نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Shafipour(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۹ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۰۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
اقسام و انواع علم غیب کداماند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
جند نوع علم غیب داریم؟
علم غیب به چه انواعی تقسیم میشود؟
پاسخ نخست
آیت الله سید احمد خاتمی، در کتاب «در آستان امامان معصوم» در اینباره گفته است:
«در روایتی از امام باقر (ع) دو گونه علم برای ذات مقدس خداوند ذکر شده است: «ان لله تعالی علما خاصا و علما عاما، فاما العلم الخاص فالعلم الذی لم یطلع علیه ملائکته المقربین و انبیائه المرسلین، و اما علمه العام فانه علمه الذی اطلع علیه ملائکته المقربین و ابنیائه المرسلین و قد وقع الینا من رسول الله (ص)». خداوند دو نوع علم دارد: یکی علم مخصوص و علم عام. علم خاص او علمی است که حتی ملائکه مقرب درگاهش و انبیا که فرستاده او به سوی بندگانند از آن بی اطلاعاند. اما علم عامش همان علمی است که ملائکه مقرب و پیامبران مرسل از آن مطلعاند و همان علم از ناحیه پیامبر اکرم (ص) به ما رسیده است[۱]»[۲].
اینکه بگوئیم غیب یعنی «ما غاب عن الناس»، در این تعریف ممکن است برای فردی یک چیز غیب باشد و برای فرد دیگر غیب نباشد، طبق این معنا آنچه که از فرد غایب است برای او غیب است اما اگر نزد دیگری غایب نباشد برای او غیب نیست! آنچه برای مردم غیر مشهود هست میشود غیب، اما برای پیامبر و ائمه که مشهود است مثل اینکه پیامبر میداند این شخص چه زمانی فوت میکند، این برای مردم غیب است اما برای خود پیامبر عنوان علم غیب ندارد. این یک تعریف که طبق این بیان علم غیب یک معنای نسبی پیدا میکند.
طبق معنای امیرالمؤمنین(ع) در خطبه ۱۲۸ که کسی خدمت حضرت رسید و عرض کرد: «لَقَدْ أُعْطِیتَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ عِلْمَ الْغَیْبِ فَضَحِکَ(ع) وَ قَالَ لِلرَّجُلِ وَ کَانَ کَلْبِیّاً یَا أَخَا کَلْبٍ لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم»،[۳] حضرت ملاکی را بیان میفرماید که علم غیب آن است که در آن عالم بدون واسطه و بدون معلم به معلوم علم پیدا کند اما اگر یک علمی را معلم به انسان یاد دهد این دیگر غیب نیست! بر مبنای این بیان علم غیب منحصر به خدای تبارک و تعالی است، هر چه را که خدا به پیامبر و ائمه عنایت کرده ولو از انظار عموم بشر مخفی است ولی چون خدا به اینها یاد داده و اینها با واسطه الهی یاد گرفتهاند عنوان علم غیب به خود نمیگیرد»[۴].
۲. حجج الاسلام و المسلمین غرویان، میرباقری و غلامی؛
علم غیب ذاتی: این نوع علم - چنانکه از نامش پیداست - از راه تحصیل و اکتساب به دست نیامده است و هم از این روست که چنین علمی فقط در مورد خداوند مطرح است و مختص به اوست، چرا که علم او عین ذات است و ذات هم واجب و غیر معلول میباشد.
علم غیب اکتسابی: علمی است که در رابطه با غیر خداوند مطرح میشود و چنین نیست که این آگاهی از غیب لازمه ذات و یا عین ذات چنین موجوداتی باشد، بلکه بایستی خداوند چنین علمی را یا از طریق وحی بدانان عنایت فرماید و یا زمینهها و اسباب لازم برای حصول چنین علمی را فراهم آورد»[۵].
«علم غیب را به لحاظ های مختلف میتوان به انواعی تقسیم نمود، از جمله این تقسیمات تقسیم به لحاظ کسانی است که از غیب آگاهند. از این رو میتوان گفت که علم غیب نخست به دو قسم تقسیم میشود: (۱): علم غیب الهی؛ (۲): علم غیب انسانها. قسم دوم نیز خود به دو شاخه فرعی قابل تقسیم است: (الف): علم غیب پیامبران؛ (ب): علم غیب انسانهای عادی»[۶].
علم غیب از جهت عالم به آن: (۱): علم غیب خداوند؛ (۲): علم غیب فرشتگان؛ (۳): علم غیب انسانها: (الف: پیامبر؛ ب: امام؛ ج: دیگران). (...)
