شیخیه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۲۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شیخیه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • شیخیه نام فرقه‌ای از شیعه اثناعشریه که منسوب به شیخ احمد احسائی است. پیروان این فرقه، نسبت به امام زمان، معاد، حدیث، معراج، امامت و... دیدگاه‌های خاصّی دارند که در کتب بزرگان شیخیّه آمده است[۱][۲]
  • شیخیه، فرقه‌‏ای جدا شده از شیعیان دوازده ‏امامی است که بر اساس آموزه‏‌های شیخ احمد احسائی، در نیمه اول قرن سیزدهم پدید آمد. اساس این اندیشه، بر ترکیب برخی از افکار عرفانی و عقاید غالیان با اخبار آل محمد(ع) پایه‌‏گذاری شده است. آموزه‌‏های ویژه بنیانگذار این فرقه، غیر از آن‏که مایه انشعاب داخلی فرقه شد، زمینه‌‏ساز پیدایش دو فرقه منحرف بابیت و بهائیت نیز گردید[۳].

شیخ احمد احسائی

  • شیخ احمد احسائی، فرزند زین الدین بن ابراهیم در رجب ۱۱۶۶ ق، در منطقه احساء در شرق عربستان چشم به جهان گشود و در ذیقعده سال ۱۲۴۱ ق به دیار باقی شتافت. وی، در سال ۱۱۸۶ ق برای تحصیل علم رهسپار عتبات شد. او افزون بر فقه و اصول و حدیث، در طب و نجوم و ریاضی قدیم و علم حروف و اعداد و طلسمات و فلسفه مطالعاتی داشته است[۴].
  • شیخ احمد احسائی در سال ۱۲۲۱ ق عازم زیارت مشهد رضوی شد و در راه بازگشت، در یزد توقفی کرد. اهل یزد، از او استقبال گرمی به عمل آوردند و وی به اصرار ایشان، در یزد مقیم شد و شهرت بسیاری کسب کرد[۵][۶].
  • در این زمان که آوازه احسایی در ایران پیچیده بود، فتحعلی شاه قاجار از وی برای اقامت در تهران، دعوت به عمل آورد. احسایی ابتدا دعوت شاه را نپذیرفت؛ اما سرانجام به تهران رفت؛ ولی اصرار شاه را مبنی بر مقیم شدن در تهران نپذیرفت و در سال ۱۲۲۳ ق همراه خانواده‏‌اش به یزد بازگشت[۷].
  • شیخ احمد احسائی در سال ۱۲۲۹ ق در راه زیارت عتبات، به کرمانشاه وارد شد و با استقبال مردم و حاکم کرمانشاه روبه‌‏رو شد. که وی را به اقامت راضی‏ کرد. اقامت او در کرمانشاه ده سال طول کشید. شیخ احمد احسائی در سال ۱۲۴۱ ق راهی مکه شد؛ اما در دو منزلی مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع دفن گردید[۸][۹].

