ابوالأسود دوئلی
(ابوالأسود دوئلی) | |
---|---|
اطلاعات فردی | |
مذهب | شیعه |
اطلاعات حدیثی | |
مشایخ | ربعی بن عبد الله |
راویان از او | محمد بن عاصم |
تعداد روایات | ۲ |
سایر | نام وی در منابع ذیل آمده است: أعیان الشیعة: ج۳، ص۴۴۰. تنقیح المقال : ۱ / ۱۴۶ ر ۹۲۶. جامع الرواة : ۱ / ۱۵۰.الجامع فی الرجال : ۱ / ۲۷۳.قاموس الرجال : ۲ / ۱۲۹ ر ۹۰۰.مستدرکات علم الرجال : ۱ / ۶۷۸ ر ۴۸۵ / ۲۰۲۱.معجم رجال الحدیث : ۳ / ۲۰۹ ر ۱۴۶۵، ورقم ۱۴۶۶.الموسوعة الرجالیة : ۷ / ۱۴۳. |
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
ابوالأسود دوئلی از اصحاب امام علی(ع)، ادیب، شاعر و شیعۀ برجسته بود. او نزد خلفاء جایگاه بزرگی داشته تا جایی که از کارگزاران آنها بوده ولی نسبت به امیرالمؤمنین(ع) ارادت ویژهای داشت. در نبرد جمل و صفین حضور داشت و از طرف امیرالمؤمنین(ع) قاضی بصره شد. پس از شهادت حضرت در سخنرانی خود مردم را به بیعت با امام مجتبی(ع) دعوت میکند. با مشاهده خطا در گفتار مردم به توصیه امام علی(ع) به وضع و تدوین علم نحو و رسمالخط قرآن پرداخت و پایهگذار علم نحو شد.
نسبشناسی
ابوالاسود دوئلی نامش ظالم بن عمرو است که بیشتر به کنیهاش معروف شده است[۳].[۴] وی از اصحاب و موالیان امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین و امام سجاد(ع) بود و از طرف عمر بن خطاب، عثمان و حضرت علی(ع) در بعضی بلاد اسلامی حاکم بود[۵].[۶] پدرش دُئِل بن بکر بن عبد مَناة ابن کنانه[۷] و مادرش از قبیله بنی عبد الدَّار[۸] بوده است. درباره تاریخ ولادت این شاعر اطلاعاتی در دست نیست، ولی ابوحاتم سجستانی و سیوطی ولادت او را در زمان جاهلیت دانسته اند[۹].[۱۰] درباره صحابی یا تابعی بودن ابوالاسود نیز اختلاف است. هرچند او در زمان پیامبر اکرم(ص) حضور داشته و در همان زمان به دین اسلام مشرف شده، اما به دلیل ندیدن پیامبر از تابعین محسوب میشود[۱۱]. بنابه گفته ابوالفرج اصفهانی[۱۲] و ابن حجر[۱۳]، در غزوه بدر همراه مسلمانان بوده است، اما از جزئیات حضور او خبری در دست نیست. شیخ طوسی او را در زمره اصحاب امامان: علی، حسن و حسین و سجاد(ع) دانسته[۱۴] اما مشهور آن است که او از یاران و شیعیان امام علی(ع) بوده است[۱۵].[۱۶]
فعالیتهای سیاسی
از جنگهایی که به یقین ابوالاسود در آن حضور داشته، جنگ جمل است. او پیش از آغاز جنگ هنگامی که عایشه به سوی بصره راهی شد، به امر عثمان بن حُنیف برای گفتگو نزد او و طلحه و زبیر میرود[۱۷]. در برخی منابع به رفتار تند ابوالاسود با عایشه در این دیدار اشاره شده است[۱۸]. ابوالأسود نقل میکند وقتی طلحه و زبیر، عثمان بن حنیف را از بصره با اکراه بیرون کردند و وارد خزانه شدند گفتند این غنایمی است که خدا به ما وعده داده و در اختیار ما خواهد بود. پس از پیروزی سپاه امیرالمؤمنین، امام علی(ع) وارد بر خزانه شده و فرمودند: «ای طلاها و نقرهها دیگری را بفریبید همانا مال، رئیس ستمگران است و من رئیس مؤمنانم»[۱۹]، به خدا قسم هیچ توجهی به آن اموال نکرد با خود گفتم آنها چه گفتند و علی چه میگوید از اینجا بصیرت و شناختم به امیرالمؤمنین(ع) بیشتر شد[۲۰].[۲۱] نقل شده در جنگ صفین هم شرکت داشت[۲۲]، با آغاز جنگ، ابن عباس به امر امام علی(ع) ابوالاسود را برای بسیج نیروها فرستاد[۲۳] و خود به سوی امام رفت و گفتهاند که ابوالاسود را به جای خویش در بصره گمارد[۲۴].[۲۵]
