عون بن عبدالله بن جعفر در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۰۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث عون بن عبدالله بن جعفر است. "عون بن عبدالله بن جعفر" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

«اَلسَّلاَمُ عَلَى عَوْنِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلطَّيَّارِ فِي اَلْجِنَانِ...»[۱]؛

عون فرزند عبدالله بن جعفر طیار، مادرش زینب کبری(ع) دخت علی(ع) و فاطمه است[۲].

عبدالله دو پسرش به نام عون و محمد را به همراه مادرشان حضرت زینب(ع) به همراه امام حسین(ع) به کربلا فرستاد و دو فرزندش در رکاب آن حضرت در روز عاشورا به شهادت رسیدند.

عبدالله یکی از شخصیت‌های بزرگ اسلام و از نظر حسب و نسب دارای مقامی بس والا بود. او از پدری چون جعفر طیار (معروف به «ذوالجناحین») برادر امیرالمؤمنین و از مادری چون اسماء بنت عمیس از زنان با شخصیت عالم اسلام، در حبشه به دنیا آمد و اولین مسلمانی بود که در آن دیار به دنیا آمد، وی پس از آنکه به سن ازدواج رسید با بانوی بزرگ اسلام قهرمان کربلا حضرت زینب کبری ازدواج کرد و دارای فرزندانی شد که عون و محمد در کربلاشهید شدند. عبدالله علاوه بر اصالت خانوادگی دارای ویژگی‌های ذاتی و منحصر به فرد بود و در تاریخ او را، بحرالجود، یعنی دریای کرم، می‌‌نامیدند و حتی در حق او گفته شده: «در اسلام کسی از او سخی‌تر شناخته نشده است»[۳]

و برخی گفته‌اند: «سخاوتمندان عرب در اسلام ده نفرند عبدالله بن جعفر یکی از آنان است و هیچ کدام از اینها به سخاوتمندی و کریمی عبدالله بن جعفر نمی‌رسند»[۴]؛

عبدالله علاوه بر این اوصاف همواره دل در گرو علی(ع) و فرزندان او داشت و ایمان راسخ او به ولایت اهل بیت پیامبر به حد اعلا رسیده بود. پس از قتل عثمان وی از جمله کسانی در جمع بنی هاشم بود که با امیرالمؤمنین(ع) بیعت کرد و تا پای جان از آن حضرت دفاع نمود[۵]. وی در جنگ‌های جمل و صفین و نهروان در رکاب عم گرامی‌اش امیرالمؤمنین(ع) بود و در صفین فرماندگی سپاه حضرت را به عهده داشت[۶].

وی در داستان شوم حکمیت در کنار یاران حضرت علی(ع) بود و قرارداد حکمیت را که جمع زیادی از یاران امام(ع) و همراهان عمرو عاص امضا کردند، عبدالله بن جعفر و امام حسن و امام حسین نیز امضا نمودند[۷].

او به علت نزدیکی و تقرب، به مقام ولایت امیرالمؤمنین(ع) جزء محرم اسرار خاندان آن حضرت درآمد، ولذا در بین معدود افرادی بود که در تشییع پیکر مطهر امام علی(ع) شرکت داشت و شبانه و مخفیانه به دون حضور مردم و به دور از چشم عموم مردم خصوصا دور از چشم دشمنان و خوارج جنازه آن حضرت را از کوفه به نجف اشرف بردند و به خاک سپردند[۸].

از چنین شخصیت بزرگ و با ایمانی فرزندانی چون عون و محمد به دنیا آمدند و در رکاب آقا و مولایشان امام حسین(ع) به شهادت رسیدند. اینک توجه شما را به داستان شهادت عون معطوف می‌‌داریم.[۹]

پیوستن عون و برادرش محمد به امام حسین(ع)

موقعی که امام حسین(ع) روز هشتم محرم و یوم الترویه و شب عرفه از مکه به جانب عراق حرکت کردند و این خبر مهم همه جا منتشر شد و عبدالله بن جعفر هم از آن با خبر شد، روی علاقه زیادی که عبدالله به امام حسین(ع) داشت فوراً نامه‌ای شفقت‌آمیز برای امام(ع) نوشت و توسط دو فرزندش، محمد و عون[۱۰] به حضور آن بزرگوار ارسال کرد، ضمناً از قبل اجازه داده بود که همسر ارجمندش زینب کبری(ع) برادرش حضرت حسین(ع) را همراهی کند، متن نامه عبدالله چنین بود: «تو را به خدا سوگند، همین که نامه مرا خواندی تصمیمت را عوض کن و از همان راهی که آمده‌ای برگرد، من برای شما خیرخواهی می‌‌کنم و بیم آن دارم تو را بکشند و خاندانت را با مشکلات روبه رو سازند؛ زیرا اگر امروز کشته شوی، نور زمین افول می‌‌کند و عالم در تاریکی و ظلمت فرو می‌‌رود،؛ چراکه تو مشعل رهجویان و چراغ هدایت یافتگانی، و امروز امید همه مؤمنان به تو است. بنابراین، به رفتن کوفه شتاب مکن و من پس از وصول این نامه به دست شما خودم به کاروان شما خواهم پیوست»[۱۱]

