ذکوان بن عبد قیس انصاری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۳۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

نام وی ذکوان بن عبد قیس بن خلدة بن عامر بن زریق[۱] و از قبیله بنی زریق بن عامر بن زریق بن عبد حارث بن غضب بن جشم بن خزرج است[۲]. ذکوان بن عبدالقیس، جزء نخستین مسلمانان انصار به شمار می‌آید. او همراه اسعد بن زراره به مکه آمد و نزد عتبة بن ربیعه رفتند. عتبه به آنها گفت: شخصی ادعای نبوت کرده، نماز می‌گزارد و ما را از کارهایمان باز داشته است. ذکوان که در یثرب از ابوالهیثم بن تیهان سخن از یکتاپرستی شنیده بود و اسعد بن زراره نیز به یکتاپرستی اعتقاد داشت به اسعد گفت: این همان دینی است که تو برآنی. هر دو برخاستند و نزد رسول خدا(ص) آمده، مسلمان شدند و به مدینه بازگشتند[۳].

او نخستین نفر از انصار است که در مکه مسلمان شد[۴]. بعد از آن، در بیعت عقبه شرکت کرد و سپس به یثرب رفت[۵]، ولی دوباره به مکه بازگشت و تا زمان هجرت رسول خدا(ص) در مکه بود و بعد از هجرت آن حضرت، به مدینه رفت. از این‌رو، او را انصاری و مهاجری گفته‌اند[۶].

ابوسبع در جنگ بدر شرکت داشت. بعد از جنگ بدر، عده‌ای از مسلمان‌ها زخمی و خسته بودند. رسول خدا(ص) نماز عصر را در بدر خواند و پیش از غروب آفتاب به انیل (دره‌ای در دو میلی بدر) رسید و از یاران خود خواست کسی شب از آنان نگهبانی دهد. بار اول مردی بلند شد، حضرت فرمود، کیستی؟ گفت: ذکوان بن عبد قیس. بار دوم فرمود: چه کسی امشب نگهبانی می‌دهد؟ مردی بلند شد و گفت: من حضرت فرمود: کیستی؟ گفت: ابوسبع. رسول خدا(ص) برای بار سوم تقاضای خود را تکرار کرد، مردی بلند شد، حضرت پرسید: کیستی؟ گفت: ابن عبدالقیس. اندکی بعد رسول خدا(ص) از آن سه نفر خواست برای نگهبانی بلند شوند، اما تنها یک نفر برخاست. پیامبر فرمود: دو نفر دیگر کجایند؟ ذکوان گفت: یا رسول الله! هر سه بار من بودم. رسول خدا(ص) او را دعا کرد و فرمود: "مشغول نگهبانی باش"[۷]. بنا به قولی، او در آن شب فقط از رسول خدا(ص) محافظت کرد[۸]. ذکوان به هنگام عزیمت به أحد، برای خداحافظی به خانه خود رفت. زن و دخترانش به او گفتند: ای ابوسبع! ما را رها می‌کنی و می‌روی؟ ابوسبع لباس خود را برداشت و گفت: دیدار ما به قیامت[۹]. سپس به احد رفت و به دست ابوحکم بن اخنس بن شریق به شهادت رسید [۱۰] و نسلی از او باقی نماند[۱۱]. قاتل ذکوان به دست امام علی(ع) کشته شد[۱۲]. ابوعامر فاسق که در میدان شهدای احد در جستجوی پیامبر بود، وقتی به بدن ذکوان رسید، به ابوسفیان گفت: این از بزرگان و سران مسلمانان است[۱۳]. رسول خدا(ص) درباره ذکوان فرمود: "هر کس دوست دارد به مردی بنگرد که فردای قیامت در سبزه زار بهشت قدم می‌زند، به ذکوان نگاه کند"[۱۴].[۱۵]

منابع

پانویس

  1. ابن عبد البر، ج۴، ص۲۳۱؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۳۱.
  2. ابن کلبی، ج۲، ص۹۴؛ ابن هشام، ج۱، ص۱۰۳ و ۳۵۷؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۹.
  3. ابن سعد، ج۱، ص۱۶۹.
  4. ابن ابی حاتم، ج۴، ص۴۵۰.
  5. ابن کلبی، ج۲، ص۹۴؛ ابن سعد، ج۳، ص۴۴۴؛ طبری، ج۲، ص۳۵۵.
  6. ابن سعد، ج۳، ص۴۴۵؛ ابن حبان، ج۳، ص۱۱۹؛ طبرانی، ج۴، ص۲۳۲.
  7. ابن مبارک، ص۱۴۶؛ واقدی، ج۱، ص۲۱۷؛ ابونعیم، ج۲، ص۱۰۲۶.
  8. واقدی، ج۱، ص۲۱۷؛ ابن عساکر، ج۴، ص۳۳۴.
  9. ابونعیم، ج۲، ص۱۰۲۶.
  10. ابن هشام، ج۳، ص۱۳۳؛ واقدی، ج۱، ص۳۰۶؛ ذهبی، ج۱، ص۱۷۱.
  11. ابن سعد، ج۳، ص۴۴۵.
  12. ابن سعد، ج۳، ص۴۴۵.
  13. واقدی، ج۱، ص۲۳۷.
  14. ابن مبارک، ص۱۴۸؛ ابونعیم، ج۲، ص۱۰۲۶؛ ابن حجر، ج۲، ص۳۳۸.
  15. محمدی، رمضان، مقاله «ابوسبع بن عبدالقیس زرفی انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۳۲۹-۳۳۰.