انگیزه تأسیس نهاد وکالت چه بوده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۹:۱۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:پرسش غیرنهایی

انگیزه تأسیس نهاد وکالت چه بوده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت

انگیزه تأسیس نهاد وکالت چه بوده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

رحیم لطیفی
حجت الاسلام و المسلمینرحیم لطیفی، در کتاب «پرسمان نیابت» در این‌باره گفته است:
«سراسر زندگی امامان معصوم (ع) ارشاد، تبلیغ و ترویج حقیقت دین محمدی (ص) و تربیت انسان‌های مستعد و مبارزه با موانع رشد و مظاهر فساد بود. که این شیوه بر مذاق برخی از حاکمان و اطرافیان آنها تلخ بود، لذا در برابر امامان موضع خصمانه و دشمنانه‌ای پیش گرفتند که برآیند آن تنش، شهادت، زندانی شدن و غیبت امامان معصوم بود و بزرگترین زیان آن محرومیت بخش بزرگ جامعه اسلامی از دریافت معارف ناب و رسیدن به سعادت اسلامی و انسانی بود[۱].
یکی از تلاش‌های امامان اهل بیت در راستای کاهش این خسارت، آماده‌سازی و راه‌اندازی نهاد و نظام وکالت بود.
بسیاری از اهداف و کارکردهای این نهاد در قالب عنوان‌های زیر می‌گنجد:
  • انگیزه سیاسی: برپایی حکومت عدل با کارگزاران صالح از اهداف بلند مکتب اسلام است که رهبری چنین حکومتی را خداوند معرفی فرموده است، بدون شک ائمه اهل بیت به عنوان رهبران حقیقی همواره درصدد تحقق این هدف بوده و هستند، حقانیت پیشوایی و رهبری امام علی و فرزندانش و اینکه ائمه همواره تلاش می‌کردند تا آب رفته را به مسیر اولش برگردانند چنان روشن و مقبول بود، که بنی عباس با شعار افضلیت و مظلومیتِ علی بن ابی طالب (ع) و فرزندانش وارد صحنه شدند و با شیطنت یک بار دیگر مسیر هدایت را عوض کردند[۲]. نهاد وکالت نیز گامی مهم بسوی تحقق مقدمات این هدف بوده است[۳].
نهاد، برای تأمین این هدف فعالیت دوگانه انجام می‌داد، یعنی از طرفی امت اسلامی را متوجه رهبری و راه الهی می‌کرد و از طرفی به محافظت از این رهبر الهی می‌پرداخت[۴].نهاد، این مهم را با روش‌های دقیق پی‌گیری می‌کرد و حفظ جان امام (ع) اولویت کاری آنها بود. وکلاء و کارگزاران تا می‌توانستند از مراجعه مستقیم مردم به امامان جلوگیری می‌کردند تا کنجکاوی خلیفه و گماشتگان او برانگیخته نشود. در عصر حضور ائمه خود آنها سفارش می‌کردند که پیروان و مراجعه کننده‌ها مراقب خود و امامان‌شان باشند.
امام موسی کاظم (ع) تأکید می‌کرد که حتی وکلاء اموال و وجوهات دریافتی از مردم را به وکیل ارشد در مدینه منوره تسلیم کنند و از آمد و شد مستقیم بپرهیزند[۵].
محمد بن احمد قطان قمی، با برخورد هشیارانه جان خود و جان اعضای نهاد را از هلاکت نجات داد، در زمان غیبت صغری عبیدالله وزیر به شماری از گماردگان عباسی پولی داد تا در چهره وجوهات شرعی به وکلاء دهند و این امر را دستاویز تهاجم بر شیعیان قرار دهد توقیع مبارک از ناحیه حضرت، شیعیان را متوجه خطر ساخت[۶].
