیم، آیه ۵، ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُم مِّنْ آيَاتِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ ؛ سوره لقمان، آیه ۳۱، ﴿ فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ ؛ سوره سبأ، آیه ۱۹، ﴿ إِن يَشَأْ يُسْكِنِ الرِّيحَ فَيَظْلَلْنَ رَوَاكِدَ عَلَى ظَهْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ ؛ سوره شوری، آیه ۳۳.
  4. غرر الحکم، ۱ / ۲۰۴.
  5. ﴿ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ؛ سوره نمل، آیه ۴۰؛ نیز نک: ﴿نِعْمَةً مِّنْ عِندِنَا كَذَلِكَ نَجْزِي مَن شَكَرَ ؛ سوره قمر، آیه ۳۵.
  6. غررالحکم، ۱ / ۲۰۹.
  7. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي إِلَيْهِ مَصَائِرُ الْخَلْقِ وَ عَوَاقِبُ الْأَمْرِ، نَحْمَدُهُ عَلَى عَظِيمِ إِحْسَانِهِ وَ نَيِّرِ بُرْهَانِهِ وَ نَوَامِي فَضْلِهِ وَ امْتِنَانِهِ؛ حَمْداً يَكُونُ لِحَقِّهِ قَضَاءً وَ لِشُكْرِهِ أَدَاءً وَ إِلَى ثَوَابِهِ مُقَرِّباً وَ لِحُسْنِ مَزِيدِهِ مُوجِباً»؛ خطبه ۱۸۱.
  8. ﴿ يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاء مِن مَّحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ ؛ سوره سبأ، آیه ۱۳.
  9. غررالحکم، ۱ / ۴۳۲.
  10. «وَ اسْتَعِينُوا اللَّهَ عَلَى أَدَاءِ وَاجِبِ حَقِّهِ وَ مَا لَا يُحْصَى مِنْ أَعْدَادِ نِعَمِهِ وَ إِحْسَانِهِ»؛ خطبه ۹۸.
  11. «اغتنموا الشّكر فادنى نفعه الزّيادة»؛ غررالحکم، ۱ / ۱۳۵ و ۲۴۰.
  12. غررالحکم، ۱ / ۳۸۳.
  13. غررالحکم، ۱ / ۴۲۶.
  14. غررالحکم، ۱ / ۴۲۷.
  15. «النّعمة موصولة بالشّكر و الشّكر موصول بالمزيد، و هما مقرونان فى قرن، فلن ينقطع المزيد من اللَّه سبحانه حتّى ينقطع الشّكر من الشّاكر»؛ غررالحکم، ۱ / ۹۵.
  16. «مَا كَانَ اللَّهُ لِيَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الشُّكْرِ، وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الزِّيَادَةِ؛ وَ لَا لِيَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الدُّعَاءِ، وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْإِجَابَةِ؛ وَ لَا لِيَفْتَحَ لِعَبْدٍ بَابَ التَّوْبَةِ، وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْمَغْفِرَةِ»؛ حکمت ۴۲۷.
  17. ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ ؛ سوره لقمان، آیه ۱۲.
  18. غرر الحکم، ۱ / ۴۹.
  19. «المعروف غلّ لا يفكّه الّا شكر او مكافاه»؛ غررالحکم، ۱ / ۷۰.
  20. «دوام الشّكر عنوان درك الزّيادة»؛ غررالحکم، ۱ / ۲۱۱.
  21. «هُوَ الَّذِي... مَنْ تَوَکَّلَ عَلَيْهِ کَفَاهُ، وَ مَنْ سَأَلَهُ أَعْطَاهُ، وَ مَنْ أَقْرَضَهُ قَضَاهُ، وَ مَنْ شَکَرَهُ جَزَاهُ»؛ خطبه ۸۹.
  22. نک: غررالحکم، ۱ / ۹۳.
  23. «أَیُّهَاالنَّاسُ، الزَّهَادَةُ قِصَرُ الاَمَلِ، وَالشُّکْرُ عِنْدَ النِّعَمِ، وَالتَّوَرُّعُ عِنْدَ الْـمَحَارِمِ، فَإِنْ عَزَبَ ذلِکَ عَنْکُمْ فَلاَ یَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَکُمْ، وَلاَ تَنْسَوْا عِنْدَ النِّعَمِ شُکْرَکُمْ، فَقَدْ أَعْذَرَ اللهُ إِلَیْکُمْ بِحُجَج مُسْفِرَة ظَاهِرَة، وَ کُتُب بَارِزَةِ الْعُذْرِ وَاضِحَة»؛ خطبه ۸۱.
  24. «وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ»؛ خطبه ۱۹۳.
  25. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۵۰۵ ـ ۵۰۷.
  26. نک: غررالحکم، ۱ / ۹۸.
  27. غررالحکم، ۱ / ۱۰۴.
  28. «احسن شكر النّعم الانعام بها»؛ غررالحکم، ۱ / ۱۸۵.
  29. «شكر من فوقك بصدق الولاء»؛ غررالحکم، ۱ / ۴۴۱.
  30. «و شُكرُ نَظِيرِكَ بِحُسنِ الإخاءِ»؛ غررالحکم، ۱ / ۴۴۱.
  31. «و شُكرُ مَن دُونَكَ بِسَيْبِ العَطاءِ»؛ غررالحکم، ۱ / ۴۴۱.
  32. «وَ أَكْثِرْ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَيْهِ، فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَبْوَابِ الشُّكْرِ»؛ خطبه ۶۹.
  33. «فَلْيَكْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْكُمْ عَيْبَ غَيْرِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ عَيْبِ نَفْسِهِ، وَ لْيَكُنِ الشُّكْرُ شَاغِلًا لَهُ عَلَى مُعَافَاتِهِ مِمَّا ابْتُلِيَ [غَيْرُهُ بِهِ] بِهِ غَيْرُهُ»؛ خطبه ۱۴۰.
  34. «وَ إِنَّمَا يَنْبَغِي لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَيْهِمْ فِي السَّلَامَةِ، أَنْ يَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعْصِيَةِ»؛ خطبه ۱۴۰.
  35. غررالحکم، ۱ / ۴۴۱.
  36. غررالحکم، ۱ / ۴۴۲.
  37. غررالحکم، ۱ / ۴۴۲.
  38. غررالحکم، ۲ / ۸۲۱.
  39. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۵۰۷ ـ ۵۰۸.