ارادت و محبت به امیرالمؤمنین(ع)
در بیان محبت او نسبت به حضرت علی(ع) حکایات مختلفی نقل شده است، از جمله داستان سنگ زدن قبیله بنی قشیر به ابوالأسود به علت دوستداری امام(ع) و سرودن شعری در دفاع از شیعه بودن خود[۲۶]، پاسخ او به زیاد بن ابیه درباره علاقهاش به امام که گفت: محبت امیرالمؤمنین دائماً در قلب من زیاد میشود، مانند محبت معاویه در قلب تو[۲۷].[۲۸] همچنین روزی معاویه برای جلب محبت ابوالاسود و بیزار کردن او از امام(ع) مقداری حلوا به خانه او میفرستد، دختر پنج، شش ساله او وقتی حلوا را میبیند، مقداری از آن را برمیدارد و در دهان میگذارد اما ابوالاسود به دخترش امر میکند که حلوا را از دهان بیرون بیندازد و به او میگوید: «این حلوا سم است و معاویه آن را فرستاده تا ما را از دوستی امام علی(ع) و اهل بیت جدا کند»[۲۹]، دختر کوچک ابوالاسود نیز پس از بیرون انداختن حلوا از دهان، معاویه را نفرین میکند[۳۰].[۳۱]
قضاوت ابوالأسود و رابطه او با ابن عباس
ابوالأسود از طرف امیرالمؤمنین در بصره سمت قضاوت داشته است، در برخی نقلها اختلاف بین او و ابن عباس مطرح شده و گفته شده او خیانت ابن عباس به بیت المال و فرار او به مکه را به امیرالمؤمنین(ع) گزارش کرده است[۳۲].[۳۳] امام او را والی بصره قرار داده بود[۳۴].[۳۵] البته پس از مدتی به جهت اینکه صدایش را از صدای متخاصمان بلندتر کرده بود او را از منصب قضاوت برکنار کرد[۳۶].[۳۷]
ابوالأسود و شهادت امیر المؤمنین(ع)
پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع)، ابوالاسود بر فراز منبر رفت و چنین گفت: "نور خدا در روی زمین خاموش گشت و بعد از این، دیگر روشن نمیگردد و رکنی از ارکان خدا از بین رفت که دیگر کسی مثل او نمیآید. در مقابل این مصیبت از خدا طلب صبر میکنیم ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾" سپس بسیار گریست[۳۸]. وی اشعاری هم در سوگ و رثای امام علی(ع) سروده است[۳۹].[۴۰]
ابوالأسود در دوره حسنین ((ع))
ابو الأسود بعد شهادت امیر المؤمنین(ع) مردم را به بیعت با امام حسن مجتبی(ع) سفارش نمود[۴۱]. معاویه در طرح نیرنگآلود صلح با امام مجتبی قاصدی به سوی ابوالأسود فرستاد که به او بگوید امام با معاویه صلح کرده و برای او از مردم بصره بیعت بگیرد[۴۲]. از این به بعد در کتب تاریخی مطلبی گزارش نشده است. در دوره امام حسین(ع) نیز حضور او کم رنگ بوده که میتواند به دلیل ضعف جسمانی او باشد ولی همواره از امام حمایت کرده و در رثای او شعر سروده و از ابن زیاد بدگویی کرده است[۴۳]، ولی ظاهرا در مواردی از ابن زیاد یا اطرافیان او کمک خواسته است[۴۴].[۴۵]