در عصر غیبت صغری انجام این وظیفه دوگانه و به ظاهر متضاد تبدیل به یک جریان حیاتی شده بود، یعنی سفرا و وکلاء از طرفی باید از وجود و حیات امام دوازدهم (ع) سخن بگویند تا در برابر فرقه‌های انحرافی بایستند و افکار عمومی شیعیان را به وجود حضرت قانع و آرام سازند و از طرفی برای حفاظت از آخرین هدیه الهی و ذخیره عالم هستی تدابیر شدید تقیه و پنهان کاری را به‌کار ببندند، به ویژه که یکی از اوصاف و وظایف امام دوازدهم (ع) "القائم" بوده و برداشت همگانی این بود که حضرت حاکمان جور را سرنگون و حکومت عدالت اسلامی را برقرار می‌کند لذا دستگاه خلافت با تمام توان پی گیر سرنوشت حضرت (ع) بود[۷]. اینجاست که حتی نام بردن حضرت ممنوع اعلام می‌شود[۸]. نهاد با یک حرکت جالب دستگاه حکومت را دچار سردرگمی کرد و از طرفی افکار سران شیعه را متوجه قطب عالم امکان ساخت. تلاش شبانه‌روزی وکلاء به ویژه سفیر اول انتشار خبر ولادت و زنده بودن حضرت، در میان اصحاب و شخصیت‌های برجسته اجتماع شیعه بود و از طرفی در برابر نامحرمان و گماشته‌های خلفاء تقیه، کتمان و سکوت، اصل کاری آنها بود، تا آنجا که دولت عباسی گمان می‌کرد امام عسکری (ع) بدون اینکه فرزندی از خود به جا بگذارد از دنیا رفته است[۹]. وقتی عبدالله بن جعفر حمیری و احمد بن اسحق قمی از عثمان بن سعید سفیر اول نام امام دوازدهم را پرسیدند، پاسخ شنیدند که: پرسش در این زمینه حرام است چرا که خلیفه خیال می‌کند ابومحمد (امام یازدهم) بدون فرزند از دنیا رفته است و اگر نام امام مهدی (ع) افشاء شود در جستجوی او برخواهد آمد[۱۰].
  • انگیزه ارتباطی: لزوم مراجعه به رهبر و پیشوای الهی در مسایل اجتماعی، دینی، فردی و… مورد سفارش عقل و قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) است، حضرت رسول اکرم (ص) که دارای مقام نبوت و دریافت وحی و صاحب شریعت بود، دارای وظایف و شئوناتی بود مانند واسطه فیض الهی، حکومت، قضاوت، مرجعیت دینی و… با رحلت ایشان، وظایف مذکور تعطیل‌بردار نبود، عقل و نقل گواهی می‌دهند که نزدیکترین شخص به آن جناب عهده‌دار تداوم وظایف آن جناب باشد[۱۱]، در همین راستا وحی الهی دستور نصب و معرفی امامان اهل بیت را صادر فرمود.
در این میان کسانی بودند که می‌خواستند میان دو ثقل مهم و گران‌بها جدایی ایجاد کنند و امت اسلامی را نسبت به رفع نیازهای اساسی در وادی حیرت رها کنند، ائمه جهت فراهم شدن زمینه ارتباط نزدیک با مردم و رفع نیازهای اساسی دست به آفرینش و گسترش نهاد وکالت زدند[۱۲]. ارتباط و مراجعه شیعیان به نهاد وکالت بیشتر به خاطر امور زیر انجام می‌شد:
  1. مراجعه شیعیان و یا نماینده آنها جهت پرداخت اموال خمس، زکات، نذر و هدایا و مراجعه بینوایان جهت دریافت کمک‌های نقدی و غیرنقدی، البته در مواردی خود نهاد کمک‌ها را به مستحقان می‌رسانید.مراجعه شیعیان برای پرداخت وجوهات به نزد معلی بن خنیس وکیل امام صادق (ع) چنان چشم‌گیر بود که منصور عباسی وی را متهم به جمع اموال به منظور کمک به قیام نفس زکیه کرد[۱۳]. راوی می‌گوید خدمت امام هشتم (ع) بودم و هر چه اموال می‌آمد به منزل مفضل بن عمر[۱۴] ارجاع می‌دادند[۱۵]. امام عسکری (ع) پس از معرفی ابراهیم بن عبده به وکالت نیشابور می‌نویسد: و هر آنکس از شیعیان ما در آن ناحیه، که از انحراف به دور و طالب حق باشد، حقوق ما را به ابراهیم بن عبده بپردازد و او نیز به رازی (وکیل ری) [۱۶].