مقام علمی و اجازه روایت‏

  • شیخ احمد احسایی، تا بیست سالگی در احساء علوم دینی متداول را فرا گرفت؛ اما از زندگی تحصیلی وی چیزی در دسترس نیست. برخی از شیخی‌‏مذهبان بر این عقیده‏‌اند که وی در مراحل بعد، استاد خاصی نداشت و استفاده‌‏های او، از مجالس درس عالمان، تحصیل به معنای متعارف نبود؛ به ویژه آن‏که او در جایی از آثارش، با کسی با عنوان استاد، استناد نکرده است[۱۰][۱۱].
  • احمد احسایی در سال ۱۱۸۶ ق، مقارن با آشوب‌‏های ناشی از حملات عبد العزیز حاکم سعودی به "احساء"، به کربلا و نجف مهاجرت کرد و در درس دانشورانی چون سید مهدی بحر العلوم و آقا محمد باقر وحید بهبهانی، حضور یافت و در مدمت اقامت در عتبات، اجازه‏‌های پرشماری گرفت[۱۲]. مهم‏ترین مشایخ اجازه روایی شیخ احمد احسایی عبارتند از: سید مهدی بحر العلوم، میرزا محمد مهدی شهرستانی، آقا سید علی طباطبایی "معروف به صاحب ریاض"، شیخ جعفر کاشف الغطاء، و شیخ حسین آل عصفور[۱۳][۱۴].
  • احمد احسایی، شاگردان بسیار داشت که از میان ایشان، سید کاظم رشتی، پس از وفات او در گسترش و ترویج افکار او، کوشید و جانشین وی بود[۱۵].
  • شیخ احمد احسایی، گرچه به وارستگی و علم ستوده شده است، آرا و نظریاتش، از خطا مصون نبود و برخی از عالمان معروف آن عصر، با انتقاد جدی از اندیشه‌‏ها و لغزش‏‌های وی، او را غالی، منحرف و حتی کافر خواندند. در قزوین، ملا محمد تقی برغانی شیخ احمد را به دلیل دیدگاه‏ وی درباره معاد جسمانی تکفیر کرد.
  • شیخ احمد احسایی معتقد بود انسان با جسم این جهان وارد قیامت نشده، بلکه با جسم هورقلیایی از قبر بیرون می‌‏آید[۱۶].
  • حکم تکفیر شیخ، در ایران، عراق و عربستان، نشر یافت.
  • شاخص اندیشه غلوآمیز او که باعث تکفیر وی از سوی دانشمندان دیگر شهرها شد، این است که وی امامان(ع) را علل اربعه کائنات "علت فاعلی، مادّی، صوری و غایی" معرفی می‌‏کند[۱۷]. چنین دیدگاه غلوآمیزی، علاوه بر آن‏که خود گناه بزرگی است، زمینه پیدایش افکار دیگری "مثل ادعای الوهیت، تجلی ذات حق، و حلول حق‏تعالی در افراد و ..." شده است[۱۸].
  • پیروان این فرقه مجموعا از مردم بصره، حلّه، کربلا، قطیف، بحرین و بعضی از شهرهای ایران بودند[۱۹][۲۰].

سید کاظم رشتی (جانشین شیخ احمد احسایی)

  • سید کاظم رشتی - از سادات مهاجر حجاز به رشت- در سال ۱۲۱۲ ق در رشت به دنیا آمد. او در جوانی در یزد به شیخ پیوست و همیشه ملازم او بود. شیخ احمد احسایی پیش از وفات خود، سید کاظم رشتی را جانشین خود ساخت[۲۱].
  • پیروان وی نیز بی‏‌هیچ اختلاف، سید را به پیشوایی خویش پذیرفتند[۲۲].
  • طایفه شیخی که در احترام قبور امامان(ع)، غلو داشتند، بالای ضریح حسینی، نماز نمی‌‏گذاردند و آن مکان را فوق‌العاده تقدیس می‌‏کردند. مخالفان آنان از روحانیان شیعه و پیروان آنان که در بالای سر ضریح امام حسین(ع) نماز می‏‌خواندند در مقابل شیخی، بالاسری نامیده شدند.

دوره ریاست سید کاظم رشتی، شانزده سال طول کشید. طایفه شیخی، همه جا، طبق تعلیمات شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی، معالم دین خود را به جای می‏‌آوردند و خود را از دیگر فرقه‏‌های شیعه ممتاز می‏‌دانستند.

  • سید کاظم رشتی، زمانی به جای استاد نشست که کمتر از سی سال سن داشت. وی، به سبب نطق و قلم و تصنیف و تألیف کتاب، عهده‏‌دار انتشار افکار استاد خود شد. او، در تمام مدت پیشوایی خود، به ایران سفر نکرد و مرکز خود را همان عتبات عالیات قرار داد و از آن‏جا، با هند و ممالک عثمانی و حجاز، رابطه داشت. و در سال ۱۲۵۹ ق در کربلا از دنیا رفت[۲۳].
  • یکی از شاگردان وی، حاج محمد کریم خان قاجار مؤسس فرقه شیخیه کرمانیه است.
  • سید علی محمد شیرازی، معروف به "باب" نیز از شاگردان سید کاظم رشتی است. برخی علمای آذربایجان نیز نزد شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی شاگردی کرده و شیخیه آذربایجان را تأسیس کردند.
  • خانواده‌‏های ثقة الاسلام، حجة الاسلام و احقاق، سه طایفه معروف شیخیه آذربایجان هستند. میرزا موسی احقاقی و فرزندانش، ریاست شیخیه آذربایجان را عهده‌‏دار بودند و به نقد تفکرات شیخیه کرمانیه و بابیه و بهائیت پرداختند. اکنون مرکز این گروه، کویت است و فرق چندانی با امامیه ندارند[۲۴].