عبدالله همان طور که اشاره شد نامه را توسط دو فرزند عزیزش عون و محمد، برای امام فرستاد و سفارش کرد که آن دو همراه امام باشند و خود برای حفظ جان امام(ع) نزد عمرو بن سعید، حاکم مکه رفت و او را در جریان امر گذاشت، و از او خواست نامه‌ای به اباعبدالله الحسین(ع) بنویسد و او را امان دهد و بخواهد که به مکه بازگردد. عمرو بن سعید حاکم مدینه، برای آنکه خدمتی به آقا و همراهان کرده باشد و به احترام و شخصیت عبدالله بن جعفر، خود نامه امان و درخواست به بازگشت از راه کوفه و مراجعت به مکه را برای امام حسین(ع) نوشت و توسط عبدالله بن جعفر و برادر خود یحیی بن سعید برای امام فرستاد، تا این سفارش موجب اطمینان بیشتر امام(ع) شود.

این دو - عبدالله بن جعفر و برادر حاکم مکه یحیی بن سعید - به اتفاق در بین راه مکه و کوفه، به کاروان امام رسیدند و امان نامه عمرو بن سعید حاکم مکه را تقدیم داشتند، اما امام حسین(ع) نپذیرفت که بازگردد. ولی عبدالله هم چنان اصرار می‌‌کرد و بر تغییر رأی آن حضرت پافشاری می‌‌نمود. امام وقتی دید که عبدالله از روی شفقت ودلسوزی از حوادث احتمالی که ممکن است در کمین او و اهل بیتش باشد، دست از حرف خود برنمی‌دارد و بر اصرار و الحاح خود پافشاری می‌‌کند؛ لذا برای اتمام حجت، پرده از حقیقت امر برداشت و او را از خوابی که دیده بود آگاه ساخت[۱۲] و فرمود: «همانا پیامبر خدا(ص) را در خواب دیدم که مرا مأموریتی داده که هم اکنون در صدد انجام آن هستم، چه به نفع باشد و چه در ظاهرمضر باشد»[۱۳]

عبدالله و یحیی بن سعید از مضمون و جزئیات خواب امام سؤال کردند، اما حضرت(ع) فرمود: «خوابم را به کسی نگفته و نیز نخواهم گفت تا پروردگارم را ملاقات کنم».

عبدالله هنگامی که اصرار و پافشاری را بی‌نتیجه دید، به دو فرزندش عون و محمد سفارش اکید کرد که همراه حضرت باشند و در رکابش جهاد نمایند و خود در معیت یحیی بن سعید به مکه و سپس به مدینه بازگشت[۱۴].[۱۵]

شهادت عون در کارزار کربلا

عون پس از آنکه برادرش محمد در کارزار کربلا به شهادت رسید خدمت عم بزرگوار امام حسین(ع) آمد و اذن میدان خواست و سپس به سوی قوم حرکت کرد و می‌‌گفت:

إِنْ تُنْكِرُونِي فَأَنَا اِبْنُ جَعْفَرٍ شَهِيدُ صِدْقٍ فِي اَلْجِنَانِ أَزْهَرُ

يَطِيرُ فِيهَا بِجَنَاحٍ أَخْضَرَ كَفَى بِهَذَا شَرَفاً فِي اَلْمَحْشَرِ؛

اگر مرا نمی‌شناسید، من پسر جعفر طیار که شهید صدقی است درخشان در بهشت، با بال‌های سبز خود در آن پرواز می‌‌کند و همین شرافت در قیامت ما را کفایت می‌‌کند[۱۶].

عون دلیرانه می‌‌جنگید و سه نفر از سواره نظام دشمن و هیجده نفر از پیادگان را به هلاکت رسانید، در همین حال شخصی به نام «عبدالله بن قطنه طائی نبهانی»[۱۷] به او حمله کرد و او را با شمشیر به شهادت رساند[۱۸].