  2. رسانیدن پرسش‌ها، نامه‌ها و درخواست‌ها و کسب تکلیف و پاسخ از محضر امام (ع) یا سروکیل.
  3. در مواردی هدف مراجعه‌کننده و یا پاسخ مشکل او در قالب نامه و یا ملاقات سروکیل ناحیه برآورده نمی‌شود و نیاز به ملاقات حضوری امام (ع) بود. مشروح ارتباطات مردم توسط وکلاء در پاسخ از پرسش وظایف وکلاء ذکر می‌شود.
  • تنش زدایی از شیعیان: برخی روایات بیانگر این مهم‌اند که گاهی ائمه مبالغی را همراه با یکی از اصحاب مورد اعتماد برای رفع نزاع‌های مالی شیعیان گسیل می‌داشتند. ابی حنیفه می‌گوید: با خواهرم به خاطر میراث مشاجره می‌کردیم که مفضل بر ما گذشت، لحظه‌ای درنگ کرد سپس فرمود، داخل خانه شوید، میانه ما را با چهارصد درهم اصلاح کرد و آن مبلغ را از خود به ما داد ولی اضافه کرد که این مال از امام صادق (ع) است و به من دستور داده تا در این موارد خرج کنم[۱۷].
  • کسب تکلیف: سراسر عمر حکومت عباسی‌ها شاهد قیام‌های مردمی و علوی بود، محبان اهل بیت هرگاه در گوشه‌ای از بلاد اسلامی فرصتی برای قیام پیدا می‌کردند علیه خلافت غاصب قیام مسلحانه می‌کردند این قیام گاهی مورد تأیید امامان بود گاهی نبود چون ماهیت خود خواهانه داشتند، از همین روی شیعیان تکلیف واقعی خود را نمی‌دانستند که آیا هواخواه قیام باشند یا نظاره گر و در انتظار فرصت دیگر باشند. نهاد وکالت به عنوان مرجع مردم، روشنگری می‌کرد و موضع امام (ع) در برابر قیام را بیان می‌کرد. قیام مختار ثقفی، زید النار، نفس زکیه، صاحب زنگ، ابومسلم خراسانی، قرامطه و… نمونه قیام‌های بود که برخی آنها مورد تأیید ائمه بود و برخی دیگر نه.
  • خدمت‌رسانی: خدمت‌رسانی به درماندگان و بیچارگان یکی دیگر از انگیزه‌ها و اهداف تشکیل نهاد وکالت بود امام هشتم (ع) برای پخش کمک در میان نیازمندان و اهل بیت خویش اقدام به فرستادن نماینده کرد[۱۸]. چنان‌که امام صادق (ع) نیز از درماندگان شیعه دستگیری می‌کرد ابوجعفر خثعمی می‌گوید: امام صادق کیسه پول به من داد و فرمود به فلان مرد هاشمی بده و مواظب باش تا نفهمد که من این پول‌ها را داده‌ام[۱۹].امام کاظم (ع) به عیسی قرظی که محصولات کشاورزی‌اش طعمه ملخ‌ها شده بود، صدوبیست دینار و بهای دو شتر را عطا کرد[۲۰]. علی بن زید علوی می‌گوید: امام عسکری (ع) پولی به من داد و فرمود برای خودت کنیزی خریداری کن وقتی وارد منزل شدم دیدم کنیز سابقم درگذشته[۲۱].
رهبری نهاد، به ابوهاشم جعفری که از خجالت تهیدستی خود را به امام نگفته بود، صد دینار به او فرستاد و طی نامه مرقوم فرمود: هرگاه حاجتی داشتی پروا مکن که به خواست خدا به مقصودت می‌رسی[۲۲].