وضع و تدوین علم نحو و رسمالخط قرآن
ابوالأسود دوئلی اولین کسی است که مطالب اصلی نحو را از حضرت علی(ع) آموخت و علم نحو را تدوین کرد. درباره شکلگیری این جریان داستانهای متعددی نقل شده که حاکی از وقوع خطا در گفتار برخی از مردم آن زمان دارد که به پیشنهاد امام یا پیشنهاد ابوالأسود و تأیید امام، حضرت با آموختن اساس علم نحو آن را بنیان گذاشتند[۴۶] و ابوالأسود بر آن افزود و تکمیل کرد و حضرت تأیید فرمودند[۴۷]. همچنین او اولین کسی است که آیات قرآن را نقطهگذاری کرد[۴۸].[۴۹] ابوالأسود شاگردانی را تربیت کرد که باعث انتشار علم نحو در بلاد عرب شدند از جمله؛ یحیی بن یعمر، عنبسة بن معدان، میمون بن الأقرن و نصر بن عاصم، ابوالحرب و...[۵۰].[۵۱]
شاعر، محدث و متکلم
ابوالاسود در سخنوری و حاضر جواب بودن یکهتاز زمان خود بوده است[۵۲]. صاحب طرائف المقال او را از شعرای صدر اول اسلام دانسته[۵۳]، که با وجود زندگی در دوران جاهلیت و آشنایی با اشعار جاهلیت، به سبب تربیت اسلامی خود اشعاری را در مذمت ظلم و در دفاع از مظلوم و همچنین اشعاری در مدح علی(ع)[۵۴] و مذمت معاویه[۵۵] سروده است. او از تهدیدات دشمن در این باره نمیهراسید[۵۶]. میتوان او را از محدثین هم دانست؛ از احادیثی که از او نقل شده، حدیث کساء است که نشان دهنده دوستی او نسبت به اهلبیت است[۵۷]. همچنین ابوالأسود از متکلمین بوده چنانچه به او نسبت داده شده که رسالهای در مذمت قدریه[۵۸] دارد و او را در شمار معتزلیان و قایل به عدل و توحید دانستهاند[۵۹].[۶۰]
ابوالأسود شخصیتی ممتاز تا پایان عمر
ابوالاسود از شخصیتهای ممتازی بود که از نظر عقل، درایت، اراده، سخنوری بسیار قوی و همواره مورد احترام مردم و شخصیتهای جامعه بود[۶۱]. از فرزندان او به نام دو پسر به نامهای عطاء و ابوالحرب[۶۲] و یک دختر که نام آن مشخص نیست[۶۳]، اشاره شده است[۶۴]. آخرین خبری که از زندگانی ابوالاسود درباره ماجرای قیام عبدالله بن زبیر است. ابن زبیر در سال ۶۵ ق، حارث بن عبدالله مخزومی، را بر بصره گماشت و ابوالاسود، در قطعه شعری درباره والی جدید بدگویی کرد[۶۵]. درباره تاریخ مرگ ابوالاسود نیز مطالب منابع یکسان نیستند و چهار تاریخ درباره زمان مرگ او نقل شده است[۶۶].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ (الاستبصار: ج۴، ص۹۸، ح۳۸۰). استظهر المحقّق التستری باتّحاد المترجم له مع الأسود بن أبی الأسود اللیثی المعنون فی رجال الشیخ (۱۵۳ ر۲۱۳) وأن الدؤلی محرّف اللیثی (قاموس الرجال: ج۲، ص۱۲۹، ر۹۰۰) وقال الأردبیلی : فی نسخة أخری الدیلمی (جامع الرواة: ج۱، ص۱۰۵).
- ↑ التهذیب: ج۹، ص۱۳۱، ح۵۶۰]
- ↑ اسدالغابه، ج۳، ص۶۹.
- ↑ ر.ک: ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۶-۵۷.
- ↑ اسدالغابه، ج۳، ص۶۹.
- ↑ ر.ک: ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۶-۵۷.
- ↑ تاج العروس، محمد بن محمد زبیدی، ج۲۸، ص۴۶۴.
- ↑ الثقات، محمد بن حبان، ج۵، ص۱۷۸.