عبدالرزاق مقرم می‌‌نویسد: عون و برادرش محمد دو فرزند عبدالله جعفر، پس از شهادت عبدالله بن مسلم بن عقیل، در یک حمله جمعی که آل ابی طالب به سپاه عمر سعد نمود، همگی در همان حمله به شهادت رسیدند و حسن مثنی هم مجروح شد[۱۹].[۲۰]

اندوه عبدالله از شهادت امام حسین(ع) و دو فرزندش

هنگامی که خبر جانگداز واقعه کربلا به هنگام بازگشت امام سجاد و اسیران مدینه منتشر شد عبدالله با دلی پُر از اندوه در خانه نشست و مردم برای تسلیت فرزندانش، (عون و محمد) نزد او می‌‌آمدند، غلام او به نام ابو السلاسل (و به قولی ابوالسلاس) در مجلسی که جمع زیادی حضور داشتند خطاب به عبدالله گفت: این مصیبتی که ما می‌‌بینیم و بر ما وارد شد از ناحیه حسین(ع) است!!

عبدالله بن جعفر که ایمان راسخ به حقانیت راه حسین(ع) داشت از سخن غلام برآشفت و کفش خود را به سوی او پرتاب کرد و به او پاسخ داد: ای پسر بد دهان! آیا تو به حسین چنین نسبت می‌‌دهی؟ به خدا سوگند، اگر در خدمت آن بزرگوار بودم از او جدا نمی‌شدم تا کشته شوم، به خدا سوگند، من از زندگی فرزندانم در راه او گذشتم، آنچه مصیبت آنها را برایم آسان می‌‌کند، این است که فرزندان من همراه برادر و پسرعمویم (حسین(ع)) به شهادت رسیدند و او را یاری کردند و صبر و شکیبایی ورزیدند[۲۱]

سپس رو کرد به حاضرین در مجلس و گفت: سپاس خدای را که مرا با شهادت حسین سربلند ساخت، اگر خودم نتوانستم حسین را با جانم یاری کنم، با تقدیم دو فرزندم او را یاری کردم[۲۲]

آری، مردان حق و آنان که در پی راه خدا هستند و از زرق و برق دنیا، و مال و فرزند فریب نمی‌خورند و به خوبی انجام وظیفه می‌‌کنند چون عبدالله بن جعفرند که حاضر نیستند حتی از شنیدن کلمه‌ای از غلام خود اگر چه به قصد بدگویی نگفت او را ملامت کنند و راهی که برگزیده‌اند برآن مفتخر باشند.

در پایان سلام و درود گرمی که در زیارت ناحیه مقدسه بر عون آمده است را می‌‌آوریم: «اَلسَّلاَمُ عَلَى عَوْنِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلطَّيَّارِ فِي اَلْجِنَانِ حَلِيفِ اَلْإِيمَانِ وَ مُنَازِلِ اَلْأَقْرَانِ اَلنَّاصِحِ لِلرَّحْمَنِ اَلتَّالِي لِلْمَثَانِي وَ اَلْقُرْآنِ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ عَبْدَ اَللَّهِ بْنَ قُطْبَةَ اَلنَّبْهَانِيَّ»[۲۳]؛

سلام بر عون فرزند عبدالله بن جعفر پرواز کننده در بهشت همراه با ایمان، و از پای درآورنده دلاوران، خیرخواه پروردگار، تالی سوره حمد و قرآن، خداوند عبدالله بن قطبه نبهانی قاتل او (عون) را لعنت کند.[۲۴]

عون بن عبدالله در گزیده دانشنامه امام حسین

عَون، یکی دیگر از فرزندان عبداللّه بن جعفر طیار است که در واقعه کربلا، به شهادت رسید. گفتنی است که عبداللّه بن جعفر، دو فرزند به نام «عون» داشته است. از این‌رو، یکی از آنها «عونِ اکبر» و دیگری «عونِ اصغر» نامیده شده‌اند. مادر یکی از آنها زینب(س) بوده و نام مادر دیگری، جُمانه دختر مُسَیَّب، گزارش گردیده است. در این که کدام یک از آنها در کربلا شهید شده و مادرش کیست، میان مورّخان، اختلاف نظر وجود دارد. ابو الفرج اصفهانی، وی را عون اکبر و فرزند زینب(س) می‌داند و می‌گوید که عون اصغر، در واقعه حَرّه در مدینه به شهادت رسیده است؛ امّا بیشتر منابع[۲۵]، عونِ شهید در کربلا را فرزند «جُمانه» می‌دانند.

از هشام نقل است: عون بن عبداللّه بن جعفر بن ابی طالب، که مادرش جُمانه، دختر مسیب بن نجبة بن ربیعة بن ریاح از قبیله بنی فزاره بود. وی به دست عبداللّه بن قطبه طایی نبهانی، کشته شد[۲۶].

