دلایل نقلی عصمت امامان چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

دلایل نقلی عصمت امامان چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاتراثبات عصمت امام
مدخل اصلیضرورت عصمت امام در قرآن - اثبات عصمت امام در قرآن
مدخل وابستهعصمت امام
تعداد پاسخ۲ پاسخ

دلایل عقلی عصمت امامان چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

پاسخ جامع اجمالی

براهین ضرورت عصمت امام در قرآن

امامان از جهت واسطه بودن بین خدا و خلق، برای تضمین درستی پیام الهی باید معصوم باشند: ﴿وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ[۱]. ارتباط تنگاتنگ بین هدایت و عصمت باعث شده است تا عصمت برای هادی لازم و واجب باشد تا جایی که هادی اگر معصوم نباشد امر هدایت او مختل خواهد شد[۲].

دقت در آیه ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۳]. این مهم را روشن‌تر می‌کند. نمونه‌هایی از ابتذال راهبان مسیحی در تاریخ مسیحیت و بازخورد آنها در نگاه عامه مردم نسبت به دین و تنفر آنها از این رفتارهای مستهجن، گویای این واقعیت است که اگر رهبر و هادی خود از گناه مصون نبوده و مرتکب آن شود، اثر مستقیمی در اعتماد و نزدیک و دور شدن مردم به دین دارد: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۴]. این هدایت، امری است که در امام و نبی مشترک است یعنی همان وظیفه هدایت پیامبر با همان دقت و ظرافت و اهمیت، برای جانشین او (امام) هم متعین است: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۵]؛ به بیان روشن‌تر شاید بتوان گفت یکی از فلسفه‌های عصمت در امام همان ایجاد اعتماد مردم به الگو و هادی است و اگر امام و هادی معصوم نباشد تضمین عمل به معارف دین از بین می‌رود[۶].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. صفرزاده؛
آقای صفرزاده، ابراهیم در کتاب «عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی» در این‌باره گفته است:

«آنچه در باب عصمت انبیاء به عنوان مقتضی عصمت گفته می‌شود، در باب عصمت امامان نیز همان موارد اقتضا دارد، زیرا امامت، دنباله نبوت و به قول قرآن، افضل از نبوت است؛ چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۷].

از این آیه فهمیده می‌شود که:

  1. منصب امامت در اواخر عمر و بعد از نبوت به حضرت ابراهیم (ع) عطا گردید
  2. این منصب را همه انبیاء نداشتند، بلکه خداوند متعال امامت را به بعضی از انبیا عطا کرده است. انبیا مؤسس دین بودند و امامان حافظ شریعت از تأویلات و انحرافات؛ یعنی مفسر دین بودند. بنابراین هر آنچه در باب اقتضای عصمت انبیاء گفته‌اند ـ از حکمت تشریع و هدفمند بودن خلقت بشریت و تنزه ذات احدی از کار عبث و اغرای به جهل و به کمال رسیدن انسان‌ها و هدایت بشر ـ مقتضی عصمت امامان نیز هست. البته این موارد به صورت مبسوط در قالب استدلال‌های عقلی خواهد آمد، ولی به اختصار باید گفت که خداوند متعال حکیم است و کار قبیح و عبث از او سر نمی‌زند. از طرفی هدف از خلقت انسان رسیدن او به عالی‌ترین مرحله کمال از جمله خلافت الهی است؛ برای به انجام رساندن این هدف، خداوند متعال شریعت خود را در قالب کتاب‌های آسمانی و وحیانی نازل کرده است. همچنین برای رسیدن این پیام‌ها، انبیا و امامان را به عنوان اولیای دین و مربیان شریعت به مردم معرفی کرده و دستور داده است تا مردم به صورت مطلق و بی قید و شرط از آنها اطاعت کنند. اگر این پیام‌آوران و حافظان دین، معصوم نباشند و احیاناً دچار خطا، گناه و نسیان گردند، چون خداوند به اطاعت مطلق از آنها امر کرده است، نوعی اغرای به جهل و خطاست که با حکمت خداوند متعال سازگار نیست.
  3. از سوی دیگر اگر امام، معصوم نباشد اعتماد ملت از او سلب خواهد شد و لذا از فرمان‌هایش اطاعت نخواهند کرد. با این فرض، کار خداوند عبث و لغو می‌گردد، چون غرضش محقق نمی‌گردد و این عدم اطاعت با غرض خداوند از آفرینش و نصب امامان و حکمت تشریع ناسازگار است؛ با اینکه می‌دانیم خداوند، حکیم است و کار قبیح و عبث انجام نمی‌دهد و سیر تکاملی انسان را نامحدود قرار داده و به انسان امر کرده تا رسیدن به عالی‌ترین مرحله تکامل انسانی، یعنی خلافت الهی سعی و تلاش کند و لحظه‌ای از مجاهدت نفس و طهارت روح و کسب کمالات معنوی باز نماند.