  • آموزش معارف: آموزش معارف ناب اسلامی در زمینه‌های عقاید، احکام، تفسیر و… زیر نظر امام (ع) نیز یکی از رسالت‌های نهاد و وکلای منصوبی بود، در عصری که بخش بزرگ امت اسلامی از دامان دانش اهل بیت دور افتاده بودند و در برابر موج شبهات و ‌اندیشه‌های جدید که به خاطر پیش‌روی‌های مسلمانان مطرح می‌شد ناتوان مانده بودند، تبیین معارف اسلامی و دفاع از آموزه‌های اسلامی از جایگاه والای برخوردار بود.
  • مبارزه با‌ اندیشه‌های انحرافی: مبارزه با‌ اندیشه‌های انحرافی که در قلمرو شیعه بوجود آمده بود مسؤلیت نهاد را سنگین‌تر می‌ساخت، چنانکه سخت‌گیری‌های خلفاء بر امت اسلامی و محصور کردن ائمه علت اصلی این مشکلات بود. مشروح تلاش‌های علمی و ارشادی وکلاء و ایستادگی آن‌ها در برابر انحرافات و مدعیان دروغین وکالت و بابیت در پاسخ از پرسشِ وظایف وکلاء و نواب بیان شده است.
  • آماده‌سازی غیبت: و سرانجام یکی از اهداف اساسی آماده‌سازی شیعه برای ورود به عصر غیبت بود شیعه که در طول دو و نیم قرن با گرمای وجودی ائمه مأنوس بود، قطع یکبارگی این گرما بسیار دشوار و موجب ناسامانی‌های می‌شد لذا راه بردن کاروان شیعه بسوی ورودی صحرای غیبت از اهداف و وظایف رهبری و وکلاء بشمار می‌آید که مشروح آن در وظایف رهبری و وکلاء بیان می‌شود»[۲۳].

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. پیامبر اکرم (ص) که سخنش وحی بود نه هوی و هوس، مایه هدایت و دوری از گمراهی را در پیروی از دو ثقل و یادگار گرانسگ خود معرفی کرد "إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ" و این حدیثی است که در معتبرترین منابع شیعه و سنی آمده است ر.ک: نیشابوری، صحیح مسلم، ج ۱۵، ص ۱۸۰، کتاب الفضایل علی‌بن‌ابی‌طالب؛ الجامع‌الصحیح و هو سنن الترمزی، ج ۵، ص ۶۶۲، باب مناقب اهل بیت النبی.
  2. اصفهانی، مقاتل‌الطالبین، ص ۳۰۷.
  3. مشروح فعالیت‌های سیاسی نهاد و اعضای آن در پاسخ به پرسش وظایف و نقش وکلاء می‌آید.
  4. مشروح این قسمت در پاسخ از پرسشِ وظایفِ ویژه نواب خاص می‌آید.
  5. طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۴۷، ح۲۹۸، "حَمَلْتُ إِلَى أَبِي إِبْرَاهِيمَ (ع) إِلَى الْمَدِينَةِ أَمْوَالًا فَقَالَ رُدَّهَا فَادْفَعْهَا إِلَى الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ..." در جای دیگر امام (ع) به وکلاء و دیگران دستور می‌دهند به ابوراشد مراجعه کنند، طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۰۰، ح۹۹۲.
  6. "فَخَرَجَ بِأَنْ يَتَقَدَّمَ إِلَى جَمِيعِ الْوُكَلَاءِ أَنْ لَا يَأْخُذُوا مِنْ أَحَدٍ شَيْئاً وَ أَنْ يَمْتَنِعُوا مِنْ ذَلِكَ وَ يَتَجَاهَلُوا الْأَمْرَ..." کلینی، الاصول من‌الکافی، ۵۲۵،۱ کتاب الحجة، باب مولد الصاحب (ع)، ح۳۰.
  7. ر.ک: کلینی، الاصول من‌الکافی، ۱، ۵۰۵.
  8. طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۰، ح۳۲۲.
