سلام در لغت
مقدمه
- اصل در این واژه «سلم» است که در مقابل خصومت و دشمنی به کار میرود. معنای «سلم» عبارت است از موافقت کامل با امری در ظاهر و باطن؛ به گونهای که هیچ مخالفتی در بین نباشد و از لوازم آن، مفهوم انقیاد و صلح و رضا است. البته برخی، معنای محوری آن را به صحت و عافیت گرفتهاند[۱].[۲]
- اصل در معنای این لغت، برائت از زشتیها است[۳] و در مقابل خصومت به کار میرود. «سلم» عبارت از موافقت شدید در ظاهر و باطن با امری است؛ به گونهای که مخالفتی در بین نباشد. به همین دلیل، «سلام» از اسمای الهی است[۴]. از لوازم سلم، مفهوم انقیاد، صلح و رضا است[۵]. همچنین برخی از اهل لغت، معنای محوری آن را صحّت و عافیت گرفتهاند[۶].[۷]
معنای واژه «السلام»
این لغت مصدر است، مانند الکلام، و معنای آن عبارت است از توافق کامل و رفع هرگونه خلافی در ظاهر و باطن. این سلم باطنی به معنای اعتدال و نظم کامل میان اجزا و دوری از نقص و عیب در چیزی است.
نکاتی پیرامون واژه «سلام»
در قرآن کریم، اولیای الهی(ع) مظهر سلام پروردگارند؛ چراکه هیچ گونه عدم اعتدال در اعتقاد و عمل آنان مشاهده نمیشود و دعوت آنان به دارالسلام در دنیا، به معنای تبعیت از ایشان و در آخرت، دعوت به خانه آنان است که بهشت میباشد: ﴿وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ﴾[۸]، ﴿لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ﴾[۹].
«سلام» از اسمای الهی شمرده شده است؛ چون خداوند مصداق کامل این معنی است و هیچ گونه نقطه ضعف و حاجت و فقر و نقص و یا محدودیتی در او وجود ندارد: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾[۱۰]. وصف سلام از اسمای الهی است که در صفات رحمت و عطوفت و کرم در خداوند متجلی میگردد. در دین الهی، که مظهر سلام پروردگار است، هیچ خلاف و ناهماهنگی یافت نمیشود وکلام همه انبیا(ع) در طول تاریخ، یک پیام و یک سخن بوده است: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ﴾[۱۱].
هنگامی که لغت سلام به غیر خداوند نسبت داده میشود، مراد حصول وفاق و هماهنگی و نبود خصومت و خلاف نسبت به آن شیء است. وقتی اسلام و تسلیم به کسی نسبت داده میشود، عبارت است از آنکه شخص در فضایی وارد شود که خلاف و بغض یا تمرّدی با آن محیط نداشته باشد؛ با این تفاوت که در اسلام از باب افعال، تأکید بر فاعل و صدور فعل از او و قیام فعل بر فاعل است؛ مثل: ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ﴾[۱۲].
ولی در تسلیم از باب تفعیل، تأکید بر مفعول و وقوع فعل بر مفعول است؛ مثل: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۱۳].
اگر متعلق سلام امری غیر مادی باشد، چنان که در قرآن بیشتر به این صورت به کار رفته، مراد هماهنگی و موافقت با آن امر روحانی است؛ چنانکه درباره پروردگار میفرماید: ﴿قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنِيَ الْبَيِّنَاتُ مِنْ رَبِّي وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۴].
همچنین در مورد موافقت با رسول اکرم(ص) میفرماید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۱۵][۱۶].
بر این اساس، اصل اولی در معنای واژه مسلم یا مسلمان آن است که مسلمان به کسی میگویند که به طور کامل موافق و هماهنگ با امری باشد؛ به گونهای که هیچ خلاف و منافرت یا مخالفتی در ظاهر و باطن با آن امر معنوی نداشته باشد؛ چنان که حضرت سلیمان(ع) خطاب به بلقیس میفرماید: ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ﴾[۱۷].
