زحر بن قیس جعفی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

زحر بن قیس بن مالک بن معاویة بن سعنة جعفی کندی کوفی[۱].

مقدمه

زحر[۲] فرزند قیس بن مالک جعفی از سوارکاران نامی عصر خود در کوفه بود. شیخ طوسی او را از اصحاب امیرمؤمنان علی(ع) به شمار آورده است[۳].

وی از سواره نظام سپاه آن حضرت در جنگ جمل بود و اشعاری درباره جنگ جمل از وی نقل شده که متضمن ولایت علی(ع) و جانشینی بلافصل آن حضرت نیز می‌باشد[۴].

شیخ مفید، زحر بن قیس را حامل نامه حضرت علی(ع) به مردم کوفه ذکر می‌کند و می‌نویسد: موقعی که ناکثین و اصحاب جمل از یاران علی(ع) شکست خوردند، حضرت عبدالله بن عباس را به عنوان حاکم بصره منصوب کرد و خود عازم کوفه گردید و قبل از عزیمت، نامه‌ای برای مردم کوفه نوشت، و به وسیله زحر بن قیس نامه را فرستاد[۵].

زحر همواره از ملازمان امیرالمؤمنین(ع) بود و حضرت هم او را مورد عنایت قرار داده و هر گاه به او می‌نگریست، می‌فرمود: "هر که دوست دارد شهید زنده‌ای را ببیند به این مرد (زحر بن قیس) نگاه کند [۶].

شیخ مفید می‌افزاید: امیرمؤمنان(ع) روی کاردانی و‌ ایمانی که در زحر سراغ داشت، وی را به امارت و حکومت مدائن برگزید[۷].[۸]

زحر حامل نامه امام(ع) برای جریر

در وقعة صفین آمده: چون امیرالمؤمنین(ع) پس از فراغت از جنگ جمل به کوفه وارد شد، با کارگزاران و عاملان خود مکاتبه کرد و آنها را برای جنگ با معاویه و اطاعت از خود فرا خواند، از جمله نامه‌ای برای جریر بن عبدالله بجلی که از زمان عثمان عامل همدان[۹] بود، نوشت و در آن نامه پیمان شکنی طلحه و زبیر و لشکرکشی آن دو به بصره و ظلم‌هایی که بر عثمان بن حنیف و مردمان بی‌گناه روا داشتند شکست سپاه جمل و بازگشت حضرتش به کوفه را در آن نامه یادآور شد و نامه را توسط زحر بن قیس جعفی برای او ارسال کرد.

چون نامه امیرالمؤمنین(ع) به دست جریر رسید، از آن بسیار تجلیل کرد و پیام امام(ع) را برای مردم خواند و آنان را به اطاعت از آن حضرت دعوت نمود، سپس زحر بن قیس که گویا با سستی مردم در لبیک به دعوت امام مواجه شده بود، برخاست و خطبه‌ای خواند که بخشی از آن خطبه چنین بود: "ای مردم، حضرت علی(ع) برای شما نامه‌ای نوشته است که با هر سخن و کلامی را مسدود کرده، و هر چه بعد از او گفته شود بیهوده خواهد بود، اما با این حال بایستی شما نامه او را پاسخ دهید، و بدانید که مردم مدینه (مهاجر و انصار) بدون هیچ پروایی با او بیعت کردند و این بیعت از روی دوستی و رفاقت نبوده بلکه به خاطر علم بسیار او به کتاب خدا و سنت و سیره پیامبر اسلام بوده است، و طلحه و زبیر هم بیعت کرده بودند اما بدون هیچ دلیل و علتی بیعت خود شکستند و مردم را علیه او به شورش و جنگ دعوت نمودند و به هیچ چیز راضی نشدند مگر این که جنگی را بر او تحمیل کردند و آنها ام المؤمنین عایشه را وادار به خروج کردند و عاقبت، امیرمؤمنان(ع) و به ناچار با آنان مواجه گردید. حضرت در این مواجهه آنان را پند داد و دعوت به ترک قتال نمود، همان طور که با بقیه نیروهای طلحه و زبیر رفتاری نیکو و پسندیده داشت و مردم را به هر آنچه نیک است و در آن صلاحی است هدایت کرد. این مطالبی که گفتم اصل و خلاصه ماجراست که ظاهرا شما از جزئیات آن بی خبر مانده‌اید و اگر توضیح بیشتری میخواهید، به طور حتم به شما خواهیم گفت «وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ»[۱۰].