  9. "عَنْهُ (ع): فَإِنَّ الْأَمْرَ عِنْدَ السُّلْطَانِ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ (ع) مَضَى وَ لَمْ يُخَلِّفْ وَلَداً وَ قَسَّمَ مِيرَاثَهُ وَ أَخَذَهُ مَنْ لَا حَقَّ لَهُ وَ صَبَرَ عَلَى ذَلِكَ وَ هُوَ ذَا عِيَالُهُ يَجُولُونَ وَ لَيْسَ..." طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۰، ح۳۲۲.
  10. "عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ قَالَ: اجْتَمَعْتُ أَنَا وَ الشَّيْخُ أَبُو عَمْرٍو عِنْدَ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِيِّ الْقُمِّيِّ، فَغَمَزَنِي أَحْمَدُ [بْنُ إِسْحَاقَ‏] أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْخَلَفِ. فَقُلْتُ لَهُ: يَا بَا عَمْرٍو إِنِّي أُرِيدُ [أَنْ‏] أَسْأَلَكَ وَ مَا أَنَا بِشَاكٍّ فِيمَا أُرِيدُ... قَالَ: فَخَرَّ أَبُو عَمْرٍو سَاجِداً وَ بَكَى، ثُمَّ قَالَ: سَلْ، فَقُلْتُ لَهُ: أَنْتَ رَأَيْتَ الْخَلَفَ مِنْ أَبِي مُحَمَّدٍ (ع)؟ فَقَالَ: إِي وَ اللَّهِ وَ رَقَبَتُهُ مِثْلُ ذَا وَ أَوْمَأَ بِيَدَيْهِ، فَقُلْتُ لَهُ: فَبَقِيَتْ وَاحِدَةٌ فَقَالَ لِي: هَاتِ قُلْتُ: فَالاسْمُ قَالَ: مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ أَنْ تَسْأَلُوا عَنْ ذَلِكَ، وَ لَا أَقُولُ هَذَا مِنْ عِنْدِي وَ لَيْسَ لِي أَنْ أُحَلِّلَ وَ أُحَرِّمَ وَ لَكِنْ عَنْهُ (ع). فَإِنَّ الْأَمْرَ عِنْدَ السُّلْطَانِ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ (ع) مَضَى وَ لَمْ يُخَلِّفْ وَلَداً وَ قَسَّمَ مِيرَاثَهُ، وَ أَخَذَهُ مَنْ لَا حَقَّ لَهُ، وَ صَبَرَ عَلَى ذَلِكَ، وَ هُوَ ذَا عِيَالُهُ يَجُولُونَ وَ لَيْسَ...". طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۰، ح۳۲۲.
  11. فخر رازی، التفسیرالکبیر، ۴۳،۴ ذیل آیه ابتلاء ابراهیم.
  12. صدر، تاریخ الغیبة الصغری، ص ۶۰۹: الاتصال بالقواعد الشعبیه المنتشرین فی العراق و غیرالعراق من‌البلاد الاسلامیه...
  13. مامقانی، تنقیح‌المقال، ۳ ، رقم ۱۱۹۹۴.
  14. وی صاحب کتاب "التوحید" است که در اثبات خدا و رد بر دهریه است، غضائری او را ضعیف و خطابی و شیخ مفید او را از خواص امام و شیخ طوسی او را از ممدوحین و ابن شهر آشوب او را از خواص اصحاب امام صادق و باب موسی کاظم خوانده است، امام در حق او فرمود اگر صلیب در گردن او ببینم در حقانیت او شک نمی کنم (خوئی، معجم الرجال، ۲۴۳،۱۹) اگر در مواردی مزمت‌های از امام صادق در ارتباط او با فرزندش اسماعیل آمده مربوط به زمانی است که به خطابیه (غالیان) خوش بین بوده است (خوئی، معجم الرجال، ۲۴۸،۱۹).
  15. طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۴۷، ح۲۹۹.
  16. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۴۷، ح۱۰۸۸.