همه این دلایل و امثال آن، عصمت را برای امامان لازم و ضروری می‌کند و روشن است که عصمت برای امام، هم‌سنگ امامت برای هدایت بشر است و امامت، دنباله نبوت در ابلاغ دین و حفظ شریعت از انحرافات و هدایت امت به سوی رستگاری است.

موانع عصمت

این پرسش مهم وجود دارد که آیا عصمت برای امامان، موانعی دارد یا خیر؟

در پاسخ به این اشکال می‌گوییم: اگر عصمت برای امامان امتناع ذاتی داشته باشد، نباید هیچ انسانی به عصمت دست یابد؛ حال آنکه قرآن کریم در موارد مختلف انبیاء را معصوم می‌داند؛ از جمله در آیه شریفه: ﴿وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ[۸]. آیات دیگری از قرآن نیز به صراحت یا به دلالت التزامی، بر عصمت امامان شهادت می‌دهند، همچنان که آیه تطهیر و آیات دیگر بر این مطلب دلالت دارند. از این‌رو به صراحت ادعا می‌شود که در باب امکان عصمت برای امامان، مقتضی عصمت برای آن بزرگواران وجود دارد و موانع احتمالی عصمت، مفقود است و یا اینکه دلالتی بر این موضوع ندارند، بنابراین عصمت برای امامان، امری ممکن است»[۹].
2. یزدی مطلق؛
حجت الاسلام یزدی مطلق، محمود در کتاب «امامت‌پژوهی» در این‌باره گفته است:

«امامان از جهت واسطه بودن بین خدا و خلق، برای تضمین درستی پیام الهی باید معصوم باشند: ﴿وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ[۱۰]. ارتباط تنگاتنگ بین هدایت و عصمت باعث شده است تا عصمت برای هادی لازم و واجب باشد تا جایی که هادی اگر معصوم نباشد امر هدایت او مختل خواهد شد[۱۱].

دقت در آیه ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۲]. این مهم را روشن‌تر می‌کند. نمونه‌هایی از ابتذال راهبان مسیحی در تاریخ مسیحیت و بازخورد آنها در نگاه عامه مردم نسبت به دین و تنفر آنها از این رفتارهای مستهجن، گویای این واقعیت است که اگر رهبر و هادی خود از گناه مصون نبوده و مرتکب آن شود، اثر مستقیمی در اعتماد و نزدیک و دور شدن مردم به دین دارد: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۱۳]. این هدایت، امری است که در امام و نبی مشترک است یعنی همان وظیفه هدایت پیامبر با همان دقت و ظرافت و اهمیت، برای جانشین او (امام) هم متعین است: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۱۴]؛ به بیان روشن‌تر شاید بتوان گفت یکی از فلسفه‌های عصمت در امام همان ایجاد اعتماد مردم به الگو و هادی است و اگر امام و هادی معصوم نباشد تضمین عمل به معارف دین از بین می‌رود[۱۵].[۱۶]