زحر بن قیس در این مأموریت ضمن رعایت امانت داری و رساندن نامه امام(ع) به جریر، خود در مقام تشویق مردم در اطاعت از رهبری امیر مؤمنان(ع) و شرکت در جنگ با معاویه، کمال تلاش و کوشش را کرد و در اطاعت از امام و پیشوای معصوم(ع) به وظیفه اسلامی الهی خود عمل نمود.[۱۱]

زحر در صفین

زحر بن قیس در جنگ صفین دلاورانه با سپاه معاویه جنگید و از ولایت امیرمؤمنان علی(ع) دفاع کرد.

نصر بن مزاحم از‌ ایمن بن خریم بن فاتک[۱۲] شعری را نقل کرده که دلالت دارد زحر بن قیس از معدود سوارکاران بی‌باک و دلاور جنگ صفین بوده است که به ذکر چند بیت آن بسنده می‌کنیم: ای شامیان، سوگند به خدایی که کوه ثبیر را در جایش استوار نمود و قرآن را در شب قدر نازل کرد. اگر سپاه عراق به شما بتازد، فقط خدا می‌داند که عاقبت کار چه خواهد شد. پیشاپیش آن، دلیر مردی چون عدی بن حاتم بر شما خواهد تاخت و در سپیده صبح مالک اشتر سپاهی گران بر سرتان می‌ریزد. و شریح بن هانی و زحر بن قیس با نیزه‌های سبز رنگ خود، سینه‌هایتان را می‌شکافند[۱۳].

آری، زحر بن قیس چون دیگر یاران با وفای امیرالمؤمنین(ع) همواره جان بر کف از ولایت و امامت آن امام همام دفاع نمود.[۱۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. در برخی منابع تاریخی نسب او را کندی، جعفی، مذحجی، و نخعی گفته است. با توجه به اینکه انتساب "جعفی" به تیره‌ای از تیره‌های قبیله مذحج است و مذحج مشتمل بر بنی النخع است پس انتساب به جعفی و مذحجی و نخعی بی اشکال است، لکن انتساب به بنی کنده جمع بندی را مشکل، و احتمال دو نفر بودن این نام را بیشتر می کند.
  2. در نام زحر بن قیس اختلاف است، در تاریخ بغداد و کتاب الجمل «زحر» و در رجال طوسی «زهر» ظبط شده و در بعضی نسخ الاصابه «زجر» و در وقعه صفین سه مورد «زحر» و در موارد دیگری «زجر» آمده است، اما صحیح آن «زحر» است و «زجر» اشتباه می‌باشد.
  3. رجال طوسی، ص۴۲، ش۱۴.
  4. شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۴۷.
  5. الجمل، ص۳۹۸.
  6. «من سره أن ینظر إلی الشهید الحی، فلینظر إلی هذا»؛ الاصابه، ج۲، ص۶۳۱.
  7. الاصابه، ج۲، ص۶۳۱.
  8. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۵۶-۵۵۷.
  9. همدان در این جا از شهرهای‌ایران است.
  10. وقعة صفین، ص۱۷ و شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۷۰.
  11. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۵۷-۵۵۸.
  12. «ایمن بن خریم» از اهالی شام و مردی عابد و زاهد بود و از همکاری با معاویه کناره گرفت و علاقه‌مند بود که عراقیان امیر و حاکم بر شام باشند و معاویه حتی برای جذب او خواست او را به امارت فلسطین بگمارد، تا وی را برای جنگ با علی(ع) همراهی نماید، اما او نپذیرفت. و اشعاری در مذمت معاویه و تجلیل از امیرالمؤمنین علی(ع) سرود و برای معاویه فرستاد (وقعة صفین، ص۵۰۳). در ضمن نام پدر او در کتاب وقعة صفین، «خریم» و در شرح ابن ابی الحدید «حزیم» و در بعضی نسخ نیز «خزیم» ضبط شده است.
  13. اما والذي أرسى ثبيرا مكانه * وأنزل ذا الفرقان في ليلة القدر لئن عطفت خيل العراق عليكم * ولله لا للناس عاقبة الأمر تقحمها قدما عدي بن حاتم * والأشتر يهدي الخيل في وضح الفجر وطاعنكم فيها شريح بن هانئ * وزحر بن قيس بالمثقفة السمر؛ وقعة صفین، ص۵۰۳.
  14. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۵۹-۵۶۰.

الگو:قاتلان امام حسین