- ↑ ابوالاسود دوئلی و نشاه النحو العربی، فتحی عبد الفتاح، دجینی، ص۱۰۳؛ مراتب النحویین، ابو الطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، ص۸.
- ↑ ر.ک: صبور، رحیم، ابوالأسود دوئلی، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۵۸.
- ↑ اختیار معرفه الرجال، شیخ طوسی، ج۲، ص۴۷۵.
- ↑ ابوالاسود دوئلی و نشاه النحو العربی، فتحی عبد الفتاح، دجینی، ص۱۰۸.
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۴۵۵.
- ↑ رجال طوسی، طوسی، ص۷۰، ۹۴، ۱۰۲ و ۱۱۶؛ تهذیب المقال، محمدعلی ابطحی، ج۱، ص۱۹۷ و معجم الرجال، خوئی، ج۱۰، ص۱۳۵
- ↑ الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۱۰.
- ↑ ر.ک: صبور، رحیم، ابوالأسود دوئلی، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۵۸-۱۵۹.
- ↑ البیان و التبیین، جاحظ، ج۲، ص۲۹۵-۲۹۶؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۶، ص۲۲۶ و ج۹، ص۳۱۳؛ الجمل، ص۲۷۴ و با کمی تفاوت تاریخ طبری، ج۴، م ۴۶۱.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۲۲۵؛ تاریخ الطبری، طبری ۴، ص۴۶۲-۴۶۱و الأمامه والسیاسه، ابن قتیبه دینوری، ج۱، ص۶۶-۶۵.
- ↑ «یَا صَفْرَاءُ وَ یَا بَیْضَاءُ غُرِّی غَیْرِی اَلْمَالُ یَعْسُوبُ اَلظَّلَمَةِ وَ أَنَا یَعْسُوبُ اَلْمُؤْمِنِینَ»
- ↑ عَنْ دَاوُدَ بْنِ أبی حرب بن أبی الأسود، عن أبیه: أَنَّ الزُّبَیْرَ بْنَ الْعَوَّامِ لَمَّا قَدِمَ الْبَصْرَةَ بَعَثَ إِلَیَّ وَإِلَی نَفَرٍ، وَدَخَلَ بَیْتَ الْمَالِ فَإِذَا هُوَ بِصَفْرَاءَ وَبَیْضَاءَ، فَقَرَأَ «وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ کَثِیرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَکُمْ هَذِهِ» وَقَالَ: فَهَذِهِ لَنَا، وَهَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ. ثُمَّ لَمَّا قَدِمَ عَلِیٌّ دَخَلَ بَیْتَ الْمَالِ فإذا صفراء وبیضاء فأصر مَا بِهَا وَقَالَ غُرِّی غَیْرِی غُرِّی غَیْرِی؛ الانساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۱۳۳؛ الجمل، ص۲۵۸.
- ↑ ر.ک: ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۱-۶۲.
- ↑ الثقات، ابن حبان، ج۴، ص۴۰۰؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۷۷-۱۸۳.
- ↑ تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۷۹-۷۸.
- ↑ وقعه صفین، نصر بن مزاحم، ص۱۱۷.
- ↑ ر.ک: صبور، رحیم، ابوالأسود دوئلی، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۵۹-۱۶۱.
- ↑ قاموس الرجال، شوشتری۵: ۵۷۹-۵۸۱.
- ↑ ربیع الابرار، ج۳، ص۴۷۹.
- ↑ ر.ک: ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۳.
- ↑ یا بنتی القیه فإنه سم، هذه حلواء أرسلها معاویة لیخدعنا عن أمیر المؤمنین(ع) و ویرتنا عن محبة أهل البیت!
- ↑ قبحه الله یخدعنا عن السید المطهر بالشهد المزعفر، تبا لمرسله و آکله؛ سفینة البحار، ج۱، عنوان سود، ص۶۶۹؛ الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی۱: ۱۰-۱۱.
- ↑ ر.ک: ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۳-۶۴؛ صبور، رحیم، ابوالأسود دوئلی، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۶۸-۱۶۹.
- ↑ عقد الفرید، ج۴، ص۳۵۴.