از آنجا که موافقت یا مخالفت در انسان امری قلبی است، در نتیجه ذومراتب است. بدین ترتیب، ایمان و اسلام مصطلح در قرآن - یعنی ابراز قبول کلمه توحید و التزام عملی به انجام دستورات آن - ذومراتب است و این گونه نیست که به مجرد مشاهده این واژه در قرآن، آن را حمل بر همه مسلمانان (اعم از مؤمن یا منافق) بنماییم. برای روشن شدن این مطلب دقیق قرآنی، ناچاریم به اختصار اشارهای به مراتب اسلام و ایمان در قرآن داشته باشیم. هرچند که اصل اولی در واژه اسلام و مسلم، هماهنگی کامل و عدم منافرت در ظاهر و باطن است.[۱۸]
- سلام به معنای برائت کامل از عیوب است[۱۹]. اگر سلام نسبت به امری مادی به کار رود، یعنی برائت از عیوب مادی، مانند آنکه خداوند درباره گاو بنیاسرائیل فرمود: ﴿إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا﴾[۲۰]. سلام درامور معنوی نیز به معنای منزه بودن از آلودگیهای معنوی است: ﴿إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾[۲۱]. بر همین اساس، هنگامی که این واژه درباره انسان به کار میرود، مراد برائت از عیوب مادی و معنوی است؛ زیرا متعلَّق سلام، تاب هر دو معنا را دارد و خداوند درباره بسیاری از انبیای الهی(ع) این واژه را در قرآن به کار برده است؛ مثلاً از زبان حضرت عیسی(ع) میفرماید: ﴿وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا﴾[۲۲]. همچنین خطاب به رسول خدا(ص) فرمود: ﴿قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ﴾[۲۳]. و فرمود: ﴿سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ﴾[۲۴]، ﴿سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ﴾[۲۵].
- اصلیترین مصداق سلام، ذات باری متعال است که منزه از همه نواقص و آلودگیهاست: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ﴾[۲۶][۲۷]. چون واژه سلام لازم است و مفعول نمیگیرد، مفهومش حصول وفاق و رفع خلاف وخصومت در نفس ذات شیء است؛ خواه نسبت به خود یا غیر سنجیده شود.
- سلام نسبت به ذات شیء، یعنی اعتدال، نظم و دور بودن از هرگونه نقص، عیب و آفت در ذات آن؛ این به معنای سلامت و صحت در خود شیء و اجزای آن میباشد. در نتیجه، بساطت و غنا و لاحدی لازمه مقام سلام ذات است. سلام نسبت به غیر، یعنی یگانگی و یکرنگی و برائت از منافرت و خصومت در برابر غیر[۲۸].
- اسلام و تسلیم از همین ماده میباشند و عبارتند از آنکه شخص در فضایی وارد شود که کوچکترین خلاف و منافرتی با محیط نداشته باشد؛ چنانکه خداوند در هماهنگی نظام تکوینی و تشریعی موجودات با کلمه توحید، به این معنا اشاره مینماید: ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[۲۹]. و یا از زبان رسول خدا(ص) میفرماید: ﴿وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۳۰]. و یا به مسلمانان امر به تسلیم در برابر رسول اکرم(ص) مینماید: ﴿صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۳۱]. بنابراین، اسلام عبارت از انقیاد واطاعت کامل از کسی یا برنامهای است؛ همان طور که مسلمان در لغت به کسی اطلاق میشود که از هرگونه مخالفت و امتناع از اوامر الهی به دور است[۳۲].
- «السلام» مصدر است؛ مانند الکلام و عبارت است از توافق کامل و رفع هرگونه خلاف در ظاهر و باطن با امری[۳۳]. این معنا در آیات مختلف قرآن مطرح شده: ﴿سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ﴾[۳۴]، ﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۳۵]، ﴿قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى﴾[۳۶]، ﴿سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ﴾[۳۷]. در این آیات، سلام به ترتیب منوط است به صبر، عمل، اصطفاء و تطیّب که نتیجه آن ورود به بهشت است. این امر با تحقق اعتدال، دوری از نقص و عیب، به جای آوردن حق خلوص و صفا، طهارت و نظم کامل حاصل میگردد: ﴿يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ﴾[۳۸].
