جنگ نهروان در نهج البلاغه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث جنگ نهروان است. "جنگ نهروان" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جنگ نهروان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

برخورد روشنگرانه امام (ع) با خوارج

  • امام (ع) به روشنگری در برابر خوارج می‌پرداخت و خود را احتجاج کننده بر ضد خوارج معرفی می‌کرد[۲] و به شبهات آنان پاسخ می‌داد. نخست عبدالله بن عباس را به سوی آنان فرستاد. به وی توصیه کرد با سنّت با آنان احتجاج کن[۳]. سپس خود به میان آنان رفت و به تمام پرسش‌ها و شبهه‌هایش پاسخ داد و فرمود: ما مردان را حَکَم قرار نداده‌ایم بلکه قرآن را حکم قرار دادیم و ترجمان آن به دست مردان است[۴]. درباره حکمیت که آن را خلاف شرع می‌دانستند نیز فرمود: پیامبر در جنگ با بنی‌قریظه، سعد بن معاذ را حَکَم قرارداد. هم‌چنین به پنج سؤال دیگر آنان نیز پاسخ داد. بسیاری قانع شدند و به کوفه آمدند. چهار هزار نفر از آنان بر عقیده خود باقی ماندند. امام (ع) در برخورد با آنان صبورانه به افشاگری پرداخت[۵]. امام یاران خویش را از برخورد خشونت‌آمیز با آنان نهی می‌کرد[۶]. سهمشان را از بیت المال قطع نکرد و از ورود به اجتماع و مسجد ممنوع نشدند. امام درباره آن‌ها فرمود، تا زمانی که به جنگ نپردازند با آن‌ها جنگ نخواهد کرد.

مقدمات جنگ با خوارج نهروان

جنایات خوارج نهروان

  • امام (ع) دستور داده بود تا زمانی که خوارج مشکلی نیافرینند، با آن‌ها کاری نداشته باشند.خوارج در مسیر خود به عبدالله بن خباب ارت رسیدند. او به نقل شیخ طوسی کارگزار نهروان بود. گفت‌وگویی بین آنان رخ داد. یکی از خوارج خرمایی را که از درخت افتاده بود، برداشت و خورد. دیگری پرسید: "به چه چیز آن را حلال دانستی؟" وی خرما را از دهانش دور انداخت و دیگری به کشتن خوکی اعتراض کرد که از افراد معاهد است. ابن خباب گفت: "آیا شما را راهنمایی کنم به کسی که حرمت وی از خوک بیشتر است؟" گفتند: "چه کسی است؟" گفت: "من." پس او را کشتند. آنان سر ابن‌ خباب را جدا کردند، شکم همسر باردارش را دریدند و سه زن دیگر را کشتند. امام (ع) حارث بن مره را برای کسب اطلاع فرستاد، اما او نیز کشته شد.

تصمیم به نبرد با خوارج

رویارویی با خوارج

  • امام (ع) وقتی در برابر خوارج قرار گرفت، درباره کشتن عبدالله بن خباب از آنان پرسید. آن‌ها اقرار به کشتن وی کردند. امام (ع) فرمود: "از گردان‌ها به‌طور جداگانه بپرسید." سؤال کردند، آن‌ها همه اعتراف کردند. امام (ع) فرمود: "چه کسی عبدالله بن خباب را کشته است؟" همه گفتند: "تو را می‌کشیم، همان گونه که او را کشتیم، همگی ما او را کشتیم." امام (ع) فرمود: "به خدا سوگند اگر تمام اهل دنیا این گونه اعتراف به کشتن عبدالله بن خباب کنند و من بر کشتن آن‌ها توانا باشم، آنان را خواهم کشت."

سازمان‌دهی و برافراشتن پرچم امان

نبرد دو نیرو

  • وقتی که دو نیرو در برابر هم قرار گرفتند، عبدالله بن وهب به‌سوی سپاه امام یورش برد. امام (ع) فرمود: "شما دست نگه دارید تا آنان جنگ را شروع کنند." خوارج حمله را با شعار " لَا حُكْمَ‏ إِلَّا لِلَّهِ‏ " آغاز کردند. تیراندازان به آنان حمله و خاموششان کردند. سواران از دو سو حمله کردند پیادگان نیز با شمشیر و نیزه حمله بردند و چیزی نگذشت که آنان را از پا درآوردند. از یاران علی (ع) تنها نه نفر کشته شدند و از خوارج ده نفر نجات یافتند. امام علی (ع) آنچه در اردوگاه خوارج مانده بود (مانند سلاح و چهارپایان استفاده شده در جنگ) جمع و میان رزمندگان تقسیم کرد و دیگر کالاها و بردگان را به صاحبانشان بازگرداند. پس از نبرد، وقتی امام (ع) بر کشته‌های خوارج می‌گذشت، فرمود: "گرفتار باشید، به شما زیاد رساند کسی که شما را فریب داد." گفته شد: "ای امام، چه کسی آنان‌را فریب داد؟" فرمود: "شیطان گمراه کننده و نفس‌هایی که به زشتی فرمان می‌دهند"[۸]. امام (ع) جنگ با خوارج را پس از خود منع کرد[۹].

باقی مانده خوارج

  • پس از کشته شدن خوارج، امام (ع) فرمود: آن‌ها از بین نرفته‌اند. آنان نطفه‌ای هستند در پشت مردان و رحم زنان، هرگاه رئیسی از آنان ظهور نماید، کشته شود. تا این‌که آخر آنان دزدان راهزن باشند[۱۰].
  • همان گونه که امام (ع) فرمود، اکنون نیز گروهی از خوارج در عمان به‌نام "فرقه اَباضیه" حضور دارند. پس از نهروان خوارج چندین قیام علیه امام داشتند که امام (ع) برای سرکوب آنان نیرو فرستاد. شورش خریت بن راشد نیز از جمله شورش‌های خوارج به‌شمار می‌رود که در نهج البلاغه به آن اشاره شده است[۱۱]»[۱۲].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. از این جهت به به آنان "شُرات" می‌گویند که لجبازی کردند. البته آنان مدعی بودند این وجه تسمیه بدان جهت است که دنیای خود را به آخرت و بهشت فروخته‌اند.
  2. نهج البلاغه، خطبه ۷۵
  3. نهج البلاغه، نامه ۷۷
  4. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۵
  5. نهج البلاغه، حکمت ۱۹۸ و خطبه‌های ۴۰ و ۱۸۴
  6. نهج البلاغه، حکمت ۴۲۰
  7. نهج البلاغه، خطبه ۵۹
  8. نهج البلاغه، حکمت ۳۲۳
  9. نهج البلاغه، خطبه ۶۱
  10. نهج البلاغه، خطبه ۶۰
  11. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۱
  12. دانشنامه نهج البلاغه؛ ج۱، ص 261- 264.