علم غیب بر دو قسم است: (۱): اختصاصی ذات اقدس الهی است، و دیگران هیج آگاهی از آن ندارند (نمل، آیه ٦٥)[۷]؛ اینها حقایقی هستند نایافتنی که نه تنها حس و تجربه بلکه عقل و کشف و شهود هم در قلمرو آن راه ندارند(...). ذات و حقیقت خداوند از این قبیل هاست. (۲): علم غیب هایی است که غیر خداوند از آن آگاهی دارند مانند: ملائکه، انبیاء، امامان معصوم و بعضی دیگر از انسان ها. که غیب دانی هر کدام بستگی به جهت مراتب نسبیت آنها دارد.
علم غیب از جهت علم و معرفت: (۱): علم غیب به معنای عام آن که بعضی میدانند و بعضی نمیدانند به دو قسم تقسیم میشود: (۱): علم مطلق که فقط اختصاص به خداوند دارد؛ (۲): علم غیب نسبی است که در این قسم میتوان علم غیب هر کس را نسبت به دیگری نسبی دانست، مانند علم خداوند نسبت به علم دیگران که آنچه را که برای دیگران غیب محسوب میشود برای او آشکار وعیان است.(...) (۲): بعضی از علومی که امکان کشف آنها بر اثر کنکاش و جستجو وجود دارد، مثل علم نجوم، ستارگان و غیره، در این موارد بعضی از افراد که وسائل واسباب کشف را دارا هستند میدانند و دیگران از آن آگاهی محروم میباشند. (۳): علمی که هیچکس بر آنها غیر خداوند آگاهی ندارد، حتی ملائکه مقرب و انبیاء مرسل هم نمیدانند، این نوعی است که قرآن با صراحت بیان میکند: ﴿﴿قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ﴾﴾[۸].
علم غیب از جهت زمان: (۱): علم غیب گاهی مربوط به جریانات، قصهها و اخبار گذشته میشود، مثل داستانهای قرآنی از امتهای گذشته، که علم به این گونه غیب عا نسبی است، عدهای میدانند و عدهای نمیدانند، پس نسبت به کسانی که نمیدانند غیب است، مثلا داستان حضرت یوسف برای حضرت محمد(ص) غیب دانسته شده ولی نسبت به برادران او غیب نیست. (۲): علم غیب گاهی مربوط به زمان حاضر میشود، چه بسا جریاناتی فی الحال در عالم محقق میشود و ما از آنها آگاه نمیشویم، در حالی که عده ای به وسیله وسائل ارتباطی که در اختیار دارند فورا متوجه میشوند، بنابراین برای کسانی که این ابزار را ندارند غیب است. (۳): علم غیب گاهی مربوط به زمان آینده است، مثل علم به قیامت و موارد شبیه آن، در این صورت شامل علم اختصاصی الهی میشود و اگر انبیاء و اولیاء در این باره گزارشی میدهند، به تعلیم خداوند است و استقلالی در آگاهی ندارند.
در این تقسیم بندیها به یک نتیجه میرسیم که علم غیب واقعی اختصاصی است، آنگونه که قرآن بیان میکند: ﴿﴿إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ﴾﴾[۹]، "انما" در آیه به معنای حصر است، یعنی غیب مختص به خداست، زیرا اخبار غیبی انبیاء و اولیاء الهی نیز به تعلیم خداوند است، و عنایتی است از جانب حق تعالی به آنها؛ به عبارت دیگر دو نوع غیب متصور است یک نوع غیب غیر مشهود، یک نوع غیب غیر موجود، گاه میشود که چیزی به علت عدم حضور و شهود نزد شخصی غائب از نظر و مخفی است، چنان چه مشهود گردد برای آن شخص دیگر غیب نمیباشد، و برای دیگران که از مشاهده آن محروم هستند غیب محسوب میشود؛ زیرا هم موجود است و هم مشهود، گاه چیزی علاوه بر اینکه مشهود نیست، موجود هم نیست مانند اموری که مقدر شده برای آینده اما از اسرار و مکنونات عند الله است، غیر از خداوند هیچ کس نسبت به آنها آگاهی ندارد اما خداوند بعضی از بندگان خاص خود را آنگونه که در قرآن متذکر شده از بعضی از آنها آگاه میگرداند»[۱۰].
«علم غیب نیز به دو صورت قابل تصور است: نخست، علم غیب و آگاهی مستقل و بالذات از اسرار جهان که مخصوص خداست.
دوم، علم غیب غیرمستقل؛ یعنی خدا به انسان علومی ببخشد که او از برخی اسرار نهان جهان آگاهی یابد. آیه فوق در صدد نفی معنای اول (علم غیب استقلال) از پیامبر اسلام (ص) است، وگرنه در آیات دیگر قرآن اشاره شده که خدا به هر کس از فرستادگانش بخواهد میتواند علم غیب (غیر مستقل) ببخشد»[۱۱].