از ابوکنود عبد الرحمان بن عبید نقل شده است که: هنگامی که عبداللّه بن جعفر از کشته شدن دو پسرش همراه حسین خبر یافت و مردم برای تسلیت به حضورش می‌آمدند. یکی از بستگانش که فکر نمی‌کنم کسی جز ابو لسلاس باشد-، گفت: مصیبتی که دیده‌ایم، از جانب حسین به ما رسیده است! عبداللّه بن جعفر، او را با کفشش زد و سپس گفت: ای پسر زنِ بدبو! آیا به حسین، چنین می‌گویی؟ به خدا سوگند، اگر در کنارش حاضر می‌بودم، دوست می‌داشتم که از او جدا نشوم تا همراهش کشته شوم! به خدا سوگند، آنچه دلم را به از فدا شدن دو پسرم راضی و مصیبت آن دو را بر من، سبُک می‌کند، این است که در راه از خود گذشتگی برای برادر و پسرعمویم حسین(ع) و پایداری در کنار او، کشته شده‌اند! سپس به همنشینانش رو کرد و گفت: خدا را بر شهادت حسین(ع) می‌ستایم که اگر نتوانستم با دستانم حسین(ع) را یاری کنم، دو پسرم، او را یاری دادند[۲۷].[۲۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. زیارت ناحیه مقدسه، بحارالأنوار، ج۴۵، ص۶۷.
  2. مقاتل الطالبیین، ص۶۰؛ ابصارالعین، ص۷۲.
  3. لم یکن فی الاسلام أسخی منه
  4. اجود العرب فی الاسلام عشرة... ولیس فی هؤلاء کلهم أجود من عبدالله بن جعفر؛ ر.ک: قاموس الرجال، ج۶، ص۲۸۱.
  5. ر.ک: الجمل، ص۱۰۷.
  6. ر.ک: وقعة صفین، ص۱۳۰؛ ارشاد مفید، ج۱، ص۲۴.
  7. وقعة صفین، ص۵۰۷.
  8. شرح ابن ابی الحدید، ج۱۹، ص۱۸۷.
  9. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۲۳۱-۲۳۳.
  10. برای عبدالله بن جعفر غیر از محمد، دو پسر به نام عون بوده یکی عون اکبر که از حضرت زینب(ع) به دنیا آمد و در رکاب عم گرامی‌اش امام حسین(ع) شهید شد. و دیگر عون اصغر که از جماعة (جمانه) دختر مسیب بن تجبه فزاری به دنیا آمده و او به کربلا نیامده و در خدمت پدر ماند و در واقعه حره توسط لشکریان مسرف بن عقبه به شهادت رسید. نفس المهموم، ص۳۰۶.
  11. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ: أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أَسْأَلُكَ بِاللَّهِ لَمَّا انْصَرَفْتَ‏ حِينَ‏ تَنْظُرُ فِي كِتَابِي هَذَا فَإِنِّي مُشْفِقٌ عَلَيْكَ مِنْ هَذَا التَّوَجُّهِ الَّذِي تَوَجَّهْتَ لَهُ أَنْ يَكُونَ فِيهِ هَلَاكُكَ وَ اسْتِئْصَالُ أَهْلِ بَيْتِكَ إِنْ هَلَكْتَ الْيَوْمَ طَفِئَ نُورُ الْأَرْضِ فَإِنَّكَ عَلَمُ الْمُهْتَدِينَ وَ رَجَاءُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا تَعْجَلْ بِالسَّيْرِ فَإِنِّي فِي أَثَرِ كِتَابِي وَ السَّلَامُ»
  12. درست است که خواب حجت نیست، اما بعضی از خواب‌ها خصوصا برای اولیای الهی مثل خوابی که یوسف دید یازده ستاره و خورشید در برابر او سجده می‌‌کنند (قرآن کریم)، و همین خوابی که امام حسین(ع) برای عبدالله بن جعفر نقل می‌‌کند - الهام غیبی و کاشف از حقایقی است که در آینده به وقوع می‌‌پیوندد، از این نوع خواب‌ها برای افراد عادی هم بسیار اتفاق می‌‌افتد البته آیا این خواب‌ها اگر در آن دستور و فرمان یا نهی و منعی باشد آیا واجب است اطاعت آن؟ قاعدتا برای افراد عادی حجیت شرعی ندارد که مخالفت با آن گناه داشته باشد اما اولیای خداوند، یعنی پیامبران و امامان معصوم(ع) خود وظیفه خویش می‌‌دانند و در حریم آنان راهی برای ما نیست تا اظهار نظر کنیم. والله العالم.
  13. «إِنِّي قَدْ رَأَيْتُ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ(ص) فِي‏ مَنَامِي‏ فَخَبَّرَنِي‏ بِأَمْرٍ وَ أَنَا مَاضٍ لَهُ»