بدعت رکن رابع

  • از موضوعات جنجال‌ ‏برانگیز در عقاید شیخیه، اعتقاد به رکن رابع است[۲۵]. اکثرا، آن را به سید کاظم رشتی نسبت می‌‏دهند. مقصود از رکن رابع، آن است که میان شیعیان، شیعه کاملی وجود دارد که واسطه فیض میان امام عصر(ع) و مردم است. آنان، اصول دین را چهار چیز می‌‏دانند: توحید، نبوت، امامت و رکن رابع. آنان، معاد و عدل را از اصول عقاید نمی‌‏شمارند؛ زیرا اعتقاد به توحید و نبوت، خود مستلزم اعتقاد به قرآن است و چون در قرآن عدالت خدا و معاد ذکر شده است، لزومی ندارد این دو اصل را کنار توحید و نبوت قرار دهیم. همان‏گونه که ملاحظه شد، این عقیده، بر خلاف عقاید شیعه است و مسلمانان، به طور عموم، معاد را از اصول دین می‌‏دانند.
  • طرح رکن رابع، سبب اختلاف و انشعاب در شیخیه گردید و پس از اندکی، دستاویزی برای ادعای جدید به نام بابیت شد. ادعای بابیت از سوی یکی از شاگردان سید کاظم رشتی صورت گرفت که خود، سرآغاز فسادی بزرگ میان مسلمانان به شمار می‌‏رود[۲۶].
  • ادعای دروغین "بابیت"، از زمان امامان(ع) تا قرن حاضر، کم‏وبیش رواج داشته است؛ امّا هیچ‏یک از مدّعیان دروغین آن، به اندازه علی محمد باب، جامعه اسلامی را به انحراف نکشاند. علاوه بر آن- چنان‏که گفته شد- علی محمد باب، غیر از ادعای دروغین بابیت، ادعای دیگری مطرح کرد که زمینه‌‏ساز فرقه دیگری به نام "بهائیت" شد[۲۷].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک. دائرة المعارف تشیع ج۱۰ص۱۸۵.
  2. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص:۳۵۰.
  3. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.
  4. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.
  5. ر.ک: عبد اللّه احسایی، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ترجمه: محمد طاهر کرمانی، ص ۱۹- ۲۳
  6. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.
  7. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.
  8. ر.ک: عبد اللّه احسایی، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ترجمه: محمد طاهر کرمانی، ص ۲۶- ۴۰
  9. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.
  10. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۶، ص ۶۶۲
  11. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.
  12. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۶، ص ۶۶۳ به نقل از: حسین علی محفوظ، اجازات الشیخ احمد الأحسایی، ص ۳۷- ۴۰
  13. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۶، ص ۶۶۳ به نقل از: علی بحرانی، انوار البدرین، به کوشش محمد علی طبسی، ص ۴۰۶- ۴۰۷؛ احمد احسایی، چند اجازه، ص ۱ و ۲، ۷؛ سید کاظم رشتی، دلیل المتحیرین، ص ۵۱- ۵۵
  14. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.
  15. ر. ک: ابو القاسم ابراهیمی، فهرست کتب مشایخ عظام، ص ۱۱۵ و ....
  16. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.
  17. ر. ک: شیخ احمد احسایی، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، ج ۳، ص ۶۵، ۲۹۶- ۲۹۸ و ج ۴، ص ۴۷ و ۴۸، ۷۸
  18. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.
  19. ر. ک: شریف یحیی الأمین، معجم الفرق الاسلامیة، ص ۱۴۹
  20. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.
  21. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.
  22. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.
  23. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.
  24. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.
  25. ر. ک: بررسی عقاید و ادیان، ص ۴۶۳- ۴۶۶
  26. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.
  27. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۷۶ - ۲۸۰.