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. «و از آفریدگان ما دسته‌ای هستند که به حقّ رهنمون می‌شوند و به حقّ داد می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱؛ بدون تردید این آیه بر عصمت تمام هدایت کنندگان به سوی حق دلالت می‌کند؛ زیرا کسی که می‌خواهد دیگران را به حق هدایت و بر اساس آن داوری کند، لزوماً باید دو خصوصیت داشته باشد. نخست این که حق را کاملاً بشناسد تا هیچ گاه در تشخیص آن از باطل به اشتباه نیفتد، و دوم این که همواره بر محور حق حرکت کند و هرگز از آن دور نگردد تا برای دادگری بر اساس حق صلاحیت داشته باشد. روشن است که اگر کسی از حق جدا شود، صلاحیت هدایت مردم به سوی حق و دادگری بر اساس آن را نخواهد داشت و کسی که حق را بشناسد و از آن عدول نکند به یقین معصوم است. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص۸۶.
  2. امام پیشوا و مقتدا و برای هدایت مردم است اگر معصوم نباشد. خطا و گناه می‌کند پس خود وی هم محتاج امام دیگری است که بی‌خطا باشد و «معصوم» و اگر او هم معصوم نباشد نیازمند به معصوم دیگری است که خطا نکند، همچنان این (تسلسل) ادامه خواهد داشت تا بامام (معصوم) برسیم. نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد. شارح علی‌اکبر واعظ موسوی، علی (ع) میزان حق، ص۱۰۱.
  3. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  4. «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵. سبحانی تبریزی، جعفر، دانشنامه کلام اسلامی، ص۳۵۲. در این آیه دربارۀ هدایت دو گزینه با یکدیگر مقایسه شده است: گزینۀ اوّل مربوط به کسی است که خود از هدایت ویژه الهی برخوردار است و دیگران را به حق هدایت می‌کند. دیگری کسی است که هدایت‌گر به حق نیست مگر آن‌که دیگران او را هدایت کنند. از این دو گزینه، گزینۀ نخست بر دوم برتری دارد و وجدان انسانی آن را می‌پسندد. چنان که جملۀ ﴿فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ در آیه بیانگر این مطلب است، یعنی اگر جز این داوری شود، برخلاف حکم خرد و وجدان است». ارشاد الطالبین فی شرح نهج المسترشدین، ص۳۳۶؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸ و کشف المراد، ص۴۹۵.
  5. «تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
  6. البته توجه به پیامدهای منفی نبود عصمت اوصیاء در عقیده اهل سنت می‌تواند در این مسئله راه گشا باشد. از باب نمونه می‌توان به قاعده و باور غلط عدالت صحابه در عقاید اهل سنت اشاره کرد. در صورت دقت به منشأ اعتقاد به چنین عقیده ای در اهل سنت، می‌توان پی‌برد که آنها از سویی عصمت را برای خلفای خود قبول ندارند؛ زیرا در واقع از آنها بارها بارها گناه سر زده است. این از طرفی است که نداشتن عصمت خلفا لطمه ای‌ است به اعتماد مردم در مورد دین، پس به ناچار برای تعدیل بی‌اعتمادی مردم به دین، دست به اختراع و بدعت عدالت صحابه زدند تا خطاها و اشتباهات برخی از سران خود را توجیه کرده و از روزنۀ این توجیه سخیف، اعتماد مردم را به دین جلب نمایند. بنابر این امام و جانشین انبیا هم همانند آنان باید معصوم باشد. ر.ک: جمعی از نویسندگان. نویسنده محمود یزدی مطلق، امامت پژوهی، ص۳۲۵.
  7. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  8. «و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۵-۴۸.
  9. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۸۵-۹۰.
  10. «و از آفریدگان ما دسته‌ای هستند که به حقّ رهنمون می‌شوند و به حقّ داد می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱؛ بدون تردید این آیه بر عصمت تمام هدایت کنندگان به سوی حق دلالت می‌کند؛ زیرا کسی که می‌خواهد دیگران را به حق هدایت و بر اساس آن داوری کند، لزوماً باید دو خصوصیت داشته باشد. نخست این که حق را کاملاً بشناسد تا هیچ گاه در تشخیص آن از باطل به اشتباه نیفتد، و دوم این که همواره بر محور حق حرکت کند و هرگز از آن دور نگردد تا برای دادگری بر اساس حق صلاحیت داشته باشد. روشن است که اگر کسی از حق جدا شود، صلاحیت هدایت مردم به سوی حق و دادگری بر اساس آن را نخواهد داشت و کسی که حق را بشناسد و از آن عدول نکند به یقین معصوم است. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص۸۶.
  11. امام پیشوا و مقتدا و برای هدایت مردم است اگر معصوم نباشد. خطا و گناه می‌کند پس خود وی هم محتاج امام دیگری است که بی‌خطا باشد و «معصوم» و اگر او هم معصوم نباشد نیازمند به معصوم دیگری است که خطا نکند، همچنان این (تسلسل) ادامه خواهد داشت تا بامام (معصوم) برسیم. نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد. شارح علی‌اکبر واعظ موسوی، علی (ع) میزان حق، ص۱۰۱.
  12. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  13. «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵. سبحانی تبریزی، جعفر، دانشنامه کلام اسلامی، ص۳۵۲. در این آیه دربارۀ هدایت دو گزینه با یکدیگر مقایسه شده است: گزینۀ اوّل مربوط به کسی است که خود از هدایت ویژه الهی برخوردار است و دیگران را به حق هدایت می‌کند. دیگری کسی است که هدایت‌گر به حق نیست مگر آن‌که دیگران او را هدایت کنند. از این دو گزینه، گزینۀ نخست بر دوم برتری دارد و وجدان انسانی آن را می‌پسندد. چنان که جملۀ ﴿فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ در آیه بیانگر این مطلب است، یعنی اگر جز این داوری شود، برخلاف حکم خرد و وجدان است». ارشاد الطالبین فی شرح نهج المسترشدین، ص۳۳۶؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸ و کشف المراد، ص۴۹۵.
  14. «تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
  15. البته توجه به پیامدهای منفی نبود عصمت اوصیاء در عقیده اهل سنت می‌تواند در این مسئله راه گشا باشد. از باب نمونه می‌توان به قاعده و باور غلط عدالت صحابه در عقاید اهل سنت اشاره کرد. در صورت دقت به منشأ اعتقاد به چنین عقیده ای در اهل سنت، می‌توان پی‌برد که آنها از سویی عصمت را برای خلفای خود قبول ندارند؛ زیرا در واقع از آنها بارها بارها گناه سر زده است. این از طرفی است که نداشتن عصمت خلفا لطمه ای‌ است به اعتماد مردم در مورد دین، پس به ناچار برای تعدیل بی‌اعتمادی مردم به دین، دست به اختراع و بدعت عدالت صحابه زدند تا خطاها و اشتباهات برخی از سران خود را توجیه کرده و از روزنۀ این توجیه سخیف، اعتماد مردم را به دین جلب نمایند. بنابر این امام و جانشین انبیا هم همانند آنان باید معصوم باشد.
  16. یزدی مطلق، محمود، امامت‌پژوهی، ص۳۲۵.