  17. "ابْنُ حَنِيفَةَ قَالَ: مَرَّ بِنَا الْمُفَضَّلُ وَ أَنَا وَ أُخْتِي نَتَشَاجَرُ فِي مِيرَاثٍ فَوَقَفَ عَلَيْنَا سَاعَةً ثُمَّ قَالَ تَعَالَوْا إِلَى الْمَنْزِلِ فَأَتَيْنَاهُ وَ أَصْلَحَ بَيْنَنَا بِأَرْبَعِمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ دَفَعَهَا إِلَيْنَا مِنْ عِنْدِهِ حَتَّى يَسْتَوْثِقَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنَّهَا لَيْسَتْ مِنْ مَالِي وَ لَكِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَمَرَنِي‏" ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۲۷۳،۴؛ مامقانی، تنقیح‌المقال، ۲۳۸،۳ رقم ۱۲۰۸۴.
  18. مامقانی، تنقیح‌المقال، ۱۰۱،۲-۱۰۰ رقم ۵۷۸۰ و ۳، آخر، ص ۱۶۸ رقم ۱۱۲۱۱.
  19. "كَانَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ يُطْعِمُ حَتَّى لَا يَبْقَى لِعِيَالِهِ شَيْ‏ءٌ. أَبُو جَعْفَرٍ الْخَثْعَمِيُّ قَالَ: أَعْطَانِي الصَّادِقُ (ع) صُرَّةً فَقَالَ لِي ادْفَعْهَا إِلَى رَجُلٍ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ لَا تُعْلِمْهُ أَنِّي أَعْطَيْتُكَ شَيْئاً" (ابن شهر آشوب، مناقب‌آل‌ابی‌طالب، ۲۷۳،۴).
  20. "حدّثنى عيسى بن محمّد بن مغيث القرظي و بلغ تسعين سنة. قال: زرعت بطّيخا و قثاء... بغتني الجراد فأتى على الزّرع... طلع موسى بن جعفر بن محمّد فسلّم، ثمّ‌ قال ايش حالك‌؟ فقلت: أصبحت كالصّريم بغتني الجراد فأكل زرعي. قال: و كم غرمت فيه‌؟ قلت: مائة و عشرين دينارا مع ثمن الجملتين، فقال: يا عرفة زن لأبى المغيث مائة و خمسين دينارا فربحك ثلاثين دينارا و الجملين فقلت يا..." (تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، باب المیم، ذکر من اسمه موسی، ۲۹،۱۳).
  21. "عَلِيُّ بْنُ زَيْدٍ الْعَلَوِيُّ الزَّيْدِيُّ قَالَ: أَعْطَانِي أَبُو مُحَمَّدٍ (ع) دَنَانِيرَ وَ قَالَ: اشْتَرِ بِهَذِهِ الدَّنَانِيرِ جَارِيَةً فَإِنَّ جَارِيَتَكَ قَدْ مَاتَتْ فَأَتَيْتُ دَارِي وَ إِذَا بِالْجَارِيَةِ قَدْ شَرِقَتْ وَ مَاتَتْ" (ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴۳۹،۴).
  22. "حَدَّثَنِي أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيُّ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ (ع) ضِيقَ الْحَبْسِ وَ كَلَبَ الْقَيْدِ فَكَتَبَ إِلَيَّ أَنْتَ مُصَلِّي الْيَوْمَ الظُّهْرَ فِي مَنْزِلِكَ فَأُخْرِجْتُ وَقْتَ الظُّهْرِ فَصَلَّيْتُ فِي مَنْزِلِي كَمَا قَالَ وَ كُنْتُ مُضَيَّقاً فَأَرَدْتُ أَنْ أَطْلُبَ مِنْهُ مَعُونَةً فِي الْكِتَابِ الَّذِي كَتَبْتُهُ فَاسْتَحْيَيْتُ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَى مَنْزِلِي وَجَّهَ لِي بِمِائَةِ دِينَارٍ وَ كَتَبَ إِلَيَّ إِذَا كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَلَا تَسْتَحْيِ وَ لَا تَحْتَشِمْ وَ اطْلُبْهَا تَأْتِكَ عَلَى مَا تُحِبُّ إِنْ شَاءَ اللَّهُ" (شیخ مفید، الارشاد، باب ۳۳، ح۹، ۲۳۰،۲).
  23. لطیفی ، رحیم، پرسمان نیابت، ص۳۹-۴۹.