- چون خداوند مصداق کامل این معنی است، سلام را از اسمای الهی شمردهاند؛ چون هیچ گونه ضعف، حاجت، فقر، نقص یا محدودیتی در او نیست، در ذاتش اثری از خلاف وجود ندارد، حق مطلق است و از هر ضعفی منزه و مبرا است: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ﴾[۳۹]. اساساً خداوند در غایت وفاق، سلمیّت، صلح، رفق وسداد است و در نتیجه، اسم سلام در او مظهر صفات رحمت، عطوفت و کرم اوست؛ لذا خداوند حنّان، منّان، ودود، رحمان و رحیم است و رحمتش بر غضب او سبقت دارد. اولیای الهی(ع) در مرتبه بعد، مظهر سلام الهی هستند؛ چون هیچ گونه عدم اعتدال در فکر، اعتقاد، عمل و حتی سکوت و تقریر آنان وجود ندارد. خداوند از چنین بیوتی در دنیا و آخرت تعبیر به دارالسلام مینماید و میفرماید: ﴿وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ﴾[۴۰]. با توجه به آنکه «دار» از ریشه «دور» اشاره به احاطه کردن دایرهوار امری بر امر دیگر دارد[۴۱]، دارالسلام یعنی مکانی مادی و یا معنوی که سلامتی از آفات و گرفتاریها آن را احاطه کرده است و ساکن در آن، در حفظ و حراست است. در نتیجه، دعوت به دارالسلام در دنیا، به معنای دعوت به حریمی است که با تمسک و ورود به آن، انسان از شرّ شیطان و وساوس نفس اماره در امان است. خداوند ولایت و تربیت چنین افرادی را خود بر عهده میگیرد و میفرماید: ﴿لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ﴾[۴۲]. بدیهی است که چنین خانهای بیت عصمت و طهارت است که در روایات به بیت ولایت حضرت علی(ع) و امامان از فرزندانشان(ع) تطبیق داده شده است.
- «سلیم» بر وزن فعیل، صفت مشبهه است و دلالت بر ثبوت صفت سلم، صفا و یکرنگی در صاحبش مینماید. اگر این لغت درباره خداوند به کار رود، یعنی ذات باری تعالی از هرگونه نقص وعیب دوئیت منزّه است و اگر درباره انسان به کار رود، دلالت بر مفهوم وفاق، اعتدال و صفای قلب و ظاهر و باطن با یکدیگر مینماید که خداوند از آن تعبیر به صدیقین و صاحبان قلب سلیم مینماید؛ که بیانگر سلامت دل از کدورت و اعوجاج گناه در قیامت است: ﴿يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾[۴۳]. ﴿إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ * إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾[۴۴].[۴۵]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۰.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۲۲.
- ↑ لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع - دار صادر، ۱۴۱۴ ه.ق)، ج۱۲، ص۲۸۹.
- ↑ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه. ش.)، ج۲، ص۳۹۲.
- ↑ ما يقابل الخصومة و هو الموافقة الشديدة في الظاهر و الباطن بحيث لا يبقى خلاف في البين. و من لوازم هذا المعنى مفاهيم الانقياد و الصلح و الرضا (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۸۸ و ۳۸۷).
- ↑ معجم مقاییس اللغه (ط، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ ه.ق)، ج۳، ص۹۰.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۱۵۷.
- ↑ «و خداوند به بهشت فرا میخواند و هر که را بخواهد به راهی راست رهنمون میگردد» سوره یونس، آیه ۲۵.
