نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۱۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۱۲ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شبهه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
شبهه بهمعنای مشابهت و پوشیدگی، امری که در آن حکم به صواب و خطا مشکل افتد، اشتباه، احتمال اشکال و شک و نیز مشخص نبودن حق و باطل یک چیز است. هنگام شبهه، دو چیز در اثر مشابهت از همدیگر تشخیص داده نمیشوند. خداوند سبحان در قرآن کریم با اشاره به داستان حضرت عیسی (ع) میفرماید:یهودیان میگویند: ما مسیح، عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم"، و حال آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند، لیکن امر بر آنان مشتبه شد؛ و کسانی که درباره او اختلاف کردند، قطعاً در مورد آن دچار شکّ شدهاند و هیچ علمی بدان ندارند، جز آنکه از گمانپیروی میکنند و به یقین او را نکشتند[۱].
شبهه در معنای مشابهت و اختلاط حق و باطل، همبستگی فراوان با موضوع فتنه دارد و دارای آثار فردی و اجتماعی فراوان است. از اینرو در کلام امام (ع) مورد توجه ویژه واقع شده است. امام در تبیین موضوع، وجه تسمیه شبهه را از آن جهت برمیشمرد که اغلب باطل بهصورت حق جلوهگر میشود. از اینرو تشخیص حق از ناحق مشکل است. امامآراستگیباطل به حق را از مصادیق ایجاد شبهه برمیشمرد: جز این نیست که آغاز هر فتنه و فساد، پیروی از هوسها و بدعت در احکام دین است که با کتاب خدا ناسازگار نیست. و گروهی بر گروه دیگر به نام دین ولی بیگانه از آن، سرپرستی کنند تا بدعت در جامعه تحقّق یابد. پس اگر باطل در حق نیامیزد و چهره زیبای آن را مکدّر نسازد، ترسی بر حقجویان نباشد؛ و نیز اگر حق از توطئه باطل برهد و بیپرده ظاهر شود، زبان دروغپرداز دشمنان بسته شود. ولی هنردشمن این است که مشتی از این و مشتی از آن برگیرد و درهم سازد و در چنین موقعیتی است که شیطان و دوستانش چیره شوند. امّا آنان که از پیش در پرتو هدایت و لطف الهی بودهاند، نجات یابند[۴].
امام (ع) تمسّک به کتاب خدا را راه برونرفت از شبهه ذکر میکند و میکند و میفرماید: باید از کتاب خدادستور گرفت و در موارد شبهه، بیدلیل کسی را متّهم نکرد و بندگان خدا در دادگاه عدل الهی بدانچه در سینه دارند محاکمه و مجازات شوند[۵]. دیگر راه برونرفت از شبهات و فتنهها، تمسک به معصوم و اطاعت و فرمانبری اوست. امام (ع) در این مورد به مردمان هشدار میدهد: اگر مرا از دست دهید، درگیریها و نابسامانیها به شما هجوم آورد و مشکلات جانکاه شما را در منگنه قرار دهد و بسیاری از سؤالکنندگان سر به گریبان شوند و بسیاری از سؤالشوندگان در پاسخ فرومانند و نظام فکری خود را از دست دهند؛ و این به روزگاری است که جنگتان به درازا کشد و تمام توانتان در آن به کار رود و دنیا بر شما تنگ آید و روزهای مصیبت و بلا بر شما همچنان ادامه یابد تا خداوند برای نیکمردانتان که باقی ماندهاند فرج و فتحی دررسانَد. آری، آنگاه که فتنهها روی آورند، حق و باطل درهم آمیزند و شبهه و سردرگمی ایجاد کنند، و هنگامی که پشت کردند و ضربههای خود را وارد آوردند، شناخته شوند که دیگر سودی نخواهد داشت. فتنهها چون بادها در گردشاند، گاهی به شهری رسند و آنجا را مورد تاخت و تاز قرار دهند و زمانی به شهر دیگر هجوم آورند[۶].