«آگاهی از علم غیب دو گونه است:
آگاهی مطلق و بدون قید و شرط، که این مخصوص خداست.
آگاهی محدود، یعنی به اندازهای که خدا مصلحت میبیند و در اختیار پیامبران و اولیای خود قرار دهد.
در این آیه، علم غیب مطلق از پیامبران نفی شده است، اما در برخی دیگر از آیات، علم غیب محدود برای رسولان اثبات شده است. پس علم غیب بالذات و مطلق مخصوص خداست و دیگران هر چه دارند بالعرض و محدود و از ناحیه خداست»[۱۲].
نکتهها و اشارهها: قرآن مسئله علم غیب را دو گونه بیان کرده است:
گاهی علم غیب را مخصوص خدا میداند، همان طور که در این آیه آمده است؛ و گاهی بخشی از علم غیب را به پیامبران و حتی غیر پیامبران نسبت میدهد؛ همان طور که در مورد مادر موسی (ع) میخوانیم که به او وحی شد و برخی اخبار غیبی در اختیار او گذاشته شد.
البته قسم اول آیاتِ مربوط به علم غیب ذاتی است که مخصوص خداست، اما قسم دوم آیاتِ مربوط به علمِ غیبِ عرضی است که خدا به صورت محدود در اختیار برخی پیامبران و بندگان خاصش قرار میدهد»[۱۴].
«علم به عنوان نمونه: واجب دارد ممکن، ذاتی و اکتسابی، مطلق و مرسل از قیود، و یا مقید و محدود، عین ذات است و بدون تعدد بین وصف و موصوف و یا زائد بر ذات است و عارض بر او و...
شیوه و روش آگاهی از غیب از به دو گونه است:
غیبی که با تعلیم و فکر و ریاضت نفسانی آشکار میشود
غیبی که نیل به آن تنها برای خداوند متعال محقق است و این همان غیب مطلقی است که خداوند متعال آن را تنها برای برگزیدگانش آشکار میسازد.
قسم دوم خود به دو گروه تقسیم میشود: الف): غیبی که آشکار نمودنش برای رسل و فرستادگان الهی لازم است که معجزات و شرایع و سایر اخبار غیبی از آن جملهاند. هر آنچه که مربوط به موضوع رسالت است خداوند با آگاهی دادنِ رسولانش به آن، ایشان را تسدید و تایید مینماید. ب): غیبی که از شئون الهی است که خاص خداوند است. آیاتی که از اختصاص غیب به خداوند سبحان سخن میگویند مرادشان این دسته از غیوب است، یعنی ربوبیت پس غیب الهی بدون حد و مرز برای فرستادگان الهی قرار داده نشده است، بلکه غیبی که شئون رسالت و ابلاغ آن را تحقق بخشد به آنها عطا شده است. اما غیبی که برای عبّاد صالح و مرتاضین کشف گردد از هر دو حد: الهی بودن و رسالی بودن خارج است، که این امر برای صالحین به حسب درجاتشان محقق میشود و برای دیگران به حسب محاولاتشان، اما در هر حال غیبی که برای آنها کشف میشود غیبِ خاص خداوند و غیبِ وحیانیی که مخصوص رسولان الهی است نخواهد بود. با ضمیمه کردن آیۀ ﴿﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا﴾﴾[۱۵] به آیاتی که علم به غیب را مختص به خداوند سبحان میداند، این نتیجه به دست میآید که علم غیب به اصالت از آن خداست و به تبعیتِ خداوند متعال دیگران هم میدانند به مقدرای که او بخواهد نسبت به آن آگاه شوند نه علمی من نفسه و بنفسه، و بگونۀ اصالتی و استقلالی بلکه به اذن الله تعالی»[۱۶].
«ما گاهی میگوییم علم غیب و منظورمان علمی است که در دسترس انبیاء و اولیاء است و علمی خدادای محسوب میشود نه تحصیلی. گاهی منظورمان علومی است که در دسترس عموم مردم نیست که این معنی اعم از معنای اول است و شامل علومی که با مقداری ریاضت به همراه آموزش میتوان به آن علم رسید هم میشود»[۱۷].
↑«ای امیرمؤمنان تو را علم غیب دادهاند؟ امام(ع) خندید و به مرد که از بنی کلب بود گفت: ای برادر کلبی! این علم غیب نیست، بلکه علمی است که از صاحب علم آموخته شده است.
↑«و نهان آسمانها و زمین، فقط از آنِ خداست؛ و همهی کارها تنها به سوی او بازگردانده میشود؛ پس او را پرستش کن؛ و بر او توکّل نمای؛ و پروردگارت از آنچه انجام میدهید، غافل نیست» سوره هود آیه ۱۲۳