- ↑ «سرای آرامش نزد پروردگارشان از آن آنهاست و او برای کارهایی که میکردند یار آنان است» سوره انعام، آیه ۱۲۷.
- ↑ «اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین، پیروز کامشکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.
- ↑ «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید» سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ «آیا جز دین خداوند را باز میجویند با آنکه آنان که در آسمانها و زمینند خواهناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده میشوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.
- ↑ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
- ↑ «بگو: من که برهانها (ی روشن) پروردگارم به من رسیده است، از پرستیدن کسانی که به جای خداوند (به پرستش) میخوانید نهی شدهام و فرمان یافتهام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم» سوره غافر، آیه ۶۶.
- ↑ «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۸۹.
- ↑ «با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید»». سوره نمل، آیه ۳۱.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۲۳.
- ↑ الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة (ط. دارالعلم للملایین، ۱۴۰۴ه.ق.)، ج۵، ص۱۹۵۱.
- ↑ «گفت: او میفرماید که آن، گاوی است نه رام، که زمین را شیار میزند و نه به کشت آب میدهد، تندرست است بیهیچ خالی در آن، گفتند: اکنون حقّ (جستار) را (بجای) آوردی و آن را سر بریدند و نزدیک بود که این کار را انجام ندهند» سوره بقره، آیه ۷۱.
- ↑ «جز آن کس که دلی بیآلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۹.
- ↑ «و بر من روزی که زاده شدم و روزی که درگذرم و روزی که زنده برانگیخته گردم درود باد» سوره مریم، آیه ۳۳.
- ↑ «بگو: سپاس خداوند را و درود بر آن بندگان وی که برگزیده است؛ آیا خداوند بهتر است یا آنچه (برای او) شریک میآورند؟» سوره نمل، آیه ۵۹.
- ↑ «در میان جهانیان بر نوح درود باد!» سوره صافات، آیه ۷۹.
- ↑ «درود بر ابراهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۹.
- ↑ «اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین، پیروز کامشکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.
- ↑ مفردات ألفاظ القرآن (مل، دارالقلم - الدار الشامیة، ۱۴۱۳ه.ق.)، ص۴۲۱.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۸۹.
- ↑ «آیا جز دین خداوند را باز میجویند با آنکه آنان که در آسمانها و زمینند خواهناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده میشوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.
- ↑ «و فرمان یافتهام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم» سوره غافر، آیه ۶۶.
- ↑ «بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
- ↑ معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۰.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۹۲.
- ↑ «درود بر شما به شکیبی که ورزیدهاید که فرجام آن سرای، نیکوست!» سوره رعد، آیه ۲۴.
- ↑ «همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را میگیرند؛ (و به آنان) میگویند: درود بر شما! برای کارهایی که میکردید به بهشت درآیید!» سوره نحل، آیه ۳۲.
- ↑ «بگو: سپاس خداوند را و درود بر آن بندگان وی که برگزیده است» سوره نمل، آیه ۵۹.
- ↑ «درود بر شما، خوش آمدید، جاودانه در آن درآیید» سوره زمر، آیه ۷۳.
- ↑ «خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راههای بیگزند، راهنمایی میکند» سوره مائده، آیه ۱۶.
- ↑ «اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین، پیروز کامشکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.
- ↑ «و خداوند به بهشت فرا میخواند» سوره یونس، آیه ۲۵.
- ↑ الدار: أصلٌ واحد يدلُّ على إحداق الشىء بالشىء من حوالَيهِ. (معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۳۱۰).
- ↑ «سرای آرامش نزد پروردگارشان از آن آنهاست و او برای کارهایی که میکردند یار آنان است» سوره انعام، آیه ۱۲۷.
- ↑ «روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمیرسانند * جز آن کس که دلی بیآلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۸-۸۹.
- ↑ «و از پیروان وی ابراهیم بود * که دلی پاک را نزد پروردگار خود آورد» سوره صافات، آیه ۸۳-۸۴.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۱۵۸.