در دوره حکومت امام، شبههافکنی از ترفندهای دشمنانامام بود که از آن طریق در میان عناصر سستایمان سپاه امام نفوذ میکردند. در جریان جنگ جمل، هنگامی که یارانجمل در برابر امامقیام کردند با ایجاد شبهه در مورد قتل عثمان و نقش امام در قتل او بهعنوان خونخواهیعثمان، شبهه افکندند و فتنهجمل را پیش آورند. سپاهشام نیز با شبههافکنی در میان مردمان، خود را بر حق جلوه دادند و مردمان در اثر شبهه پیش آمده، دچار فتنهصفین شدند. امام (ع) فتنهبنیامیه را بزرگترین فتنهها میشمارد و میفرماید: بههوش باشید که ترسآورترین فتنهها از نظر من فتنه بنیامیّه است که فتنهای کور و تاریک و بلای آن همهگیر است، ولی گروهی خاص قربانیان آن خواهند شد. آری، آن که نیک بنگرد و حقیقت را دریابد، بهپا خیزد و به رنج و بلا افتد و آن که چشم و گوش بسته بماند و تسلیم امواج باطل شود، سر در آخور کند و زنده بماند[۷]. امام (ع) دلیلانحرافمردمان در ماجرای حکمیّت و گرفتار شدن آنها در شبهه را دو چیز میداند: نخست، رجوع نکردن به قرآن و دوم، رجوع نکردن به سنت. بر این اساس، شبهات بر مردمان چیره و امکان تشخیص حق از باطل مشکل میشود.
در جنگ نهروان نیز امر حکمیت بر خوارج مشتبه شد و خود، گرفتار شبهه شدند و در جریان این شبهه، امکان تشخیص حق از باطل از میان رفت و واقعه نهروان رخ داد. امام (ع) افزون بر تسمک به قرآن و سنت نبوی، نفاق را از عوامل اصلی ایجاد شبهه و فتنه برمیشمرد و در فرازی از نهج البلاغه، مردمان را از توجه به منافق بازمیدارد و میفرماید: ای بندگان خدا، شمایان را به تقوای الهی سفارش کنم و از دورویان و منافقان برحذر دارم، که آنان گمراه و گمراهتر و لغزشکارند و دیگران را به لغزش و خطا وادارند، هر روز به رنگی و شکلی درآیند و فتنهگری کنند و به هر وسیلهای چنگ زنند و در هر راهی به کمین نشینند. دلهاشان بیمار و رویهاشان آراسته و سزاوار. مرموزانه حرکت کنند و مخفیانه ضرر زنند. سخنشان دوا و کلامشان شفا، امّا کردارشان درد بیدرمان، به فراخی و آسودگی دیگران رشک برند و حسادت کنند و بلاها و سختیها را خواستارند و امیدها را ناامید کنند. در هر راهی که گام نهند ویرانی کنند و قربانی گیرند و هر دلی را دستبرد زنند و در هر غمی خود را غمگسار نشان دهند و بر هر مصیبتی سرشکی ریزند. در ستایش و تعریف به یکدیگر نان قرض دهند و از هم انتظار تعریفهای بیجا دارند. اگر سؤالی کنند، اصرار ورزند و در وقت نکوهش، پردهدری کنند و اگر حکمی دهند، از حد بگذرند و از حقتجاوز کنند. در برابر هر حقّی باطلی را علم کنند، برای هر امر استواری راه انحرافی گشایند، برای هر زندهای قاتلی گمارند، برای هر دری کلیدی سازند و برای شبی چراغی افروزند. دست به دامن یأس و ناامیدی شوند تا طمعکاریِ خود را اشباع کنند و در نتیجه بازار خویش را گرم و پررونق سازند و در این راه از هیچگونه سرمایهگذاری دریغ نورزند و هر چیز بهظاهر ارزندهای از خرج کنند. آنقدر زیبا و پرجاذبه سخن گویند که آدمی را به شبهه اندازند که گویا بر حقّاند و چنان توصیف کنند اوضاع را دگرگونه جلوه دهند. راه بیراهه و بیراهه را راه نمایانند. پس آنان یک دنیاشیطان و مجموعهای از شرّر و زیاناند و به تعبیر قرآن "آنها حزب شیطاناند، اگاه باشید که حزب شیطان قطعاً زیانکارند"[۸][۹].