بسر بن ابی‌ارطأه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۴۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

بُسْرِ بْن ابی اَرْطاة از فرماندهان سفّاک و بی‌رحم سپاه معاویه که پس از پایان ماجرای حکمیّت پیوسته در قلمرو حکومت علی (ع) به فتنه و غارتگری و کشتار می‌پرداخت و به کاروان حجّاج حمله می‌کرد و هرجا به شیعیان علی (ع) دست می‌یافت آنان را می‌کشت. حضرت علی (ع) در خطبه‌ای از حمله و استیلای او بر یمن یاد کرده و انتقاد از اینکه کوفیان برای دفع تجاوز متجاوزان، هیچ حضور و اطاعتی از خود نشان نمی‌دهند و با داشتن امامی بر حق و راهی درست، دچار تفرقه و سستی‌اند.[۱] وی به مدینه هم حمله کرد و عدّه‌ای را کشت. از سوی معاویه مأموریت داشت که با سپاه چند هزار نفری خود به مکه، مدینه، یمن و مناطق دیگر حمله کند و رعب و وحشت بیافریند و به نقل تواریخ در این رفت‌وبرگشت، ۳۰ هزار نفر را کشت و عده‌ای را در آتش سوزاند.[۲] حضرت علی (ع) او را نفرین و لعنت کرد. چیزی نگذشت که عقل خود را از دست داد و سفیه گشت تا آنکه مرد[۳][۴].

بسر بن ابی ارطاة در زمان خلافت امام علی (ع) به معاویه پیوست و یکی از کارگزاران مهم او به حساب می‌آمد. در جنگ صفین نیز از معتمدان معاویه بود و نقش مهمی در جنگ ایفا کرد. او از جمله سرداران معاویه بود که آب بر یاران امام بستند. در جنگ صفین از مواجهه با امام می‌ترسید، اما وقتی با تحریک معاویه با امام رو‌به‌رو شد، امام با اولین ضربه نیزه او را مغلوب کرد. بسر حیله‌ای همانند عمروعاص به‌کار برد و جان خویش را نجات داد[۵].

پس از جنگ صفین و تصمیم معاویه به از بین بردن امنیت در بلاد مسلمین، بسر با سپاهی راهی حجاز و یمن شد تا مردم را به سمت معاویه متمایل گرداند و هرکه را در اطاعت امام علی (ع) باشد به قتل برساند. وی در راه خود به یمن دو فرزند عبیدالله بن عباس کارگزار امام در یمن را به طرز فجیعی کشت و تا آنجا که می‌توانست به قتل و غارت و ارعاب مردمان پرداخت. امام علی (ع) وقتی کوتاهی مردم را در دفاع از حکومت حق مشاهده کرد، گله‌مند بر فراز منبر آمد و فرمود: به من خبر رسیده که بُسر بن أَرطاة بر یمن دست یافته است. به خدا سوگند، می‌بینم که آنان با هماهنگی و وحدت کلمه بر شما غالب آیند با اینکه بر باطل‌اند و شمایان در راه حقّتان پراکنده و پریشانید. شما امام بر حقّ خود را نافرمانی کنید و آنان از سردمدار غاصب و باطل خویش فرمان برند. آنان بر سرپیمان امیرشان باشند و شمایان خیانت ورزید. آنان در جامعه قانونمند باشند و شما فاسد و قانون‌شکن. تا آنجا که اگر قدحی را به شما سپارم ترسم در آن خیانت کنید و بند آن را بدزدید[۶]. سرانجام به فرمان امام، جاریة بن قدامه سعدی، فتنه بسر را فرو نشاند[۷].

بسر بن ارطاة

او نیز از فرماندهان سپاه معاویه بود و در جریان جنگ صفین با شخص امام رو در رو شد؛ ولی از ترس مرگ مانند عمرو عاص در برابر امام کشفِ عورت کرد و خود را از مرگ نجات داد[۸]. بسر بن ارطاة از سفاکان تاریخ است و در جریان حملاتی که به شهرهای مدینه و مکه و یمن کرد، بی‌محابا شیعیان علی(ع) را کشت. او در مدینه خانه‌های اصحاب حضرت را بر سرشان خراب کرد و در یمن زنان مسلمان را به اسیری و بردگی گرفت و آنان را فروخت[۹]. در مکه دو پسر خردسال عبیدالله بن عباس، به نام‌های عبدالرحمان و قثم را سر برید[۱۰] و در شهرهای نجران و جیشان و صنعاء و حضرموت از بلاد یمن می‌گشت و هر کس را که رابطه‌ای یا علاقه‌ای به علی(ع) داشت وحشیانه می‌کشت[۱۱]. هنگامی که خبر جنایت‌های بُسر به گوش امیرالمؤمنین رسید، سخت برآشفت و او را نفرین کرد. ابن ارطاة در پایان عمر دیوانه شد[۱۲].[۱۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، خطبه ۲۵
  2. الغارات، ج ۲ ص ۶۳۹، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۲ ص ۱۷
  3. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۲۶.
  4. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۶۶.
  5. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۶۶.
  6. نهج البلاغه، خطبه ۲۵: «"أُنْبِئْتُ بُسْراً قَدِ اطَّلَعَ الْيَمَنَ، وَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَيُدَالُونَ مِنْكُمْ، بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ، وَ بِمَعْصِيَتِكُمْ إِمَامَكُمْ فِي الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِي الْبَاطِلِ، وَ بِأَدَائِهِمُ الْأَمَانَةَ إِلَى صَاحِبِهِمْ وَ خِيَانَتِكُمْ، وَ بِصَلَاحِهِمْ فِي بِلَادِهِمْ وَ فَسَادِكُمْ، فَلَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَكُمْ عَلَى قَعْبٍ لَخَشِيتُ أَنْ يَذْهَبَ بِعِلَاقَتِهِ"»
  7. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۶۶.
  8. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۴۶۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۱۶؛ ابن حجر، الاستیعاب، ج۱، ص۲۴۵.
  9. ابن حجر، الاستیعاب، ج۱، ص۲۴۳.
  10. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۳۷۴.
  11. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۳۳.
  12. ابن هلال ثقفی، الغارات، ج۲، ص۶۴۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۸.
  13. جعفری، یعقوب، مقاله «قاسطین»، دانشنامه امام علی ج۹ ص ۱۴۹.