- ↑ ر.ک: ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۶-۵۷.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص ۶۹؛ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۲۹۷-۳۰۱.
- ↑ ر.ک: صبور، رحیم، ابوالأسود دوئلی، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۶۹-۱۷۰.
- ↑ معالم القربه، ص۲۰۳.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۲.
- ↑ و ان رجالا من اعدا الله المارقه عن دینه اغتال علیا فی مسجده و هو خارج لتهجده فی لیله یرجی فیها لیله القدر فقتله، فیالله هو من قتیل، و اکرم به و بمقته و روحه من روح عرجت الی الله بالبر و التقی و الایمان و الاحسان...
- ↑ اعیان الشیعه، ج۷، ص۴۰۳؛ مروج الذهب، ج۲، ص۴۲۸ و الاغانی، ج۱۲، ص۳۱۸.
- ↑ ر.ک: ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۲-۶۳.
- ↑ الاغانی، ج۱۲، ص۳۸۰.
- ↑ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۳۲۸-۳۲۹.
- ↑ دیوان ابوالاسود دوئلی، ص۱۸۲-۱۸۰؛ مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۶۸؛ احقاق الحق، سید نورالله شوشتری، ج۱، ص۲.
- ↑ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۳۱۴-۳۱۵.
- ↑ ر.ک: صبور، رحیم، ابوالأسود دوئلی، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۷۱.
- ↑ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ص۴۸۱ – ۴۸۲؛ تاج العروس، زبیدی، ج۱، ص۳۲؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ذهبی، ج۵، ص۲۷۸؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۱۱۶۰؛ الغارات، ثقفی کوفی (ترجمه، عزیز الله عطاردی)، ص۳۵۴-۳۵۵؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۵۸۲-۵۸۳؛ الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۶، ص۳۰۷-۳۰۶؛ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۴۸۲.
- ↑ الاغانی، ج۱۲، ص۳۴۸.
- ↑ الوافی بالوفیات، ج۱۶، ص۳۰۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۱۷.
- ↑ ر.ک: ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۷-۵۹؛ صبور، رحیم، ابوالأسود دوئلی، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۶۱-۱۶۳.
- ↑ الفهرست، ابن ندیم، ص۶۳؛ تحفة الأحوذی، مبارکفوری، ج۳، ص۱۸۸؛ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۴۵۵.
- ↑ ر.ک: صبور، رحیم، ابوالأسود دوئلی، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۶۱- ۱۶۴.
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۴۵۵.
- ↑ طرائف المقال، سید علی بروجردی، ج۲، ص۷۳.
- ↑ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۲، ص۳۲۸ و ۳۲۹
- ↑ ابوالاسود دوئلی و نشأة النحو العربی، فتحی عبدالفتاح دجینی، ص۶-۸.
- ↑ ابوالاسود دوئلی و نشاه النحو العربی، فتحی عبدالفتاح دجینی، ص۱۰۱-۱۰۳.
- ↑ ابوالاسود دوئلی، محمد هاشم، ص۱۷ به نقل از احقاق الحق، ج۲، ص۵۵۱.
- ↑ فرقهای که معتقد بودند: همه چیز به قضاء و قدرالهی صورت میگیرد مگر گناهان انسان
- ↑ مختلف القبائل و مؤتلفها، ابن حبیب بغدادی، ص۳۱۶؛ فرق و طبقات المعتزله، قاضی عبدالجبار، ص۳۱؛ الطبقات المعتزله، احمد بن یحیی، ص۱۶؛ رجال النجاشی، نجاشی، ص۱۶۹.
- ↑ ر.ک: صبور، رحیم، ابوالأسود دوئلی، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۶۴ ـ ۱۶۷.
- ↑ ر.ک: ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۵-۶۶.
- ↑ ابجد العلوم، محمد صدیق خان بخاری، ص۵۸۵.
- ↑ الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۶، ص۳۰۵.
- ↑ ر.ک: صبور، رحیم، ابوالأسود دوئلی، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۷۱-۱۷۲.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، ج۵، ص۲۵۶-۲۵۷؛ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱، ص۱۱۰.
- ↑ ر.ک: صبور، رحیم، ابوالأسود دوئلی، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۱۷۲.