  14. ارشاد مفید، ج۲، ص۶۸؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۶۶؛ نفس المهموم، ص۱۶۸؛ با کمی تفاوت در عبارت: تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۸.
  15. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۲۳۳-۲۳۶.
  16. برخی از مورخان، این رجز را به عون بن جعفر نسبت داده‌اند.
  17. در بحار الأنوار، قاتل او را عبدالله بن بطر نام برده است.
  18. بحارالأنوار، ج۴۵، ص۳۴؛ نفس المهموم، ص۳۰۶؛ ابصارالعین، ص۷۳؛ و ر.ک: مقاتل الطالبیین، ص۶۰؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۶.
  19. مقتل مقرم، ص۲۶۲.
  20. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۲۳۶-۲۳۷.
  21. يَا اِبْنَ اَللَّخْنَاءِ أَ لِلْحُسَيْنِ تَقُولُ هَذَا وَ اَللَّهِ لَوْ شَهِدْتُهُ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لاَ أُفَارِقَهُ حَتَّى أُقْتَلَ مَعَهُ وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَمِمَّا يَسْخَى بِنَفْسِي عَنْهُمَا وَ يُعَزِّي عَنِ اَلْمُصَابِ بِهِمَا أَنَّهُمَا أُصِيبَا مَعَ أَخِي وَ اِبْنِ عَمِّي مُوَاسِيَيْنِ لَهُ صَابِرَيْنِ مَعَهُ
  22. الْحَمْدُ لِلَّهِ عَزَّ عَلَيَّ‏ بِمَصْرَعِ‏ الْحُسَيْنِ‏(ع) أَنْ لَا أَكُنْ آسَيْتُ حُسَيْناً بِيَدِي فَقَدْ آسَاهُ وُلْدِيارشاد مفید، ج۲، ص۱۲۴؛ ابصارالعین، ص۷۲؛ با کمی تفاوت در عبارت: تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۶.
  23. بحار الانوار، ج۴۵، ص۶۸.
  24. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۲۳۷-۲۳۸.
  25. مانند تاریخ الطبری و الکامل فی التاریخ و انساب الأشراف.
  26. «قُتِلَ عَونُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طالِبٍ - وَاُمُّهُ جُمَانَةُ ابْنَةُ المُسَيِّبِ بْنِ نَجَبَةَ بْنِ رَبِيعَةَ بْنِ رِياحٍ مِنْ بَنِي فَزَارَةَ - قَتَلَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قُطبَةَ الطَّائِيُّ ثُمَّ النَّبْهَانِيُّ» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۸).
  27. «لَمّا بَلَغَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) مَقْتَلُ ابْنَيهِ مَعَ الحُسَيْنِ(ع)، دَخَلَ عَلَيْهِ بَعْضُ مَوَالِيهِ وَالنّاسُ يُعِزُّونَهُ - قالَ: وَلَا أَظُنُّ مَوْلَاهُ ذَلِكَ إلَّا أَبُو السَّلَاسِلِ فَقَالَ: هَذَا مَا لَقِينَا وَ دَخَلَ عَلَيْنَا مِنَ الحُسَيْنِ(ع)، قَالَ: فَخَذَفَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ بِنَعْلِهِ ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ اللَّخْنَاءِ أَ لِلْحُسَيْنِ تَقُولُ هَذَا وَ اللَّهِ لَوْ شَهِدْتُهُ‏ لَأَحْبَبْتُ‏ أَلَّا أُفَارِقَهُ‏ حَتَّى أُقْتَلَ مَعَهُ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَمِمَّا يُسَخِّي بِنَفْسِي عَنْهُمَا وَ يُهَوِّنُ عَنِ الْمُصَابِ بِهِمَا أَنَّهُمَا أُصِيبَا مَعَ أَخِي وَ ابْنِ عَمِّي مُوَاسِيَيْنِ لَهُ صَابِرَيْنِ مَعَهُ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى جُلَسَائِهِ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَزَّ عَلَيَّ مَصْرَعُ الْحُسَيْنِ إِنْ لَا أَكُنْ آسَيْتُ حُسَيْناً بِيَدِي فَقَدْ آسَاهُ وَلَدَيَّ»(تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷۹).
  28. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۵۹۴.